صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان ریشه تفاوت ارزشها در دنیا
- محل تهران، حسینیه جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع ریشه تفاوت ارزشها در دنیا
-
حضار
حضار: قرائتی، محسن (نماینده امام و سرپرست نهضت سواد آموزی) ـ غیوری (نماینده امام در جمعیت هلال احمر) ـ آموزشیاران نهضت سواد آموزی، کارکنان جمعیت هلال احمر سراسر کشور.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
امروز بحمداللّه، با دو گروهی که هر دو گروه ارزشمندند، مواجه هستیم. گروه آموزندگان به ملت در سر تا سر کشور ـ البته گروهی از آنها ـ و گروهی هم از هلال احمر. ارزشها در دنیا به حسب مکتبها و به حسب دیدها مختلف است. با مطالعه به مکتبهایی که در دنیاست و به مسلکهایی که در دنیاست، میتوانیم بفهمیم که ارزشها در مکتبها اختلاف دارد و در ایدهها هم اختلاف دارند. شما اگر قطع نظر کنید از مکتبهای توحیدی و الهی و به مکتبهای مادی و به ایدههایی که دنبال مادیات هستند. مراجعه کنید و مطالعه در آن بکنید، میبینید که این دو مکتبمتقابل با هم و مختلف هم هستند. مکتب الهیین و موحدین ارزشهایش یک چیزهایی است، یک عناوین است و مکتبهای مادیگری، چه مادیگری کمونیستی و چه مادیگری سرمایه داری و بالاخره، تمام مکتبهایی که ماورای مکتب الهی است، ارزشها با هم فرق دارد.
شما در همین کشور خودمان، در زمان طاغوت و طاغوتها ملاحظه کنید که در خود آنها ارزشها چه بود و در ملت که رنگ آنها را به تبع قبول کرده بودند. ارزشها چه بود. در زمان آنها، آن وقتی که اتومبیل و امثال اینها نبود، در مرکب، ارزشها به کالسکههای چند اسبه[بود]و هر چی بیشتر بود اسب، هشت اسب، گاهی تا بیشتر از این هم، و عدد خدمه و
عدد آنهایی که هیاهو اطراف این انسانی که، یا غیر انسانی که در آن کالسکه نشسته بود، هم ارزش در بین قشر روشنفکر آن زمان و هم نویسندههای آن زمان و هم شعرا و گویندگان و اهل هنر آن زمان، ارزش به این بود که هر کس پارکش بیشتر و هر کس خدم و حشمش بیشتر، ارزشش بیشتر. طبقهای که اسم خودشان را «طبقۀ اشراف و اعیان» گذاشته بودند، ارزش پیش آنها این بود که چند تا نوکر داشته باشند، و چند تا دِه داشته باشند و چند تا اسب داشته باشند و چند تا تازی و سگ داشته باشند. در پیش سرمایه دارها هم، ارزش ، زیادی سرمایه و روی هم انباشتن سرمایهها و پر کردن بانکها یا تجارتخانهها از اموال، از هر راهی باشد. وقتی در قشر تودههای مردم نگاه میکردی، در بین زن و مرد[در]هر دو طایفه، ارزش به لباس بود و به طرز پوشیدن لباس و دوختن لباس و آرایش. هر که بهتر لباس میپوشید و شیکتر بود در لباس، ارزشش پیش مردم بیشتر بود. و هر زنی که آرایشش به طرز اروپایی بود و لباسش از آنجا الهام میگرفت، این پیش زنها هم ارزشش زیادتر بود، البته پیش اکثر. ارزشها همه به امور مادی بود.
وقتی بنا باشد که ارزش انسان به اسب و الاغ و سگ و تازی و امثال اینها باشد، آن مبدأ ارزش ، ارزشش از این شخص بیشتر است. اگر اسب مبدأ ارزش یک انسان شد، آن اسب ارزشش از انسان بیشتر است؛ برای اینکه او ارزش به انسان داده. اگر فرش و قالی و تجملات و بزک کردن و مو چطور کردن و مد را از اطراف آوردن، این ارزش یک انسان را زیاد میکند، آنها ارزششان بیشتر از این است؛ برای اینکه آنها مبدأ ارزش هستند. انسان خودش ارزش ندارد، ارزشش به گاوداری است، گاوها ارزششان بیشتر از خود انسان است؛ ارزششان به پارک داری است؛ ارزششان به فرش داری است؛ ارزششان به امثال این مسائل است. وروی موازین عقلی، اگر مبدأ اثر یک جایی باشد و به واسطۀ آن مبدأ اثر، این آدم یا این شیء ارزش پیدا کند، آن مبدأ اثر ارزشش بیشتر است.
نقل میشود که یک عارف مسلکی وارد شده بود به منزل یک امیر، یک سلطان یا یک امیر و دیده بود که مجلس[به]همه چیز مزین است، همه چیز هست. در این بین، آب دهان میخواست بیندازد. نگاه کرد به اطراف و آب دهنش را توی صورت آن امیر
انداخت. امیر اعتراض کرد که برای چه؟ گفت: من هر چه نگاه کردم، کثیفتر از صورت تو در اینجا نیافتم. شما اگر آن ورق را ببینید ، انسان اگر آن صفحۀ دوم عالم را ببیند و در آنجا ببیند که اینهایی که ارزششان را به این مسائل میدانند، آن وقت میبینید که در آنجا، صورت آنها آن قدر مشوه[است]و صورت انسانی هم نیست، یک صورت دیگری است، تا ببینی سگباز است و همه دلش را به سگ داده است، صورت سگ است.
مسئلۀ تجسم اعمال و تجسم اخلاق و اینها یک مسئلهای است که در پیش اهل نظر و محققین مسلّم است. و در روایات ما هم هست کسی که غیبت میکند، در روایات هست که زبانش به اندازۀ بین مکه و مدینه ظاهراً هست، دراز میشود و مردم در روز حشر از روی این زبان عبور میکنند. این نتیجۀ غیبت است. یک کسی که زبانش از این ور شهر به آن ور شهر دراز میشود و اعراض مردم را ذکر میکند و آبروی مردم را میبرد، این زبان در آن عالم تا آن اندازهای که اینجا دراز بوده، آنجا هم درازی پیدا میکند و اهل محشر از رویش ـ به حسب این روایت ـ میگذرند. وقتی بنا شد ارزش انسان به این مسائل باشد، آن وقت هیچ یک از معنویات دیگر ارزش ندارد. شما اگر گمان بکنید در پیش این طایفههایی که ارزش را به این معانی میدانند، ارزشی که پیش انبیا هست، اینها اصلاً ارزش بدانند؟ باور نکنید که بدانند. ممکن است بگویند. و لیکن باور ندارند. اگر باور داشتند، میرفتند دنبال آن ارزش. حالا که ندارند و نمیروند دنبال آن ارزش، معلوم میشود باور ندارند. ارزش در لسان انبیا و در لسان اولیای خدا و در رأس آنها، قرآن کریم و رسول اکرم، ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ ارزش به علم و تقواست. میزان، ارزش این دو خاصه است: علم و تقوا توأماً. علم تنها ارزش ندارد یا ضعیف است ارزشش. تقوای تنها یا ارزش ندارد یا ضعیف است ارزشش.
در حدیث منقول از رسول خداست کهقَصَّمَ رَجُلانِ[یا صِنْفان]ظَهْری: عالِمٌ مُتَهَتِّکٌ وَ جاهِلٌ
مُتَنَسِّکٌ.[1]جاهلی که نداند موازین انسانی ـ اسلامی را، این هر چه هم متنسک باشد، بر خلاف آن طریقهای که طریقۀ انبیاست، عمل میکند. و عالمی که تقوا نداشته باشد و متهتک باشد، آن هم ضررش بر اسلام بدتر است از هر کس. آن ارزش[برای]علم و تقواست. همه چیز را از متقین قبول میکنند. در لسان قرآن، از «علم» در لسان قرآن بسیار تمجید شده است، لکن در کنارش تقوا. علم تنها فایده ندارد برای انسان، مگر همان روی موازین طبیعت و تقوا هم بدون علم انسان را نمیرساند به کمال.
لزوم سفارش به تقوا در کنار آموزش
شما آقایان و آقایانی که در هر جا هستند و این شغل شریف را در آن وارد شدهاند که آموزش بدهند به ملت ما و این ملت مظلومی که از همه چیز در رژیمهای سابق محروم بود، و آنهاهی دم میزدند از بزرگی و از تمدن و ملتشان در جهالت غوطهور بود، شمایی که امروز همت این معنا را گماشتهاید که مردم را سوادآموزی کنید توجه داشته باشید که ارزش کار شما ارزشی است که قرآن کریم این ارزش را تصدیق فرموده است. لکن در کنار این آموزش، پرورش هم باشد؛ دعوت به تقوا هم باشد. آموزش تنها نباشد، آموزش و تربیت باشد. انسان تا آن آخر عمرش، هم به علم احتیاج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش. هیچ انسانی نیست که مستغنی از علم باشد و مستغنی از پرورش و تربیت. اینکه بعضی از اشخاص گمان میکنند که ما دیگر وقت درس خواندنمان گذشته است، این صحیح نیست. درس یک وقت معین ندارد، علم یک وقت معین ندارد. همان طوری که در حدیث است که علم از گهواره است تا قبر[2]اگر انسان در حال احتضار هم یک کلمه یاد بگیرد بهتر از این است که جاهل باشد. این طور نباشد که شما که آنها را تعلیم میدهید و ان شاء اللّه، موفق خواهید بود، غفلت[کنید]از تربیت؛ از این غفلت نکنید. محتاج است انسان به موعظه، محتاج است انسان به تربیت؛ تا آخر عمر احتیاج دارد. علم
را با تربیت[همراه کنید]اینها دو بالی است که انسان با آن میتواند سیر بکند الی اللّه تعالی. مردم را به تقوا دعوت کنید. همانطوری که تعلیمشان میکنید، به تقوا دعوتشان بکنید؛ آن جملههایی که میخواهید یادشان بدهید جملههایی باشد که دعوت به تقوا شده، دعوت به مکارم اخلاق شده.
شما اگر کتابهایی که در زمان سابق تعلیم میکردند ببینید، میبینید که آن کتابها خودش مردم را از تقوا دور میکرد. علم به استثنای تقوا میخواستند درست کنند. و کشور ما را علم به استثنای تقوا فاسد کرد و حکومتها را علم به استثنای تقوا فاسد کرد و قلدرها هم به واسطۀ اینکه تقوا نداشتند، علم هم نداشتند، بدتر بودند. شما از آن بچۀ کوچکی که پیشتان میخواهد سواد آموزی کند تا آن پیر مرد و پیر زنی که با عصا میآید پیشتان و ان شاء اللّه، بیاید، علم را، آموزش را باحوصلۀ تمامـ چون به این قسم از مردم حوصله لازم است ـ با صبر تمام، با حوصله و صبر آموزش بدهید و در ضمن این آموزش، آن پر دیگر را هم تقویت کنید که تقواست: یعنی، جملههایی که انتخاب میکنید برای اینکه آنهارا یاد بدهید، جملههایی باشد که در آن تقوا هم ذکر[شده]باشد.
اینکه میبینید که در نماز جمعه، که بزرگترین اجتماعات است ـ در اسلام قاعدهاش بود، باشد ـ و بحمد اللّه، امروز در ایران بزرگترین اجتماعات است، در خطبه امر شده است به اینکه دعوت به تقوا بکنید، این برای اهمیتی است که تقوا دارد. دنبال اینکه توحید را تذکر میدهید و صلوات و سلام را بر پیغمبر اکرم و اولیایش میفرستید و از آنها نام میبرید، در قبال او، امر به تقوا کنید. و سرسری از امر به تقوا نگذرند ائمه جمعه، این را یکی از مسائل مهم بدانند. ملت اگر متقی شد، میتواند که حفظ کند خودش را از همۀ آفاتی که در دنیا پیش میآید. و ائمۀ جمعه ان شاء اللّه، بیشتر توجه بکنند که مردم را دعوت کنند به تقوا. باید مردم را آشنا کرد با آن چیزی که انبیا برای آن آمدند. برای مکارم اخلاق همۀ انبیا آمدند؛بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الاَْخْلاقْ.[3]برای تقوا و آدم سازی آمدند
انبیا، و حالا که این ائمۀ جمعه شغل انبیا را که نماز جمعه بوده است و نماز بوده است، در سایر جاها این شغل شریف را متکفل شدهاند، همت کنند به اینکه مردم را آموزش تقوا بدهند، دعوت به تقوا بکنند. ذکر تقوا و تاریخ تقوا گفتن، این در خطبۀ جمعه کافی نیست، باید دعوت کنند مردم را به تقوا، وادار کنند مردم را به تقوا. اهمیت بدهند به این خاصۀ الهی که انبیا برای آن آمدند. و شما آموزگارها باید اهمیت بدهید به مسئله تقوا. و آموزندگان هم باید اهمیت بدهند. و اساتید دانشگاه و اساتید حوزهها هم به این خاصه باید اهمیت خاص بدهند که اگر علم تنهای بیتقوا باشد، ولو علم توحید باشد، ولو علم ادیان باشد، در آن عالم ارزش ندارد. علم تنها اگر ضررش بر ملتها و بر اسلام بالاتر از نفعش نباشد ـ که هست ـ باید گفت که بی تقوا میتواند که یک کشوری را، یک انسانهایی را به باد فنا بدهد. و آن کسی که عالمتر است بهتر میتواند که مردم را فاسد کند. پس باید که همراه این آموزش، آموزش تقوا هم باشد. از بچهها اگر هستند، بچهها را آموزش تقوا[بدهید]به اندازۀ فهمشان و بزرگترها را هم همین طور. و بزرگترها گمان نکنند دیگر احتیاج ندارند یا اینکه وقت گذشته است؛ وقت نمیگذرد. انسان در هر حال، اگر یک چیزی را بداند بهتر از ندانستن است. در هر صورت، این شغل بسیار شریف است و مسئولیتش هم بسیار سنگین است. و ان شاء اللّه شما موفق باشید.
و دنبال همین قضیه، این صلیب سرخ[4]است. صلیب سرخ ایدهاش اگر یک ایدۀ انسانی ـ اسلامی باشد، این هم یکی از اموری است که دنبال همان تقواست، دنبال همان علم است. علم و تقواست که میتواند این صلیب سرخ را و این هلال احمر را و این چیزی که هست هلال احمر، که در اینجا هست، آن میتواند که ارزش به آن بدهد. ارزش به حجم کار نیست، ارزش به کیفیت است. وقتی کیفیت کار شما خوب شد و حجمش هم زیاد شد، آن وقت ارزشها، ارزشهای بسیار ارزنده است. البته این کار بسیار
ارزنده است؛ با معلولین سروکار داشتن و با ضعفا سروکار داشتن و با اشخاصی که در جنگ هستند و در بیمارستانها هستند سروکار داشتن ، در عین حالی که مشکل است، پرارزش است.
و اما اینکه این آقا[5]گفتند که به حسب قوانین بین المللی، افراد هلال احمر باید مصون باشند، اینها در جاهایی که ارزش را، ارزش انسانی نمیدانند، حرفش هست، معنایش نیست. شما استبعاد نکنید که حزب بعث عراقی دنبال این باشد که قواعد بین المللی چی است یا آنهایی که همین جمعیتهای بین المللی را ـ به اصطلاح خودشان درست کردند. آنها ارزش را در این مسائل که انبیا میگفتند، در این مسائل نمیدانند. آنها ارزش انسان رابه ایمان نمیدانند. آنها ارزش انسان را به شقاوت، خونریزی و بدتر از او میدانند. وقتی ارزش را اینها آن ندانستند و از اول، نفس خبیثشان منحرف است در اخلاق و در همه چیز، دیگر توقع نداشته باشید که آنها به قواعد بین المللی عمل کنند. به چه قواعدی اینها عمل میکنند؟ مگر آنهایی که این جمعیتهای حقوق بشر و ـ نمیدانم ـ سازمان کذارا درست کردند، خودشان به این قواعد بین المللی عمل میکنند؟
آنهایی که این همه فریاد میزنند از حقوق بشر، وقتی که میرسند به اینکه حزب بعث صدامی این قدر از انسانها را در اینجا کشته است و آن قدر از انسانها را در اینجا بی خانمان کرده و علیل کرده، علاوه بر اینکه از آن همین طوری میگذرند، توجیه هم میکنند. توجیه میکنند به اینکه خوب، شما در عراق فلان جا را منفجر کردید، اینها هم عوض دادند! یک دروغ عراق میگوید برای اینکه تصحیح کند کار خودش را، هر روز میگوید که بصره را زدند! این بصرهای که زدند، کجاست؟ این جمعیت بصره کجایند که زدندشان یا سایر شهرها؟ اسلام اجازه نمیدهد که ما مردم بیگناه را برای خاطر گناه دیگری آزار بدهیم. منتها آنها میگویند این مسائل را؛ برای اینکه وقتی یک بمب یا چند بمب میاندازند و یک جمعیت کثیری را، زن و بچۀ بیگناه را، پیر و جوان بیگناه را
میکشند، بگویند که ما در ازای آن، این کار را کردیم.
شما متوقع نباشید از اینهایی که ادعای این مسائل را میکنند و میگویند ـ مثلاً ـ هلال احمر در هر جا یا صلیب سرخ در هر جا افرادش مصوناند. توقع نداشته باشید که در عمل هم همینطور باشند؛ در عمل این طور نیستند. ارزشها پیش آنها ارزش انسانی نیست. و همۀ مسائل همین طور است، منتها من بعضیهایش را عرض کردم. شما خودتان مطالعه کنید ببینید که در رژیم سابق، در هر جا ارزش چه بود. ارزش شعر چه بود. ارزش روشنفکر چه بود. روشنفکر آن وقت ارزش را به چه میدانست. ارزش انسانها به چه بود در آن وقت. آن وقت خواهید فهمید که مسئله دو راه است: یک راه انبیاست و یک راه شیاطین؛ یک راه طغات[6]است و یک راه انبیاست. راه انبیا ارزشها را طور دیگری میداند. انسان را صاحب ارزش میداند و ارزشش را به حیوان نمیدانند، به جماد نمیدانند، به دارایی نمیدانند؛ به آن چیزهایی که در باطن خودش هست میدانند، به علم میدانند، به تقوا میدانند، به مکارم اخلاق میدانند. و این قشر از جمعیت بشر تمام ارزشها را به غیر آن چیزی که انبیا میدانند، میدانند.
خداوند ان شاء اللّه، ما و شما را موفق کند که به ارزشهای انبیا توجه کنیم؛ و ما دنبال انبیا و در خط آنها باشیم؛ و از ارزشهای دنیایی که بر خلاف سیرۀ انبیاست، پرهیز کنیم؛ دنیایی را بخواهیم که ارزشش[را]انبیا دادند؛ خدمتی را بخواهیم که ارزشش را تقوا و علم داده است ان شاء اللّه، همه موفق بشوید.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
2 ـ «اُطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إلَی اللَّحْدِ»؛ زگهواره تا گور، دانش بجوی.
3 ـ «برای تکمیل و تتمیم بزرگیهای اخلاقی برانگیخته شدم». بحارالانوار، ج 16، ص 210.
4 ـ صلیب سرخ، جمعیت امدادگر جهانی که در جمهوری اسلامی ایران «هلال احمر» نامیده میشود.
5 ـ آقای سید علی غیوری، نماینده امام در جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران.
6 ـ طُغات، جمع طاغی: سرکش ، طغیانگر .