صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان جنایات و ظلمهای رژیم بعث عراق و لزوم قیام ملت عراق علیه این رژیم کافر
- محل تهران، حسینیه جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع جنایات و ظلمهای رژیم بعث عراق و لزوم قیام ملت عراق علیه این رژیم کافر
-
حضار
حضار: آقای حکیم، روحانیون مبارز عراق و مسلمانان رانده شده از عراق
بسم اللّه الرحمن الرحیم
شهادت مرحوم آیتاللّه صدر[1]را به همۀ ملتهای مستضعف جهان و به مسلمین خاصتاً و به عراق و ایران بالاخص، تسلیت عرض میکنم.
برادرهای من، عزیزان ما که از اوطان خودتان آواره شدید، در این گرفتاریهای شما در طول حکومت بعث، ما هم مبتلا بودیم در ایران، و شما در عراق. ما در ایران گرفتار یک حکومت دیکتاتور خبیث[2][بودیم]که با ملت ما آن کرد که مغول آن طور نکرد. علمای ما را تبعید و آواره از اوطان خودشان کرد و بعضی را شهید،[3]نساء ما را بیاحترامی[کرد]و احترام آنها را از بین برد، جوانهای ما را در حبسها و در زجرها، حتی بعضی از آنها را چنانچه گفتهاند در تاوه سرخ کردند و بعضی از آنها را پای آنها را اره کردند. روحانیون بسیاری از بلاد ما را از بلاد خودشان تبعید و در حبس نگه داشتند و با وضع فجیع به آنها اهانت و ظلم کردند. شما هم در طول[حکومت]این حزب فاجر کافر[4]مبتلا بودید و به همان نحو ابتلائاتی که ما داشتیم. جوانهای شما را، به جرم اینکه برای زیارت حضرت سیدالشهدا میرفتند، در بین راه گرفتند و با آنها آن طور سبعانه عمل کردند. علمای شما هم گرفتار این حزب فاجر فاسد بود. با مرحوم آیتاللّه حکیم
آن کردند که ما شاهد بودیم و مرحوم آیتاللّه صدر را به جرم اینکه از ظلم آنها شکایت داشت و میخواست حکومت اسلام برقرار باشد، شهید کردند و خواهر مکرمۀ مظلومۀ ایشان را هم شهید کردند. ما شهید دادیم، شما هم شهید دادید؛ ما درحبس به سر بردیم، شما هم به سر بردید، لکن خدای تبارک و تعالی خواست که ملت ایران را از زیر بار ظلم بیرون بیاورد و به آنها توفیق داد که در سایۀ وحدت و اتکال به خدای کریم بر حکومت جائر وقت غلبه کردند و او را از کشور خودشان راندند و دست قدرتهای بزرگ را از کشور خودشان کوتاه کردند و یک حکومت اسلامی ـ انسانی در ایران مستقر کردند. و معالأسف، دستهای ظالم خارجی در کار است و از اول در کار بود که نگذارند این حکومت اسلامی مستقر بشود و نگذارند در سایر کشورهای اسلامی هم حکومت دست خود ملت باشد. این آدمی[5]که در عراق آن همه جور و ستم کرد، برای خاطر به دست آوردن دل قدرتهای بزرگ، به ایران تجاوز کرد، آن هم به محلهای عربنشین. این شخص و این جرثومۀ فساد که با اسم عُروبت به اسلام میتازد با ملت عرب و با عربنشین ایران آن کرد که محمدرضا به همۀ ایران کرد و بدتراز او. عربهای ایران را کشت و یا آواره کرد. زن و بچههای مناطق عربنشین را و سایر مناطق را، برای خاطر به قول خودش عروبت و به حسب واقع برای شیطان بزرگ[6]و برادرهای شیطان بزرگ،[7]آن قدر قتلعام کرده است که قبرستانهای ایران مضاعف شده است. در زمان حکومت جائر این سفّاک، چاره جز وحدت کلمه و اتکا به خدا نیست. من در سابق که ایران بودم، قبل از اینکه تبعید بشوم و منتهی بشود که به عراق بیایم، گمان میکردم که عشایر عرب که دارای سلاح هم بودند، در مقابل این حکومت خواهند ایستاد و خواهند او را به جای خودش نشاند، لکن بعد از اینکه آمدم به عراق، تعجبم بیشتر شد که دیدم در حضور همین عشایر و در حضور همان ملت، رئیس روحانی ملت عراق و ملت اسلام را محاصره
کردند و تحتالحفظ از بغداد به نجف آوردند و آن هم مظلومانه باید بگوییم به شهادت رسید.
اگر ملت عراق بخواهند از گرفتاری که دارند و داشتند و از تحت ستم این ستمکاران خارج بشوند، چاره ندارند جز آنکه همان نحو که ایران اجتماع کرد و ملت متحد شد و با اتحاد کلمه و اتکال به خدای تبارک و تعالی آن حکومت جائر را ساقط کرد، با اینکه آن حکومت قدرتش بسیار بیشتر بود از این حکومت بعثی صدام بسیار خبیث، معذلک، ملت ایران توانست با اینکه سلاح نداشت این جرثومۀ فساد و این سلسلۀ خبیث سلاطین را که در طول تاریخ مجرمترین افراد انسانها بودند، منقرض کند و به جای او جمهوری اسلامی را مستقر نماید؛ عراق هم چارهای جز این ندارد. این ملتها هستند که باید نهضت کنند، قیام کنند و خودشان را از دست اشرار نجات بدهند. نباید ملتها بنشینند تا اینکه از جای دیگر و کسان دیگر آنها را نجات بدهند. مبدأ نجات از خود ملت است. ایران با اینکه هیچ کشوری با او مساعدت نکرد، بلکه تمام کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، الاّ کمی از آنها، با او مخالفت کردند و طرفداری از رژیم کردند، معذلک، چون ملت خواست انقراض این سلسلۀ خبیثه را، عمل شد. ملت اگر مطلبی را بخواهد، نمیشود به او تحمیل کرد؛ نمیشود خلاف او را به او تحمیل کرد. ملت عراق نباید بنشینند و منتظر این بشوند که یک دستی از خارج بیاید و آنها را نجات بدهد. ملت عراق، ملت مسلم و تابع اسلام و قرآن کریم و مخالف با استبداد، و مخالف با ستمگری، مخالف با خویهای سبعی و حیوانی است و ملت باید تبعیت از اسلام بکند.
خود ملت و ملتها باید خودشان را نجات بدهند. ملت ایران با ملت عراق دو نیست و با ملتهای مسلم دیگر هم دو نیست؛ این یک ملت است و دارای یک میلیارد جمعیت؛ یک ملت است و دارای خزاین بیشمار و معالأسف، به واسطۀ انحراف اکثر دولتهای اسلامی، این یک میلیارد انسان در تحت فشار قدرتهای شیطانی بزرگ است و این
خزائن عظیم این کشورهای اسلامی به حلقوم این قدرتهای بزرگ فرو میرود. ملتها باید قیام کنند و خودشان را از دست حکومتهای خودشان و قدرتهای بزرگ نجات بدهند. اگر ملت ایران نشسته بود و چشم به این دوخته بود که از خارج کسی کمک کند و او را نجات بدهد، تا آخر تحت همان فشارها بود و حکومت جائر پهلوی حکومت میکرد، لکن انتظار نکشید و با اینکه دولتهای شرق و غرب به کمک محمدرضا بودند و پشتیبان او بودند، معذلک، با همۀ قدرتهای خارجی و با قدرت بزرگ نظامی که در داخل داشت، وقتی ملت یکپارچه قیام کرد، زن و مرد، کوچک و بزرگ، فریاد کرد که ما نمیخواهیم این حکومت جائر و این سلطنت کافر را، هیچ یک از قدرتهای خارجی نتوانست که جلوگیری کند و قدرتهای داخلی هم برگشتند از او و متصل به ملت شدند. ارتش عراق هم، اگر مسلمانهای عراق قیام کنند، به آنها متصل خواهند شد و این ریشۀ فساد را از آنجا خواهند کند.
اخیراً، در یک نوشتهای دیدم، در یکی از خبرگزاریها که دولت عراق میگوید ما همیشه مسلمان بودیم و شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر میدهیم، پس ما مسلمانیم و شما چرا ما را کافر حساب میکنید. من به آنها میگویم که شما قبل از اینکه ما صحبت از این بکنیم، از قِبَل آیتاللّه حکیم ـ رضواناللّه علیه ـ تکفیر شدهاید. ملت عراق مسلماند؛ لکن این حزب «بعث» عقایدشان عقاید اسلامی نیست و مورد تکفیر رئیس ملتشان شدند و این اظهار اسلامیت که صدام و امثالش میکنند مثل آن اظهار اسلامی است که محمدرضا میکرد. من احتمال میدهم که محمدرضا در باطن ذاتش مسلمان باشد، لکن مسلمان بدتر از کافر؛ لکن نسبت به صدام این احتمال را نمیدهم که بر حسب ذاتش به اسلام گرایش داشته باشد. قیام بر ضد کشور اسلامی و حکومت اسلامی که الآن در ایران مستقر است، همین قیام بر ضد اسلام، در حکم الحاد و کفر است و این آدم در عین حالی که به قول خودش مسلم است، قیام بر ضد اسلام کرده است. جرم ملت مسلمان
ما جز این نیست که میخواهد دست قدرتهای بزرگ از خزاین او و از ملت او کوتاه و خودش حکومت اسلامی داشته باشد و از اول هم حکومت اسلامی را میخواست و به حکومت اسلامی رأی داد و مستقر کرد و به همین جرم مورد مؤاخذه ابرقدرتها و تجاوز پیوندهای پوسیدۀ به ابرقدرتها شد.
صدام گفته است که چنانچه به مقاصد من عمل نکنید، من بیشتر از این، کشور شما را خراب میکنم. تو هر چه توانستی کردهای و هرچه بتوانی میکنی و بیشتر از آن هم نتوانستی که بکنی، نه اینکه نخواستی بکنی. تو اگر بتوانی تمام مسلمین ایران را خواهی کشت، لکن این خیال باطلی بود که کردی و گمان کردی که ملت ایران بیتفاوت است، اگر تو هجوم بیاوری به کشورش و ارتش ایران ضعیف و ناتوان است. ملت و ارتش به تو فهماند که مسئله آنطور که تو حساب کرده بودی و آن طور که قدرتهای بزرگ حساب کرده بودند، نبود و همان وقت که تو هجوم کردی و ناگهان هجوم کردی، جلوی تو را گرفتند و پس از آن یک قدم هم پیش نیامدی و حالا هم هر روز عقبتر خواهی رفت. و اگر نبود خوف اینکه ملت شریف عراق صدمه ببیند، اگر ما هم و ارتش ما هم و ملت ما هم مثل صدام فکر میکرد که باید پیشبُرد ولو به کشتن ملتها، ولو به کشتن بچهها و زنها و پیرمردها، اگر یک همچو برنامهای بود، امروز میدیدی که عراق دیگر کسانی را که بتوانند کاری انجام بدهند، ندارد. لکن کشور ما متعهد به اسلام است و ارتش ما متعهد به اسلام است؛ ارتشی است که از بالای شهرهای بزرگ عراق میگذرد و در آخرین نقطۀ عراق، در مرز اردن، میکوبد مراکز نظامی عراق را و یک بمب در شهرهای عراق نمیاندازد. این کشور اسلامی است و این لشکر، اسلامی و این قوای مسلحه، اسلامی است و آن کسی که میکوبد مسلمین را و آواره میکند مسلمین عرب را و به تباهی میکشد کشور اسلامی را، به جرم اسلامیت، آن کس در سلک مسلمین نیست؛ هر چه هم فریاد بزند که من مسلمم، فریاد بزند که من شهادت میدهم، لکن این اسلام نفاق است که
بسیاری از شهادتها را میدهند و در صدر اسلام هم میدادند، لکن منافقینی بودند که بالاتر از سایر کفار بودند.
و من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که ملتهای مسلم را بیدار کند و ملت عراق را هوشیار کند و خودشان را[رها کنند]از قید و بند این قدرتهای بزرگ و این جرثومههای فسادی که به اسم اسلام مسلمین را قتل عام میکنند و به اسم اسلام احکام اسلام را زیر پا میگذارند و با اسم اسلام علمای اسلام را شهید میکنند، آن هم مثل سید محمدباقر صدر که مغز متفکر اسلامی بود و امید این بود که اسلام از او بهرهبرداریهای زیادتری بکند و من امیدوارم که کتابهای این مرد بزرگ مورد مطالعه مسلمین قرار بگیرد و ان شاءاللّه خداوند تعالی او را با اجداد بزرگش محشور فرماید و خواهر بزرگوار مظلومۀ او را هم با جدهاش محشور کند و امیدواریم که ملتهای اسلامی با قیام خود دست قدرتهای بزرگ را از کشور خودشان کوتاه کنند.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته