صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان لزوم انطباق وضع سفیران و سفارتخانه‏ها با اسلام ـ صدور انقلاب با رشد اخلاق و حقایق اسلامی نه با زور
  • محل تهران، جماران
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع لزوم انطباق وضع سفیران و سفارتخانه‏ها با اسلام ـ صدور انقلاب با رشد اخلاق و حقایق اسلامی نه با زور
  • حضار حضار: سفیران و کارداران جمهوری اسلامی ایران و جمعی از اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج از کشور

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

لزوم انطباق وضع سفیران و سفارتخانه‏ها با اسلام

من سلامت همۀ آقایانی که از خارج به کشور خودتان آمدید، چه اعضای سفارتخانه‏ها و سُفَرا و چه دانشجویان عزیز خارج کشور، از خدای تبارک و تعالی خواستارم من گمان می‏کنم که تکلیف شما آقایان که در خارج هستید، و در سفارتخانه‏های اسلامی ایران در بیرون از کشور هستید، و همین طور جوانان عزیز ما که در خارج از کشور هستند، مشکلتر است تکلیفتان از ما که در داخل هستیم. برای اینکه، ملت ما وضع اسلام و جهات اسلامی را می‏دانند، و اگر فرض کنید یک گروهی یا یک شخصی بر خلاف اسلام رفتار کند، آنها آن شخص را، آن گروه را محکوم می‏کنند. و اما شما در محیطهایی هستید که آن محیطها مثل غرب، مثل جاهایی که ملتها اسلامی نیستند، یا اگر اسلامی باشند توجه به مسائل، باز آن طور که باید، پیدا نکردند. چنانچه شما شخصاً یا سفارتخانه‏هایتان وضعش یک وضعی باشد که با اسلام درست جور نیاید، در آنجا خواهند گفت که اسلام همین است. اگر بنا باشد که سفارتخانه‏های ما در خارج از کشور به همان وضع طاغوتی یا نزدیک به وضع طاغوتی باشند، معنایش این است که باز اسلام در سفارتخانه‏ها نرفته است. مع‏الأسف تا آنجا که به من در طول این مدت اطلاع دادند ـ که

اخیراً را درست نمی‏دانم ـ سفارتخانه‏های ما، سفارتخانه‏های اسلامی که باید باشد نیست ـ چه در مکانها و چه در کیفیت مستخدمینی که آنجا هستند. خصوصاً مستخدمین زن و چه در سایر جهاتی که هست ـ باز[این]احساس درست نشده است که جمهوری اسلامی یعنی چه. بعض از سفرایی که پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ به دربار سلاطین بزرگ آن وقت فرستاده بودند، اینها وقتی وارد شدند با شمشیر خودشان آن پارچه‏ای که حریر بود زدند کنار. این شکستن آن دماغ فرعونی سلاطین آن زمان بود. مطلب به نظر ساده می‏آید لکن مسئله این طور نیست. اینها که رفتند، یک اعراب ساده‏ای بودند، متعهد به اسلام بودند. از اول خواستند بفهمانند که وضع ما چی است و ما برخوردار از چه مکتبی هستیم. و این طور جلال و جمال و دستگاه به ما تأثیری نمی‏کند. بسیاری هستند که وقتی که یک شخصیت خیلی به نظر خودشان عالی را دیدند، دست و پایشان را گم می‏کردند و می‏کنند. خصوصاً در زمان قدرتهای بزرگ و در این نیم قرنی که ما مبتلا بودیم، جلوی او هم همین طور. یک حکومت وقتی که می‏آمد در یک محلی، این حکومت مثل یک شاه با مردم عمل می‏کرد. مردم را هیچ به حساب نمی‏آورد. و من خودم شاهد این معنا بودم که یک حاکمی که برای گلپایگان آمده بود، و خمین هم آن وقت جزء گلپایگان بود، این در حضور تجاری که آمده بودند برای آنجا ملاقاتش، آن بزرگتر فرد تاجر را گفت ببرند ببندند به چوب. من شاهد بودم ـ که بچه بودم شاهد بودم ـ که یک نفر مرد متدین محترمی که در بازار رئیس تجار بود، این شخص فاسد این طور با او عمل کرد که در حضور جمع پایش را بستند به فلک و چوب زدند به او. این کارها را می‏کردند. و همین طور گاهی این کار را می‏کردند که وقتی که یک محترمی می‏رفت، یک عالمی مثلاً می‏رفت ملاقات می‏کرد با آنها، در حضور آن عالم یک بیچاره دیگری را می‏آوردند به چوب می‏بستند برای اینکه بفهمانند تو باید اطاعت بکنی. و از آن وقت یک همچو وضعی بود و از این بدتر. این عملی که سفیر یا سفرای حضرت رسول انجام دادند، یک عمل سادۀ بزرگی بود. از اول، شخصیت آن فرعون را از اول شکستند. مرحوم مدرّس هم این عادت را داشت. توی حیاطش یک فرشی انداخته بود و آنجا

می‏نشست. قلیان هم وقتی می‏خواست پا می‏شد خودش شروع می‏کرد درست کردن. در این خلال فرمانفرما وارد می‏شد، فرمانفرمای آن وقت را شما شاید نمی‏دانید چه مسئله‏ای بود. ایشان می‏گفت که قلیان را دستش می‏داد و می‏گفت که شما آبش را بریز تا من آتشش را درست کنم. فرمانفرما شکست می‏خورد. تحت تأثیر همچو واقع می‏شد که مدرّس به او گفت تو آب قلیان را بریز. وادارش می‏کرد که آب قلیان را بریزد و من خودم آتش را درست می‏کنم تا قلیان درست بشود. این برای این بود که برخورد با این مغزهای فاسد گاهی باید طوری باشد که از اول طمع نکنند به آن طرف. اگر با تواضع و خضوع و آن طوری که آن وقتها متداول بود رفتار می‏کردند، او طمع می‏کرد که اگر مطلبی دارد تحمیل کند. اما وقتی برخورد یک برخورد این طوری بود، ساده و لکن کوبنده، دیگر نمی‏توانست به او تحمیل کند مطلبی را.

چگونگی برخورد سفرا با مسئولین کشورهای خارجی

شما در خارج که هستید برخورد دارید با سفرای آنجا، با وزرای خارجۀ آنجا، با همۀ اینها برخورد دارید. اگر بنا باشد که شما وقتی که می‏خواهید در وزارت خارجه بروید خودتان را گم کنید، خیال کنید که حالا در یک محضر کذا، وزیر خارجۀ امریکا، وزیر خارجۀ شوروی، لکن باید شما توجه داشته باشید که شما سفیر مملکت اسلامی هستید که از همۀ این قدرتها، قدرتش بالاتر است. و از همۀ این «شریف‏ها» ـ اگر آنها شرافتی داشته باشند ـ شرافتش بالاتر است.

و شما باید حیثیت خودتان را از اول حفظ کنید. و از مسائل مهمی که شماها مثل ماها موظف بر آن هستید این است که با عمل خودتان در آنجا، با وضعیت سلوکتان با کارمندان، با وضعیت اصل سفارتخانه و وضع سفارتخانه طوری باشد و طوری بکنید که با همین عمل بتدریج انقلاب شما صادر بشود به آن کشوری که در آن هستید. مسائل اخلاقی، یک مسائلی است که وقتی که یک کسی مقیّد به آن بود و دنبالش بود، این سرایت می‏کند. و مردم به حسب طبیعتشان، به حسب فطرتشان ـ فطرتها سالم است منتها

تربیتها ضایع می‏کند فطرتها را ـ[آن را قبول می‏کنند].

تحقیر بنیادهای ظلم و طاغوت با عمل و اخلاق اسلامی

شما باید خیال کنید خودتان که در یک مملکتی وارد شدید و می‏خواهید این مملکت را مثل مملکت خودتان تربیت کنید. و می‏خواهید اسلام را در آنجا هم صادر کنید. صدور اسلام به این است که اخلاق اسلامی، آداب اسلامی، اعمال اسلامی آنجا طوری باشد که مردم توجه به آن بکنند. و از امور مهمه داشتن یک نشریه در هر سفارتخانه هست. نشریه، نه مثل نشریه‏های زمان طاغوت. نشریه، یک نشریۀ اخلاقی ـ اسلامی و در آن درج بشود مسائلی که در ایران گذشته است. شما می‏بینید که الآن در همه جای دنیا تقریباً به ضد جمهوری اسلامی تبلیغات می‏شود. تبلیغات همه جانبه، چه دستگاههای تبلیغات غرب با همۀ وابستگان و چه دستگاه تبلیغات شرق با همۀ وابستگانش. این برای این است که اینهااز جمهوری اسلامی وحشتزده شده‏اند. علاوه بر اینکه منافعشان در خود ایران از دست رفته است و ـ ان شاءاللّه‏ ـ تا ابد از دست خواهد رفت. علاوه بر این، خوف این را دارند که این مطلب سرایت کند و این نهضت و انقلاب سرایت کند به خارج و صادر بشود در مملکتهای دیگری. و آنها هم بعد از فهم این معنا که اسلام باید در آن محل باشد، اسلام وضعش چطور است، آن را هم می‏ترسند که مبادا آنجا هم مثل ایران بشود، و آن دستگاههای طاغوتی‏شان کم‏کم رو به زوال باشد و ان شاءاللّه‏ هست رو به زوال. شما باید به هر سفارتخانه‏ای که دارید، به جای آن خرجهای طاغوتی که در آن وقت می‏شد، آن مهمانیهای طاغوتی که همه‏اش بر خلاف اخلاق اسلامی بود، و آن خرجهای دیگری که خود شما هم می‏دانید که در آنجاها می‏شد، آن مخارج را صرف تبلیغات بکنید، و به دنیا بفهمانید که اسلام چطور است و مملکت ما چه وضعی دارد. در مقابل همۀ تبلیغاتی که می‏شود، از هر جور تبلیغی که می‏شود جواب بدهید و آشنا کنید ممالک دیگر را. کشورهای دیگر را به آن چیزی که در ایران هست و آن طوری که در ایران می‏گذرد. آشنا کنید مردم را به اسلام و به نهضت اسلامی و انقلاب

اسلامی. خوف اینکه ما اگر ساده رفتار کنیم، با آن سفارتخانه‏های آنها و آن وضعی که دارد، ما در نظر آنها تحقیر می‏شویم، این خوف را در خودتان راه ندهید. بلکه شما با عملتان تحقیر کنید آن طور بناها و بنیادهای ظلم و طاغوتی را. شما گمان نکنید که چنانچه به طور ساده عمل بکنید و سفارتخانۀ شما یک امر، یک جای ساده‏ای باشد، یک مرکزی باشد که از آنجا علم و دانش و اخلاق صادر بشود، شما تحقیر خواهید شد. خیر، این حرف، حرف غربزده‏هاست که خیال می‏کنند که ما اگر مثل غرب نباشیم، ما تحقیر می‏شویم. ما الآن بنا داریم که مثل غرب نباشیم، و بنا داریم وابسته نباشیم، و بنا داریم مستقل باشیم و آزاد باشیم. و الآن می‏بینید که آنهایی که، ملتهایی که تحت تأثیر تبلیغات امریکا و شوروی و سایر اذناب آنها واقع نشدند، همۀ آنها به نظر اعجاب و عظمت به شما نگاه می‏کنند.

عظمت انسان به لباس و کلاه و اتومبیل و ـ نمی‏دانم ـ پارک و امثال ذلک نیست. انسان یک حقیقتی است که آن حقیقت اگر بروز کند شرافتمند است، عظمت دارد. شما می‏بینید که بزرگترین افراد بشر انبیا بودند و ساده‏ترین از همه هم آنها بودند. در عین حالی که بزرگتر از همه بودند و همه آنها را به بزرگی می‏شناختند، در عین حال ساده‏ترین افراد بودند در وضع زندگی‏شان. تمام انبیا این طور بودند و تاریخ، همۀ آنها را نشان می‏دهد که با وضع بسیار ساده‏ای عمل می‏کردند. در صدر اسلام آن امر بسیار روشن است که چه جور وضع داشتند، حکومتها چه وضعی داشتند و امرای ارتش چه وضعی داشتند، و خود اشخاصی که در رأس بودند با مردم چه وضعی داشتند. در عین حالی که وضعشان آن طور بود که وقتی یک کسی از خارج می‏آمد در مسجد رسول اللّه‏، واین افراد نشسته بودند، نمی‏شناخت که کدام یکی اینها رسول اللّه‏ هستند. سؤال می‏کرد که کدام یکی هستید؟ برای اینکه نه بالایی بود، نه پایینی‏بود، دور می‏نشستند. اگر حصیری هم بود یا بوریایی بود من نمی‏دانم، لکن این فرشهایی که شما خیال کنید، حتی این فرشی که شما زیرتان انداختید نبوده است. آن وقت دور هم می‏نشستند و لیکن عظمتشان، عظمتی بود که دنیا را تحت تأثیر قرار داد. عظمت انسان به روحیت روح انسان است.

عظمت انسان به اخلاق و رفتار و کردار انسان است، نه به اینکه اتومبیلش سیستم کذا باشد، نه به اینکه گارد داشته باشد نه به اینکه خَدَمه داشته باشد. اینها عظمت انسان نیست، اینها انسان را منحط می‏کند از آن مقامی که دارد.

صدور انقلاب با عمل و اخلاق

شما آقایان که در سفارتخانه‏ها هستید موظفید عقلاً و شرعاً به اینکه هر چه ساده‏تر، سفارتخانه‏هاتان هر چه ساده‏تر باشد. و کیفیت معاشرتتان با آن اشخاصی که کارمند هستند در آنجا و به اصطلاح شما زیردست گفته می‏شوند، برادرانه باشد. و در عین حالی که آنها از شما بپذیرند مطالبی که می‏گویید، لکن برادرانه باید باشد. و همین طور وضع مهمانیهایتان، وضع گذران خودتان، وضع کسانی که در آنجا کار می‏کنند، آنها باید متحول بشود به یک وضع اسلامی که هر کس می‏آید در آنجا اسلام را در آنجا عملاً ببیند. ما هر چه فریاد بزنیم که ما اسلامی هستیم و جمهوری اسلامی هستیم، لکن وقتی ببینند ما را که در عمل، غیر او هستیم، از ما دیگر باور نمی‏کنند. وقتی می‏توانند باور کنند از ما که مایی که می‏گوییم جمهوری اسلامی هستیم، عملمان هم آن طور باشد. عمل طاغوتی نباشد. و قول، قول اسلامی، عمل اسلامی باشد و خود رفتار، اسلامی باشد. گفتار اسلامی باشد تا صادر بشود این جمهوری اسلامی در سایر کشورها. صدور با سر نیزه، صدور نیست. صدور با زور، صدور نیست. صدور آن وقتی است که اسلام، حقایق اسلام، اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی در اینجاها رشد پیدا بکند. و شما موظف به این معنا هستید، و باید این کار را انجام بدهید که هم در عمل و هم در نوشته‏هایی که در آنجا منتشر می‏کنید، باید بکنید و مجله داشته باشید و آن مجله یک مجله‏ای باشد که هم در عکسهایی که در آن هست، و هم در مسائلی که در آنجا طرح می‏شود همه‏اش موافق باشد با جمهوری اسلامی تا به واسطۀ تبلیغات، اسلام نفوذ کند در آنجا، و این را بدانید که اگر شما تبلیغات بکنید و همین طور دانشجوهای عزیز ما در آنجا کوشش کنند در اینکه در هر جا که هستند با هر طایفه‏ای که برخورد می‏کنند مسائل ایران را، مسائل اسلامی

ایران را در آنجا طرح بکنند، و آن چیزهایی که در مجلات خارج، در روزنامه‏های خارج در هر جا نوشته می‏شود، آنها را یکی‏یکی برای آنها تحلیل کنند و دروغ آن چیزها را بر آنها ثابت بکنند.

عمده مسئله این است که ما فهمیده باشیم در قلبمان که ما می‏خواهیم جمهوریمان اسلامی باشد. باید همان طوری که با زبان می‏گوییم، قلب ما معتقد شده باشد به اینکه ما می‏خواهیم اسلام باشد. «ما می‏خواهیم اسلام باشد» دیگر با تمام اعوجاجات باید مبارزه بکند انسان. اول از خودش شروع کند، ببیند خودش چه اعوجاجاتی دارد. هر انسانی لا محاله[1]در خودش نقصهایی می‏بیند. کم است کسی که نقص نبیند در خودش. و اگر کسی نقص در خودش نمی‏بیند، این خودش یک نقصی است که دارد. انسان باید تربیت بشود، باید به تزکیه تربیت بشود. و انسان از خودش باید شروع بکند، از خانوادۀ خودش باید شروع کند. و شما از خودتان، خانواده‏هایتان، خودتان همه شروع کنید تا به خارج برسد. دانشجویان ما باید خودشان اول توجه بکنندکه رفتار خودشان، کردار خودشان، گفتار خودشان همۀ اینها منطبق با موازین اسلامی و اخلاقی باشد تا اینکه اگر مردم را دعوت کردید به اسلام، و باید هم دعوت بکنید، حرف شما مخالف با عمل شما نباشد. خودتان یک وضعی نداشته باشید که وقتی بگویید، مسخره کنند که آقا خودش فلان است و ما را دعوت به چه می‏کند.

معرّفی درست اسلام با رفتار

در هر صورت من از خدای تبارک و تعالی، سلامت و سعادت شما، همۀ شما را می‏خواهم. و همۀ ملت ما موظف‏اند به اینکه رفتارشان یک رفتاری باشد که با همین رفتار، اسلام را نمایش بدهند به خارج. و چنانچه رفتاری باشد ولو در بعضی از جاهایی که بعضی از اشخاص نفوذ کردند در آنجا، رفتار طوری باشد که این رفتار، مخالف با موازین اسلامی باشد این اسباب این می‏شود که دست دشمنهای ما یک بهانه بدهد، و ما

را و جمهوری ما را با تمام قوا بکوبند. هم جوانان خارجی ما و هم شما سفرا و کارمندانی که در سفارتخانه‏ها هستید، همۀ شما، همۀ انجمنهای اسلامی که در خارج هست و همۀ افراد مُسْلِم و همین طور ایرانی و غیر ایرانی که در خارج هست، این معنا برای آنها بیشتر وظیفه است از ما که در داخل هستیم. همه وظیفه داریم ولیکن وظیفۀ شما سنگینتر است، بیشتر است. و باید با خواست خدا ـ ان شاءاللّه‏ ـ موفق بشوید که اسلام را در همه جا معرفی کنید و پس از معرفی، نفوس سالم ـ که اکثر مردم هستند ـ پذیرش می‏کنند. پذیرش که کردند کم کم عمل می‏کنند. کم‏کم این انقلاب صدور پیدا می‏کند به خارج. خداوند همۀ شما را ـ ان شاءاللّه‏ ـ حفظ کند و همۀ شما و ما را موفق کند به اینکه دنبال این باشیم که اسلام را در همه جا تقویت کنیم. و از مروّجین اسلام باشیم. و از جنود خدای تبارک و تعالی باشیم. تا ـ ان شاءاللّه‏ ـ به سعادت و سلامت[برسیم]هم مملکت خودمان و هم سایر ممالکی که در اسلام هستند، و همین طور مستضعفین جهان ان شاءاللّه‏ همه موفق و مؤید باشید.

والسلام علیکم و رحمة اللّه‏ و برکاته

1 - به ناچار.