صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان رسالت مطبوعات در نظام اسلامی ـ خطر نفوذ منحرفین و چگونگی برخورد با آنها
- محل تهران، جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع رسالت مطبوعات در نظام اسلامی ـ خطر نفوذ منحرفین و چگونگی برخورد با آنها
-
حضار
حضار: سردبیر و اعضای هیأت تحریریّه مجلۀ سروش
بسم اللّه الرحمن الرحیم
در یک انقلابی که از خود مردم بوده است، و انگیزهاش را هم خود مردم تعیین کردهاند باید همۀ گروههایی که میخواهند در این انقلاب خدمت کنند همان انگیزه را داشته باشند. و انقلاب ایران به واسطۀ اینکه انگیزهاش اسلام بوده است، و از مردمی که علاقهای به اسلام داشتهاند شروع شده است، و با همان علاقه پیروز شده است باید هر طایفهای که میخواهند یک کاری بکنند همان جهت را در نظر بگیرند. و همان چیزهایی که مبدأ پیروزی مسلمانان ایران شد همان معنا را تعقیب کنند. مع الأسف در مطبوعات دیده میشود که آن انگیزهای که مردم دارند، و آن فکری که روی آن فکر، آنها غلبه کردهاند و آن طرزی که جامعه به استثنای بعض از افراد یا بعض از گروهها دنبال او بودند و هستند؛ مطبوعات آن طور نیستند. من البته وقت ندارم که همۀ مطبوعات و همۀ آن چیزهایی که نوشته میشود از قبیل مجلهها و کتابها و روزنامهها، اینها را بخوانم. لکن خوب، به طور اجمال نگاه میکنم. و هر کدامی که مربوط به این مسائل بود مطالعه میکنم. و من میبینم که مطبوعات که باید خدمت بکنند به این ملت، و باید همان راه را پیش بگیرند که ملت داشته است و به واسطۀ همان پیروز شده است، انسان میبیند که مطبوعات بعضشان این طور نیست.
شما همه میدانید که اگر این وحدت و یکپارچگی ملت، و اگر آن علاقهای که ملت به
اسلام داشت نبود ما نمیتوانستیم یک همچو پیروزی که به دست آوردیم به دست بیاوریم، برای اینکه ما در آن وقت نه یک ارگانهای نظامی دستمان بود، و نه یک تعلیمات نظامی داشتیم، و نه یک اسلحۀ قابل ذکر، بلکه هیچ نداشتیم. مع ذلک آن چیزی که همۀ حسابها را در هم کوبید این توجه مردم به یک مطلب بود. سرتاسر ایران از بچههای کوچک تا پیرمردها توجهشان به یک مطلب[بود]و آن اینکه باید آن رژیم سابق نباشد، و باید اسلام باشد، جمهوری اسلامی باشد. اختلاف هم آن وقت نبود در کار. اگر آنهایی هم که اختلاف بعد کردند آن وقت هم انگیزهاش را داشتند،نمیکردند که در مقابل آن موجی که بود یک چیزی بگویند. و ممکن است خیلیهایشان هم میخواستند خودشان را داخل جمعیت کنند که بعدش بهرهبرداری کنند. چنانچه میبینید الآن همین طورها هست. چه اشخاص و چه گروههایی که در این نهضت و در این کاری که مردم کردند، بسیاریشان دخالت نداشتند. گروهها بعضیشان هیچ دخالت نداشتند. لکن خودشان را وارد کردند و دنبال این بودند که چه بشود! آیا رژیم سابق غلبه کند تا خودشان را داخل او بکنند، یا بعدی غلبه کند تا خودشان را داخل این بکنند. و معنی فرصتطلبی هم همین است که اشخاصی کنار بنشینند نگاه کنند ببینند چه میشود. هرچه شد خودشان را در آن گروهی که پیروز شده است جا بزنند. اینها، این گروهها وقتی دیدند نه مسئله آن طورها نیست که هر کسی بیاید هر کاری دلش بخواهد بکند، مواجه شدند با این جمعیتهایی که توجه به اسلام داشتند، حالا مشغول به شیطنت شدند.
باید مطبوعات یک خدمتی که برایشان محوَّل است و وجداناً برای کشور ما مطرح است، آن خدمت را انجام بدهند تا به اسلام خدمت کرده باشند، و به کشور خودشان خدمت کرده باشند. این خط را باید دنبال کنند، یعنی؛ هر مسئلهای که میخواهند طرح بکنند توجه به این داشته باشند که همان مسئله و دنبال همان کار باشند. مسائل دیگری که مربوط نیست به این یا مسائل دیگری که مخالف است با این مسائل غیر مربوط، اگر یک
مسائل غیر مضرّی باشد خوب، مانعی ندارد که گفته بشود و نوشته بشود. اما مسائلی که مضرِّ به وحدت جامعه است، و مضرِّ به آن انگیزهای است که جامعه برای او قیام کرد یعنی؛ مضرِّ به اسلام است، باید مطبوعات از او احتراز کنند، و باید آنهایی که در رأس مطبوعات هستند آنها توجه داشته باشند مبادا در بین آنها اشخاصی خودشان را جا بزنند. شما میبینید که الآن اینهایی که انحراف دارند مشغول فعالیت هستند که هر چه در هر جا پیدا بشود، اینها هم داخلش بشوند به یک صورتی. ممکن است یکی از آنها تسبیحی دستش بگیرد و ریش هم بگذارد و در حضور شماها نماز هم بخواند و اینطور چیزها. شما باید فکر بکنید که این سابقهاش چی بوده، چه کاره است. و وقتی هم که وارد میشود در ـ فرض کنید ـ مجلۀ شما چه میخواهد بکند، چه کاری میخواهد بکند. انتخاب افراد خیلی امر مهمی است برای مطبوعات. خصوصاً برای رادیو و تلویزیون که اشخاص زیادی در خصوص رادیو و تلویزیون و در عموم مطبوعات هستند، اینها میخواهند که راه را به طوری که کسی متوجه نشود؛ یعنی آن اشخاصی که درست فکر میکنند، توجه پیدا نکنند وارد بشوند و راه را منحرف کنند.
الآن میبینیم در سرتاسر کشور یک مسائل انحرافی هست. و این مسائل انحرافی نمیشود از آن اشخاصی که خودشان مستقیماند باشد. معلوم میشود که یک اشخاصی منحرف در اینها وارد شدند؛ مثلاً در کمیتهها، در دادگاهها و در بسیج، در همه جا، در رادیو و تلویزیون، در مطبوعات، در بین اینها الآن بسیار اشخاص سالم هستند. اما چون ممکن است گاهی ساده فکری بکنند، و یک کسی که درست نمیشناسند، سوابقش را درست اطلاع ندارند، به همان طوری که خودش را ظاهرسازی میکند گول بخورند و وارد بکنند، یا در دادگاه وارد بکنند، یا در کمیتهها وارد بکنند، یا در مطبوعات که مهم است وارد بکنند. و یک وقت توجه بکنید که دارد منحرف میکند آن خطی را که خود ملت داشته است که وحدت در آن بوده است و اسلام هم بوده ـ این دو انگیزه در رأس
همۀ امور بود ـ یک وقت میبینید که مطبوعات یک راهی میرود که طرف چپ دارد میرود، یا یک راهی طرف راست دارد میرود، از راه مستقیمی که ملت دنبالش هستند ـ که آن راه اسلام است ـ منحرف میشوند. این از مهمّات[وظایف]کسانی است که میخواهند یک خدمتی بکنند، و مجلهای بیرون بدهند، یا روزنامهای بنویسند. اوّل مسئله این است که افراد را انتخاب بکنند. افرادند که میتوانند اگر یک اشخاص منحرف باشند، بدون اینکه شما توجه داشته باشید، یک وقت توجه کنید که انحراف پیدا شد. و اشخاصاند که میتوانند که انسان را یا به دامن امریکا بکشند یا به دامن شوروی. و این ملتی که آن قدر مجاهده کرده، و آن قدر جوان داده، و آن قدر زحمت کشیده است برای اینکه خارج بشود از این سلطهها، یک وقت میبینید راه مجله، راه مطبوعات، راه رادیو و تلویزیون، نطقها و همۀ چیزهایی که الآن هست، یک وقت میبینید که اشخاصی برخلاف آن چیزی که مسیر ملت است وارد شدند در این راهها و راه را منحرف کردند، و شما بعد ملتفت بشوید. این از مسائل مهمی است که توجه به آنها لازم است و اغماض[1]از آنها جایز نیست. و من امیدوارم که این مجلهای که شما دارید، و حالا آمدید اینجا با من صحبت میکنید توجه در آن در رأس همۀ توجهات باشد. و نوشتههایی که میخواهد طبع بشود، یک چند نفری که میدانید، یقین دارید که آنها آدمهایی هستند که مستقیم هستند، و در راه مسیر ملت و کشور هستند و وابستگی به هیچ جا ندارند، آنها نوشتهها را مطالعه کنند، درست دقت کنند در آن، و بعد از اینکه دقت کردند در روزنامه یا در مجله نوشته بشود. این طور نباشد که یک وقت بنویسند و منتشر بشود، بعد بفهمند که این نوشته برخلاف بوده است؛ این یک چیزی است که لازم است. این مثل مطلبی است که کتاب وقتی نوشته میشود، قبل از اینکه انتشار پیدا بکند باید اشخاص کارشناس به شیطنتهایی که شیاطین میخواهند بکنند باید توجه بکنند که یک وقت در کتاب ـ فرض کنید که ـ اولش خیلی خوب، وسطهایش هم خوب، و یک وقت
میبینید که یک جایی جوری از کار در میآید که مسئله این طور نبوده است که ما تصور میکردیم. باید کتابهایی که نوشته میشود، و همین طور چیزهایی که منتشر میشود، اینها باید درست توجه بشود. و افراد مطّلع، مدبِّر و کسانی که از مکتبها اطلاع دارند و مسیر آنها را میدانند، اینها توجه بکنند، و کتابها را مطالعه کنند قبل از انتشار، و خود مجله را قبل از انتشار، درست مطالعه بکنند که مبادا یک وقتی یک جایش خلاف در آید، آن وقت برای شما دست بگیرند که خیر، این مجله هم مثلاً انحرافی است. این، هم صلاح خود شماست و هم صلاح ملت است.
بنابراین، این از مسائل مهمی است که در درجۀ اوّل اهمیت واقع شده است که اشخاصی که اداره میکنند یک جایی را، از اوّل ارزیابی بشود که این اشخاص چه کاره بودهاند. سابقهشان چیست. تحصیلاتشان در کجا بوده. چه جور رویّهای در تحصیلات داشتند. و بعد از انقلاب چه جور وضعیتی اینها داشتند. قبل از انقلاب چه وضعیتی داشتند اینها. افکارشان قبلاً چی بوده. اگر یک کسی افکارش قبلاً منحرف بوده، حالا بیاید به شما ادعا بکند که خیر، من برگشتهام، ما باید قبول کنیم، اما نباید او را مجلهنویس کنیم. آن دوتا با هم فرق دارند. خوب، بسیاری از اشخاصی که میآیند میگویند ما توبه کردیم، توبه قبول است، لکن نمیشود آنها را سر یک کاری گذاشت که آن کار اهمیت دارد. برای اینکه ما نمیدانیم که ـ به حسب واقع که ما نمیدانیم که ـ این آدم توبه کرده یا این آدم میخواهد با این کلمۀ «توبه» ما را بازی بدهد. ما باید از او قبول میکنیمکه در جامعۀ مسلمین مثل سایر مسلمانها با او عمل بکنیم، اما نباید رادیو و تلویزیون را به دست او بدهیم، یا او را راه بدهیم در رادیو و تلویزیون، یا مجلهای که برای تربیت افراد است، برای ترویج این مسیر اسلامی ملت است، ما به دست او بدهیم و یا نوشتههایش را به دست او بدهیم. این طور نباید که ما خوشباور باشیم. خیلی از اشخاص هستند که تمام حرفهایشان حرفهای اسلام است، تمام حرفهایشان حرفهای نهجالبلاغه است، و تمام
حرفهایشان حرفهای قرآن است، لکن مسیرشان این نیست. در بین اشخاص همچو اشخاصی هستند که این راه را پیش گرفتند، برای اینکه، خودشان را در جامعه جا بزنند. آن مقصدی که دارند آن را عمل بکنند در بین مردم. در عین حالی که ما باید قبول کنیم یک کسی که قبلاً هم ـ فرض کنید که ـ عاصی بوده، این آدم حالا مسلمان است، و به او ترتیب اثر اسلام را بدهیم، اما نمیتوانیم جهاتی که داریم[به او بسپاریم]مثلاً فرض بفرمایید؛ یک دزدی بوده، حالا آمده توبه کرده، خوب، دزد توبه کرده، قبول است توبهاش. اما میتوانید شما مالیّات، آن چیزتان را، سرمایههایتان را دست این بدهید و بپرسید به این؟ نه، عُقَلایی نیست. برای اینکه ممکن است این دزد برای اینکه سرمایه دستش بیاید، بیاید توبه کند! ما هم که علم غیب نداریم، ما موظفیم که در ظاهر قبول کنیم. دزد نه، الآن توبه کرده است. حتی اگر یک توبهای کرد که همه ظواهرش هم درست بود، اقتدا هم به او بکنیم در نماز، اما نمیتوانیم ما یک چیزی که امانت لازم است در آن، دیانت لازم است در آن، دست این بدهیم. بدتر از همه همین مجلّات است، و همین مطبوعات است، و همین رادیو و تلویزیون است و همین چیزهایی است که برای تربیت جامعه است. یک نفر آدم قبلاً ـ فرض کنید ـ انحراف داشته، کمونیست بوده، حالا آمده میگوید که من دیگر برگشتم و خیر، حرفهای آنها درست نبوده، من برگشتم. بسیار خوب، شما برگشتید حالا آمدید باشد، اما نمیتوانیم ما این را در رادیو و تلویزیون راهش بدهیم که تو برو و مردم را تربیت بکن! ممکن است این کمونیست باز هم باشد لکن برای خاطر اینکه ما را بازی بدهد آمده این را گفته. ما مکلّفیم به اینکه در ظاهر با او اعمال مسلمانی ـ فرض کنید ـ بکنیم. در صورتی که در عقیده کمونیست نشده باشد، آن مسئلۀ دیگری است. اما نمیتوانیم ما یک چیزی که میخواهیم تربیت کنیم بچههای خودمان را، یک معلّمی که کمونیست بوده است، الآن آمده میگوید نخیر، من بسیار مسلمانم، و پیش ما نماز هم میخواند و روزه هم میگیرد، و بیشتر از شما و دیگران هم به آداب اسلامی تقیُّد دارد. بسیار خوب، شما مسلمان، بیایید بین مردم باشید، کسی کاری به شما ندارد. اما نمیتوانیم ما این را معلّم بچههایمان قرار بدهیم. برای اینکه، معلّم بچهها
را ما باید مطمئن باشیم که این منحرف نمیکند بچههای ما را. نمیتوانیم سادهدلی به خرج بدهیم که خوب، حالا این آدم، اسلام گفته قبول کنید شما، ما هم قبول کردیم. اما اسلام نفرموده حالا که قبول کردید مقدّرات خودتان را دست این هم بدهید. دیگر این را اسلام نفرموده. اسلام فرموده قبول کنید که تو مسلمان و ترتیب آثار هم بدهید. اما مقدّرات یک مملکتی را ما بخواهیم دست یک کسی بدهیم که کمونیست بوده، حالا هم میگوید من آدم خوبی هستم و ترتیب آثارش را هم ما میدهیم، اما نمیتوانیم مقدّرات مملکتمان دستش بدهیم. نمیتوانیم مجلهنویسی اگر بخواهد بکند، او را آزاد بگذاریم که هر چه دلش میخواهد بنویسد. یک وقتی میبینید چه از کار در میآید. شما هم نمیتوانید در مجلهای که دارید و افراد را میخواهید انتخاب کنید، یک اشخاصی که سابقهشان انحراف بوده است، آن منحرف را حالا بگویید که نه، دیگر حالا خوب شده است و آدم مسلمانی است و اینها. و وارد کنید در روزنامهتان. خیلی خوب است برای خودش، ما هم نمیگوییم بد است. الآن توبه کرده، خوب است، اما نمیتوانیم دیگر همچو مطلبی را که در ترتیب یک ملتی در سرنوشت یک ملتی دخالت دارد، این را به دست او بدهیم. این از مسائل مهمی است که در همه جا باید این انجام بگیرد. این معنا که خیر، ما باید همۀ اشخاصی که آمدهاند میگویند که ما خوب هستیم اینها باید واردشان کنیم. منتها در همه جایی که سرنوشت ملت را هم به دستشان بدهیم؛ این حرف، ساده اندیشی است، و توجه به مسائل نداشتن است. در هر صورت من امیدوارم که کتابهای شما، مجلّۀ شما، همۀ اینها خوب باشد. و این مسائل هم مورد توجه باشد در افرادی که سابقاً هستند پیش شما. در افرادی که بعدها میخواهند در این مجله و در فعالیت دخالت داشته باشند. مسئلۀ عربی اگر هست، اشخاص عرب متعهد اوّلاً باشند، ثانیاً داده بشود باز نگاه بکند به اینکه چه بوده در این. ممکن است یک نفر آدم هم، خیلی هم خوب آدمی باشد و متعهد باشد، لکن اشتباه داشته باشد. اشتباه برای خودش چیزی نیست. اما اشتباه برای یک ملت، یک وقتی صدمه میزند به یک ملتی. اگر یک اشتباهی مثلاً فرض کنید
در یک ارتشی واقع بشود، یا در رئیس ارتشی واقع بشود، خودش مُعاقَب[2]نیست. برای اینکه خوب، اشتباه کرده. انسان همیشه اشتباه میکند. اما یک ملت را ممکن است یک اشتباه به باد بدهد. در یک مجله، اشتباه ممکن است باشد، برای خود این آدم هم چیزی نباشد، برای اینکه اشتباه کرده، اما باید اشخاص دیگر هم ببینند این را تا این اشتباه را اگر شده است رفع بکنند، آن وقت منتشر بشود. کار، کار مهمی است در مطبوعات، در رادیو و تلویزیون، در اینهایی که عموم مردم تقریباً نگاه میکنند و یا میشنوند. اینها نمیشود گفت که خوب، ما حالا اشتباه کردیم و فردا هم اشتباه نمیکنیم. الآن راجع به یک روزنامهای برای من یک نوشتهای آمد که راجع به یک روزنامهای اشتباهی کرده است. من نمیگویم عمدی بوده، ممکن هم هست عمدی باشد، اما اشتباهی کرده است که برای مملکت مضرّ بوده این اشتباه. و الآن اعتراض کردند کسانی که در رأس هستند که این اشتباه واقع شده. در هر صورت، مسائل باید خیلی مورد توجه باشد. و ما باید توجه به این هیاهوهایی که در اطراف الآن دارد میشود و دارند تضعیف میکنند نهضت را، نباید اعتنا کنیم. از مسائلی که در مطبوعات باز لازم است این است که یک مقدار از مثلاً اوراق خودشان را صرف این کنند که این جمهوری اسلامی تا حالا چه کرده است.
شما میدانید که الآن در بین مردم افتادند آن اشخاصی که میخواهند صدمه بزنند به جمهوری اسلامی. افتادهاند که هیچ کاری نکرده، این هنوز رژیم شاهنشاهی است، این فرقی با رژیم شاهنشاهی ندارد! حتی بعضی از نویسندههای متعهد مسلمان، آدمهای صحیح، آدمهای باسواد، یک شرح مفصّلی نوشتهاند راجع به اینکه در جمهوری اسلامی حالا همان کارهاست و همان چیزها. اینها نگاه نمیکنند آن کارهایی را که شده ببینند که تا حالا چه شده است. آقای وزیر آموزش و پرورش که چند روز پیش از این آمده بودند گفتند که آن قدر مدرسهای که در این دو سال ساخته شده است، ثلث همۀ
مدارسی است که از اوّل تا حالا ساخته شده است، در دو سال ثلث او ـ اینها را نمیگویند، آنهایی که غرض دارند آن مسائلی را که باید گفت نمیگویند، میروند مینشینند روی آن چیزهایی که عیب و علت است، آن را میگویند. حضرت مسیح ـ سلام اللّه علیه ـ آن طوری که نقل میکنند با اصحابش داشت میرفت، یک الاغ مردهای، حیوان مردهای افتاده بود تَعَفُّن کرده بود. آنها از تعفُّنش و از اینها ذکر میکردند. حضرت فرمود: چه دندانهای سفیدی دارد.[3]اینها تعلیم است. نباید انسان یک جمهوری اسلامی که این قدر برکات تا حالا داشته است، تمام مراکز فساد را بسته است، تمام مراکزی که مشروبفروشی بوده و برخلاف اسلام بوده، همه را بسته است. این قدر برای مستضعفین کار کرده است، این قدر زمین درست کرده، این قدر آسفالت کرده است. این قدر مدارس درست کرده است، این قدر خانه برای مردم درست کرده، این قدر کار کرده. اینها را هیچی، کاری بهش نداریم. اما در فلان دادگاه، این کسی که در دادگاه بوده خطا کرده، این را بگیریم هیاهو کنیم؛ این انحراف است. معلوم است که از هر کس هست این قلم، این قلمِ انحرافی است. ممکن هم هست که خودش ملتفت نباشد. آن شخص ملتفت نباشد. اما نمیشود در یک جامعهای که دو سال الآن از زندگیاش دارد میگذرد، یک جامعهای که همه چیزش خراب بوده، همه چیزش فاسد بوده، و بیش از دو سالش نیست، این بچۀ دو ساله را بخواهید مثل یک انسان چهل ساله که همه کارهایش را کرده درست کنید، نمیشود این. نباید ما خودمان به جان جمهوری اسلامی بیفتیم برای اینکه فرض کنید که یک اعوجاجی در فلان جا واقع شده است. یا یک شخصی را که خیلی هم آدم خوبی بوده، حالا کار از او نمیآمده، کنارش گذاشتهاند. حالا ما قلم دست بگیریم و کتاب بنویسیم یا مجله بنویسیم و چی بنویسیم. و همۀ مفاسدی که در یک گوشه یا دو گوشۀ مملکت واقع شده است این را به رخ جمهوری اسلامی بکشیم که جمهوری اسلامی این جوری است. اگر یک نفر فرض کنید وکیل در میان سیصد، دویست و پنجاه
نفر وکیل یک کار خلافی کرد، ما باید بگوییم که این وکلا همه خراباند؟ و مجلس شورای اسلامی مجلس خراب است؟ یا بگوییم فلان وکیل خراب است؟ اگر در این دادگاههایی که سرتاسر ایران دارند فرض کنید پنج نفر، ده نفر خطا کردند، ما باید بگوییم آن خطاست یا باید بگوییم دادگاهها خطاست؟ اینها اشتباهاتی است که میکنند، یا غرضورزیهایی است که میکنند، بعضی اشخاص اشتباه کردند، بعضی اشخاص هم غرض دارند که میگویند.
از وظایفِ هم رادیو و تلویزیون و هم مجلات و هم سایر جاها این است که مسائلی که شده است بگویند. من در همان اوایل امر که آقای بازرگان نخستوزیر بوده، در همان اوایل امر به آقایان گفتم که آقا شماها مسائلی که انجام میدهید در رادیو و تلویزیون اعلام کنید که ما این کار را کردیم، آن کار را کردیم. نگذارید آنها بگویند که این کاری نکرده، آن کار نکرده، هیچ کاری نکرده. کارِ نکردهها البته زیاد است. اما یک مملکتی که لااقل بیش از پنجاه سال به انحراف شدید کشیده شده، از اوّل بوده اما در این پنجاه سال مُتعمّد بودند به اینکه این را منحرف کنند و ما را از همه طرف وابسته کنند و همه چیز ما را از بین ببرند. دانشگاهمان را از بین ببرند. چی ببرند. چه ببرند. اینها تصور این را نمیکنند که یک همچو چیزی در دو سال، این قدر که شده است اعجاز کرده است. فکر این را نمیکنند که این کار همچو شده است که تویی که حالا قلمت را دست گرفتی و برای همه داری مینویسی، آزادی. برای همۀ ارگانها داری انتقاد میکنی تو آزادی. شما در سه سال پیش از این میتوانستی قلم را دستت بگیری یک کلمه راجع به یکی از این ارگانها صحبت بکنی؟ قلمت را میشکستند، پدر خودت را هم در میآوردند! شما قدر این آزادی را نمیدانی. منتها آزادی الآن جوری شده است که مَلْعَبه[4]پیش بعضی اشخاص شده و هر چی دلشان میخواهد باید بنویسند. و هر چی دلشان میخواهد باید بگویند.
در هر صورت، وظیفه داریم ما، یک وظیفۀ اسلامی، یک وظیفۀ انسانی داریم که آن چیزهایی که در این جمهوری شده است بگوییم و برسانیم به مردم. انتقاد هم داریم البته که کوتاهی شده است، آنها هم باید نوشته بشود. نمیگوییم آن را ننویسند، آن را هم بنویسند، اما انتقاد، غیر غرضوَرزی است. یک قلم است که میخواهد یک مسئلهای که فرض کنید کوچک است بزرگش کند و چند مقابلش کند. تیتر بزرگ بنویسد و بعدش هم حرفهایی که هر چی دلش میخواهد بنویسد. گاهی هم تیترها مناسب با خود موضوع نیست. این را از جای دیگر پیدا کردند. اینجا زیرش چیز دیگر نوشتند. خوب، آن غرضورزی است. یک وقت یک قلمی است که میخواهد اصلاح کند جامعه را، هم خوبش را میگوید، هم آنهایی را که ناقص است. اما به طور موعظه، نه بطور انتقاد غرض آلود، نه به طور تضعیف. مسائل را دو جور ممکن است بگوید؛ یک مسائلی است که یک استاد شریف برای بچهها میگوید و بچههایی که انحراف دارند، این استاد شریف میخواهد اینها را از انحراف بیرون بیاورد. نصیحتشان میکند. با زبان ملایم به آنها میفهماند. یک استادی هم داریم که میخواهد ضربه بزند. با ضربه میخواهد اینها را اذیت کند. اینها دو جور فرض است، دو جور قلم است، دو جور گفتار است، دو جور نوشتن است.
باید فکر این مطلب باشید که اگر انتقاد هست در کار، شما تنها نه، همۀ نویسندهها هم، همۀ گویندگان، اگر انتقاد دارند به طور ملایم و به طور دلسوزانه مسائل را طرح بکنند نه به طور ضربه زدن، بخواهند ضربه بزنند به جمهوری اسلامی. اینها نمیدانند این معنا را که اگر این جمهوری اسلامی به واسطۀ قلم اینها به هم بخورد مسئولاند پیش خدای تبارک وتعالی و پیش ملت و پیش همۀ ملتها. یک چیزی که همۀ ملتها الآن دارند از آن تعریف میکنند؛ ما خودمان نشستیم قلم را دستمان گرفتیم، اگر یک عیب کوچکی در یک جا پیدا شد، فرض کنید یک جا خطا کرد یا فرض کنید عَمْد هم کرد، یک نفر یک کسی را مالَش را مصادره کرد، یا یک کسی را چی کرد، البته اینها نباید بشود. اما اگر یکی شد نباید این را گفت که جمهوری اسلامی هم مثل رژیم شاهنشاهی[است]! خوب، کجا
این مثل رژیم شاهنشاهی است؟ در رژیم شاهنشاهی بازارشان این طور بود؟ خیابانهایتان این طور بود؟ مراکز فحشا آن طور بود که دیدید، و همه چیزمان آن طور. نفتمان را داشتند میبردند، همه چیزمان را داشتند میبردند. در این رژیم اینها جلویش گرفته شده، اینها را هیچ نمیگویند. قلمها شکسته است در این امور. اما فلان آدم در فلان جا، فلان کار را کرده، فلان آدم را در فلان جا مثلاً کشته، این به جمهوری اسلامی مربوط نیست. این یک نفر آدم، خطا کرده باید جلویش را گرفت. اگر یک همچو آدمی واقعش در کجا و همچو کاری کرده، جلویش را باید بگیرید. البته باید بگیرند جلویش را.
آن قلمها را که آدم میبیند قضیه، قضیۀ نصیحت نیست. قضیه، قضیۀ غرض آلودی و عقدهای است که دارند. میخواهند این عقده را صاف بکنند. و توجه به این معانی در همه چیزها لازم است. و وظیفۀ من هم دعاگویی است، به همهتان دعا میکنم. خداوند همۀ شما را حفظ کند. موفق کند که خدمت بکنید به کشور خودتان. مسلمانید، به اسلامتان خدمت کنید. ملت را دوست دارید، به ملتتان خدمت کنید. کشورتان را دوست دارید، به کشورتان خدمت کنید. و در نوشتههایتان توجه به خدا داشته باشید. بدانید که این قلم که در دست شماست در محضر خداست الآن. و اگر هر کلمهای نوشته بشود بعد سؤال میشود چرا این کلمه نوشته شده؟ اگر به جای این کلمه بشود یک کلمۀ خوبتر نوشت از شما سؤال میکنند چرا کلمۀ زشت نوشتید؟ ان شاءاللّه خداوند همهتان را تأیید کند. موفق باشید.