صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان
- محل تهران، جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع
-
حضار
حضار: خانوادههای شهدای دزفول، جمعی از اهالی خرمآباد، پلدختر و کوهدشتِلرستان به همراه روحانیون منطقه و نمایندۀ مَلاوی در مجلس شورای اسلامی و کودکان موسویّۀ تهران
موضوع:امتحانات الهی در زندگی انسان و بیان بزرگترین آنها
بسم اللّه الرحمن الرحیم
بعضی وقتها انسان متحیر است که با این منظرههایی که مواجه است چه بگوید. من الآن در مقابلم عکسهایی از شهدا میبینم، و در آن تابلو نوشته بود که خانوادههای شهدای دزفول آمدهاند و جمعی هم از عشایر محترم خرم آباد و از اهالی خرم آباد آمدهاند، و در آن کنار هم کودکان موسویۀ تهران آمدهاند. و با دیدن این منظرهها چه باید بگوییم؟ انسان در این دنیا، هر انسانی که باشد از انسانهای بزرگ ـ مثل انبیا و اولیا ـ تا هر جا که برسد، مورد امتحان است. امتحان ملازم با وجود انسان است و هیچ انسانی بدون امتحان نخواهد در این عالم زیست کند. گاهی امتحان به خوف، به جوع، به نقص در اموال و اَنْفُس، به نقص در ثمرات و امثال اینهاست، که الآن در مراکزی که جنگزده است بسیاری از اینها تحقق دارد. و این یک امتحانی است که از شما آقایان که در دزفول و در اهواز و سوسنگرد و سایر محالّی که مورد تعدی کفار شده است واقع شده اید. این یک امتحانی است الهی برای آزمایش ما و شما. گاهی امنیت مورد آزمایش است. انسان را گاهی به ناامنی و خوف امتحان میکنند و گاهی به امنیت و اطمینان، گاهی به نقص در ثمرات و انفس. جوانها را از انسان میگیرند، برادرها را میگیرند، و بچهها و زنها را به این راه امتحان میکنند. و گاهی به زیاد کردن ثمرات، زیاد کردن اموال، توسعه دادن و امنیت اعطا کردن امتحان میکند. بشر در امتحان واقع است. با ادعای اینکه من مؤمن هستم رها
نمیشود. پیغمبرهای بزرگ امتحان شدند. ابراهیم خلیل ـ علیهالسلام ـ در آن قضیۀ حیرت انگیز امرِ به اینکه باید اولادت را ذبح کنی امتحان شد.[1]پیغمبرهای بزرگ، اولیای بزرگ امتحان شدند. حضرت سیدالشهدا ـ سلاماللّه علیهـ امتحان شد. اولاد و اَحفاد[2]او هم امتحان شدند و همۀ ماها هم امتحان میشویم. و همۀ بشر هم امتحان خواهند شد. و امتحان به امنیت و دارایی و ثروت و ریاست و امثال ذلک بزرگتر است از امتحان در نفس، اولاد و انفس. چه بسا اشخاصی که ادعا میکنند که ما مؤمن هستیم، لکن وقتی که امتحان میشوند معلوم میشود که فقط ادعا بوده. و چه اشخاصی که ادعا میکنند که ما طرفدار ضعفا هستیم لکن وقتی که امتحان میشوند از امتحان درست درنمیآیند. و چه اشخاصی که ادعا میکنند که اگر[برای]ما صفحۀ جنگ پیش بیاید پیشقدمیم، و در وقت عمل از امتحان درست در نمیآیند. شما دزفولیها و اهوازیها و سوسنگردیها امتحان دادید و خوب از امتحان بیرون آمدید.
این عکسهایی که الآن در مقابل من هست و موجب تأثر و تأسف، این سند امتحان شماست و سند افتخار شما. خدای تبارک و تعالی میفرماید:بَشِّرِ الصّابِرینَ[3]آنهایی که صبر میکنند، به آنها بشارت بده. آنهایی که در مصیبتها، در نقص ثمرات، در نقص انفس، در نقص اولاد، صابر هستند و میگویند که:اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَما از خدا هستیم و به او برمیگردیم، از او هستیم و به او رجوع میکنیم. جوانهای ما از خدا هستند و در راه خدا فداکاری کردند و به خدا مراجعت میکنند. انسان اگر هر چه دارد بفهمد که از خداست، اگر زندگی دارد خدا به او داده است، و اگر اولاد دارد خدا به او اعطا کرده است، و اگر ثروت دارد خدا به او اعطا کرده است، و همه چیز را خدای تبارک و تعالی عطا فرموده است، اگر دل انسان به این معنا ایمان بیاورد و اطمینان به این معنا داشته باشد، چیزی که
امانت الهی است، به خدا برگردانده. اولادها اماناتی هستند از خدا، زن و فرزند امانتهایی هستند از خدا، داراییها امانتهایی هستند از خدا و به او رد شده است. و ما از خدا هستیم و به سوی او رجوع میکنیم. اگر امتحان را درست دادیم و همان طوری که اولیا وانبیا امتحان دادند ما هم به آنها اقتدا کردیم، مورد آن بشارت هستیم که خدای تبارک و تعالی میفرماید و به آنها رحمت میفرستد، مغفرت میفرستد و آنها را اصحاب هدایت[4]میداند. این امتحان آسانتر است از آن امتحانهایی که دولتمردان را خدا امتحان میکند. چه بسا از این رؤسای جمهوری که در دنیا هستند، مدّعی احترام به حقوق بشر هستند. قبل از رسیدن به مقام ریاست جمهور مدّعی آزادیخواهی، مدّعی دوستی با بشر، مدّعی خواستاری رفاه بشر هستند. لکن وقتی که میرسند به مسند و امتحان میکند خدای تبارک و تعالی آنها را، نمیتوانند از امتحان بیرون بیایند. به جای طرفداری از حقوق بشر، بشر را به تباهی میکشند. به جای طرفداری از ضعفا، ضعفا را به هلاکت میرسانند. همان طوری که در آن طرفبَشِّرِالصّابِریناست به رحمت و مغفرت و حیات ابدی، برای اینها هم بشارت به عذاب الیم است: بشارت به ننگ است.
باید امتحان بشویم. مجرّد دعوای اینکه من خداخواه هستم، من آزادیخواه هستم، من حقوق بشر را مراعات میکنم، من اگر به ریاست جمهوری، به حکومت، به نخستوزیری، به رئیس مثلاً قبیله، به ریاست عشایر برسم با مردم رفتار خوب میکنم و مردم را به آزادی و رفاه دعوت میکنم و خودم هم همین طور هستم، مجرد دعوا پذیرفته نیست. وقتی که داده شد آن منصب به آن شخص، رسید به آن منصب، آن وقت است که مطالعه در حال او باید کرد که آیا مثل کارتر هست یا مثل علیبن ابیطالب. با مستضعفین و مستمندان آن میکند که علیبن ابیطالب ـ سلام اللّه علیه ـ کرد، یا آن میکند
که کارتر کرد. یا آن میکند که استالین[5]کرد. آنها هم همه مدّعی هستند. استالین هم مدّعی این بود که برای مردم میخواهد کار بکند و مردم را به طور آزاد، مساوی نگه دارد، لکن وقتی که به مقام ریاست رسید فوج فوج مردم را فانی کرد و از بین برد. کارتر هم همین ادعاها را میکند که ما برای بشر آزادی میخواهیم و رفاه میخواهیم و بشر دوست هستیم، لکن وقتی که به مقامش رسیدند دیدیم که آن طور بودند، کردند با بشر آنچه را کردند. صدام هم ادعای این را میکند که من میخواهم که عرب را چه بکنم و با عرب چه بکنم. لکن وقتی که امتحان پیش آمد، اعراب را آن طور در خوزستان به کشتن داد که مغول نکرده بود. و اگر مهلت داده بشود به او، با عراق و ایران و هر جا دستش برسد آن کند که مغول با ایران کرد. ادعا نمیشود کرد که من ادعا کنم که من یک ملاّیی هستم و مردمدوست هستم. وقتی که رسیدی به منصب، آن وقت ببین چه هستی. آن وقتی که امثال آقای نخستوزیر[6]در حبس بود و زجر بود، ادعای این معنا را البته در دل داشت که این حکومت بد است، و اگر من به ریاست برسم چه خواهم کرد. اگر در ذهنش بوده لکن الآن در معرض امتحان است. الآن همۀ این رؤسا، رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس مجلس، رؤسای دادگاهها، رؤسای همۀ استانها، حکومتها، فرماندارها، استاندارها، همۀ اینها در معرض امتحاناند. و این امتحان از امتحان در نقص اولاد و انفس بالاتر است. امتحان مردم به ریاست، به ریاست در هر مقام، به رسیدن به هر مقام، این امتحان سختتر است از امتحان در نقص اولاد و انفس. و مشکلتر است که انسان بتواند از این امتحان نجات پیدا بکند، و درست امتحان بدهد در مَعْرض اعمالی که میکند و در پیشگاه خدا آبرومند باشد. رؤسا هر جا هستند، در هر کشوری هستند، دولتمردان در هر کشوری که هستند و در هر جا که هستند باید بدانند که رسیدن به این مقام، امتحانی الهی بوده است و سخت امتحانی است. خودشان توجه کنند به اینکه قبل از
رسیدن به این مقام و بعد از رسیدن به این مقام، چقدر در حالشان تفاوت حاصل شده است. قبل از رسیدن به این مقام به رؤسای جمهوری که سابق بودند، به نخستوزیرانی که سابق بودند، به وکلای مجلسی که سابق بودند، به استاندارهایی که سابق بودند، به دادگاههایی که در سابق بودند، قبل از رسیدن خودشان به این مقامات به آنها اشکال داشتند و آنها را تقبیح میکردند. الآن که خودشان رسیدند آیا همان نقشه را عمل میکنند که آیندگان، آنها را تقبیح کنند؟ یا خیر، وقتی که به مقام رسیدند رفتاری میکنند که همان طوری که بعد از هزار و چهارصد سال نسبت به امیرالمؤمنین مردم نظر میدهند؟ همان که بعد از اینکه مقام ریاست داشت ـ به حسب اصطلاح شما ـ تمام ایران و عراق و مصر و جاهای دیگر در زیر سلطۀ او بود، رفتارش با مردم آن طور بود که هیچ کس نمیتواند آن رفتار را داشته باشد. در خطبۀ جمعه، گاهی که یک وقتی که در خطبۀ جمعه آمده بودند و منبر بودند، دامنشان را حرکت میدادند برای اینکه پیراهن را شسته بودند. و پیراهن عوضی نداشتند.[7]
بیدار بشویم ما! دولتمردان بیدار بشوند! استاندارها بیدار بشوند! دادگاهها بیدار بشوند! ما دعوی شیعهگری را میکنیم. ادعا هست که ما شیعه و تابع هستیم. در مقام امتحان، باز شیعه هستیم؟ تَبَع هستیم آن طوری که او هست؟ به اندازهای که وسعت وجودی ما هست تبعیت میکنیم؟ با دوستانمان، با رفقایمان، با همکیشانمان، با بشر آن طور رفتار میکنیم؟ آن شخصی بود که وقتی یک خلخال[8]را از پای یک ذِمّیه[9]یا یهودی یا نصارا بوده است بیرون آورده بودند اشرار ـ قریب به این معنا ـ فرموده است که اگر انسان بمیرد برای این ننگی که واقع شده و این چیزی که واقع شده است، خیلی بعید نیست.[10]ما هم مدّعی هستیم که شیعه هستیم. رؤسا و دولتمردان بیدار بشوند! مخاصمه
را ترک کنند! این منظرهها را ببینند. این جوانهایی که خون خودشان را در راه اسلام دادهاند ببینند. این جوانهایی که شما را به این مقام رساندهاند ببینند، و دست از مخاصمات[11]بردارند، آتش بس کنند. در محضر خداست، همۀ ما در محضر خدا هستیم و همۀ ما خواهیم مرد، و همۀ ما خواهیم حساب پس داد. بیدار بشوید ملت! بیدار بشوید دولت! همه بیدار باشید! همهتان در محضر خدا هستید. فردا همه باید حساب پس بدهید. از روی خون شهدای ما نگذرید بدون نظر! و برای مقام دعوا نکنید باهم. ما همه که به صدام این طور نفرین میکنیم و ننگ نثارش میکنیم، مبادا خودمان آن طور باشیم. در حال خودمان مطالعه کنیم، وقتی که خلوت هست خودمان را آزمایش کنیم که ما اگر به مقام رسیدیم آیا همان طوری که صدام میکند، ما هم همان طور خواهیم کرد، یا شبیه به او؟ یا ما شبیه به خلیفۀ رسول اللّه عمل میکنیم؟
حکومت کردن بر یک جامعهای، بزرگترین آزمایشی است که خدای تبارک و تعالی از بشر میکند. حکومت کردن اگر حکومت کردن اسمش باشد، باصطلاح حکومت کردن بر یک همچو جامعهای که خون خودش را در راه اسلام و در راه کشور اسلامی دارد میدهد، و جوانان برومندش را دارد فدا میکند؛ از کارهای بسیار مشکل و از امتحانات بسیار مشکل است. ای رؤسا! شماها در معرض امتحان درآمدهاید، و اعمال شما دقیقاً تحت نظر خدای تبارک و تعالی است. توجه بکنید به این ملتی که به این طور همراهی با شما میکند. ای پاسداران! ای ارتشیان! ای ژاندارمری! و ای سایر قوای مسلّح نظامی و انتظامی! و ای رؤسای هر جا که هستید، هر قبیله که هستید و ای همۀ استاندارهای سرتاسر کشور! در معرض امتحان هستید. مبادا با خون اینها برای خودتان بخواهید مقامی درست کنید. خدا نکند که شماها بخواهید دیگران، خون خودشان را بدهند و شما مقامتان بالاتر برود. خدا نکند که یک همچو حیوانی در باطن شما باشد و شما خیال کنید
انسانید. بشر در معرض امتحان است.اَحَسِبَ النّاسُ اَنْ یُتْرَکُوا اَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ[12]شما گمان میکنید، مردم گمان میکنند که همین که گفتند من مؤمنم رهایشان میکنند؟ امتحانشان نمیکنند؟ همین که گفتید ما آزادیخواهیم رهایتان میکنند؟ بر مسند مینشانند تا بفهمند که راست میگویید یا نه و بفهمانند. به مجرد اینکه ادعا کردید که من برای این ملت و برای این کشور خدمتگزارم، رها میشوید؟ امتحان خواهید شد و در امتحان هستید. از من طلبه تا تمام افراد این مملکت و تمام افراد بشر و تمام انبیا و اولیا، همه در معرض امتحاناند، به ادعا و گفتار رها نمیشوند. فرموده است که: «سابقین را ما امتحان کردیم تا اینکه معلوم بشود کی مؤمن است و کی منافق».[13]همۀ گروهها، همۀ مردمی که در این مملکت یا در رأس امور هستند، یا در بازار هستند، یا در کشاورزی هستند، یا در کارخانهها هستند، یا گروهکهای مفسد هستند، همه بدانند که در محضر خدا هستند و در معرض امتحان. در گفتار، بسیار آسان است که انسان ادعا کند که من چه هستم و چه هستم، لکن همان معنایی را که ادعا میکند در همان امتحان میشود. همان شخصی که میگوید من بشر دوستم در همان معنا امتحان میشود. همان شخصی که میگوید که من طرفدار حقوق بشر هستم در همان معنا امتحان میشود. اگر در آن مقامی که رسید، با آن وقتی که قبل از آن مقام بود هر دو مساوی است و نفسش یک طور است و ریاست برای او سنگینی نمیکند؛ این شیعۀ علیبن ابیطالب است و پیروِ او، و از امتحان روسفید بیرون آمده. من خجالت میکشم وقتی که شماها را میبینم که از خوزستان و خرم آباد و از جنوب و از غرب آمدهاید، و آن همه رنج دیدهاید، و آن همه جوانهای شما شهید شدهاند، و آن طور خانههای شما خراب شدهاند. و وقتی که بیایید در اینجا ببینید اوضاع،
طور دیگری است، سرِ خون شما دعواست.
قلمهای در روزنامهها، دستهایی که این قلمها به دستشان است، آنهایی که در رادیو ـ تلویزیون و در سایر جاها سخنرانی میکنند همه مورد امتحان خدا هستند. آن وقتی که قلم به دست میگیرید بدانید که در محضر خدا، قلم دست گرفتهاید. آن وقتی که میخواهید تکلم کنید بدانید که زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت خدا نکنید. در محضر خدا با هم دعوا نکنید سرِ امور باطل و فانی. برای خدا کار بکنید و برای خدا به پیش بروید. اگر ملت ما برای خدا و برای رضای پیغمبر اکرم به پیش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از این امتحان بزرگ، سرافراز و روسفید بیرون بیاورد. خداوند تمام افراد ملت ما را آبرومند کند. خداوند این نهضت را متصل به نهضت امام زمان ـ سلام اللّه علیه ـ بکند. خداوند دشمنان ما را هدایت کند.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته
2 ـ احفاد: فرزند زادگان، نوادگان، نبیرگان، جمع حَفَد.
3 - سورۀ بقره، آیۀ 155.
4 - اشاره است به آیۀ 157، سورۀ بقره: «أُولـئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولـئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» آن گروهند مخصوص به درود و الطاف الهی و رحمت خاص خداوند، و آنها به حقیقت به سوی خدا هدایت یافتگانند.
5 - جوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی ـ پس از مرگ لنین ـ او در دوران حاکمیت خود، میلیونها تن از مخالفان حزب کمونیست را کشت و یا به زندانهای مخوف فرستاد ویا به سرزمین سردویخبندان تبعید کرد.
6 ـ شهید محمد علی رجایی.
7 - الغارات، ثقفی، ص62.
8 - خلخال: حلقه فلزی که زنان برای زینت به مچ پای خود میاندازند.
9 - زن غیر مسلمان که تحت الحمایه حکومت اسلامی است.
10 - نهج البلاغه، خطبه 27 صبحی صالح.
11 - دشمنیها .
12 ـ سورۀ عنکبوت، آیۀ 2.
13 - اشاره است به آیۀ 101، سورۀ توبه: «وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَی النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَی عَذابٍ عَظِیمٍ» آگاه باشید بعضی از اعراب اطراف مدینه منافقاند و با شما مسلمین خدعه میکنند و بعضی از اهل شهر مدینه هم منافق وبر نفاق ماهر وثابتاند و شما از نفاقشان آگاه نیستید، ما بر سریرت ناپاک آنها آگاهیم و آنان را دوبار عذاب میکنیم یعنی در دنیا قبل از مرگ و در برزخ بعد از مرگ و عاقبت هم به عذاب سخت ابدی دوزخ باز میگردند.