صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان رسالت مطبوعات در نظام اسلامی
- محل تهران، حسینیۀ جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع رسالت مطبوعات در نظام اسلامی
-
حضار
حضار: دعایی، سید محمود (نمایندۀ امام و سرپرست مؤسسۀ اطلاعات) ـ نویسندگان و کارکنان مؤسسۀ اطلاعات، کارمندان شرکت ایران چاپ با اعضای خانواده
بسم اللّه الرحمن الرحیم
ما یکی از گرفتاریهای بزرگمان در زمان طاغوت، گرفتاری به دست مطبوعات بود. طاغوت مهرههایی که در خدمت او بودند و در خدمت اجانب، انتخاب میکرد و زبدههای آنها را انتخاب میکرد برای ادارۀ مطبوعات و برای تبلیغات به ضد اسلام و به ضد کشور، لکن با آب و رنگ اسلامی و ملّی. من نمیدانم که صدمهای که کشور ما و اسلام از مطبوعات در زمان طاغوت دید بیشتر بود یا صدماتی که از سایر ارگانهای طاغوتی!
مطبوعات که حامل پیام ملت و حامل پیام اسلام باید باشد و مبلّغ احکام اسلام و مجری احکام اسلام و مهذِّب جامعه باید باشد و اخلاق را در جامعه باید پخش بدهد ـ اخلاق الهی را ـ در زمان طاغوت، درست برعکس همۀ این معانی، مأموریت داشتند که کشور ما را با آن تبلیغات دامنهدار این رسانههای طاغوتی، تمام مسائل اسلامی و تمام مسائل کشوری را به طرف منافع طاغوتی سوق دهند. صدمهای که اسلام از مطبوعات و رسانههای طاغوتی خورد از کمتر دستگاههایی خورد. آنقدر که جوانهای ما را این مطبوعاتِ فاسد و آن مجلههای فاسدتر و آن رادیو و تلویزیونهای فاسدتر به فساد کشیدند معلوم نیست که مراکز فساد آنقدر به فساد کشیده باشند. این مجلات بود و این مطبوعات و این رادیو و تلویزیون و تمام این رسانههای گروهی بود که جوانهای ما را به
جای اینکه به طرف دانشگاه بکشد، به طرف علم و ادب بکشد، به طرف فساد کشاند.
جوانها زود متأثر از امور میشوند. جوانها یک نهال نورس هستند که این نهال نورس زود آسیب میبیند و زود هم تربیت میشود. همین جوانها در زمان طاغوت، که به هر جا میرفتند فساد را میدیدند، مجله میخریدند پر از فساد و پر از فحشا بود، روزنامه میخریدند پر از تبلیغات ضد انسانی و اسلامی بود. هر جای مملکت میرفتند مراکز فساد پخش بود. نمیشد که در یک همچو مرکز فساد و در یک همچو کشوری، که همه چیزش رو به فساد رفته بود، اینها یک انسان صحیح بار بیایند.
آنهایی که برای چاپیدن این کشورها نقشه کشیدند، آنها استادها و متفکّرینی بودند که میدانستند چطور یک کشور را میتوانند به واسطۀ آن برنامههایی که دارند خواب کنند و جوانهای ما را تهی کنند از آن انسانیت و اسلامیتی که باید داشته باشند تا راه را باز کنند برای چاپیدن و برای بردن همۀ ذخایر کشور ما و کردند و آن کردند که در ظرف ـ خصوصاً ـ پنجاه و چند سال آخر، نگذاشتند که تربیت صحیح در این ملت تحقق پیدا بکند. از دانشگاه، که مرکز علم و ادب باید باشد، تا مطبوعات، که باید مربّی جامعه باشد، تا رادیو و تلویزیون، که باید جامعه را تربیت بکند و تا ادارات، که باید خودشان یک اشخاصی باشند و یک مراکزی باشند برای تربیت، همه جا را اینها با آن نقشههای فاسدی که داشتند، به فساد کشیدند. و جوانهای تازهرس ما را، که در یک همچو جامعهای وارد میشدند، قهراً باید به عقب برانند و منحرف کنند.
خداوند ـ تبارک و تعالی ـ به ما منّت گذاشت و به این ملت عزیز منّت گذاشت و ما را از آن لجنزاری که سر تا ته مملکت را گرفته بود، نجات داد و روزنامههای ما که یکی از مراکز همان فحشا و همان چیزهایی که شماها بهتر میدانید بود، متبدّل کرد به یک مراکزی که امید است که به واسطۀ این تربیتهایی که در آنجا و تبلیغاتی که در آنجا میشود، مملکت ما از آن چیزهایی که در سابق بود، نجات پیدا بکند.
خواهرها و برادرهای ما باید بدانند که عهدهدار چه خدمتی هستند. چنانچه مطبوعات
اصلاح بشود، رسانههای گروهی اصلاح بشود، یک جامعه اصلاح میشود. اگر مطبوعات جوانها را نکشاند به طرف فحشا و ببرد طرف صراط مستقیم، مراکز فحشا هم برچیده میشود. آنهمه مراکز فحشایی که درخصوص تهران، که باید مرکز همۀ خوبیها و همۀ فعالیتهای انسانی باشد، ایجاد شده بود که شماها میدانید که چه خبر بود و چقدر مراکز فحشا بود و چقدر مراکزی بود که جوانهای ما را از هستی ساقط میکرد و مغزهای جوانهای ما را به طرف فساد میکشاند!
اگر مطبوعات متحوّل بشود ـ و انشاءاللّه، میشود و شده است ـ متحول بشود به یک مراکزی که بخواهند تقوا را در جامعه منتشر کنند، وقتی جوانها و بچههای تازهرس ما وارد میشوند در میدان فعالیت اجتماعی، بروند دنبال روزنامه، روزنامه مربّی باشد، گوش کنند به رادیو، رادیو مربّی باشد، نگاه کنند به تلویزیون، تلویزیون مربّی باشد، نگاه کنند به مجلات، مجلات، مجلاتی باشد که تربیت بکند، این جوان وقتی که به هر جا توجه کرد، دید که گوش و چشمش پر شده از تربیت، اینطور بار میآید. اگر رها بشود، هرزه بار میآید. اگر بِکِشندش در طرف فساد، میرود آن طرف و اگر بکشندش در طرف صلاح، میآید این طرف.
و ما در سالهای طولانی، همۀ جهاتی که در ایران بود و اسباب را فراهم کرده بودند، همۀ جهات برای این بود که جوانهای ما را بِکِشند طرف فساد. و نظر اصلی آنها این بود که یک جمعیتی در اینجا وجود داشته باشد که هر چه سرش میآورند توجه نداشته باشد؛ مملکتش به باد میرود، او عیش و عشرتش باشد، اشکالی ندارد؛ مذهبش عقب میرود، چون عیش و عشرتش به کار است، مانعی ندارد؛ اختناق در مملکت هست، اختناق در فحشا نیست، این اشکال ندارد؛ هر بساطی سرش درآورند، بیتفاوت باشد. یک همچو مملکتی که آنها میخواستند این بود که یک طایفۀ زیادی از این جوانهای ما را به هروئین بکشند، یک طایفۀ دیگر را به مُسکرات بکشند، یک طایفۀ دیگری را به فحشا و مراکز فساد بکشند، گوش را به هرچه بدهد، یا تعلیم فاسد است یا غنا و امثال اینها که مغز را فاسد میکند، هر اجتماعی که باشد، اجتماعی است که گویندهاش گویندهای
است که جوانها را میکِشد طرف فساد و مغزهای اینها را فاسد میکند.
این یک مطلب اتفاقی نبود که به طور اتفاق حاصل شده باشد، یک مطلبی بود که با تمام توجه و نقشه، این امور شده بود و دیدید چطور بود. چه شد که یکدفعه خدای تبارک و تعالی، به این ملت تفضّل فرمود و یکدفعه متحول شد؟ این جوانی که بنایش بر این بود که برود در مراکز فحشا، آمد در خیابان و مشغول جنگ شد. آن جوانهایی که به حسب نقشۀ آنها، باید آن مفسدهها را داشته باشند و آن مغزها را داشته باشند. یکدفعه متحول شد به یک مغزهای نورانی انسانی اسلامی. اگر نشده بود، نمیتوانست این ملت این قدرت بزرگ را، این قدرتهای شیطانی را در هم بشکند. اول این تحول در خود جمعیت پیدا شد، و به تدریج، این تحول که در جمعیت پیدا شد، رشد پیدا کرد، آن هم نه رشدی که به حسب موازین عادی باشد. به حسب موازین عادی، اگر یک جوانی آنطور تربیت شده است که از دانشگاه گرفته تا همه جا، این را به فساد کشیده بودند، باید اقلاً بیست سال طول بکشد تا بشود آنرا از آن مغز غیر انسانی ـ غیر اسلامی متحول کرد به یک مغز انسانی. این چه بود که یک شبه کَاَنَّهُ آن تحول را پیش آورد و کمتر از یک سال، یک سال و نیم این مملکت را یکدفعه کرد یک موجودهای دیگری؟ از این موجوداتی که همۀ توجهشان به عیش و عشرت بود و همۀ توجهشان به مفاسد بود و همۀ نظرشان با تبلیغات بزرگی که کرده بودند، به ضد اسلام و به ضد روحانی بود، یکدفعه برگشت و یک طور دیگری شد؟ این با موازین عادی درست در نمیآید. آن یک دست الهی بود پشت سر این ملت و این تحول باعث این شد که باید همه بروند به شمیرانات و بین تهران و شمیران و آن بساط و آن عشرتکدهها،[اما]همه ترک کردند، آمدند در میدانها دنبال جانفشانی. شهوترانی متبدّل شد به جانفشانی در راه اسلام و راه کشور اسلامی.
برادران عزیز، خواهران محترم که در این دستگاه مشغول خدمت هستید و بحمداللّه آن گردانندگان کذایی متبدّل شدند به امثال آقای دعایی و دیگر اشخاص سالم و خدمتگزار، توجه کنید که راه را درست بروید و مستقیم و متعهد باشید و مصمم باشید که
برای کشور خودتان خدمت کنید و نگذارید دیگر دست آنهایی که میخواهند فساد ایجاد کنند و باز کشور شما را برگردانند به حال سابق[باز شود.]نگذارید که آن نقشهها ـ نقشههای خائنانه ـ دوباره رشد پیدا بکند. هر ریشهای را که دیدید، با گفتار خودتان، با قلم خودتان و با قدم خودتان، با اقدام خودتان، این ریشه را قطع کنید تا انشاءاللّه، مملکت شما تصفیه بشود؛ یک تصفیۀ عمومی، نه تصفیۀ فقط اداری، یک تصفیۀ عمومی؛ تصفیه در همۀ جهات مملکت. بازار تصفیه بشود؛ تصفیههای روحی. بازار از آن بازار طاغوتی درآید به یک بازاری که موافق احکام اسلام است اداره بشود و ادارات و کارخانهها و کشاورزها و همۀ اینها متبدّل بشوند به یک مراکزی که در هر جا وقتی که بروید، آنجا خداست و تعلیمات خدا.
اگر یک همچو مملکتی ایجاد کردید و شما که مسئولید در ـ مثل ـ روزنامۀ اطلاعات و دیگران که در سایر روزنامههای مملکت و مطبوعات مملکت هستند، توجه بکنند به این معنا که باید همهشان در این راه باشند که بخواهند کشور خودشان را از همۀ چیزهایی که غیرانسانی است تصفیه بکنند ـ همه به فکر تصفیه باشند، همه به فکر تهذیب باشند ـ اگر اینطور بشود و امید است که باشند، مطمئن باشید که کشور شما دیگر آسیب نخواهد دید.
یک کشوری وقتی آسیب میبیند که ملتش بیتفاوت باشد راجع به آسیبها. آن وقت که مملکت شما را، آنها میآمدند و همۀ آن کارهای خلاف مصالح شما را میکردند، برای اینکه ملت یک ملتی بود که خوابش کرده بودند، مخمورش کرده بودند، تهی کرده بودند ملت را از خودش. خودش را، اصلش نمیشناخت. هر چه میدید غرب میدید، هر چه میدید مراکزی که مراکز قدرت بود میدید، قدرت خودش را فراموش کرده بود. حالا که شما خودتان را یافتید و قدرت خودتان را فهمیدید چی است؛ قدرتی است که در مقابل قدرتهای بزرگ جهان، یکسره قدرتهای عالم، این قدرت غلبه کرد بر تمام قدرتهای عالم و شما فهمیدید که خودتان قدرتمند هستید و شما متّکل به خدا هستید و هر کس متّکل به مرکز قدرت باشد، قدرتمند است.
حفظ کنید این معنا را، این الهیّت را حفظ کنید، در عمل حفظ کنید و موافق با احکام
خدا عمل کنید. در اخلاق، حفظ کنید و مطابق اخلاق الهی حفظ کنید و در عقاید هم حفظ کنید و عقاید انسانی را یاد بگیرید و توجه کنید. اگر اینطور شد و همه جا اینطور شد، انشاءاللّه، شما مطمئن باشید که هیچ کس نمیتواند یک همچو کشوری را آسیب به آن برساند. نه این گروههایی که در خود ملت گاهی پیدا میشود و با اسمهای مختلف به شما میخواهد صدمه بزند، نه اینها دیگر قابلند، نه آنهایی که برای ما میخواهند نقشه بکشند و توطئه ایجاد کنند. هیچ کدام از اینها دیگر نمیتوانند کاری انجام بدهند. شما خودتان را درست کنید، کشورتان درست میشود و آسیبی هم نخواهد دید.
من از خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ افرادی که برای اسلام مشغول خدمت هستند و سعادت همه را خواهان هستم و از شما آقایانی که آمدهاید در اینجا و در این وضع گرما و فشار هستید، معذرت میخواهم از شماها و امیدوارم که خدای تبارک و تعالی همۀ شما را سعادتمند کند و همۀ شما در خدمت خدا باشید.
والسلام علیکم و رحمة اللّه