صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان کیفیت و ماهیت قیامِ للّه و تفاوت آن با قیامهای غیر خدایی
- محل تهران، حسینیۀ جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع کیفیت و ماهیت قیامِ للّه و تفاوت آن با قیامهای غیر خدایی
-
حضار
حضار: روحانیون و اقشار مختلف مردم باختران
بسم اللّه الرحمن الرحیم
قُلْ اِنَّما اَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ اَنْ تَقُومُوا للّهِِ مَثنی وَ فُرادی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا.[1]در عالم، نهضتهای زیاد واقع شده است و انقلابهای بسیار، لکن اکثراً نهضتی بوده است از یک ظالمی بر ضد ظالم دیگر، از یک ستمکاری برای ستمکار دیگر. نهضتها همچو نبوده است که همۀ آنها نهضتهای صحیح باشد، بلکه غالباً نهضتهایی بوده است که یک رژیم ظالمی میآمده است و رژیم ظالم دیگر را از بین میبرده است و خودش جایگزین آن میشده است و به ظلم ادامه میداده است.
آن دستوری که قرآن مجید در چند کلمه فرمودهاند برای نهضت، که کیفیت نهضت باید چه باشد، آن این آیۀ شریفه است که میفرماید:اِنَّما اَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ.خطاب میفرماید به رسول خدا که بگو به امّت که من یک موعظه فقط دارم و آن این است که قیام بکنید برای خدا. اگر یک نفرید برای خدا قیام کنید، اگر جمع هستید برای خدا قیام کنید. قیام برای خدا در مقابل تمام قیامهایی که طاغوتی است و اگر برای خدا نشد شیطانی است. طاغوت است و اللّه. قیام هم یا برای خداست یا برای غیر خدا. آن قیام، قیام طاغوتی است؛ غلبۀ ظالمی بر ظالم دیگر، غلبۀ چپاولگری بر چپاولگر دیگر. قیامی که خدای تبارک و تعالی دستور میفرماید، قیام للّه است. باید ما توجه داشته باشیم که اگر قیام للّه شد، پشتوانهاش
هم اللّه است. اگر شما برای خدا نهضت کردید، برای خدا قیام کردید، برای رفع ظلم قیام کردید و برای اجرای احکام خدای تبارک و تعالی نهضت کردید، خدای تبارک و تعالی هم با شماست.
شما ملاحظه کردید که از اول نهضت تا کنون چه علایم غیبی پیدا شده است و چه تأییدات الهی در این نهضت پیدا شده است و این دلیل بر این است که نهضت شما للّه بوده است. از اول که شما نهضت کردید، هیچ کس شاید احتمال این معنا را نمیداد که یک ملتی که نه نظامی هستند ونه تدریب نظامی[2]دارند و نه اسلحه دارند و نه ساز وبرگ جنگی دارند، اینها بر یک قدرتی که دارای همه چیز بود غلبه کنند؛ هیچ همچو احتمالی در دنیا داده نمیشد. اشخاص زیادی میگفتند، از خود ما هم، از خود ملت ایران هم اشخاص سیاسی، متفکر میگفتند که این یک امر نشدنی است و نمیشود که با دست خالی، در مقابل یک همچو قدرتی قیام کرد؛ جز اینکه یک کشتهای بدهیم و اثری نداشته باشد، نتیجهای حاصل نمیشود.
آنها هم نظر مصلحت داشتند، لکن بعضیشان که با من صحبت کردند، به ایشان گفتم که ما یک تکلیفی داریم، ادا میکنیم. ما به شرط غلبه قیام نمیکنیم، ما میخواهیم یک تکلیفی ادا بکنیم. اگر غالب شدیم که نتیجه هم به دست آمده و چنانچه غالب نشدیم و کشته شدیم، انبیا هم خیلیشان، اولیا هم خیلیشان قیام میکردند و نمیتوانستند به مقصد خودشان برسند. ما مکلّفیم که در مقابل یک همچو ظلمی که در آستانۀ این است که اسلام را وارونه کند و کجفهمیها اسلام را صدمه بزنند، ما میخواهیم که در مقابل یک همچو بدعتهایی اظهار نظر بکنیم، چه غالب بشویم و چه نشویم.
در دنیا هم متفکرین دنیا، آنهایی که همۀ جهات قیامها را در نظر داشتند، آنها هم اعتقادشان همینها بوده است که نمیشود یک همچو کاری انجام بگیرد، لکن آنها از یک
مطلب غافل بودند و آن اینکه فرق است مابین قیامهایی که برای خدا نباشد؛ قیامهایی که برای منفعت دنیایی باشد؛ برای غلبۀ یک کسی بر کس دیگر باشد؛ برای پیروزی یک قدرت بر قدرت دیگر باشد، این قیامها فرق دارد با قیامی که للّه باشد. آنها این نکته را نمیدانستند که قیام للّه کیفیتش، ماهیتش با قیامهایی که غیرخدایی باشد، هر چه باشد، این با هم فرق دارد. قیام للّه پشتوانهاش قدرت خداست، پشتوانهاش تفنگ نیست، پشتوانهاش مسلسل نیست،. پشتوانهاش قدرت خداست. وقتی قدرت خدا در بین آمد، دیگر قدرتی در مقابل او نمیتواند عرض اندام کند. لهذا، این ملت که سر تا سر کشور فریاد میکردند که ما اسلام را میخواهیم و همه قیام کرده بودند برای اینکه کفر و نفاق و ظلم و امثال اینها را از بین ببرند و به جای آن عدل اسلامی باشد، جمهوری اسلامی باشد، این قیامللّه بود.
شواهد براینکه این قیام للّه بود اینکه مردم جان خودشان را در طَبَق اخلاص گذاشتند، جان جوانهایشان را با گشادهرویی در طبق اخلاص گذاشتند و به میدان آمدند. شاهد دیگر اینکه ما با چی غلبه کردیم بر اینها؟ ما چه داشتیم؟ آنها همه چیز داشتند، آنها امریکا داشتند، آنها شوروی داشتند، آنها همۀ ممالک اسلامی ـ الاّ کمی را ـ داشتند و قدرت نظامیشان قدرت مدرنی بود که میگویند در این طرف شرق، همچو قدرتی نبوده است. و[لی]ما هیچ نداشتیم، ما خدا را داشتیم. شما بدانید که اگر یک تأییدات غیبی نبود، در یک شب میتوانستند ایران را خراب کنند. شاه مخلوع هم گفته بود که اگر من بنا شد بروم، یک خرابهای میگذارم و میروم، لکن خدای تبارک و تعالی آنچنان رعبی، آنچنان ترسی در دل اینها انداخت که دیگر مجال اینکه یک خرابکاری بزرگی بکنند، پیدا نکردند. اذهان آنها را خدا منصرف کرد از اینکه آنطور جنایت بزرگ را بکنند. اذهان اینها را منصرف کرد از اینکه بمباران کنند ایران را، بمباران کنند تهران را. میتوانستند، لکن خدای تبارک و تعالی دلهای آنهارا برگرداند به یک معانی دیگری و رعب در قلب آنها انداخت که فرار کردند. این برای این بود که یک نهضت اسلامی بود. در صدر اسلام هم این قضیۀ رعب و فتح به رعب، نصر به رعب این مطلبی بوده است که وقتی که یک جمعیت کمی در مقابل آن جمعیتهای زیاد، و با سلاحهایی که در آن روز
[بوده]ـ سلاح مدرن زیاد بوده است ـ معذلک، یک خوفی گاهی در قلب آنها میافتاد که با همان خوف، نصرت برای اسلام حاصل میشد.[3]بعد هم دیدید که در ظرف یک سال و چند ماه، تمام چیزهایی که یک حکومت لازم دارد، ملت ما بر آن رأی دادند و متحقق کردند.
شما بدانید که در بعضی از ممالک، که انقلاب کردهاند، انقلاب شیطانی، بعد از بیست سال، بعد از سی سال، باز قانون اساسی ندارند. این عراق ـ نزدیک ما که حکومت جابر دارد، و یک حکومت جابر یک حکومت جابرِ دیگر را از بین برده است ـ با اینکه با تمام قدرت دارد سرکوبی میکند ملت خودش را، نتوانسته تا حالا یک قانون اساسی برای خودش درست کند. حالا هم باز یک عدهای از خدا بیخبر مینشینند و حکومت میکنند؛ حکومت استبدادی بدتر از هر استبداد. هیچ سابقه ندارد، هیچ، که یک کشوری ملتش که قیام کردند و آن رژیم فاسد را از بین بردند، بعد از یک سال و نیم ـ مثلاً ـ همۀ چیزهایی که باید حکومت داشته باشد اینها متحقق کردند. قانون اساسیشان را نوشتند، جمهوری اسلامیشان را رأی دادند، رئیسجمهورشان را رأی دادند، مجلسخبرگانشان را رأی دادند، مجلس شورای اسلامیشان را رأی دادند و همین چند روز هم نخستوزیر، وزرای خودش را معرفی میکند و تمام و کمال آنچه که حکومت لازم دارد متحقق میشود و این سابقه ندارد در دنیا که همچو چیزی بشود.
ممالک دیگری که نهضت هم نکردند، لکن در بین خودشان، از باب اینکه ملت با دولت موافق نیست، حکومت نظامی دارند. همین ترکیۀ نزدیک به ما، شهرهای بسیاری از ترکیه حکومت نظامی است و چندین ماه است باز هم تجدید کردند حکومت نظامی
را؛ برای اینکه ملت با دولت نیست. چرا نیست؟ برای اینکه ملت مسلمان است و دولت روی ترتیب اسلامی عمل نمیکند. همین عراق، ملت با این دولت غاصبش موافق نیست. لهذا، نمیتواند که مملکت خودش را آرام کند، باید دائماً سرکوب کند مردم را و نمیتوانند یک دولتی که همۀ ارکانش یک ارکان صحیحی باشد، متحقق کنند.
این دولتی که ما داریم از باب اینکه دولتی است از خود مردم، یک چیزی نیست که از خارج تحمیل شده باشد. رضاخان را انگلیسها تحمیل بر ما کردند و محمدرضا را هم انگلیسیها و امریکاییها و شورویها تحمیل ما کردند؛ از آن اول تحمیل بود. وقتی که رضاخان فرار کرد، شاید کمتر شما یادتان باشد که مردم در عین حالی که گرفتار متّفقین بودند و اجانب بودند، لکن شادی میکردند که لااقل، آمدن اینها اسباب این شد که این رفت. محمدرضا هم که رفت؛ خودتان دیدید که همه جا شادی و همه جا[سرور بود.]وقتی هم که مرد، همه شادی کردند.
اما مملکتی که حکومتش با خودش باشد و حکومتش از خودش باشد، یک مملکتی است که وقتی رئیسجمهورش یک سانحهای برایش حاصل میشود[مردم نگران میشوند.]آن سانحه هم حقیقتاً جزء اعجازها[4]بود؛ برای اینکه اگر دیده باشید در تلویزیون، آن تکههایی که از آن هلیکوپتر پخش شده بود در زمین، اینها این عدهای که بودند که همهشان جزء رجال بزرگ ما بودند؛ رئیس جمهور بود، رئیس نیروی زمینی بود، رئیسهای دیگری بودند، یکی از آنها آسیب ندید و بعد هم از سرتاسر ایران، یا مجلس دعا درست کردند یا تلگراف کردند یا تظاهر کردند یا راهپیمایی کردند. کجا همچو چیزی هست؟ برای این است که آقای بنیصدر از خارج نیامده تحمیل به شما بشود، یک قدرتی نداشته است که آن قدرت را به شما تحمیل بکند، یک نفر آدم مثل همۀ شما بوده، بدون اینکه قدرتی داشته باشد، لکن بیان کرده، صحبت کرده، مردم را متوجه کرده، مردم به او رأی دادهاند. این از ملت است. وقتی یک چیزی از ملت شد،
همۀ ملت همراهش هستند.
حالا چنانچه، در عراق یک سانحهای برای صدام حسین پیدا بشود، یا در مصر یک سانحهای برای سادات پیدا بشود و این سانحه ـ مثلاً ـ به آنها ضرر وارد نکند، مردم عزا میگیرند! و اگر آنها را از بین ببرد مردم شادی میکنند! این برای این است که مملکت ما جدا نیستند از هم؛ نخستوزیرش از مردم جدا نیست؛ از همینهایی است که در آن دولت، دولت جائر، حبس رفته و زجر دیده و همۀ مصیبتها را کشیده،[5]حالا هم از خود شماست و نه[اینکه]یک قدرتی آمده تحمیل کند. مجلس خودتان و رئیسجمهور خودتان را تعیین کردید و کسی تحمیل[به]شما نکرده.
شما این حکومت اسلامی و این نهضت اسلامی را قدر بدانید و همه چیز را از خدا بدانید. خیال نکنید که من و شما و نمیدانم کی غلبه کردهایم. ما چیزی نداشتیم که، یکوقت در ذهنتان وارد نشود که خیر، ما ایرانیها خودمان چه کردیم. خیر، آنکه پشتیبان شما بود ـ چون قیامللّه بود، نهضتللّه بود ـ آن قدرت مطلق الهی بود که طرفدار شما و مؤیّد شما بود. این را همیشه در نظر داشته باشید و همیشه شکر کنید خدای تبارک و تعالی را بر اینکه یک ملتی را متحوّل کرد از یک معانیای که در سابق بود به یک حقایق اسلامی؛ به یک اخلاق اسلامی، به یک رفتار اسلامی!
برادرها، رفتار اسلامیتان را حفظ کنید. شما با رفتار اسلامی و با حفظ نهضت و با پیشبرد نهضت و توجه به اینکه خدای تبارک و تعالی ما را تأیید میکند، با رفتار و اخلاق اسلامی، این قدرتی که شما را به پیروزی رسانده است، حفظ کنید. این قدرت خدایی را، این قدرت لایزال الهی را که با شما تا حالا با عنایت بزرگ خودش رفتار کرده است، با قصدهای خالصتان، با تصمیم بر اینکه برای خدا نهضت را پیش ببرید، حفظ کنید. و مادامی که این معنا را حفظ کردید، خدا با شماست.
من از خدای تبارک و تعالی، سلامت و سعادت همۀ شما را، که در مرزها و نزدیک مرزها هستید، میخواهم و از آقایان علمای کرمانشاه، حضرت آقای بزرگ، آقای اصفهانی[6]و سایر آقایان علمایی که از آنجا آمدهاند و زحمت کشیدهاند، تشکر میکنم. از همۀ شما هم که با هم برادر هستید و هستیم. ـ و همۀ ما با هم با برادری میخواهیم این نهضت را پیش ببریم ـ تشکر میکنم و سلامت همه را از خدای تبارک و تعالی خواستارم.
والسلام علیکم و رحمة اللّه
2 - آموزش نظامی.
3 - اشاره به آیۀ 26 سورۀ احزاب: «وَ اَنْزَلَ الَّذینَ ظاهِرُوهُم مِن اَهلِ الکِتابِ مِن صَیاصیهِم وَ قَذَفَ فیقُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَریقاً تَقتُلُونَ وَ تَأسِرُونَ فَریقاً»؛ و آن گروه اهل کتاب از یهودان، که پشتیبان و کمک مشرکان بودند، خدا از حصار و سنگرهاشان فرود آورد و در دلشان از شما مسلمین ترس افکند تا آنکه گروهی از آنان را به قتل رسانیدید و گروهی را اسیر گردانیدید.
4 - اشاره به سقوط هلیکوپتر حامل ابوالحسن بنیصدر و جمعی از فرماندهان ارتش است. در این حادثه، با وجودی که هلیکوپتر به آهن پارهای تبدیل شد به سرنشینان آن آسیبی وارد نیامد.
5 - آقای محمدعلی رجایی.
6 - آقای عطاءاللّه اشرفی اصفهانی.