صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان دولتهای اسلامی منشأ گرفتاریهای مسلمین ـ بازگشت به اسلام واقعی
- محل تهران، حسینیۀ جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع دولتهای اسلامی منشأ گرفتاریهای مسلمین ـ بازگشت به اسلام واقعی
-
حضار
حضار: اعضای کنگرۀ آزادی قدس، نمایندگان سازمانهای آزادیبخش جهان
بسم اللّه الرحمن الرحیم
این ماه مبارک رمضان بر همه مسلمین مبارک باد! و مبارک آن روزی است که مسلمین با احساس وظیفه بتوانند بر مشکلات خودشان غلبه کنند.
مشکل مسلمین فقط قدس نیست، این یکی از مشکلاتی است که مسلمین دارند. افغانستان مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ پاکستان مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ ترکیه مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ مصر مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ عراق مگر از مشکلات مسلمین نیست؟ باید ما تحلیل کنیم که مشکل که در همۀ اقطار مسلمین هست، از کجا پیدا شده است و راه حلّش چیست. چرا مسلمین در همه جای دنیا تحت فشار حکومتها و ابرقدرتها هستند و راه حلّ این مسئله چیست تا اینکه هم رمز پیروزی بر همۀ مشکلات به دست بیاید و هم قدس و افغان و سایر بلاد مسلمین آزاد بشوند.
مشکل مسلمین، حکومتهای مسلمین است. این حکومتها هستند که مسلمین را به این روز رساندهاند. ملتها مشکل مسلمین نیستند. ملتها با آن فطرت ذاتی که دارند، میتوانند مسائل را حل کنند، لکن مشکل، دولتها هستند. شما سرتاسر ممالک اسلامی را وقتی که ملاحظه کنید کم جایی را میتوانید پیدا بکنید که مشکلاتشان به واسطۀ حکومتهایشان ایجاد نشده. این حکومتها هستند که به واسطۀ روابطشان با ابر قدرتها و سر سپردگیشان با ابرقدرتهای چپ و راست، مشکلات را برای ما و همۀ مسلمین ایجاد کردهاند. اگر این مشکل از پیش پای مسلمین برداشته بشود، مسلمین به آمال خودشان خواهند رسید و راه
حلّش با دست ملتهاست.
شما دیدید که مشکل ما که از مشکلات دیگران بیشتر بود ـ و قدرت شیطانی شاه مخلوع از همۀ قدرتها بیشتر بود و طرفداران او ابرقدرتها و همۀ حکومتهای اسلامی و غیر اسلامی بودند ـ ملاحظه کردید که حل این مشکل به پناه بردن به یک کشوری یا یک قدرتی یا یک ابرقدرتی نبود. حل مشکل را خود ملت کردند. ملت ما متحوّل شد از خوف به شجاعت و از یأس به اطمینان و از توجه خود به توجه به خدا و از تفرقه به اجتماع. این تحول، تحول معجزهآسا اسباب این شد که این مشکل بسیار بزرگ را، مشکلی را که شاید همه جا و همۀ دنیا محال میدانستند، حلّش کند.
شما گمان نکنید که ایران دارای سلاح بود. ایران سلاحش سنگ بود، چوب، مشت[...]، لکن سلاح معنوی داشت. سلاح معنویاش ایمان به مکتب، ایمان به خدای تبارک و تعالی و توکل به مبدأ قدرت و وحدت کلمه[بود]. حالا که میبینید دست ملت ما ـ یعنی، غیر نظامیها ـ تفنگ است، این تفنگی است که به غنیمت از بستگانشاه به دستشان افتاده، والاّ تفنگی در کار نبود، ایمان بود. ملت از مرکز گرفته تا سرحدّات، هرجا بروید، یک کلمه میگفتند. آن روز این گروههای فاسد مفسد زیر خاک بودند؛ مثل حیواناتی که در سوراخها بودند و میدان مال ملت بود. از مرکز تا سرحدّات، هر جا میرفتید، حتی بچههای کوچک، صدایشان بلند بود که ما اسلام را میخواهیم، جمهوری اسلامی را میخواهیم. مریضهایی که در بستر و در بیمارستان بودند هم همین منطق را داشتند. جوانها هم همین منطق را. دانشگاه و مدرسه هم همین منطق و زنها و مردها هم منطقشان همین بود. از آن خواب گرانی که ما را ابرقدرتها خوابانده بودند و از همۀ مسائلی که باید به آن توجه داشت، غفلت کرده بودیم. ناگاه بارقهای از جانب خدای تبارک و تعالی پیدا شد و ما را بیدار کرد و این مشکل به نظرِ همه محال را، حل کرد.
مشکل، شاه مخلوع و دار و دستۀ او بود و حل مشکل به دست خود ملت بود. نه یک
تفنگ از خارج برای ملت ما آمد و نه یک حکومت خارجی به ما کمک کرد، بلکه آنها مخالف ما بودند. عراق سرسخت مخالف با ما بود. کویت سرسخت مخالف با ما بود و مصر هم که حالش را میدانید. و سایر ممالک را[حال]دولتهایشان را میدانید. در عین حالی که همۀ قدرتها یک طرف صفآرایی کرده بودند و ملت ما با دست خالی یک طرف، ملت ما هجوم کرد و این سد[را]، که خیال میکردند ممتنع است شکستنش، شکستند.
باید کاری کرد که ملتها هر جا هستند، ملتها بفهمند تکلیف خودشان را. اگر بخواهید و بخواهند و دانشمندها بخواهند و علمای همۀ بلاد اسلامی و دانشگاههای همۀ بلاد اسلامی بخواهند مشکلۀ اسلام و ممالک اسلامی حل بشود، باید مردم را بیدار کنند؛ این مردمی که با تبلیغات چند صد ساله، به آنها باورانده بودند که نمیشود با امریکا یا با شوروی مخالفت کرد، و الآن هم باور ملتهای دیگری هست. باید اینها[را]به ایشان فهماند که میشود.
بهتر دلیل بر اینکه یک امری ممکن است، وقوع اوست و این امر واقع شد در ایران. دولتهای دیگر، ملتهای دیگر گمان نکنند که ایران از آنها عُدّه[1]و عِدّه بیشتر داشت خیر، شاید در عشایر عراق بیشتر از ایران اسلحه باشد، لکن مغزهای اینها را به واسطۀ تبلیغات دامنهداری که شده است، شستوشو کردهاند و از اسلام مأیوس کردهاند، و این مغزها را پر کردهاند از اینکه با این قدرتها نمیشود طرف شد. این از چیزهایی است که با تبلیغات خودِ آنها و عمّال آنها در داخل ممالک تحقق پیدا کرده است.
باید آنهایی که در همۀ ممالک هستند، آنهایی که دلشان برای ملتها میتپد، آنهایی که به اسلام اعتقاد دارند و برای اسلام میخواهند خدمت کنند، هر کدام در محل خودشان، ملت خودشان را بیدار کنند؛ تا ملت، خودشان را که گم کردهاند، پیدا کنند. ملتها خودشان
را گم کردهاند، مملکت خودشان را گم کردهاند. هر چه در ذهنشان وارد میشود، این[است]که نمیشود با این قدرتها طرف شد، اینها چهها و چهها خواهند کرد. باید از مغز ملتها این «نمیشودها» را بیرون کرد و به جای آن، «میشودها» را گذاشت. نه، میشود این کار را کرد. یک میلیارد جمعیت ـ تقریباً ـ جمعیت مسلمین با دارا بودن آنهمه امکانات و آن سرزمینهای وسیع و آن مخازن زیرزمینی وسیع و آن پشتوانۀ اسلامی ـ الهی، نباید در ذهنشان بیاید که نمیشود. این قدرت بزرگ شیطانی شوروی، که با تمام قوا افغانستان را میخواهد خفه کند، نتوانسته است. ملت اگر یک چیزی را نخواهند، نمیشود تحمیلشان کرد. باید ملت را بیدار کرد تا بخواهند. ملت ما هم قبل از بیست سال، خواب بود، توجه نداشت. از بیست سال به این طرف هی گفتند، گویندگان گفتند، علما گفتند، دانشگاهیها گفتند. کمکم رسید به تظاهرات، کمکم رسید به ریختن در خیابانها، کمکم رسید به «اللّه اکبر»، و قدرت بزرگ شیطانی در مقابل «اللّه اکبر» نتوانست بماند؛ و همه میخواستند بماند. من مطلع بودم همۀ قدرتها میخواستند که این نوکری[2]که برای همهشان خدمتگزار بیچون و چراست، در ایران بماند تا منافعشان را ببرند و هر چه ما ذخایر داریم آنها به رایگان ببرند، لکن ملت وقتی نخواهد، نمیشود. باید ملت را بیدار کرد که آن چیزی را که خیال میکرد نباید بخواهد، بخواهد و آن امری را که به خیالش نمیشود، بیدارش کرد که میشود. ملت[ها]از دولتهای خودشان بخواهند که تسلیم بشوند، و الاّ همان کاری را که ملت ایران کرد، با آنها بکنند تا حلّ مشکل بشود. حلّ مشکل بدون اینکه این اشخاصی که سر راه ایستادند و مانع هستند از اینکه مشکلات حل بشود، اینها را باید از بین راه بردارند. هر جا شما بروید، در هر کشوری از کشورهای اسلامی نه، بلکه همۀ کشورهای دنیا، این سران قوم هستند که مانع هستند از رشد فکری و معنوی و مادی ملتها. این سران کشورها هستند که وابستگان خودشان را در دانشگاهها معلّم میکنند، و معلّمهای دانشگاه، جوانهای ما را خراب میکنند. مانع، این
حکومتهاست؛ حکومتها با اختلاف مراتب. حکومتها جلوی رشد جوانهای ما را گرفتند و جلوی پیشرفت مسلمین را.
آنهایی که، آن قدرتهای بزرگی که مطالعه کردند روی کارها سالهای طولانی، صدها سال فرستادند و مطالعه کردند روی گروهها، روی افراد، روی اشخاص و مطالعه کردند حتی روی زمینها، جنگلها ـ همه جا ـ در جامعهها این را یافتهاند که اسلام است که میتواند جلویشان بایستد. از این جهت، آن چیزی که از همه چیز برای آنها مطرح است، اسلام است و آن چیزی که سر راه اسلام قرار دادند، این حکومتهای فاسدند. با دست حکومتهای فاسد و با تبلیغ حکومتهای فاسد، این نژادپرستیها و گروهپرستیها در بین مسلمین رشد کرده. عربها را در مقابل عجمها و ترکها قرار دادند و عجمها را در مقابل عربها و ترکها را در مقابل دیگران و همۀ نژادها را در مقابل هم.
اینکه من مکرّر عرض میکنم که این ملّیگرایی اساس بدبختی مسلمین است برای این است که این ملّیگرایی، ملت ایران را در مقابل سایر ملتهای مسلمین قرار میدهد، و ملت عراق را در مقابل دیگران و ملت کذا را در مقابل کذا. اینها نقشههایی است که مستعمرین کشیدهاند که مسلمین با هم مجتمع نباشند. در عراق، حکومت عراق، حکومت سابقتر از این حکومت ـ که این بدتر از آن است ـ اینها طرح میکردند که ما میخواهیم مجد بنیامیه[3]را احیا کنیم در مقابل اسلام. اسلام که آمده بود همۀ مجدها را فانی کند در مجداللّه، اینها میگفتند ما مجد بنیامیه را باید احیا کنیم و این چیزی نبود که شعور اینها برسد، تلقینی بود که ابرقدرتها میکردند که اسلام متفرق بشود، مسلمین با هم متفرق بشوند، دشمنِ هم بشوند. در ایران از سالهای طولانی، اشخاص بیاطلاع از اساس مسائل، ولو فرض کنید بعضیشان مغرض نبودند، اینها هم هی طبل ملّیت را کوبیدند،
همان ملّیتی که میخواست اساس اسلام را در ایران بربچیند.
اسلام آمده است که همۀ نژادها باهمند؛ مثل دندههای شانه میمانند؛ هیچ کدام بر هیچکدام تفوق ندارند، نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب و نه ترک بر هیچ یک از اینها و نه هیچ نژادی بر دیگری و نه سفید بر سیاه و نه سیاه بر سفید، هیچکدام بر دیگری فضیلت ندارند. فضیلت با تقواست، فضیلت با تعهد است، با تعهد به اسلام است. اینها تبلیغاتی بوده است، تلقیناتی بوده است که از ابرقدرتها که میخواستند ما را بچاپند، شده است و معالأسف، بعض اشخاص مسلمان صحیح هم باورشان آمده.
در چندین سال قبل ـ محتمل است، گمان میکنم زمان رضاخان بود ـ یک مجمعی درست کردند و یک فیلمهایی تهیه کردند و یک اشعاری گفتند و یک خطابههایی خواندند، برای تأسف از اینکه اسلام بر ایران غلبه کرد، عرب بر ایران غلبه کرد. شعر خواندند، فیلم[به]نمایش گذاشتند که عرب آمد و طاق کسری را، مدائن را گرفت و گریهها کردند. همین ملّیها، همین خبیثها گریهها کردند. دستمالها را درآوردند و گریه کردند که اسلام آمده و سلاطین را، سلاطین فاسد را شکست داده و این معنا در هر جا، به یک صورتی به ما، به ملتها تحمیل شده در ممالک عربی، عرب باید چه باشد. این تلقین است. این مخالف با قرآن است. در ممالک غیر عربی، هر کدام خودشان باید، ملت خودشان باید جلو باشد. این برخلاف تعلیمات اسلام است. این آن است که این ابرقدرتها آرزویش را میکنند و کردند و عمل کردند. وقتی اینها غلبه کردند، در جنگ دوم غلبه کردند بر عثمانی، عثمانی را تکهتکه کردند، شاید قریب پانزده تا کشور کردند و هر کدام[را]یک نوکری از خودشان بالا سرش گذاشتند و معالأسف، آنهایی که اساس مطلب را مطّلع نبودند، آنها هم این مسائل را اهمیتی به آن نمیدادند و الآن هم نمیدهند.
مشکل ما الآن دولتهای ماست. مشکل اسلام دولتهای اسلامی است. این مشکل باید حل بشود. اگر دولتهای اسلامی به خود بیایند و گرایش[پیدا]کنند به اسلام و از عروبت
برگردند به اسلامیت، و از ترکیّت برگردند به اسلامیت، حل میشود مسائل و اگر آنها نکنند، این مشکل هست تا وقتی سایر کشورها مثل ایران بشوند. ایران با مشت، این مشکل را حل کرد و باید همۀ کشورها با مشت خودشان این مشکل را رفع کنند.
ما نباید بنشینیم که حکومتهای ما کاری برای ما انجام بدهند. حکومتهای ما برای خودشان هستند. این حکومتهایی که در بلاد مسلمین هست، اینها به اسلام هیچ کاری ندارند. اگر یک دفعه اسلام بگویند، برای این است که شما را بازی بدهند. اسلام صدّام هم مثل اسلام محمدرضا خان است. اسلام آن مصری هم؛ سادات هم، مثل اسلام صدّام است. این یک اسلامی است که در لفظ گفته میشود، لکن پایگاه درست میکند و میگوید ما همراه هم میشویم، برویم ایران را از بین ببریم. ایران یعنی چه؟ یعنی، یک مملکت اسلامی. با کافر همعهد میشود برای کوبیدن مسلمین. این فرم اسلام آقای سادات! اسلامش این فرم است. آقای صدّام هم اسلامش این فرم است که میگوید: اسلام. میگوید: مسلم. میگوید چه، میگوید: ما با ملت ایران[...]، در بعضی از نطقهایش گفته که با ملت ایران ما کاری نداریم، ما همراه هستیم، با حکومت ایران هم همراهیم. اما روزی نمیشود، الاّ اینکه سرحدّات این ملت را، سرحدّات این مملکت را با آتش و توپهای کذا مورد تجاوز قرار میدهد. این یک فرم اسلامی است؛ اسلام وارداتی از امریکا و وارداتی از شوروی!
ما تا به اسلام برنگردیم؛ اسلام رسول اللّه، تا به اسلام رسول اللّه برنگردیم، مشکلاتمان سر جای خودش هست، نه میتوانیم قضیۀ فلسطین را حلش کنیم و نه افغانستان را و نه سایر جاها را. ملتها باید برگردند به صدر اسلام. اگر حکومتها هم با ملتها برگشتند که اشکالی نیست و اگر برنگشتند، ملتها باید حساب خودشان را از حکومتها جدا کنند و با حکومتها آن کنند که ملت ایران با حکومت خودش کرد تا مشکلات حل بشود، والاّ هی ما روز قدس بگیریم، فریاد بزنیم، هی آقایان اجتماع کنند و حرف بزنند، فریاد و حرف جلوی آنها را نمیگیرد. بلی، گاهی میگیرد، منتها ما حرف هم نمیزنیم.
اگر در روز قدس، تمام ملتها قیام میکردند و فریاد میزدند، نمیتوانست آن حکومت احمق[4]جلوی فریادشان را بگیرد. یک جمعیت کمی قیام میکنند. اگر در روز قدس تمام کشورهای اسلامی، ملتها همه برخیزند و فریاد بزنند، نه برای قدس تنها، برای همۀ ممالک اسلامی، پیروز خواهند شد. ما با فریاد، محمدرضاخان را بیرونش کردیم. شما خیال میکنید با تفنگ بیرون کردیم؟ با فریاد، با «اللّه اکبر»! اینقدر «اللّه اکبر» بر مغز اینها کوبیده شد که خودشان را باختند و فرار کردند. از این مملکت رفتند.
مسلمین باید فریاد بزنند، گمان نکنند که فریاد و شعار فایده ندارند. نخیر، شعار فایده دارد، اما اگر همه فریاد بزنند. فریاد منِ تنها هیچ چیز نیست. فریاد یک محله، یک شهر هیچ چیز نیست. شما ببینید فریادهایی که حالا از ایران بلند میشود، منحصر به تهران، قم، اهواز نیست. یکوقت میبینید که سپاه پاسداران امر میکند به تمام ملت که فلان شب بروید بالای پشت بام «اللّه اکبر» بگویید، همه اطاعت میکنند. در قبل از این انقلاب مگر میشد که یک دستهای بگویند بروید بالای منبر، گوش کنند به او؟ مدرّسین محترم قم میگویند که فلان روز باید راهپیمایی بشود، همۀ ملت راهپیمایی میکنند و چند نفر اهل علم محترم قم همین طور. باید ملتها اینطور بشوند که وقتی یک گروهشان گفت که فلان عمل را انجام بدهید، این را یک فرمانی بدانند که از بالا صادر شده و باید عمل کنند. ملت ما حالا اینطور شده. ما میل داریم ملتها همه اینطور بشوند.
ما که میگوییم «انقلابمان را میخواهیم صادر کنیم»، میخواهیم این را صادر کنیم، میخواهیم این مطلب را، همین معنایی که پیدا شده، همین معنویتی که پیدا شده است در ایران، همین مسائلی که در ایران پیدا شده، ما میخواهیم این را صادر کنیم. ما نمیخواهیم شمشیر بکشیم و تفنگ بکشیم و حمله کنیم. عراق با ما الآن مدتهاست دارد حمله میکند و ما هیچ حملهای به آنها نمیکنیم. آنها حمله میکنند ما دفاع میکنیم. دفاع
لازم است. ما میخواهیم که این انقلابمان را، انقلاب فرهنگیمان را، انقلاب اسلامیمان را به همۀ ممالک اسلامی صادر کنیم. و اگر این انقلاب صادر شد، هر جا صادر بشود این انقلاب، مشکل حل میشود.
شما کوشش کنید که اینطوری که ایران انقلاب کرد و اینطوری که ایران الآن هم حاضر برای همه چیز است، ملتهای خودتان را بیدار کنید. آنهایی که برای اسلام دلشان میسوزد، آنهایی که برای کشورشان دلشان میسوزد، ملتهای خودشان را بیدار کنند تا این تحول الهی، که در ایران پیدا شد، در آنجاها پیدا بشود. هر جا پیدا بشود، مسئله حل است. دیگر آن وقت نترسید که چهار تا فاسد بیایند مسجد الاقصی را بگیرند. آن وقت دیگر ترس نکنید. حل است مسئله. اما وقتی یک ملتی، دو طایفه، ده طایفه، صد طایفه میشوند و هر کدام به خلاف دیگری هستند، و حکومتها هم اینجور حکومتها هستند، دیگر توقّع نداشته باشید که با این طرز فکر و با این طرز حکومت، بتوانید غلبه بکنید. باید تعلیمات اسلام را گرفت و همان طوری که اسلام دستور داده است که مؤمنین، همۀ مؤمنین در همه جا برادر هستند[5]و امر کرده است به اینکه اعتصام به حبل اللّه بکنید و متفرق از هم نشوید[6]و دستور داده است به اینکه تنازع با هم نکنید والاّ فَشَل میشوید،[7]مسلمین وقتی میتوانند از گیر ابرقدرتها و از گیر حکومتهای فاسد خودشان خلاص بشوند که این امر خدا را اجابت کنند. این دعوت الهی است. از صدر اسلام تا آخر، این دعوت را اجابت کنند. اگر دعوت را اجابت نکنند و هی بخواهند بگویند که آقا بیایید بکنید این کار را، تا این دعوت اجابت نشود، کاری از ما نمیآید. کار وقتی از ما ساخته است که اسلامی فکر کنیم و به قرآن و اسلام گرایش پیدا کنیم و به تعلیمات صدر
اسلام عمل کنیم.
من امیدوارم که شما عزیزانی که از اطراف آمدید برای روز قدس، موفق بشوید و همۀ مسلمین موفق بشوند و انشاءاللّه یک روزی همۀ مسلمین با هم برادر و همۀ ریشههای فساد از همۀ بلاد مسلمین کنده بشود و این ریشۀ فاسد اسرائیل از مسجد الاقصی و از کشور اسلامی ما کنده بشود و انشاءاللّه تعالی با هم برویم و در قدس نماز وحدت بخوانیم.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
2 - محمد رضا پهلوی.
3 - سلسلۀ بنیامیه بعد از معاهدۀ صلح بین امام حسن مجتبیع با معاویه به سبک رژیمهای شاهنشاهی توسط معاویة ابن ابیسفیان پایه گذاری شد.
4 - رژیم حاکم بر مصر، که از راهپیمایی مردم کشورش در روز قدس جلوگیری کرد.
5 - بخشی از آیۀ 10 سورۀ حجرات: «اِنَّما المُؤمِنونَ اِخوَةٌ»؛ جز این نیست که مؤمنین برادرند.
6 - بخشی از آیۀ 103 سورۀ آل عمران: «وَ اعْتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعاً وَ لاتَفَرَّقوا»؛ به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید.
7 - سورۀ انفال، آیۀ 46: «وَ اَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاتَنازَعُوا فَتَفشَلُوا وَ تَذهَبَ ریحُکُم وَ اصْبِرُوا اِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ»؛ و همه پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع را نپویید که در اثر تفرقه، سست و ترسو شده قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد، بلکه همه باید پایدار و صبور باشید که خدا همیشه با صابران است.