صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان برخورد قاطع با شرارتها و توطئهها
- محل تهران، حسینیۀ جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع برخورد قاطع با شرارتها و توطئهها
-
حضار
حضار: اعضای شورایعالی قضایی
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من هر روزی که از این انقلاب میگذرد توجه به این معنا بیشتر پیدا میکنم که ملت ما انقلابی عمل کردند و ما نکردیم. ما یا مقصریم یا قاصر. و در هر دو جهت آن، در پیشگاه ملت جواب باید بدهیم. مردم ریختند همانطور که میدانید این جرثومۀ فساد[1]را بیرون کردند و به پیروزی نسبی رسیدند. وقتی که امر دست ماها افتاد، هیچ کدام انقلابی عمل نکردیم. و چنانچه ما تجربه داشتیم، یعنی یک انقلابی کرده بودیم و از بین رفته بودیم و یک انقلاب دیگر کرده بودیم، اینطور عمل نمیکردیم. ما با بیتجربگی این انقلاب را ایجاد کردیم، یعنی ملت[ایجاد]کرد، و ما با بیتجربگی آن کارهای انقلابی که باید در اول انقلاب بشود، با مسامحه گذراندیم و همان مسامحه هم موجب شد که این گرفتاریها را تا حالا پیدا کردیم و از این به بعد هم داریم، مگر اینکه انقلابی جبران کنیم. شما ملاحظه میفرمایید، الآن که مدتهاست یا عزای عمومی اعلام میکنیم یا تشییع جنازه میرویم یا راهپیمایی میکنیم برای کشتارهایی که شده است، یا مجلس عزا منعقد میکنیم. کار ما این شده است که در این مملکت پاسدارهای ما اینطور قتل عام میشوند و اینطور کشته میشوند، و این برای این است که ما انقلاب را آنطور که باید راه نبردیم. اگر راه برده بودیم، اگر آن روزی که میخواستند در کردستان بروند برای مذاکره، من به آنها
تذکر دادم که اگر بخواهید مذاکره[کنید]، باید با موضع قدرت بروید. اول باید ارتش و پاسدارها و اینها احاطه کنند آنها را، محاط قرار بدهند، بعد شما بروید صحبت کنید. مسامحه شد. این اسباب این شد که آن گرفتاری طولانی برای ما پیش آمد، و آنقدر ضایعه واقع شد. و الآن هم میبینید که ضایعه پشت سر ضایعه. همین چند روز چقدر جمعیت پاسداران شهید شدند، و این همهاش برای این است که ما دو دسته بودیم: یک دستهمان از مدرسه آمده بودیم وارد شده بودیم، و یک دستهمان از خارج آمده بودیم و وارد شده بودیم. نه ما آن تجربۀ انقلابی را داشتیم و نه آنها آن روح انقلابی را، و لهذا از اول هم که ما ـ به حسب الزامی که من تصور میکردم، ـ دولت موقت را قرار دادیم خطا کردیم. از اول باید یک دولتی که قاطع باشد و جوان باشد، قاطع باشد بتواند مملکت را اداره کند[قرار میدادیم]، نه یک دولتی که نتواند. منتها آن وقت ما نداشتیم فردی را که بتوانیم، آشنا نبودیم[تا]بتوانیم انتخاب کنیم. انتخاب شد و خطا شد. و حالا هم که دولت میخواهد در مجلس شورا ایجاد بشود، حالا ما باید این مطلب را به مجلس شورا اعلام کنیم که باید یک دولت متدینِ تمام، صد در صد اسلامی و قاطع[انتخاب شود]، یک نفر وزیر اگر مثل بعضی از این وزرا که الآن هستند باشد، اینها نپذیرند. تمام وزرا یکییکی باید بررسی بشود. وزیر متدین صد در صد انقلابی، مکتبی و قاطع. اگر ما دولتمان باز مثل سابق باشد، و آنطور وضع و آنطور دید را داشته باشد، ما باید عزای این نهضت را بگیریم، و پیروزی ما امکان ندارد. و لهذا ما باید این اشتباهات سابق را جبران کنیم. اگر ما آن خطا را نکرده بودیم که هی آمدند به من گفتند، هی گفتند، هی گفتند این مصلحتاندیشان که «اینهایی که، سازمانیهایی[2]که آدم نکشتهاند و چه نکردهاند، عفو بشوند» این عفو بر خطا واقع شد، و اینها ریختند مشغول توطئه شدند. یک جمعیتی که در دست ما بودند رهایشان کردیم. یک دستهای را که باید بگیریم دیگر نگرفتیم.
ما اگر مثل آن انقلابهایی که در دنیا واقع میشود از اول عمل کرده بودیم، که به مجرد
اینکه پیروزی حاصل شد تمام درها را ببندیم، و تمام رفت و آمدها را منقطع کنیم، و تمام این گروهها را خفه کنیم یا کنار بگذاریم، و منحل کنیم تمام این گروههایی که بودند، و با شدت عمل کنیم با آنها، این گرفتاریها برای ما پیدا نمیشد، که ما هر روز عزا بگیریم، هر روز شهید داشته باشیم. و این از دست ما گذشت و در بارگاه خدا ما استغفار میکنیم.
از این به بعد نباید این تکرار بشود. باید دولت قاطع باشد، باید مجلس قاطع باشد. اگر در مجلس اشخاصی هستند که اینها باز همان طبل را میزنند و همان حرفها را میزنند، به اینها نباید گوش بدهند. باید مجلس، یک مجلسی باشد که با قاطعیت عمل کند. و دولت اگر بخواهد یک قدمی کنار بگذارد، با قاطعیت بخواهند آن را و ردش کنند. و از اول هم که میخواهند قرار بدهند یک دولتی را، تصویب کنند یک دولتی را، یک دولتی باید باشد تمام افرادش، وزرایش تمامشان اشخاصی باشند که بفهمند چه شده است. بفهمند که ما در چه حالی واقع هستیم. بفهمند که اسلام چه جور باید در ایران پیاده بشود. اینها بسیارشان اصلاً توجه به این مسائل ندارند. وزارتخانهها الآن هیچ کدام یک وزارتخانۀ صحیح نیست. هر روز تقریباً از خارج به ما اطلاع میدهند که سفارتخانۀ کجا چهجور است. سفارتخانۀ کجا، اموال ایران در سفارتخانهها دارد از بین میرود. میلیاردها اموال ایران در آنجا هست. میلیاردها خانههایی که ساخته شدهاند، قیمت دارند، دارند از بین میروند و کسی نیست که به اینها رسیدگی بکند. ما نداریم کسی که رسیدگی کند. الفاظ زیاد است؛ هی میآیند میگویند همهجا درست شد. همه چیز شد. لکن واقعیت ندارد. باید یک هیأتی از طرف مجلس تعیین شود از اشخاص قاطع، راه بیفتند دور ممالکی که سفارتخانه داریم، سفارتخانهها را اصلاح کنند. این اشخاص سازمانی[3]و این اشخاص فاسد را کنار بگذارند که سفارتخانه یک سفارتخانۀ انسانی بشود. سفارتخانه حالا در هر جا که دست رویش میگذارند فاسد است. هر جا که دست میگذارند جز خوردن و
خوراک و جز تفریح و فحشا چیزی در آن نیست. اینها باید اصلاح بشود. این نمیشود که ما تقریباً قریب دو سال است که میگوییم جمهوری اسلامی، هیچ چیز اسلامی نباشد. هر جای آن دست بزنیم میبینیم خراب است. اینجا هم وزارتخانهاش همینطور. این نمیتواند دوام پیدا بکند. ما نمیتوانیم تحمل کنیم این مطلبی را که آقایان میخواهند با آن مغزهایی که در اروپا تربیت شده است درست بکنند. ما میخواهیم اسلام را[پیاده]بکنیم. یکی از اینها آمده بود گریه میکرد که چرا بعضی از اینها را میکشند! نه این آخریها را، آنهایی که آقای خلخالی[4]مثلاً میکشتند. اینها باز توجه ندارند که اسلام در عین حالی که تربیت است، یک مکتب تربیت است، لکن آن روزی که فهمید قابل تربیت نیست، هفتصد نفرشان را در یک جا، یهودی بنیقریضه را در حضور رسولاللّه میکشند، گردن میزنند به امر رسولاللّه. اینها همین حرفهای غربی را میزنند که ما باید اصلاح کنیم. اول همه را اصلاح کنید بعد حد بزنید. این عجیب است که اول ما باید این مملکت را، همه را هدایت کنیم که همه تربیت بشوند، بعد حد بزنیم. اگر یک کسی حالا شرب خمر کرد، حالا حدش نزنیم، حالا اول چیزش بکنیم تا مغزش اصلاح بشود. اینها یک حرفهای غلطی است. باید حدود جاری بشود. باید وزارتخانهها اصلاح بشود.
مجلس امروز رسمیت پیدا کرد. با رسمیت مجلس، دیگر باید تمام امور را مجلس اصلاح بکند. یعنی با تمام قدرت، دولتی که تعیین میکند، دولت صد در صد اسلامی دارای قدرت باشد، و کارهایی را که میکند دولت و همینطور کارهایی که در وزارتخانهها میشود، کارهایی که در استانها میشود، همه تحت نظر باشد و مجلس بازخواست کند از اینها. بخواهد اینها را و استیضاح کند، اگر یکوقت خطا کردند و کار را درست انجام بدهند. اگر ارتش ما کارش را درست انجام داده بود که ما حالا باز گرفتار بلوچستان نبودیم، گرفتار کردستان نبودیم. اینها کارها را درست انجام نمیدهند. زحمت کشیدهاند البته، من نمیخواهم تقدیر نکنم از زحمتهایی که کشیده شده است، لکن
مسامحه دارد میشود. رها میکنند دنبالش را. باید استیضاح بشود که چرا این چهارده نفر آدم در آنجا کشته شدهاند. با چه وضع اینجا کشته شده. چرا باید اینطور بشود؟ اینهایی که در این کوهستانها رفتند و برای خودشان[اجتماع]کردهاند، چرا رهایشان کردهاند؟ چرا نمیروند پاکسازی بکنند؟ همۀ این حرفها برای این است که ما نه رؤسای ارتشمان یک اشخاصی هستند انقلابی، و نه وزارتخانههایمان اینطورند، و نه یک دولت انقلابی ما داریم و نه هیچ کداممان، انقلابی نیستیم ما، و صدمه خواهیم خورد و صدمه خوردیم. تا کی ما عزا بگیریم؟ تا کی ما مجلس عزا بگیریم؟ تا کی این جوانهای بیچارۀ ما تلف بشوند و باز هم قدردانی از آنها نشود و توی سرشان زده بشود؟ هی کشته بدهند و هی توسری بخورند. هی کشته بدهند و هی تکذیب بشوند. تا کی ما باید اینها را تحمل بکنیم؟ باید این کارها اصلاح بشود.
از جمله اصلاحات همین اصلاحات قضاوت است. قضاوت در اسلام نمیشود دست اینها باشد؛ دست این جمعیتی که حالا هست. کدام یکی اینها قاضی اسلامی هستند؟ کدام اینها؟ شما تشخیص میدهید که اینها قضاوت به آن ترتیبی که اسلام گفته قضاوت، قضاوت بکنند؟ حالا ما میگذریم از خیر اینکه مجتهد جامعالشرایط[باشند]، ما به اندازۀ این، قضات نداریم. به اندازۀ احتیاج نداریم. اما اشخاصی باشند که توجه داشته باشند به قضاوت اسلامی. بتوانند بفهمند این مقدار ولو از روی تقلید بتوانند بفهمند که قضاوت چه است. وضع قضاوت اسلامی چیست. اگر ما بخواهیم مسامحه کنیم در قضاوتش، در پاکسازی آنجا مسامحه بکنیم، تا آخر ما گرفتار هستیم. قضاوتمان گرفتار است. ـ عرض میکنم که ـ ارتشمان هست. همین طور همۀ سازمان ما هست. ما باید از حالا به بعد اینطور رفتار نکنیم که تا حالا کردیم. تا حالا خطا کردیم. این خطا را باید جبران بکنیم. و باید با کمال قدرت تمام این کارها عمل بشود. و ما با هیچکس قوم و خویشی نداریم. ما مطیع اسلام هستیم و احکام اسلام را میخواهیم جاری بکنیم. اگر در
وزارتخانهای، اگر در جایی، احکام اسلام بخواهد جاری نشود، ما درِ وزارتخانه را میبندیم. وزارتخانهای که ضرر داشته باشد برای اسلام، برای حکومت اسلامی، به چه درد ما میخورد. بودجه را تصویب میکند شورا، آقای ـ مثلاً ـ وزیر بودجه نمیدهد، اوضاع به هم میخورد. آن وضع به هم میخورد. آنجا وضع اینطوری است که اشخاصی هستند افکارشان افکار انقلابی نیست. افکاری است که میگویند نه، ما باید حالا با مسامحه، با چه با چه رفتار کنیم.
این اشخاصی که انقلابی نیستند باید در رأس وزارتخانهها نباشند. و آقای بنیصدر[5]باید امثال اینها را معرفی به مجلس نکند و اگر کرد، مجلس رد بکند و هیچ اعتنا نکند، الاّ اینکه وزیری باشد که کارآمد باشد. اسلامی باشد. مسامحهکار نباشد انقلابی باشد تا یک مملکتی دستمان باشد. اگر بنا باشد اینطوری باشد، باید ما عزای اصل جمهوری را بگیریم. عزای اصل همۀ مسائل را بگیریم. آقایان سر یک ملی شدن چیز، امروز دیدید که التماس میکنند که بگذارید یک قدری بگذرد. یک قدری بگذرد ببینیم ملی چطوری است. ما چقدر سیلی از این ملیت خوردیم. من نمیخواهم بگویم که در زمان ملیت، در زمان آن کسی که اینهمه از آن تعریف میکنند،[6]چه سیلی به ما زد آن آدم! من نمیخواهم بگویم که طلبههای مدرسۀ فیضیه را به مسلسل بستند در آن زمان. همان طور که در زمان پهلوی بستند که من و آقای حائری بالای سر این جوانهایی که از مدرسۀ فیضیه به تیر بسته شده بودند، رفتیم و اطبا جرأت نمیکردند بنویسند این زخمی شده است. بروند کنار اینها! بروند گم بشوند اینها! اینها منحل باید باشند. ما نمیتوانیم تحمل کنیم به اینکه هر کس هر جوری دلش میخواهد «خیر، من دلم میخواهد که حالا دمکرات باشد، من دلم میخواهد که ملی باشد، من دلم میخواهد که ملی و اسلامی
باشد» ما از اینها ضربه دیدهایم. ما اسلام را میخواهیم. غیراسلام را نمیخواهیم. مجلس باید اسلامی باشد. مجلس باید افکارش افکار اسلامی باشد تا ما بتوانیم چه بکنیم. من نمیتوانم تحمل بکنم که اینقدر ما جوانهایمان از بین بروند برای اینکه ما مسامحه داریم میکنیم. مسامحهها از کار باید برود، و باید حالا که مجلس تأسیس شد و مجلس رسمیت پیدا کرد، همۀ امور باید بر نظارت مجلس به روال خودش بگذرد، و با جدیت و با قاطعیت و بدون مسامحه، هر کس خلاف کرد بخواهند او را، و یا اگر خلافی واقعاً کرده، بدهند او را دست دادگاهها و دادگاهها محاکمهاش کنند. و از این جهت، حالا عرض میکنم تمام کمیتهها در سرتاسر مملکت باید به قدرت خودش باقی باشد. تمام سپاه پاسداران در سرتاسر کشور باید به قدرت خودش باقی باشد. تمام دادگاههای انقلابی در سرتاسر مملکت باید به قدرت خودش باقی باشد. باید دادگاهها با همان قدرت باشند. منتها بر شماهاست، بر آقایان است که اگر یک قاضی نمیتواند قضاوت بکند یا منحرف هست، عوضش میکنید. اما اینها باید، این نهادهای انقلابی تمامش باید بدون اینکه دستی به آن زده بشود تمام اینها باید سر جای خودش باشد، و کارها به طور انقلابی بگذرد. ما نمیتوانیم این کارها را به آنطوری که فرض کنید که حالا دادگستری سابق میخواسته بگذراند بگذریم. این انقلاب است انقلاب غیر آنطوری است و ما خطا کردیم. انصافاً خطا کردیم که اینطور عمل کردیم. از این به بعد باید این خطا نشود و عمل بشود. به طور قدرت عمل بشود. به طور قاطعیت عمل بشود. این حرفی است که من عرض میکنم. آقایان هم البته موافقید با همین حرف. از اول هم موافق بودید و باید از این به بعد هم این عمل همینطور باشد.
2 - مأموران و وابستگان به ساواک.
3 -مأموران و وابستگان به ساواک.
4 - آقای صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی.
5 - ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیس جمهور اسلامی ایران.
6 - آقای محمد مصدق، رهبر جبهۀ ملی و نخست وزیر سالهای 30 تا 32 در زمان سلطنت محمد رضا پهلوی.