صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان تلگراف تسلیت
- محل تهران، شمیران، دربند
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع تلگراف تسلیت
-
حضار
حضار: فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سراسر کشور
مخاطب: شیرازی، سیدمحمد
[بسم اللّه الرحمن الرحیم]
من وقتی شما جوانها را میبینم که با صداقت، با سلامت روح فعالیت برای اسلام میکنید و خودتان را در معرض خطر مرگ قرار میدهید مباهات میکنم. افتخار میکنم که در بین مسلمانها یک همچو جوانهای رشید متعهد هست. از این جهت، ما نباید از قدرتمندهایی که اتکال به خدا ندارند، اتکال به مسلسل دارند، ما نباید بترسیم. ترس مال آن است که برای شهادت حاضر نباشد.
در روایتی است که حضرت علی بن الحسین در کربلا که بودند به پدرشان گفتند که ـ قریب به این معنا ـ که به آنها گفته بودند که شما کشته میشوید. عرض کرد به سیدالشهدا که مگر ما بحق نیستیم؟ فرمود چرا. گفت دیگر مبالات از مردن نداریم[1]کسی که بحق است و کسی که قائل است به اینکه این عالم تمام یک مدبر دارد و او خداست، و عالم طبیعت پایینترین عوالم است ـ در قرآن از او به دنیا تعبیر شده، دنیا این پایین ـ وقتی بنا باشد که شهید منزلش در ملأ اعلی باشد، این چه خوفی دارد؟ خوف را باید امثال کارترها داشته باشند که اعتقاد به این مسائل ندارند.
اینهایی که همۀ مقصدشان این است که در اینجا چند روزی به یک قدرتمندی برسند یا به یک جنایتکاری برسند، آنها باید بترسند. اما جوانهای ما که اعتقاد به ماورای طبیعت دارند، و شهادت را برای خودشان یک فوزی میدانند، اینها ترس ندارند. ما فرض
میکنیم که همچو قدرتی برای آن قدرتمندان باشد که بریزند و بکشند و همه چیز را از بین ببرند، مع ذلک ما چون بحق هستیم نباید بترسیم.
در صورتی که نه اینطور هم نیست مسائل. آقای کارتر از روز اول هی با فریاد و با صدا میخواست تحمیل کند. اگر شما یادتان باشد، اوّلی که این جوانهای ما رفتند و این لانۀ جاسوسی را گرفتند، هی مسائلی را اینها پخش میکردند. یعنی آنها تعلیم میدادند و اینهایی که در ایران داشتند، اینها پخش میکردند «بناست که بیایند به آن لانۀ جاسوسی و چتربازها بیایند و اینها را بیهوش کنند و ـ عرض میکنم که ـ وارد بشوند و چه بکنند یا همۀ تهران را بیهوش بکنند». وقتی اعتنا به این حرف نشد معلوم شد مسئله این نیست. حالا هم که اینها امتحان کردهاند که آمدند و با آن تجهیزاتی که میگویند زیاد بوده است آمدند و در ایران هم پیاده شدند، خوب ضربۀ سیاسی خوردند، ضربۀ روحی خوردند. جوانهای مردم را آوردند اینجا به کشتن دادند. و به نظر من میآید که بیشتر از این مقداری است که اینها میگویند. اینها که، بعضی از اینها که رفتند آنجا را دیدند میگویند نخیر آن یک مقداری از اینها همچو سوخته شدهاند که از آنها اثری خیلی باقی نمانده است. این همچون جنایتکاری که جوانهای مملکت خودش را برای جنایت میفرستد به اینجا، این آقایی که هی فریاد میزند که شما نقض قراردادهای اجتماعی و بینالمللی را کردید، خودش همین نقض قرارداد بینالمللی را کرده است که نظامی وارد کرده در یک مملکتی که مستقل است. این یکی از چیزهایی است که نقض حقوق بینالمللی است. نقض قراردادهای بینالمللی است. این نقض قرارداد بینالمللی را که ایشان آنجا هی فریاد میزند، خودش نقض میکند. و اینقدرها هم این مجالسی که در دنیا هست از او انتقاد نمیکنند. البته در این قضیه که حالا شکست خوردند انتقادات زیاد است. لکن بدانید که اگر این توفیق پیدا کرده بود، همۀ این انتقادهایی که اینها میکردند برمیگشت به تعریف و ثنا خوانی.
در هر صورت ما از اینطور ارعابها نمیترسیم. من نمیگویم که ما یک قوۀ سلاح زیادی داریم که میتوانیم با همۀ قدرتها طرف بشویم، همچو چیزی ما نمیگوییم. آنها شاید به اندازۀ جمعیت ایران قوای انتظامی داشته باشند. فرض کنید ما میگوییم که ما اتکال به یک مبدأیی داریم . به اتکال به آن مبدأ از مردن نمیترسیم. شما هم آخر کارتان این است که بیایید همۀ ما را بکشید. همانی که جوانهای ما کراراً از من خواستند که شما دعا کنید ما شهید بشویم. کسی که میگوید دعا کنید شهید بشویم، دیگر نمیترسد از اینکه آقای کارتر بفرستند اینها را به شهادت برسانند. بنابراین، ابداً خوفی از این مسائل نیست. قوی باشید. قدرتمند باشید. اتکال به خدا بکنید. یک نفر شما وقتی اتکال به خدای تبارک و تعالی دارد، با عدهای از آنها میتواند مقابله کند. اینها اگر هم یکوقتی بیعقلی کنند و فرض کنید بریزند به ایران، این جوانهای ما آنها را با چنگ و دندان از بین میبرند. نمیگذارند اینها یکیشان هم بروند. اگر هم این کاری که کرده بود رسیده بود به آنجایی که بیایند در تهران،و بیایند در این لانۀ جاسوسی، آن وقت میفهمیدند که با چه اشخاصی طرف هستند. در هر صورت من از شماها تشکر میکنم که خودتان بدون اینکه غیر از خدا یک کسی وادارتان بکند، این چیزی است که از مبدأ الهی جوشش پیدا کرده، خودتان وارد این میدان شدید. اینطور نبوده است که یک کسی بیاید شما را وادار کند. سرتاسر ایران یکدفعه سپاه پیدا شد. نه یک جمعیتی بودند که بروند یکی یکی اینها را اسم نویسی کنند و چه، نه مسئله الهی بود. وقتی که دیدند که یک مطلبی است که برای حفظ مملکت اسلامی است و این اطاعت خداست، از سر تا ته ایران دیدیم که یکدفعه جوشش پیدا کردند. از متن ملت اسلامی جوشش پیدا کردند و خودشان هم تنظیم امور را کردند و خودشان هم کارها را درست کردند.
بله، آن چیزی که باید من عرض کنم به شما آقایان که سران این جمعیتها هستید، این است که، کاری بکنید که این نهضت لکهدار نشود. شما الآن جزء جنود الهی هستید.
جُنداللّه شما هستید. شما لشکر خدایید. کسی که لشکر خداست اگر خدای نخواسته یک کاری بکند که مرضیِ خدا نباشد و آن وقت یکجوری باشد که گفته بشود که خوب، اینها هم مثل سابق، اینها حالا دستشان رسیده به یک چیزی، اینها هم زور میگویند به مردم، اینها هم اذیت میکنند مردم را، اینها هم مثلاً مال مردم را خدای نخواسته برمیدارند، اینطور نباشد. به جوانهایتان سفارش کنید. از قول من سلام به همه برسانید. سفارش کنید که شما جوانها جُند خدا هستید. شما دست خدا هستید. شماها کاری بکنید که ایران سربلند باشد در دنیا. ما پیش خدا سربلند باشیم. خود شما پیش خدا آبرومند باشید.
یکوقتی کاری نشود که ملتها، دیگران ما را تَعْییبْ[2]کنند به اینکه، شما دستتان نمیرسید. حالا که دستتان رسید شما هم همان هستید. بفهمانید به آنها که نه، ما برای دنیا پا نشدیم راه بیفتیم، وگرنه معقول نیست که آدم جانش را بدهد برای دنیا. کسی که دنیا را میخواهد، جانش را میخواهد حفظ کند تا دنیا را ببلعد. شمایی که جانتان را در معرض خطر قرار دادید، اگر یکوقت در بینتان یک جوانی، یک جاهلی پیدا شد که یک کاری انجام داد خلاف موازین، خودتان جلویش را بگیرید. نصیحتشان کنید. نگذارید یک طوری بشود که در دنیا منعکس بشود که ایران وقتی که به نوا رسیدند خودشان ... و چه کردند و چه کردند. من امیدوارم که خداوند مؤید شما باشد. خداوند پشتیبان شما باشد. با قدرت جلو بروید. اتکالتان به یک مبدأ قدرتی است که هیچ قدرتی در مقابل او چیزی نیست. با همان قدرت جلو بروید و شما پیروزید بحمداللّه.
من امیدوارم که تا آخر پیروز باشید. و شما بدانید که در تمام تاریخ یک همچو قضایایی که در ایران واقع شد، واقع نشده است. در تمام این انقلاباتی که در دنیا واقع شده است، مثل انقلاب اکتبر، مثل انقلاب فرانسه، سایر انقلاباتی که در ممالک کوچکتر پیدا شده است، اینطور نبوده است که به این آسانی و سهلی؛ اولاً مرحوم «قرنی»،[3]خدا
رحمتش کند، به من گفت که، بعد از پیروزی گفت این مبارزۀ ما بین ملت و دولت سه ساعت و نیم بود، سه ساعت و نیم ، اینها غلبه کردند. این یک مسئلۀ خیلی نادری است در دنیا یا غیر واقع است. آن وقت بالاتر از اینکه، دنبال اینکه شما غلبه کردید آن کارهایی که در انقلابهای دیگر میشد هیچ نشد. انقلاب که میشد، اول میریختند و یک عدۀ زیادی را، شاید گاهی یک میلیون جمعیت را میکشتند. اینها در این صورتی که به من داده بودند حالا یادم نیست، اما در آن بود که در انقلاب فلان یک میلیون جمعیت کشته شد، یک میلیون و نیم حبس شد، تمام مطبوعات، تمام رادیوها، تمام چیزها کنترل شد، تمام احزاب را درش را بستند. اول کاری که میکنند، اینهایی که احتمال میدهند که یک صدایی بکنند، این را خفه میکنند.
ایران وقتی که انقلاب کرد تقریباً تا پنج ماه به تمام احزاب و به تمام روزنامهها و به تمام[اینها]اجازه داد که هر چه بخواهید بگویید. تمام راهها هم باز بود برای همه بیایند، بروند. این در دنیا سابقه ندارد. این برای این بود که این انقلاب، انقلاب اسلامی بود. خود ملت بودند، انقلاب کرده بودند. خود ملت مسلمان بودند انقلاب کرده بودند. این جور نبود که یک کودتایی واقع بشود. یک قدرتمندی بیاید و یک قدرتمند دیگر را بیرون کند. یک امیر لشکری بیاید، یک مثلاً رئیس جمهور را از بین ببرد. این جور نبود. خود این ملت بودند. همۀ کارها هم دست خود ملت بود. ملت ما هم مسلمان بودند و آداب اسلامی داشتند. از این جهت نه جلو گرفتند، و دولت ما هم همین طور آداب اسلامی داشتند نه جلو گرفتند و نه ـ عرض میکنم که ـ آن حرفها و آن کشتارها و اینها واقع شد. یک عدۀ معدودی که همه میشناختندشان اینها چکاره بودند، یک عدهشان فرار کردند. یک عدهشان که اینجا ماندند اینها را گرفتند محاکمه کردند. و در حبس هم من وقتی سؤال میکردم میگفتند خیلی حالشان خوب است در حبس. جایشان هم خوب است. محاکمه کردند. هر کدام اشخاص را کشته بودند یا اینکه بساط و آنطورها کرده بودند، به جزایشان رساندند. اینها چیزهایی است که سابقه ندارد در دنیا. از آن طرف یک سال و دو ـ سه ماه است که از پیروزی میگذرد. در این یک سال و دو ـ سه ماه همۀ
کارها اصلاح شده، همۀ کارها. در بین خودمان البته یک دسته شیطان، یک دسته فضول هست در ایران که اینها تتمۀ همانهایند، تتمۀ همان جمعیتیاند که کشته شدند یا فرار کردند. طرفدارهای شاه مثلاً هستند. یک عدهایاند اینها، منتها یک عدهای هستند که چون چیزها از آنها گرفته شده، قدرتها از آنها گرفته شده، منابع انتفاعات از آنها گرفته شده است، فعالیت زیاد میکنند.
باید همه، خود ایران، خود ملت اینها را شناسایی کنند. جلوشان را بگیرند تا تمام بشود قضیه. همۀ کارهایی که در مملکتهای دیگر بعد از سی سال، چهل سال، پنجاه سال که انقلاب کردند نتوانستند درست کنند. قانون اساسی نتوانستند درست کنند. ایران، هم رئیس جمهور تعیین کرد، هم قانون اساسی تعیین کرد، هم رأی به جمهوریت اسلامی داد، و هم مجلس ـ عرض کنم ـ خبرگان درست کرد، و هم قانون نوشت و همۀ کارها را کرد. و انتخابات هم میبینید کرده است و یک قدریاش را هم چند وقت دیگر، چند روز دیگر تمام میکند. این کارهایی است که در بعضی جاهای دیگر بعد از بیست سال یا ده سال پیروزی باز قانون ندارند. همین طوری دور هم مینشینند یک چیزی درست میکنند. ما نباید از این چیزها بترسیم. اینها هم که فرض کنید که در کردستان فضولی میکنند، یا دولت عراق هم که در آنجا هی تأیید میکند و هی هجوم میکند، اینها چیزی نیستند. اینها قابل ذکر خیلی نیستند. شیطنتهایی میکنند. شمایی که یک همچو قدرتی را از ایران بیرون کردید و تمام قدرتهای دنیا هم پشت سرش بود و اعتنا نکردید و بیرون کردید، دیگر از این چهار نفری که فضولی میکنند و یک خلافکاری میکنند، یا توی دانشگاه میروند بچه بازی در میآورند، یا شرارت میکنند، اینها دیگر هیچ خوفی ندارند. البته باید ما آدابمان آداب اسلامی باشد. همۀ جهات اسلامی را ملاحظه بکنیم. همهتان ملاحظه بکنید و انشاءاللّه خداوند به شما سعادت بدهد، پیروزی بدهد، و همۀ کارها اصلاح بشود، و مملکتمان یک مملکت اسلامی باشد که همۀ قشرها در آن راحت باشند. سلام بر همۀ شما انشاءاللّه.
از خبر تأسفبار و مصیبت وارده متأثر شدم و آن را به جنابعالی تسلیت میگویم. در اینگونه ترورهای ناجوانمردانه که به وسیلۀ ایادی مزدور بعث عراق صورت میگیرد، دست جنایتکار امریکای جهانخوار به وضوح پیداست؛ که امید است با هوشیاری و اتحاد کامل مسلمانان بزودی قطع گردد.
از خدای تعالی سلامت و موفقیت آن جناب را مسئلت دارم. والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته.
روحاللّه الموسوی الخمینی
2 ـ به عیب نسبت دادن.
3 ـ شهید ولیاللّه قرنی، اولین رئیس ستاد ارتش پس از پیروزی انقلاب اسلامی.
4 - این متن بخشی از تلگراف امام خمینی به مناسبت شهادت سید حسن شیرازی به دست عمال رژیم بعث در بیروت است که خطاب به آقای سید محمد شیرازی مخابره شد و روزنامۀ «انقلاب اسلامی» همین مقدار را درج نموده است.