صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان ضرورت آمادگی و دفاع در مقابل قدرتهای بزرگ و رژیم بعث عراق
- محل تهران، شمیران، دربند
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع ضرورت آمادگی و دفاع در مقابل قدرتهای بزرگ و رژیم بعث عراق
-
حضار
حضار: اعضای ستاد بسیج شهرستانها
بسماللّه الرحمن الرحیم
اول باید تشکر کنم که آقایان زحمت کشیدند تشریف آوردند اینجا که از نزدیک با هم ملاقات کنیم. ما الآن که با قدرتهای بزرگ دنیا مواجه هستیم، حال دفاعی داریم. یعنی ما مدافع از آن چیزهایی که نهضت ما، قیام ما برای ما هدیه آورده است، و از اهداف اسلامی و از کشور اسلامی خودمان و از تمام چیزهایی که مربوط به اسلام و مربوط به کشور است در حال دفاع هستیم، و در حال دفاع، بسیج باید عمومی باشد. یعنی قضیۀ جهاد یک قضیه است، قضیۀ دفاع قضیۀ دیگر. قضیۀ جهاد یک شرایطی دارد. برای اشخاص خاصی هست. برای گروه معینی هست با شرایطی. لکن قضیۀ دفاع، عمومی است. مرد، زن، بزرگ، کوچک، پیر، جوان همان طوری که عقل انسان هم آن حکم میکند که اگر کسی هجوم آورد برای منزل یک کسی، اهالی آن منزل، هریک که هست دفاع میکنند از خودشان. چنانچه هجوم آورد کسی به شهر یک کسی، اهالی شهر برای حفظ جهات خودشان دفاع میکنند. دیگر اینجا هیچ شرطی نیست. همه دفاع باید بکنند. و اگر به کشور ما، کشور اسلامی ما هجوم بکنند و بخواهند تعدی بکنند، تجاوز بکنند، بر همۀ افراد مملکت، بر همۀ افراد کشور، چه زن، چه مرد، کوچک، بزرگ اینجا دیگر شرطی نیست، بر همه واجب است که دفاع کنند. و لهذا حال دفاع فرق دارد با حال جهاد. حال جهاد شرایط دارد، حال دفاع شرطی ندارد. باید دفاع بکنند. حتی یک پیرمردی هم
که خیلی کار از او نمیآید باید شرکت کند در دفاع. آنقدر که میتواند دفاع کند. و ما امروز که مواجه هستیم با قدرتهای بزرگ و شیطنتهای بزرگ باید مهیا بشویم برای دفاع. البته این احتمال بسیار کم است که ما یکوقت محتاج به دفاع نظامی بشویم. کم است احتمال. برای اینکه قدرتهای بزرگ هم میدانند که نباید حالا هجوم کنند. لکن هر چه هم احتمال کم است لکن از باب اینکه دفاع از یک مملکتی است، دفاع از اسلام است، این محتمل بزرگ است. از این جهت، ما باید مهیا بشویم. مهیا شدن یکی این است که با قوه، چه قوۀ افرادی و چه قوای دیگر، باید مهیا بشود. چنانچه قرآن کریم دستور داده. و مهیا شدنمان هم به طوری باشد که با این مهیا شدن بترسند آنهایی که بنای، خیال هجمه دارند. دشمنانتان بترسند از قوۀ شما. اگر بنا شد که در یک کشور سی و چند میلیونی، بیست میلیون قیام کردند برای اینکه مهیا کنند خودشان را از برای دفاع، ولو آن تتمه هم در وقتی که مقتضی شد و محتاج به دفاع شد آنها هم باید بکنند. لکن حالا که میخواهیم ما مهیا بشویم، باید این بیست میلیون، یعنی همۀ جوانها همۀ اشخاصی که ازشان کاری برمیآید، باید خودشان را مهیا کنند. آن روزی را ملاحظه کنند که یکوقت دشمن رو آورد به طرفشان. هم باید تجهیزات مهیا بشود به قدری که بترساند دشمنها را، و هم باید قوای افراد، قوای نظامی، قوای چریکی، قوای پارتیزانی باید مهیا بشود، و هم قوۀ ایمان باید زیاد بشود.
یک فردی که با قوۀ ایمان پیش میرود، با افراد زیادی که همان قوه دارند لکن ایمان ندارند، این مقابله میکند. در اسلام اگر ملاحظه کرده باشید، در بعضی از جنگها که پیش آمد برای مسلمین و مسلمین یک عدۀ کمی بودند، تمام قوایشان ـ به حسب آنطوری که در تاریخ هست ـ ظاهراً سیهزار بود و پیشقراول لشکر روم ظاهراً بود، پیشقراولشان شصت هزار بود، و دنبالش هشتصد یا هفتصد هزار جمعیت با ساز و برگهایی که آن وقت روم و ایران داشتند. این کتیبۀ آنها یعنی پیشقراولهای آنها
وقتی که رو آوردند که شصت هزار ظاهراً بود، یکی از سردارهای[اسلام[1]] گفت که من با سی نفر میروم با اینها مقابله میکنم، با سی عدد. و ما اگر اینها را ترساندیم و سی نفرمان رفت و شصت هزار نفر را عقب نشاند، این چشم زخم اسباب این میشود که اینها آن لشکر بزرگشان هم شکست بخورد. خوب، اشخاصی که آنجا بودند گفتند سی تا آخر نمیشود. شصت هزار نفر با سینفر؟ بالاخره قرار شد که شصت نفر آدم برود. و اینها مهیا شدند و شصت نفر از جوانها مهیا شدند و شب شبیخون زدند به این اردوی شصت هزار نفری. هر نفر مقابل هزار نفر و شکست دادند آنها را، و این اسباب این شد که لشکر روم که تهیه دیده بود، و هشتصدهزار هم دنبالش بود، آنها هم شکست بخورند و بروند سراغ کارشان. این قوۀ ایمان است. یعنی یک مؤمنی که اگر بکُشد، بهشت میرود و از اینجا بهتر است، و اگر کشته بشود، بهشت میرود و از اینجا بهتر است، با یک همچو حربهای که حربۀ ایمان است، این دیگر ترس از این ندارد که کشته بشود. این شهادت را برای خودش یک سعادت میداند. آنهایی که مقابل شما هست، برای دنیا میزنند. آنهایی که اعتقاد به ماورای طبیعت ندارند، اعتقاد به قیامت ندارند، اعتقاد به بهشت و جهنم ندارند، آنها برای همین دنیاست. میخواهند دنیایشان درست بشود. خوب، کسی که میخواهد دنیایش درست بشود، اگر بمیرد، هیچ این نمیتواند بزند تا آنجایی که بمیرد. این میخواهد هی خودش را حفظ کند که غلبه کند و دنیایش چه باشد.
اما این آدمی که برای خدا، این آدمی که برای مقصد الهی قدم برمیدارد و وارد میدان میشود، این آدم برای دنیا نیست تا اینکه لرزهای در قلبش بیاید. این برای خداست. شما الآن که مهیا هستید و رفقای شما، دوستان شما و آنهایی که تربیت میخواهند بشوند به این تربیت اسلامی، به این تربیت نظامی، اینها این حربۀ اسلام که، سلاح اسلام که عبارت از ایمان است،باید به این هم مجهز بشوند. و اگر به این مجهز شدند، این، طرفشان را میترساند. همین قوۀ ایمان، شما ملاحظه کردید که ایران ولو سی
و چند میلیون جمعیت دارد، لکن در دو سال پیش از این، این سیوپنج ـ شش میلیون جمعیت به فکر این معنا که بزنند ـ و عرض بکنم که ـ جنگ بکنند و اینها نبودند. اسلحه هم که نداشتند. اما خدا خواست که سیوپنج میلیون جمعیت بسیج ایمانی بشوند برای خدا. یک تحولی پیش آورد خدا که نفوس این سیوپنج میلیون جمعیت را متحول کرد به یک نفوس دارای ایمان. قدرت ایمانی پیدا کردند. یعنی جوانها نمیترسیدند از اینکه حالا اگر رفتند مقابل تانک کشته بشوند. شهادت را میخواستند. میدانید که جوانهای ما شهادت را میخواهند و از ما گاهی وقتها که من ملاقات میکنم، گاهی بعضیشان قسم میدهند، بعضی از خانمها قسم میدهند که شما دعا کنید که ما شهید بشویم، و من دعا میکنم که آنها ثواب شهید را ببرند و پیروز بشوند. وقتی شما مجهز باشید به جهاز ایمان، و آن ایمان وادار کند شما را که مجهز بشوید به سلاحهای مشابه سلاح طرفتان، یا مثل چیزهایی که در اینجاها امکان دارد، آن پشتوانۀ ایمان است که شما را پیروز میکند. توجه به خدای تبارک و تعالی و مبدأ قدرت است که شما را پیروز میکند. شما و همۀ دوستانی که میخواهند مهیا بشوند از برای این ارتش بیست میلیونی، که انشاءاللّه موفق بشوند، به همۀ آنها سفارش این معنا را که یک قدرت ایمان در خودتان ایجاد کنید. اطمینان قلبی پیدا بکنید. قوه، قوۀ الهی در خودتان ایجاد کنید. این قوۀ الهی و قدرت الهی موجب این معنا میشود که خدای تبارک و تعالی طرف شما را بترساند، و هر چند زیاد باشند شما غلبه به آنها بکنید.
و من امیدوارم که شما هم آن چیزهایی که در نظام هست و یا در چریکی هست و یا در پارتیزانی هست و در این چیزها که هست، به شایستگی، به خوبی یاد بگیرید. و هم تجهیزات به مقداری که امکان دارد برای یک مملکت، آن تجهیزات را هم دولت فراهم خواهد کرد برای موقعی که لازم است. هم تجهیزات داشته باشید که بحمداللّه ایران دارد. تجهیزات مدرن دارد ایران. و از همۀ اینها بالاتر قدرت ایمان است که خودتان را تربیت
کنید، تزکیه کنید. توجه به این نباشد که من با قدرت خودم میخواهم کی را بزنم زمین، و فرض کنید غلبه کنم. توجه این باشد که با قوۀ الهی پیش بروید. یعنی دستتان را، چشمتان را، نفستان را، همۀ چیزهایی که در اختیار شماست، اینها را تبدیل کنید از قوای شیطانی به قوای الهی. انسان اگر غفلت کند قوایش قوای شیطانی است. چشمش هم شیطانی است. دستش هم شیطانی است. دیگر آنطوری که هست. لکن اگر تربیت کند خودش را همه الهی میشود. همۀ قوای شما قوۀ الهی میشود و قوۀ الهی غلبه خواهد کرد. خداوند انشاءاللّه شما را بر همۀ دشمنان اسلام غلبه بدهد. و شما ابداً، ایران ابداً نباید خوف این معنا را داشته باشد که اینها میخواهند محاصرۀ اقتصادی بکنند. اینها میخواهند محاصرۀ نظامی بکنند. نه ما از محاصرۀ اقتصادیاش میترسیم! کسی که اسلام را، نهضت اسلامی را منشأ همۀ چیزها میداند، و میخواهد مجاهده کند با یک طایفهای که میخواهند هجوم کنند بر اسلام و بر کیش انسان و بر مملکت انسان و بر نوامیس این مملکت و اینها، این خوف از این ندارد که کسی حمله بکند همان طوری که آنجا یک نفرشان مقابل هزار نفر ایستادند، شما هم یک نفرتان مقابل هزار نفر انشاءاللّه میایستید و دفاع از مملکتتان میکنید و هیچ ترس از این معنا که آنها دارای چه و چه هستند[نداشته باشید]اینها طبلهای تو خالیشان زیادتر از واقعیت است. البته خوب، واقعیت هم دارد، مجهز هم هستند لکن یک خوفی در دل آنها هست.
یک کسی که تمام توجهاش به این هست که رئیسجمهور بشود، همۀ این حرفهایی را که میبینید الآن پیش آورده. آقای کارتر، هیچ ابداً مطرح نیست پیش او که مملکت امریکا چه بشود، چه بشود. اینها همهاش دنبال این هستند که حالا یک چهار سال دیگر هم رئیسجمهور بشود و چهار سال دیگر هم این جنایت کند. همۀ مقصدش این است، و مثل اینکه شکست هم خورده است در این معنا. و اینها هر قدمی که برمیدارند به خیال خودشان میخواهند پیش ببرند. پیش مملکت خودشان آرا پیدا بکنند. نه اینکه
میخواهند یک کاری انجام بدهند برای کشورشان. میخواهند رأی پیدا بکنند. خوشرقصی بکنند برای امریکا که رأی پیدا بکنند. یک کسی که اینطور است، این قدرت اینکه بتواند یک کارهای اساسی بکند ندارد. این همهاش، نقشهاش و عقلش دنبال این است که رأی پیدا بکند. و لهذا میبینید که حالایی که گفته است که من محاصرۀ اقتصادی میکنم، و میبیند که موافقش کم است، و غالباً زیر این بار نمیروند، و همچو نیست که همه نوکر آقای کارتر باشند، و یا وابسته به امریکا باشند. همۀ اینها خودشان استقلال دارند. خودشان عقل دارند. عیب است برای یک اروپایی که دنبال آقای کارتر باشد. آن هم دنبال چه؟ دنبال اینکه رأی برای او درست کند. همۀ ممالک غربی، همه عقلشان را روی هم بگذارند و قوّتها، قوههایشان را روی هم بگذارند، و همه دنبال این باشند که آقای کارتر رأی پیدا بکند و غلبه بکند بر رقیبهای خودش در قضیۀ جمهوری. این یک ننگی است برای بشر؛ برای انسان. مگر اروپاییها یا سران کشورهای اروپایی انسان نیستند. خوب آنها باید توجه به این معنا بکنند که این آقا آخر چه میخواهد درست کند. اینکه توبرهاش را برداشته و دور دارد میگردد و گدایی میکند، که[با]این[تحریم]اقتصاد[ی]، تو هم با ما موافق[باش]. تو هم با ما موافقت کن. تو هم با ما[باش]. این دنبال این میگردد رأی پیدا بکند. همۀ عالم خودشان را ذلیل این بکنند و زحمت برای خودشان ایجاد بکنند و ننگ برای خودشان ایجاد بکنند. اینهایی که همه میگویند ما برای حقوق بشر مثلاً اقدام میکنیم، یک سیوچند میلیون جمعیت را در محاصرۀ اقتصادی ـ به خیال خودشان ـ درآورند، و یکوقت هم ـ فرض کنید ـ به محاصرۀ نظامی درآورند، همهاش چه؟ خوب برای چه شما این کارها را میکنید؟ برای اینکه آقای کارتر رأی بیاورد و چهار سال دیگر جنایتی بکند؟ من گمان نکنم که یک کسی که استقلال داشته باشد و قوۀ فکری و استقلال فکری داشته باشد، زیر این بار برود که همۀ قوههایش را صرف بکند که یک آقایی میخواهد در امریکا مثلاً چه بکند. خودش را رسوا بکند و بین جمعیتهای دنیا، بین جمعیتهای مستضعفین که غلبه دارند بر همه چیز. و اگر خدای نخواسته یکوقت همچو بیعقلی کردند، شکست مال اروپاست و امریکاست
و شرق و غرب. مال آنهایی که مستضعفین هستند، نیستند. برای اینکه ملتها موافق با ما هستند. و آنی که مخالف با ما هست دولتها یا اکثرشان یا بعضیشان از دولتها هستند مثل دولت عراق.
دولت عراق از اول دولتی نبود. اینها مجلس هم ندارند. شما خیال میکنید حالا یک دولتی است. یک دولتی است که یک عدۀ نظامی آمدند و خودشان دور هم نشستند و هر چه میخواهند میکنند. با مردم هیچ تماسی ندارند. اینها پوسیده هستند. این صدام حسین عقلش هم خیلی عقل درستی نیست. پوسیدهاند اینها. و حالا هی نقشه میکشد برای اینکه ما چه و فلان. و همۀ حرفهایش هم این است که ما عرب هستیم. این کلمهای که «ما عرب هستیم» ملتهای مسلمان بدانند که معنایش این است که ما عرب هستیم و اسلام[نمیخواهیم]. اگر این کسی که میگوید مقصد من این است که عرب چه بشود، عرب در مقابل اسلام میخواسته یکوقتی بایستد. اینها میگویند که ما میخواهیم مجد بنیامیه را، تصریح به این معنا میکنند، ما میخواهیم مجد بنی امیه را چه بکنیم. خوب بنیامیه را دیدید و دیدند و تاریخ دید که مقابل اسلام بودند. اینها میخواهند به همان زمان جاهلیت برگردند که قوای عربی باشد و اسلام از آن خبری نباشد. تازه اینها اعتقاد به اسلام ندارند. ملت عرب میداند که حزب اینها را مرحوم آیتاللّه حکیم، حکم به شرکشان کرد. مشرک گفت هستند اینها. اینها الآن یک دسته مشرکین هستند به امر مرحوم آیتاللّه حکیم که از آن وقت اینها را گفت مشرک هستند. و ملت عرب باید چنانچه برای خدا، برای اسلام میخواهند عمل بکنند، با اینها مخالفت بکنند. ارتش اینها خوب از همین مسلمانها هستند. از همین اهل سنت هستند. از همین شیعهها هستند. از همین مسلمین هستند. خوب این ارتشی که از مسلمین است، قیام میکند و عربیت را در مقابل اسلام میخواهد؟ یا اسلام را میخواهد. عربیت هم اسلام دارد. عجمیت هم دارد. اینها ضد اسلامند و باید این مملکت شریف عراق خودش را از چنگ اینها بیرون بیاورد. این
ارتش عراق باید همان طوری که در ارتش ایران وقتی فهمیدند که این دارد جنگ میکند با اسلام، جنگ با نهضت اسلامی میکند، همان طور که اینها قیام کردند و ارتش هم ملحق شد به خود مردم و کلک شاه را کندند، ارتش عراق هم باید همین کار را بکند. این جنگ با اسلام است. ارتش عراق حاضر است با اسلام جنگ کند؟ حاضر است سرنیزه را به قرآن بزند؟ این سرنیزه به قرآن زدن است. باید، واجب است بر آنها، لازم است بر آنها، هم ملت عراق و هم ارتش عراق، ارتش عراق لازم است که پشت بکند به این حزب غیراسلامی. پشت بکند به این افراد غیراسلامی که یک عدد کمی هستند. و همان طور که ارتش ایران متصل به مردم شد، متصل به ملت شد و کلک این نظام باطل را کند، شما هم همین طور.
شما عذری پیش خدا ندارید. این لشکری که الآن سرنیزه را کشیدهاند و توپ و تانکها را کشیدهاند و با مردم مخالفت میکنند، یا آمدهاند با ایران که یک مملکت اسلامی است دارند جنگ میخواهند بکنند، یا هجوم میخواهند بکنند، این جنگ با اسلام است. جنگ با قرآن است. جنگ با رسولاللّه است. ارتش عراق حاضر است که با رسولاللّه جنگ کند؟ با قرآن جنگ بکند؟ ایران الآن مملکت رسولاللّه است. ایران الآن نهضت اسلامی است. مملکت اسلامی است و قانون اسلامی است. حکومت اسلامی است. افراد حکومت همه آرای اسلامی دارند. ما میخواهیم مملکت اسلامی درست بکنیم. ما میخواهیم عرب و عجم و ترک و سایر چیزها را همه را در تحت لوای اسلام[دربیاوریم]. چرا نشستهاند؟ چرا عشایر عرب نشستهاند و نگاه میکنند و اینها به برادرانشان تعدی میکنند و فوج فوج جوانها را اینها میکشند در سیاهچالها؟ چرا ارتش عراق نشستهاند و یک کسی که مخالف با اسلام، مخالف با قواعد اسلام، مخالف با قرآن است از او تأیید میکنند؟ نمیدانند اینها که خودشان را بکشند در راه کفر و جنگ با اسلام، عاقبت کسی که کشته بشود برای کفر و برای مخالفت با اسلام چه خواهد بود؟
نمیدانند که اگر اینها بخواهند تعدی به ایران بکنند، ایران خُردشان میکند و تا بغداد میرود. ملت را میخواهد، دولت را از بین میبرد. آن وقت این ارتش اسلامی که برای اسلام باید کار بکند، آنها همه سعادتمندند، چه کشته بشوند چه بکشند.
اما آنکه مقابل اسلام ایستاده، مقابل قرآن ایستاده، مملکت ما مملکت «اللّهاکبر» است. مملکت قرآن است. اینها در مقابل قرآن و در مقابل اسلام ایستادهاند. و این ارتش عراق باید توجه به این معنا داشته باشد که اینها را خودش سرکوب کند. خودش از بین ببرد اینها را. خوب، صاحب منصبهای خوب ما داریم در عراق. صاحب منصبهای صحیح و متدین هستند. خود آنها کودتا کنند و این را از بین ببرند. و حرام است بر آنها که یک قدم دنبال این شخص لعین باشند. و باید قیام کنند بر ضد او و مملکت خودشان را اسلامی کنند و حکومت خودشان را اسلامی کنند و قواعد هم اسلامی باشد. نه مثل حالا که چهار نفر بنشینند و سرنوشت یک ملت اسلامی را یک چهار نفر کافر که تابع ـ نمیدانم ـ میشل عفلق هستند، که مسیحی هم نیست، حتی مسیحی هم معلوم نیست این مرد باشد، بر خلاف ما و برخلاف اسلام کاری بکنند. خداوند انشاءاللّه شما را تأیید کند. موفق کند و شما را غلبه بدهد هم بر شیاطین باطنی و هم بر شیاطین ظاهر.