صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان وابستگی فکری به غرب و پیامدهای آن ـ گمشدۀ ملل شرق
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع وابستگی فکری به غرب و پیامدهای آن ـ گمشدۀ ملل شرق
-
حضار
حضار: دانشجویان انجمن اسلامی دانشکدۀ حقوق و دانشسرای اردبیل
بسماللّه الرحمن الرحیم
در عین حال که هم وقت گذشته است و هم هوا سرد است و هم شما دوستان در یک منزل مرطوبی به هم فشرده نشستید و موجب تأثر است، معذلک چند کلمه عرض میکنم. هیچ ملتی نمیتواند استقلال پیدا بکند الاّ اینکه خودش، خودش را بفهمد. مادامی که ملتها خودشان را گم کردند و دیگران را به جای خودشان نشاندند، استقلال نمیتوانند پیدا کنند. کمال تأسف است که کشور ما که حقوق اسلامی و قضای اسلامی و فرهنگ اسلامی دارد، این فرهنگ را، این حقوق را نادیده گرفته است و دنبال غرب رفته است. همچو غرب در نظر یک قشری از این ملت جلوه کرده است که گمان میکنند غیر از غرب هیچ خبری در هیچ جا نیست. و این وابستگی فکری، وابستگی عقلی، وابستگی مغزی به خارج منشأ اکثر بدبختیهای ملتهاست و ملت ماست.
در هر امری که پیش میآید، از باب اینکه مغزهای آنهایی که در رأس کارها واقع بودند، به طوری بار آمده بوده است که از خودشان بکلی منصرف و قبلهشان غرب شده بود. یکی از روشنفکرهاشان، به اصطلاح متفکرینشان[1]گفته بود که ما تا همه چیزمان را انگلیسی نکنیم نمیتوانیم یک رشدی بکنیم. یک همچو مغزهایی در رأس کارها واقع شد، و از آن طرف هم تبلیغات دامنهداری که غربیها و غربزدگان شروع کردند و شاید حالا هم باز باشد، اسباب این شد که مغزهای ما غربی شد، قبلۀ ما غرب شد، و تا بیاید این
غربزدگی و اجنبیزدگی از این قلبها و از این مغزها زدوده بشود، وقت طولانی لازم است.
در قبل این پنجاه سال هم بوده است. لکن در این پنجاه سال اخیر، و خصوصاً در این زمانی که این شخص فاسد، این محمدرضای فاسد، زمامدار این کشور بود، این مسائل به رشد خودش رسید. غربزدگی به کمال خودش رسید. در همه جهت وابستگی پیدا شد. در عین حالی که ما قضایمان، قضای حقوقیمان و مسائل حقوقیمان و مسائل فرهنگیمان یک مسائل پیشرفته و از سایر جاها جلوتر هست، لکن در هر امری دستشان را دراز کردند از جای دیگر گرفتند. حتی آن وقتی که در صدر مشروطیت که باز این مسائل کمتر بود، باز دست یک غربزدگانی آن وقت هم در کار بوده است که قانون اساسی آن زمان را از غرب گرفته بودند، تا این ملت به خود نیاید و فرهنگ خودش را پیدا نکند و توجه به اینکه فرهنگی دارد و فرهنگ غنی دارد، نمیشود اصلاح بشود. الآن مدرسههایی که دانشگاهها و دانشسراها، اینها که ما داریم، فرمهایش همه فرم غرب است. دادگاههای دادگستری هم همین طور است. مراحل دادگاهی هم از غرب گرفته شده است و همه چیز را از غرب گرفتهاند. فرهنگ به این غنیای کنار زده شده است و چسبیدهاند به فرهنگ غرب. آن هم نه فرهنگ اصیل غرب، فرهنگ استعماری غرب. غرب همه چیز استعماری دارد. طب استعماری دارد. فرهنگ استعماری دارد. همه چیز استعماری دارد، صادر میکند برای کشورهایی که عقبافتادهاند به اصطلاح آنها، آن چیزی که مناسب با آنجاست، به طوری که وابستگی داشته باشد. آنها میخواهند ما وابسته باشیم، و چیزهایی که به ما میدهند چیزهایی است که وابستگی میآورد. استقلال نمیخواهند ما داشته باشیم. استقلال فرهنگی نمیخواهند داشته باشیم. استقلال فکری نمیخواهند داشته باشیم. عُمالی که آنها تربیت کردهاند در پیش خودشان و صادر کردند برای ما، آنها هم کمک کردند به آنها، و طرز فکر جامعه ما را به طوری عوض کردند که اگر یک
مطلبی غربی نباشد جامعۀ ما نمیپذیرد این را. حالا شاید در این نهضت کم شده باشد. لکن شما میدانید که قبلاً تا یک اسم غربی روی دوایی، روی یک فاستونی، روی چیز دیگری نباشد، مردم هم نمیپذیرند. خیابانهای ما باید یک اسم غربی داشته باشد، از همان اشخاصی که ما را آنطور ناتوان کردند و آنطور چپاول کردند و آنطور ستمها را به ما کردند، بعض از خیابانهای ما به اسم همانهاست؛ همانهای غربی، همانهای امریکایی، خیابان روزولت[2]مثلاً. اگر یک جنسی رویش اسم غربی نمیبود، این را درست نمیپذیرفتند. اگر یک دوایی نمیگفتند از غرب آمده است نمیپذیرفتند. چیزهایی که خود ملت درست میکرد باید با اسم غرب فروش برود. این غربزدگی است. یعنی بازار ما هم غربزده هست. یعنی ملت ما الآن باز هم غربزده هست. و تا از زیر این بار در نیایید و تا این وابستگی مغزی و فکری از بین نرود، رشد حقیقی پیدا نمیشود، و شما هم نمیتوانید مستقل بشوید.
شما اگر بخواهید از همه وابستگیها خارج بشوید، این باید این وابستگی مغزی را، قلبی را کنار بگذارید. گمان نکنید که هرچه آنها دارند خوب است. اگر یکی فرض کنید که یک پیشرفتی داشته باشد در صنعت، این دلیل این نیست که پیشرفت دارد در فرهنگ. و این اشتباهات مال همین جاهاست که آن که مثلاً فرض کنید فلان طیاره را درست میکند به خورد ما اینطور میدهند که همه چیزش اینطوری است، و حال آنکه نیست اینطور. فرهنگشان مثل فرهنگ ما نیست. علم حقوقشان مثل ما نیست. علومشان مثل ما نیست. علم فلسفهشان مثل ما نیست. طب هم از شرق اخذ کردهاند. کتب شرقی در دانشگاههای آنجا تا آن اواخر، شاید حالا هم باشد تدریس میشده. ما باید اگر بخواهیم از این بیچارگی بیرون برویم، باید این وابستگی مغزی را کنار بگذاریم. باید دانشگاههای ما یک دانشگاههایی باشد که تا مدتها زحمت بکشد، این جوانها را از آن حال سابق
رژیم شاهنشاهی برگرداند به یک حال سالم رژیم اسلامی. باید زحمت بکشند. جوانهای ما هم باید جدیت کنند در این معنا که خودشان را که گم کردند پیدا بکنند. تا اسم غرب میآید، خودشان را نبازند. شما دیدید که در مقابل غرب ایستادید. آن هم در آن چیزی که غرب جلو افتاده است، در نظامی، در تجهیزات، عرض میکنم که با سلاح و امثال ذلک. شما در مقابل اینها که زورمند بودند ایستادید و با دست خالی هم ایستادید و پیش بردید. اگر قبلاً به ما میگفتند که ما میخواهیم یک حرفی بزنیم که امریکا خوشش نیاید، میترسیدیم. سابق هم اینطور بود که اگر یک مسئلهای میشد تا سفیری که اینجا داشتند چه سفیر انگلستان بود یا شوروی بود یا امریکا بود، میآمد یک اخطاری میکرد همه عقب مینشستند. لکن شما دیدید که قیام کردید و در مقابل قدرتهای بزرگ ایستادید و حریف خودتان را در عین حالی که همه جدیت داشتند که باشد، عقب زدید. معلوم شد، میشود مقابل غرب ایستاد. میشود حتی جلو قدرتهای غرب ایستاد. در این قضیه خودتان را پیدا کردید. دیدید که نه، ما خودمان هم میتوانیم با مشت خالی جلو برویم. در فرهنگ هم باید خودتان را پیدا بکنید.
آنها الآن در صددند که با هر جهتی که شده است، شما را باز به خودشان متوجه کنند، همه کوشششان این است که شماها را وابسته قرار بدهند، وابسته کنند. نگذارند این وابستگی از بین برود. و شما دانشجوهای عزیز خودتان در صدد این باشید که از غربزدگی بیرون بیایید. این گمشدۀ خودتان را پیدا کنید. گمشدۀ شما خودتان هستید. شرق خودش را گم کرده و شرق باید خودش را پیدا بکند. آنها در صددند که با هر ترتیب شده است خودشان را به ما تحمیل کنند، و شما باید مقاومت کنید. شمایی که میخواهید مستقل باشید، میخواهید آزاد باشید، میخواهید خودتان سرپای خودتان ایستاده باشید، باید همۀ قشرها در این مملکت، همۀ قشرها بنای بر این بگذارند که خودشان باشند. باید کشاورزها بنای بر این بگذارند که خودشان از زمین روزی خودشان را بیرون
بیاورند و مملکت را خودکفا کنند. و باید کارخانههای ما خودکفا بشود. و باید صنایع را خود این مردم، خود این تودههای مردم، صنایع را رشد بدهند. و باید دانشگاهها خودکفا بشوند که احتیاج به دانش غرب نداشته باشند. بنا از اول هر امری این است که انسان اراده کند یک مطلبی را همچو نترسانندش که نتواند اراده بکند، قبلاً ما را همچو از دستگاه مثلاً سلطنت ترسانده بودند که اراده نمیکردیم مخالفت را. نمیتوانستیم اراده کنیم که مخالفت کنیم. احتمال نمیدادیم که ما بتوانیم مخالفت کنیم. لکن خدای تبارک و تعالی، خواست و شما اراده کردید و شد. حالا هم همین طور است. نترسید از غرب. اراده کنید. دانشمندهای ما نترسند از غرب. اساتید دانشگاه ما نترسند از غرب. و جوانان ما نترسند و اراده کنند که در مقابل غرب قیام کنند، و شرق اراده کند که در مقابل غرب قیام کند.
خداوند انشاءاللّه شما جوانها را برای اسلام نگه دارد. و همۀ اشخاصی که در بنیاد مستضعفین هستند و همۀ دانشجوهای عزیز و همۀ قشرهای ملت را خداوند حفظ کند. و با قدرت انشاءاللّه به پیش بروید و پیروز خواهید شد.