صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان توطئه علیه رمز پیروزی ملت ـ انگیزه ملت در انقلاب
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع توطئه علیه رمز پیروزی ملت ـ انگیزه ملت در انقلاب
-
حضار
حضار: راهپیمایان دانشجوی دختر و پسر از تبریز و تهران، کارگران تبریز، کارکنان بانک شهریار، پاسداران مسجد ولیعصر سرآسیاب دولاب
بسماللّه الرحمن الرحیم
از شما دانشجویان عزیز که از راه دور آمدید و از سایر گروههایی که آمدهاند و در این هوای سرد، در این منزل محقر با من ملاقات کردند متشکرم. شما میدانید که ما امروز در مقابل چه قدرتی واقع شدهایم. ما در قدم اول که مقابل این قدرتها واقع بودیم، آن چیزی که رمز پیروزی ما بود چه بود و از این به بعد باید چه باشد. شما میدانید که ما نه قدرت نظامی داشتیم و نه ملت ما تعلیمات نظامی. شما جوانان عزیز مشغول تحصیل دانش بودید، و سایر قشرها هم مشغول کارهای مخصوص به خودشان بود. روحانیون هم مشغول تحصیل علوم خودشان بودند. ما نداشتیم یک جمعیتی که تعلیمات نظامی دیده باشند، و نه یک تجهیزاتی داشتیم. لکن یک چیز داشتیم و دنبال آن یک چیز دیگر؛ عقیده به اسلام، ایمان به خدا، قیام برای خدا که دنبال آن جمع شدن همه قشرها در زیر بیرق اسلام بود. این دو نیروی عظیم را ما داشتیم که یکی اصیل و یکی دنبال آن نیروی اصیل؛ نیروی ایمان، توجه به خدا، اتکال به ذات مقدس حق. از همه زبانها ذکر خدا بیرون میآمد. با «اللّه اکبر» جلو میرفتید و دنبال این مطلب اصیل همه قشرها با هم مجتمع شدند و همۀ اغراض کنار رفت. یک صدا و آن اینکه ما جمهوری اسلامی میخواهیم. این یک صدا که[از]اسلام آمد از حلقوم شما فرزندان اسلام درآمد و این صدای اسلام بود. صدای ملکوت بود، صدای عالم غیب بود. و این صدا همچو این ملت
را منسجم کرد و همچو قدرت به ملت داد که با دست خالی بر قدرتهای بزرگ غلبه کردند. از این به بعد هم ما، احتیاج به این صدای ملکوتی الهی داریم و احتیاج به این انسجام.
دشمنهای ما میخواهند این دو چیز را از ما بگیرند. ما را اول از هم جدا کنند. هر جایی را یک صدا درآورند. ملت اسلام که به تبع اسلام، به تبع قرآن کریم باید همه با هم باشند و متحد باشند و برادر باشند. مؤمنین سرتاسر دنیا برادرند به حسب حکم قرآن. و برادرها برابرند و در شادی و غم هم مشترکاند. در اسلام همین برادری است که مبدأ همه خیرات است. و اینها میخواهند این برادری را از ما بگیرند غائله بپا میکنند. یک روز غائلۀ کردستان؛ کرد یک چیز است، فارس یک چیز است. برادرها را میخواهند از هم با لهجه مختلف کنند. یک وقت هم غائلۀ آذربایجان را به کار میآورند که آنجا هم فریاد میزنند که «جمهوری آذربایجان» یعنی جمهوری آذربایجان، جمهوری جدا از جمهوری اسلام. یعنی به حسب فهم آنها آذربایجان جدا از اسلام. این هم توطئه است برای اینکه برادرها را از هم جدا کنند. اسلام، قرآن، عقد اخوت بین ما انداخته است: «اَلْمُؤمِنُونَ اِخْوَة»[1]مؤمنون، همه، نه ترک و نه فارس و نه عرب و نه عجم و نه هیچ جا، همۀ مؤمنین برادرند. این قرآن است. اینها که میخواهند این برادرها را از هم جدا کنند در هر جا با یک نغمهای وارد میشوند، و اذهان صاف جوانها را، اذهان صاف اشخاصی که در روستاها هستند، اینها را تبلیغ میکنند، و بر ضد برادرهای خودشان آنها را تجهیز میکنند. این دست آنهایی است که تمام حیثیات این مملکت را در طول تاریخ و خصوصاً در این پنجاه سال از بین بردند و تمام غارتگریها را اینجا کردند. و حالا چون از این جهت مأیوس شدند دنبال اینطور توطئهها برآمدند. آنها فهمیدند که ضربه را از اخوت اسلامی کشور ما خوردند؛ اخوت اسلامی عملی. همه یک کلام میگفتند. همه یک صدا
درمیآوردند. همه «اللّه اکبر» میگفتند. همه اتکال به خدا داشتند. همه جمهوری اسلامی میخواستند. این جهت که همه با هم بودند و یکصدا جمهوری اسلامی میخواستند. ضربهای بود که بر امریکا و رفقای امریکا خورد. آنهایی که تبع بودند. آنها الآن یافتهاند که ضربه را از کجا خوردند. همان نقطهای را که از آن ضربه خوردند هدف قرار دادند. همان چیزی را که موجب شکست آنها شده است حالا هدف قرار دادند. به همان وضعی که شما پیروز شدید آنها حمله کردند.
موضع پیروزی اتفاق کلمه بود. وحدت بین آذربایجان و کردستان و بلوچستان و ایران، همه جا همه جا بود. همه جای ایران بود. و اتکال به خدا آن جهت را که وحدت کلمه و طرح نبودن در انقلاب، اینکه من از کدام طایفهام، شما از کدام طایفهاید، من چه مسلکی دارم، شما چه مسلکی دارید. این در انقلاب، در ابتدای انقلاب که همه با هم متوجه بودید به اینکه آن سد شیطانی را بشکنید، آن وقت این مسائل اصلاً طرح نبود. مسئله احتیاجات هم طرح نبود. مسئله اینکه ما امشب وقتی برویم منزل آیا شاممان چیست؟ منزلمان کجا است؟ شما شاید در تلویزیون دیده باشید آن کنار شهر تهران که این زاغهنشینان هستند. خوب اینها معلوم است که منازلشان چی هست و زندگیشان چی. در تلویزیون که نشان داد گفت شما چه میکنید روزها یا چه میکردید. گفت ما صبح که میشد زن و بچهمان را برمیداشتیم برای تظاهرات[میرفتیم]. اصلاً به فکر اینکه من در این زاغه زندگی میکنم، به فکر اینکه من بچههایم چه حالی دارند، در این فکر نبودند. شما هم در فکر اینکه ما گرفتاریمان چیست، مدرسهمان چه گرفتاری داریم، معلممان چه آدمی است، شما هم این فکر را نمیکردید. این الغای افکار متعدد و پشت کردن بر خود و رو کردن به خدا، حقیقت این است که ملت ما به خودش پشت کرد، به خدا رو آورد. آن چیزهایی که نفسش خواهش داشت توجه به آن نداشت. همۀ توجهش به این بود که جمهوری اسلامی را ایجاد کند. این توجه به خدا بود. از خود گذشته بود به خدا پیوسته
بود. این رمز، رمز پیروزی است.
تا انسان به خود مشغول است نمیتواند کاری بکند. برای اینکه خودها هستند. افراد هستند تا شما به خود مشغولید و برادرتان هم همین طور و من هم همین طور. و برادرم همین طور. هر کدام یک آمال خاصی دارید. تا توجه به خود است اقبال به خود است و پشت به خدا، همه نکبتها هست. در پیروزی شما عکس بود مطلب. از آمال خودتان دست برداشته بودید. آن وقت اگر یک کسی به شما میگفت که شغل شما آیا خوب است، آیا دکانتان مثلاً چطور است، شاید مسخرهاش میکردید، که حالا وقت این حرف نیست. پشت کردید به آمال خودتان و رو کردید به خدا. این توجه به خدا و هجرت از خود به خدا که بزرگترین هجرتهاست، هجرت از نفس به حق و از دنیا به عالم غیب شما را تقویت کرد. یعنی دیگر برای شما مطرح نبود که من چند روز زنده بمانم، این هم مطرح نبود. جوانها میدیدند که دارند تیراندازی میکنند، میدیدند که تانکها دارند میآیند، میدیدند که مسلسلها در کار است. لکن حمله میکردند. این نیروی خدایی است. آن نیروی خدایی که از اول اسلام را تقویت کرد. همینی است که در شما پیدا شده بود: پشت به دنیا و رو به عالم غیب، پشت به انانیت خود، و رو به رحمت الهی، قدرت الهی. این را حفظش کنید! این نعمتی که خدا به شما داد و شما را متحول کرد به یک ملت دیگری.
شمایی که از پاسبان میترسیدید، از رژیم شاهنشاهی نترسیدید. شمایی که از یک باتون میترسیدید از مسلسلها نترسیدید. این نیروی خداست. این نیروی خدایی را حفظش کنید! حفظ به این است که باز توجهتان به آنجا باشد. این قدر دنبال این نباشید که ما خانهمان چه جور است. و زندگیمان چه جور است و چه. دنبال آن شرافت انسانی باشید. دنبال آن معنا باشید که شما را پیروز کرد. پیروزی بر دشمن؛ آن هم یک همچو
دشمنی که همه چیز ما را میخواهد از بین ببرد، بالاترین چیزی است که برای یک ملتی حاصل میشود. ما اگر میتوانستیم هدایت میکردیم آنها را. پیغمبرها آمدهاند که همه را هدایت کنند. کفار را هدایت کنند. ما اگر قدرت داشتیم همه اینها را هدایت میکردیم. لکن بعد از آنکه آنها به ما حمله بکنند ما با همان قدرت الهی که آن سد را شکستیم این سد را هم میشکنیم. ما که در این مبارزه؛ در این مبارزهای که همه با هم متحد بودند به واسطۀ پشت کردن بر آمال خودمان. و رو کردن به خدای تبارک و تعالی پیروز شدیم. حالا هم همین معنا را انشاءاللّه حفظ میکنیم. و با همین اسلحه پیش میرویم. متوجه باشید که بر همین معنایی که نکته و رمز پیروزی شما بود اینها حمله کردند. اگر در نظرتان باشد بعد از اینکه شما شکستید این سد شیطانی را و طرح کردید جمهوری اسلامی را، دستجاتی پیدا شدند که «جمهوری، اسلامیاش را کنار بگذارید». این حمله به آن نقطهای بود که با آن نقطه، ... شما پیروز شدید.
آن موضعی که شما را پیروز کرد که اسلام بود و جمهوری اسلامی حمله به آن شد. گفتند «اسلامش نه». همین اشخاصی که این کارها را دارند انجام میدهند؛ همینها بعضیشان از همانها بودند که میگفتند «اسلامش نه، جمهوری بس است. جمهوریاش را خوب، پهلویش هم جمهوری دمکراتیک بگذارید! از اسلام کنار بروید هر چه اسمش را میخواهید بگذارید!» هر اسمی میگذاشتید با آن مخالفت نمیکردند. برای اینکه از آن ضربه نخورده بودند. از جمهوری ضربه نخورده بودند. از جمهوری دمکراتیک ضربه نخورده بودند. از جمهوری اسلامی ضربه خورده بودند. از «اللّه اکبر» ضربه خورده بودند. اینها میگفتند «اللّه اکبر» را بگذار کنار، قرآنش هم بگذار کنار. در آنجا شما پیروز شدید، گفتید جمهوری اسلامی هیچ این طرف و آن طرف نیست....
به جمهوری اسلامی رأی دادید به جمهوری اسلامی. یک رأی بیسابقه در دنیا. یک رأی تقریباً میشود گفت که با اتفاق. یکی درصد دو تا درصد کمتر. آنجا اینها شکست
خوردند. میگفتند «جمهوری اسلامی لازم نیست، جمهوری یا جمهوری دمکراتیک». آنجا شکست خوردند. بعدش صحبت از قانون اساسی شد. خواستند نگذارند این قانون اساسی اصلش نوشته بشود. از آنجا شروع کردند که بگذارید تا مجلس مؤسسان پیدا بشود. مجلس مؤسسان یعنی چه؟ یعنی سیصد نفر در قشرهای مختلف. برای اینکه میدیدند که اگر سیصد نفر در ایران بخواهند این کار را بکنند، ممکن است یک مقداری از این قاچاقها هم تویش باشد. ما میگفتیم نه، ما یک خبرگانی درست میکنیم. بعد میگذاریم به آرای ملت. خبرگانش با آرای ملت. و بعد از اینکه آنها هم قبول کردند باقیاش هم با آرای ملت. قانون اساسی هم با آرای ملت. اینجا[دائماً]ایراد میگرفتند و همۀ ایراد برای همین معنا بود که از اسلام میترسیدند. و رمز پیروزی شما را اسلام دیده بودند. و اینها میخواستند که نگذارند جمهوری اسلامی، قانون اساسی اسلامی داشته باشید. از آن که گذشت و رأی دادید. و در بینش هم یکی دو تا از آن قاچاقها پیدا شد. آنها میخواستند در ششصد نفر عدد زیاد پیدا بکنند. که کارشکنی بکنند لکن الحمدللّه نشد. بعد که خواستید رأی بدهید باز کارشکنی میکردند. در رأی دادن هم کارشکنی میکردند. این قدر تبلیغات کردند که یک دسته از برادرهای ما قهر کردند. معذلک نود درصد رأی دادید. یک دمکراسی باصطلاح آنها! حالا ما با اصطلاح آنها میگوییم یک «دمکراسی دو آتشه»! یعنی دو دفعه به رأی عمومی گذاشتن. یک دفعه خبرگان را خود ملت تعیین کرد. یک دفعه بعد از اینکه خبرگان تعیین شدند و به رأی ملت تعیین شدند، خود قانون را رأی ملت تصویب کرد. در عالم یک همچو دمکراسی ما نداریم. در عالم ما نداریم که تبلیغات نشده کار انجام بگیرد. تبلیغاتی نتوانستند بکنند، نکردند[و]نگذاشتند. از آن طرف البته تبلیغات[سوء]بود.
یک همچو مطلبی که در ایران اتفاق افتاده از آن معجزاتی است که در صدر اسلام اتفاق میافتاد. مسائل اسلام و ایران در این مدت مسائل اعجازی است. پیشرفت شما در
مقابل آن قدرت اعجاز بود. توجه همۀ ملت به یک نقطه. بچه کوچولویی که تازه زبان درآورده، با آن پیرمردی که در مریضخانه و بیمارستان افتاده یک حرف بود. کأنّه یک حلقوم صدا میکرد. هر جا میرفتی همان صدا را میشنیدی. این هم یکی از اعجازها بود. این جور رأی به اشتیاق دادن، که در بعضی جاها به من گفتند که در یک جا آن بیمار را آوردند لب صندوق، رأی داده و همان جا مرده است، این قدر ناتوان بوده. اما برای رأی دادن گفته است که مرا باید ببرید رأی بدهم. این معلولین، این بیمارها، این[ها]همه رأی دادند. آنهایی که سن قانونیشان نرسیده بود اعتراض داشتند به ما. یک روز همین جا جمع شده بودند. اعتراض به اینکه خوب چرا ما رأی ندهیم؟ ما هم در اینجا شرکت داشتیم و خوب، ما هم رأی بدهیم. وضع اینطوری بود.
ایران سابقه نداشت اینطور رأی دادن. بلکه دنیا هم سابقه نداشت. معلوم نیست که داشته باشد. اینجا هم شکست خوردند؛ شد نود درصد. دو جور رجوع به آراء. دو دفعه رجوع به آرای عمومی. و ملت دو دفعه رأی داده است بر این قانون اساسی. حالا هم باز اشکال دارند. من نمیدانم اشکالشان این است که چرا ملت رأی داده است؟ شما صد دفعه دیگر هم اگر این قانون اساسی را به این ملت مسلم عرضه بدارید، همان است که هست. همان است که رأی میدهند. برای اینکه شما یا باید تبلیغ کنید که این ملت ما از اسلام رو برگرداند و بیاید طرف شما، آنوقت رأی نمیدهند. اما تا اسلام است، تا مبانی اسلام است، تا زیر سایۀ قرآن هستیم ما، زیر بیرق اسلام هستیم همین است که هست. همین آش و همین کاسه. صد دفعه هم از سر گرفته بشود همین است. یا همین آقایان که خبرگان هستند، یا نظیر همینهایند. ملت هم رأی به همین قانون اساسی و همین که موافق اسلام است. مخالفتی با اسلام ندارد، به همین رأی دادند. صد دفعه دیگر هم به رأی بگذارید همین است. حالا یک عدهای که ادعا میکنند که ما مثلاً میخواهیم دمکراسی باشد، یک عدهای در مقابل همۀ ملت ایستادهاند و میگویند که ما قبول نداریم. شما در
دنیا این را به هر مکتبی رجوع کنید، که آقا ملت یک چیزی را میخواهد یک پانصد نفر، یک هزار نفر، یک ده هزار نفر ـ فرضاً باشند ـ اینها هم یک چیزی را میخواهند، ملت رأی به این دادند، این چند نفر هم میگویند که ما قبولش نداریم این را. میگویند که اینها برخلاف آن چیزی که همۀ بشر بر آن متفق شدند برخلاف آن دارند میگویند. برخلاف دمکراسی است. برخلاف اسلام هم است. اسلام که میگوید، میفرماید که شورا باشد کارهاتان، خوب این یک کاری بوده است، و به شورا گذاشته شده است. وقتی که شورا یک چیزی را به اکثریت قبول کردند، معنایش این است که همان را عمل بکنید. هر که رد بکند معنایش این است که ما قبول نداریم این را. این برخلاف دمکراسی است. برخلاف اسلام است. برخلاف مصالح مملکت است.
و حمله به همان جایی است که شما از آنجا پیروز شدید.[به]همانی که به آن پیروز شدید حمله دارد میشود. چشمها را باز کنید! من دارم تکلیف را از خودم برمیدارم به گفتن. شما مکلفید که با توجه به همۀ مصالحی که دارید و میکنید عمل بکنید. من میگویم این توطئه است برای اسلام و به ضد اسلام. و دلیلش این است که همانی که اسلام میخواهد، به آن حمله کردند. جمهوری اسلامی را خواستند به آن حمله کردند. شما هم باید چشم و گوشتان را باز کنید. نگذارید اشخاص اشتباه بکنند. اگر اشتباه دارند میاندازند، مردم را تبلیغ کنید. هر کدامتان تبلیغ کنید. اگر در روستاها رفتند یک عدهای که شیطنت دارند، در روستاها رفتند و دارند تبلیغات میکنند، شما هم بروید در روستاها، مطالب را بگویید. مسئله این است. اینها به همان چیزی که شما میخواهید دارند حمله میکنند. شما اسلام را میخواهید. اینها میگفتند جمهوری اسلامی ما نمیخواهیم.
تا همه با هم نباشید و همه از این آمال دنیایی که بزودی از دست همهمان میرود، پشت نکنید و توجه به مبدأ قدرت که همیشگی است نداشته باشید پیروزی نیست. و من امیدوارم که همان طور که تا حالا همۀ قشرها توجه به خدا داشتند و فکر این نبودند که
زندگیام چطور است، تا آن وقتی که مستقر بشود جمهوری اسلامی، و احکام اسلام مستقر بشود، همین حال باقی باشد. و ما انشاءاللّه پیروز بشویم و پیروز میشویم. من به شما عرض کنم تا این چهرههای نورانی و متوجه به خدا هست، پیروزی همراه است. و ما امیدواریم که هم از جهت اقتصادی، هم از جهت سیاسی، هم از جهت فرهنگی، پیروز بشویم. و اگر خدای نخواسته یک روز قضیۀ دخالت نظامی باشد ما همه با هم سرباز اسلام هستیم. خداوند همهتان را انشاءاللّه حفظ کند. موفق باشید.