صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان همکاری اقشار ملت با یکدیگر و پیامدهای درخشان آن
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع همکاری اقشار ملت با یکدیگر و پیامدهای درخشان آن
-
حضار
حضار: اعضای بنیاد مسکن قم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
آنکه مرا بیشتر خوشحال میکند این است که میبینم یک حس تعاونی بین ملت پیدا شده است که با آن حس تعاون همۀ قشرها مشغول به یک کاری هستند. البته در مقابل آن کارها یک قشرهای دیگری هم مشغول خرابکاری هستند. معذلک بسیاری از قشرها در جاهای دیگر. و قم را هم شنیدم که از همه جا شاید بهتر باشد. و قم همانطوری که ـ به حسب روایات ما ـ علم از قم به جاهای دیگر منتشر میشود همان طور در نهضت هم قیام از قم تقریباً شروع شد به همه جا. هم کمک کردند در این قضیه امیدوارم که قم باز برای سایر جاها الگو باشد. و از زحمات شما بسیار متشکرم. و من خیلی خوشحال میشوم وقتی که میبینم در این بیابانها، در این محالی که محال ساختمان است، اشخاص مختلفی که از مدارس رفتند، از جاهای دیگر رفتند، مشغول هستند؛ هم خانمها و هم آقایان. و این مایۀ یک امیدواری است که انشاءاللّه این مسائل به طور شایسته عمل بشود. و مهمتر این است که مسائل آن طوری که دلخواه شرع مقدس است عمل بشود. یعنی هر کس در هر جا هست مقید باشد که کارهایش را که میکند آن طوری که خدا فرموده بکند، گاهی وقتهاست که از بعضی جوانها؛ جوانهای مثلاً پاسدار، جوانهایی که اطراف کمیتهها هستند، برای خدا میخواهند یک کاری بکنند، لکن راه را نمیدانند. یک چیزی که برخلاف رضای خداست، برای خدا خیال میکنند دارند میکنند. مهم این است که ما مسائلمان را منطبق کنیم با خواستهای شرع مقدس.
این کاری که الآن شما دارید میکنید ارزشمند است. یکی از ناحیۀ اینکه خود اعانت به مردم و به برادرها، یک ارزشی دارد که شاید ارزش عبادت را داشته باشد. و یکی اینکه اصل آمدن یک دستهای که کارشان این کار نبوده است، و جاهای دیگر، مثلاً یک جاهای رفاهی بودند، آمدند در این میدان و زحمت کشیدند. این ارزشش از آن عمل هم بالاتر است. یک وقت که یک دسته که ظاهراً از امریکا بود آمده بودند اینجا. آمده بودند که: «ما آمدیم برای جهاد سازندگی». من به آنها گفتم که البته از شما که محصلید و وارد در این اعمال نبودید، آن طوری که مثلاً طبقۀ کشاورز میتواند عمل بکند، شما نمیتوانید. لکن اصل آمدن از امریکا برای جهاد سازندگی به مردم قدرت میدهد. وقتی شما بروید در این محالی که این کشاورزها مشغول به درو هستند، درو کنید ولو اینکه شما نمیتوانید مثل آنها، آنها یک جریب زمین را در یک ساعت میکنند، شما نمیتوانید، اما همین قدر که اینها فهمیدن، که از امریکا یک دسته دانشجو آمدند برای کمک، قدرت آنها را چند برابر میکند. وقتی مردم دیدند که یک دسته مهندس، یک دسته عالم، یک دسته محصل، یک دسته طبیب، از محل خودشان پاشدند آمدند و مشغول این طور کارها هستند، این یک قدرتی به ملت میدهد. یک ارزش این طوری دارد که علاوه بر اینکه خودکار، یک اعانتی است، پشتوانهای هم هست از برای کار. آنهایی که اهل کارند؛ آن کشاورزها، که میبینند یک همچه قدرتی دارند، با هم کار را انجام میدهند، و اشخاصی که باید در یک جای دیگری مثلاً باشند، اینها آمدند اینجا و مشغول این کار هستند. این ارزشش خیلی زیاد است.
این کارهای شما از جهات مختلف ارزش دارد. یکیش همین است که رسیدگی به حال مستضعفین[است]اینهایی که در سالهای طولانی در رنج بودند. در عذاب بودند. این خودش یک مسئلهای است که هر کس که اعانت کند به یک مؤمنی، مثل این است که
به خدا اعانت کرده باشد. یکی هم اینکه شماها بروید کار انجام بدهید. شماها راه بیفتید در دهات و در جاهای دیگر، و جاده سازی کنید با اینکه کار شما مثلاً نیست. ... همین که شما میروید آنجا و آنها میبینند که از شهرها اشخاصی آمدند برای رسیدگی به حال آنها، همین یک ارزشی خودش دارد. یک ارزش دیگر این است که آنها را تقویت میکند. روح آنها تقویت میشود.
و انشاءاللّه من امیدوارم این طوری که همۀ ملت قیام کردند برای اینکه مملکت خودشان را درست بکنند، خرابیهای چندین ساله را هم جبران بکنند. همین اجتماعشان پشتوانهاش خداست. وَ یَدُاللّه مَعَ الْجَماعَة[1]. یک جمعیت وقتی کاری را میخواهند انجام بدهند زود انجام میگیرد. و این مایۀ دلخوشی است. و هیچ وقت هم ما مأیوس نخواهیم شد از این کارهایی که پیش میآید. و با قدرت، با قوه، پیش میرویم.
و من این را کراراً در پاریس هم که بودم، وقتی که میآمدند و «خیرخواه» بودند خیلیهایشان که: «نمیشود کار، پیشرفت نمیکند و قدرت نیست و قدرت آنها کذاست» و میخواستند ما را مثلاً به خیال خودشان منصرف کنند از این راه. من به آنها میگفتم که ما یک تکلیفی داریم عمل میکنیم. تکلیف عمل کردن که دیگر نتیجهاش این نیست که من باید برسم به آن. اگر رسیدیم و توانستیم خوب الحمدللّه که کارمان را هم انجام دادیم. و اگر نتوانستیم و شکست خوردیم، ما که بالاتر از حضرت امیر نیستیم. حضرت امیر هم شکست خورد، اما تکلیفش را عمل کرد. ما در حال ادای وظیفه شکست خوردیم. حالا هم همین را میگویم که ما نمیترسیم از این هیاهوها، برای اینکه اولاً امید داریم که یک جمعیت، یک ملت که با هم مجتمع شدند و یک مقصد دارند، آن هم مقصد صحیح، کسی نمیتواند خلافش را به آنها تحمیل بکند. نتوانند اینها غلبه کنند به آنها. و ثانیاً فرض آخر این است که غلبه کنند و بیایند ما را از بین ببرند، دیگر بیشتر از این که نیست. باز هم
ما در خدمت به یک کشور و خدمت به اسلام، ـ امیدوارم قصدهایمان خوب باشد ـ در حال خدمت ما از بین رفتیم؛ و این خودش یک ارزشی است. ما تسلیم همینطوری نمیشویم. ما باید یا بریزند و بکشند و ما را از بین ببرند، ... و یا انشاءاللّه ما پیش ببریم.
من امیدوارم که همهتان موفق باشید و با همان قدرت اسلامی و ایمانی پیش بروید. و انشاءاللّه این تحفۀ الهی را صادر کنید به همۀ ممالک مستضعفین. انشاءاللّه سلامت باشید.