صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان خطرهای تهدیدکنندۀ انقلاب
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع خطرهای تهدیدکنندۀ انقلاب
-
حضار
حضار: استاندار اصفهان و کارکنان بنیاد مسکن قم
بسماللّه الرحمن الرحیم
از اصفهان شکایات زیاد هست. حتی همین دیروز یا پریشب یک کاغذی از آقای خادمی[1]آمده بود. تعبیر ایشان در آن کاغذ این بود که در اطراف اصفهان مشغول غارت کردن مردماند. این تعبیر ایشان است. آقایان هم یک دستهای آمدند اینجا. یک جمعیت زیادی آمدند اینجا. و بعد هم نمایندههایشان آمدند اینجا. من گفتم که من از وضع آنجاهایی که مشغولند برای خدمت اطلاعی ندارم که دقیقاً بتوانم بگویم که در کجا مطلب چه جور واقع میشود. من گرفتاریم زیاد است، و نمیتوانم هم به همۀ مسائل مطلع بشوم. لکن من وظیفهام هست که آقایان را متوجه کنم به یک مطلب. و آن مطلب این است که امروز که جمهوری اسلامی است، و همه جناحها در زیر پرچم اسلام مشغول انجام وظیفه هستند. اگر خدای نخواسته یک مطلبی برخلاف مقاصد اسلامی واقع بشود، این نه اینکه ضرر به همان کسی که این کار را انجام میدهد میخورد، این ضرر به مثلاً اگر در پاسبانها این طور، پاسدارها این طور باشد ضرر به اصل پاسدارهای جمهوری اسلامی میخورد. از آنجا هم یک قدم بالاتر میرود. و به جمهوری اسلامی لطمه وارد میشود. از آنجا هم آنهایی که با اسلام مخالفاند، میگویند که این رژیم هم همان رژیم است. به مردم میگویند دیدید، خوب از دست یک ظلمی شما رها شدید به دست یک ظلم دیگری، یک ظالم دیگری مبتلا شدید. این در آن زمان اگر هر چه برایمان واقع میشد،
بر ما واقع میشد، بر اسلام واقع نمیشد. اسلام از آن نتیجه هم میبرد. لکن امروز که جمهوری اسلامی است، و به اسم اسلام هر کسی الآن مشغول یک کاری هست، امروز چنانچه یک خطایی واقع بشود، یک اشتباهاتی واقع بشود، یا خدای نخواسته یک عمدی واقع بشود، امروز پای اسلام حساب میشود. آنها هم که بخواهند فضولی کنند، و قلمهای مسمومی که در داخل و خارج الآن مشغول توطئه هستند و میبینند که منافع خودشان و اربابانشان از دست رفته، و باید یک فکری بکنند که اوضاع را منقلب کنند، آنها مشغول این هستند که یک چیزی ببینند، این را اضافه کنند و آن قدر که میتوانند باد بزنند به آن تا این نهضت را لکهدار کنند.
از این جهت وظیفۀ هر کسی که در هر جا مشغول خدمتی است، در رأس همۀ خدمتها این است که موازین اسلامی را حفظ بکنند. اگر بنا شد که مثلاً پاسدار اسلامی موازین اسلام را حفظ نکند، مثل این است که روحانی اسلامی موازین اسلام را حفظ نکند. همانطوری که اگر روحانی اسلام موازین اسلامی را حفظ نکند، به اسلام صدمه وارد میشود. این هم وقتی الآن شده است، جزء دستگاه اسلام، جزء بنگاه اسلام، اگر بنا باشد که یک وقت خدای نخواسته صدای مردم درآید از اینها، بگویند که اینها مثل سابق بودند، آنها هم که غرض دارند، همین مسائل را در مطبوعات خارجی و در بوقهاشان بلند کنند که اینها دارند چه میکنند، و چه میکنند و حاصل مسائل، مسائل کمونیستی است، نه مسائل اسلامی. آن وقت آنها هم بگویند که اسلام هم همین است، فرقی ندارد. یک دسته هم که خودشان را به اسم اسلامشناس جا زدند، اینها هم همین مسائل را به اسم اسلام درست بکنند. این یک پوسیدگی است که، از باطن برای نهضت پیدا میشود که شما هر چه ظاهرش را خیلی پر سر و صدا درست بکنید، تزیین کنید، یک وقت مطلع میشوید که، از باطنش پوسید و از بین رفت. همانطور که گفتم مثل یک خربزه میماند که، خیلی هم به آن خدمت بکنید، خیلی هم کارهایش را درست بکنید، لکن در باطنش
یک کرمی است که، کرم دارد خرابش میکند. بعد هم خربزه را باز میکنید، میبینید خربزه کرمزده است. کاری نباید بکنند[اسلام لکهدار شود]همه قشرهایی که الآن مشغول خدمتاند؛ قشر روحانی که مشغول خدمت است، و مثلاً دادگاهها و اینها، قشر پاسدارها، قشر نظامیها، ارتشیها، اینهایی که همه الآن در خدمت اسلام و برای اسلام مشغولاند، اینها کاری نکنند که ما به دست خودمان اسلام را از پا درآوریم. اسلام را در نظر خارج و داخل جوری جلوه بدهیم که برخلاف آنی است که هست. عدالت نباشد تو کار، موازین در کار نباشد. یک برنامۀ اسلامی در کار نباشد. هرج و مرج و هر که هر کاری دلش میخواهد بکند.
آنکه من به حسب کلی باید بگویم به همه، و تنبه بدهم این است که نباید در هر امری قدرتنمایی بشود. باید همه قشرهایی که مشغول برای خدمتند و خودشان هم میگویند برای اسلام است، باید گوششان به این باشد که اسلام چی میگوید، ما هم تبع آن باشیم. اما من چه میفهمم و از اسلام خودم این را میخواهم بفهمم، این میزان نیست. هر مسئلهای، هر مطلبی، کارشناس لازم دارد. اگر یک مریضی بگوید که من چه کار دارم به نسخه، من خودم میخواهم خودم را معالجه کنم، این میمیرد. مریضی که بخواهد خودسر، خودش خودش را علاج کند، این منتهی به مردنش گاهی میشود. اگر بنا باشد که به کارشناسهای اسلام ما کاری نداشته باشیم، آنهایی که میدانند به قواعد اسلام چه جور باید عمل کرد، و چه جور باید، آنها را ما کار نداشته باشیم، خودمان هر چه به نظرمان رسید، یا فرض کنید آنهایی که از خارج الهام میگیرند، و از کمونیستها و از مارکسیستها الهام میگیرند، آنها هم نفوذ کنند در بین ما، و هر طوری که آنها میخواهند عمل کنند، ما یک وقت بفهمیم که اسلام را میخواهند با مارکسیستی منطبق کنند، خوب، این است که خطر برای اسلام دارد. این خطر را باید همهتان توجه کنید به آن. و با جدیت این خطر را رفعش کنید. شکست از دشمن اهمیتی ندارد پیش من.
اگر امریکا بریزد و ما را از بین ببرد، به نظرم خیلی چیزی نیست. البته عظیم است، اما از آن عظیمتر شکست در مکتب است. ما مکتبی که داریم، یک جوری عمل به آن بکنیم، یک جوری نمایشش بدهیم که در خارج قلمها و قدمها هم به آن باد بزنند. و هیاهو درست بکنند و مکتب ما را شکست بدهند که ما نتوانستیم، یا مکتب اسلام هم همین است که آنها میگویند. خوب، الآن یک دستهای هستند که این طور تأویل و تفسیر میکنند، و اسلام را میخواهند بدنام کنند. اینها نمیدانند آن چیزی[را]که نمیدانند اینها دارند میگویند آن، این است که در اروپا شکست خورده، آن مسئله، و تفالهای که در اروپا کنارش ریختند، در خارج کنارش ریختند، اینها آمدند حالا در ایران و در ممالک اسلامی میخواهند یک سر و صورتی به آن بدهند. حال آن که، نمیدانند این را. اینها چون مطلع از اسلام و از برنامههای اسلام و از وضع اسلام نیستند، خودسر هر کدام هر کار دلشان میخواهد بکند.
از هر کدام بپرسی که چی است، میگوید، خوب ما انقلاب کردیم. خیال میکنند انقلاب کردیم یعنی میخواهیم هرج و مرج باشد. انقلاب که هرج و مرج نیست. البته لازمۀ هر انقلابی یک مفاسدی هست. اما آنهایی که متعهد هستند و علاقهمند هستند به این انقلاب و اعتقادشان این است که ما منقلب کردیم یک رژیم ظالم را به یک رژیم عادل، باید همه قشرها روی موازین عدل اسلامی رفتار کنند. و هر کسی خودش سرخود نباشد که هر چه دلش بخواهد بکند.
حالا من به عدهای که حالا آمده بودند و از رؤسای پاسدارها بودند، اینجا بودند، به آنها گفتم که بروند در تهران و با آن آقایانی که آنجا هستند یک جلسهای قرار بدهند، و مشورتی بکنند، و یک راهی درست کنند که همه جا روی یک موازین عقلایی و موازین اسلامی عمل بشود. و چنانچه این طور عمل بشود، من امیدوارم که انشاءاللّه پیروز بشویم و ... همۀ کارهامان اصلاح بشود.