صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان مخالفت با اسلام منشأ مخالفت غرب باوران و گروهکها
  • محل قم
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع مخالفت با اسلام منشأ مخالفت غرب باوران و گروهکها
  • حضار حضار: خانواده‏های شهدای 15 خرداد 42 و شهدای حوادث بندر انزلی

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

قیام پانزده خرداد؛ مبدأ نهضت اسلامی

پانزدۀ خرداد ـ که ما مردان با اراده‏ای را از دست دادیم و جوانانی از دست ملت ما رفت ـ نقطۀ عطفی است در تاریخ، و مبدأ این نهضت است. آنها که در پانزدۀ خرداد قیام کردند، قیام مردانه کردند، و در مقابل دژخیمان «نه» گفتند و به شهادت رسیدند، آنها مبدأ این نهضت عظیم شدند. من از خدای تبارک و تعالی برای آنها رحمت استدعا می‏کنم؛ و برای بازماندگان آنها سلامت و صبر و سعادت.

همین قیامها بود که امروز می‏بینید در یک مجلس، گروههای مختلف مجتمع می‏شوند با مقصد واحد. همین قیامها بود که مابین دانشگاه و مدارس قدیمی ما را جوش داد، و مابین قشرهای مختلف را جوش داد، به طوری که همه با حال وحدت و با وحدت اراده، و با وحدت مقصد این راه را طی کردند و تا اینجا رساندند. و به این نحو که ملت ما الآن زنده است و راه خودش را یافته است این راه را هم طی خواهد کرد و نهضت را به ثمرهای انسانی ـ اسلامی خواهد رساند. این خواهرهایی که از بعض نعمتها، از نعمت گوش و زبان محروم هستند، و الآن آمدند اینجا، این خود اسباب امیدواری است که همۀ قشرها مجتمع هستند در این مقصد الهی، خداوند آنها را حفظ کند و به سعادت برساند.

تلاش همۀ اقشار برای خنثی کردن توطئه‏ها

من امیدوارم که این قشرهای مختلفی که هست، همه توجه داشته باشند که این توطئه‏هایی که الآن در بین هست با توجه خودشان خنثی کنند. شما دیدید، و خانمهای به
قول خودشان روشنفکر دیدند، که یک دروغی در تهران منتشر کردند. و این خانمها بدون اینکه رسیدگی کنند، به خیابانها می‏خواستند بریزند. در صورتی که اصلاً یک همچو قانونی که آنها خیال می‏کردند مطرح نبود. مع‏ذلک، مع‏الأسف این روشنفکرها معلوم شد که این قدر بی‏توجه به مسائل روز هستند و به مسائلی که مربوط به سرنوشتشان هست که مطالبی که در رادیو ـ تلویزیون، در مطبوعات منتشر شده است اینها نگاه نکردند؛ و فقط به نوشته بعض اشخاص مُفْسِد نگاه کردند؛ و بدون توجه خواستند ترتیب اثر بدهند. اینها توطئه نیست؟ اینها کشف از یک توطئۀ فاسد نیست که یک مسئله‏ای که اصلاً مطرح نشده است، نسبت بدهند که گذشت در قانون اساسی که زن هیچ حقی ندارد؟ در صورتی که اصلاً مطرح نشده است، و از اموری نیست که مربوط به قانون اساسی باشد. بیدار نمی‏شوند این جوانهای ما؟ این جوانهای زن و مرد ما بیدار نمی‏شوند که یک همچو توطئه‏هایی در کار هست؟ توجه نمی‏کنند که یک دروغ را که بعد از یک روز کشف می‏شود، مع‏ذلک آنها منتشر می‏کنند و از جهالت اشخاص بهره‏برداری می‏کنند؟ به کجا باید گفت که شمایی که این قدر به قول خودتان دانشمند و روشنفکر هستید به یک قانونی که سرنوشت شما بستگی به او دارد این قدر بی‏عنایت هستید که نه روزنامه را نگاه کردید، نه رادیو را گوش کردید، نه رادیو ـ تلویزیون را! و همین طور بی‏جهت، اسباب این شد که ما را سرشکسته کنید که روشنفکرهای ما این طور مردم هستند، این طور جمعیت هستند که تحت تأثیر یک دروغی که بعد از یکی دو روز فاش می‏شود واقع می‏شوند؛ و خودشان این قدر بی‏اطلاع‏اند که از گزارشها و از چیزهایی که می‏گذرد در مملکتشان هیچ توجه ندارند و هیچ اطلاع ندارند.

آزادی یا تباهی

خودتان را اصلاح کنید! توجه کنید به سرنوشتهای خودتان. اینهایی که این دروغها را پخش می‏کنند برای شما نمی‏خواهند یک سعادتی ایجاد کنند. اینها همانها هستند که با اسم «آزادمردان و آزادزنان» شما را و همۀ جوانهای ما را به تباهی کشیدند. اینها
اشخاصی هستند که آزادی را در آن چیزهایی که تباهی می‏آورد می‏دانند. و اما آن چیزهایی که تباهی ندارد، آن چیزهایی که برای سرنوشت ملت است، در آن چیزها آزادی نمی‏دهند. اینها همان طایفه هستند، اینها می‏خواهند همان مسائل را پیش بیاورند. و از چیزهایی که اینها منتشر می‏کنند، شما توجه داشته باشید. اسلام برای همۀ شماست.

این معنا[از]من قبلاً سؤال شده بود. و جواب دادم که طلاق در صورتی که شرط بشود در ضمن عقد با مرد، وقتی که می‏خواهند عقد کنند، شرط بکنند و در ضمن عقد این شرط بشود که وکیل باشد[زن]در طلاق خودش، یا مطلقاً، یا در شرایطی یک سؤالی پیش آورده است. و آن اینکه این زنهایی که حالا تحت زوجیت هستند چه؟ این ولایت فقیه را اینها مخالفت می‏کنند، در صورتی که نمی‏دانند از شئون فقیه هست که چنانچه یک مردی با زن خودش رفتارش بد و ناسالم باشد، او را اولاً نصیحت کند، و ثانیاً تأدیب کند، و اگر دید نمی‏شود، اجرای طلاق کند.

ولایت فقیه؛ هدیه‏ای الهی

شما موافقت کنید با این ولایت فقیه. ولایت فقیه برای مسلمین یک هدیه‏ای است که خدای تبارک و تعالی داده است. مِنْ جمله همین معنایی که شما سؤال کردید و طرح کردید که خوب، زنهایی که الآن شوهر دارند چنانچه گرفتاریهایی داشته باشند، چه باید بکنند؟ آنها رجوع می‏کنند به آنجایی که فقیه هست، به مجلسی که در آن فقیه هست، به دادگاهی که در آن فقیه هست؛ و فقیه رسیدگی می‏کند؛ چنانچه صحیح باشد، شوهر را تأدیب می‏کند؛ شوهر را وادار می‏کند به اینکه درست عمل کند. و چنانچه نکرد، طلاق می‏دهد، ولایت دارد برای این امر. اگر دیدید به فساد می‏کشد، یک زندگی به فساد کشیده می‏شود، طلاق می‏دهد. و طلاق اگر چه در دست مرد است، می‏تواند لکن فقیه در جایی که مصلحت اسلام را دید، مصلحت مسلمین را دید، و در جایی که دید نمی‏شود به غیر از این، طلاق بدهد. این ولایت فقیه هست، ولایت فقیه برای شما یک هدیۀ الهی است.

مخالفت با اسلام منشأ مخالفت گروهکها و غرب باوران

در هر صورت، ما الآن گرفتار یک مشت اشخاص مختلف السلیقه و مختلف العقیده‏ای که همه در این معنا که نخواهند این مملکت به سر و سامان برسد شریک‏اند. در عقاید مختلف‏اند، بعض گروههاشان با بعض گروههای دیگر دشمن هم هستند، لکن در یک چیز موافق‏اند، و آن اینکه مخالفت با اسلام! مخالفت با آن چیزی که همۀ ملت ما به آن رأی دادند، در این اینها موافق‏اند؛ یعنی در باطل خودشان اتفاق دارند. شماها در حق خودتان مجتمع باشید، این باطلها نمی‏توانند کاری بکنند. شماها توجه داشته باشید که اسلام برای شما، برای ما، برای همه، برای همۀ بشر مفید است. اسلام یک طرحی است که برای مستضعفین بیشتر از دیگران مفید است؛ و برای همه مفید است. از اسلام نترسید، و نترسانید مردم را. شماهایی که قلم دستتان می‏گیرید و هر چه دلتان می‏خواهد می‏نویسید یا هر چه دلتان می‏خواهد صحبت می‏کنید، شماها از اسلام بی‏اطلاع هستید. شما یک کلمۀ اسلامی شنیدید، گاهی هم یک کتابی خواندید که نویسنده‏اش هم از اسلام اطلاع صحیحی نداشته است، بدون اطلاع از اسلام، بدون اطلاع از فلسفۀ احکام اسلام، شماها سمپاشی می‏کنید. و معلوم هم نیست که واقعاً مقصدتان این باشد که یک کار صحیحی انجام بدهید، منتها اشتباه می‏کنید. نخیر، من خیلی احتمال می‏دهم که بسیاری از اینها ـ نه همه ـ بسیاری از اینها اشخاصی باشند که حالا که دیدند آن رژیم به هم خورده است و آن منافعی که آنها در آن رژیم می‏بردند، و آن قدر فاصله‏ای که مابین آنها و مابین مردم بوده است در طرح اسلامی آن طور نمی‏تواند مطرح باشد، اینها حالا به دست و پا افتادند بلکه نگذارند این نهضت پیش برود. شما ملاحظه کردید که قدم بقدم مخالفت کردند. آن روز که نهضت بود، همین در تهران و در سایر جاها، هِی مخالفتها بود و دست و پا می‏زدند به اینکه ـ همین داخلیها، خارجیها،[وقتی]که سر جایش بود ـ شاه را نگه دارند. وقتی که شاه رفت، دست و پا می‏زدند به اینکه بختیار را نگه دارند. توی خیابانها راه می‏افتادند و «قانون اساسی» می‏گفتند. قانون اساسی معنایش حفظ شاهنشاهی است. و آنها قانون اساسی را برای شاهنشاهیش می‏خواستند، نه برای سایر مسائلش.
وقتی که بختیار هم رفت، دنبالش باز هی صحبت قانون اساسی بود؛ می‏خواستند حفظش کنند. من که در پاریس بودم، می‏آمدند آنجا پیغام می‏دادند، خودشان می‏آمدند که بگذارید که این شورای سلطنتی باقی باشد، و روی شورای سلطنتی یک کارهایی بکنید، و بعد ما کارهایی بکنیم و بعد چه؟ خوب، من می‏دانستم که اینها یا نمی‏فهمند مطلب را؛ یا مقصدشان این است که همان مسائل حفظ بشود. شورای سلطنتی را ما فرض کنید قبول کنیم، معنایش این است که سلطنت را قبول کردیم. والاّ شورای سلطنتی با شاه است، هر وقتی بخواهد کنارش می‏گذارد. این معنایش این است که ما خود شاه را قبول داریم. می‏آمدند بعضی از همین روشنفکرها و بعضی از همین اشخاصی که حالا انقلابی شدند، همینها می‏آمدند می‏خواستند ما را اغفال کنند ـ یا خودشان هم نمی‏فهمیدند ـ که شما کاری بکنید که این شورای سلطنتی باقی باشد. در صورتی که آن که رئیس شورای سلطنتی
[1]بود آمد پاریس، من گفتم تا استعفا نکردی من با تو ملاقات هم نمی‏کنم، استعفا هم کرد او. ولی مع‏ذلک از اینجا می‏آمدند هِی می‏گفتند آن هم که از بین رفت و ملت ما بحمداللّه‏ پیروز شد، بعد در هر قدم، مخالفت واقع می‏شد. در رفراندمش باز مخالفت می‏کردند. در مجلس خبرگانش، در انتخاباتش، باز مخالفت می‏کردند. حالا هم با مجلس خبرگان مخالفت می‏کنند. بعد هم با مجلس شورا مخالفت خواهند کرد. بعد هم با رئیس جمهوری مخالفت خواهند کرد. این مخالفتها همین طور سلسله مراتب محفوظ است! برای اینکه با اساس مخالف‏اند. چون با اساس مخالف‏اند، اینها فروع آن اساس است، با آن مخالفت می‏کنند. لکن باید بدانند که این دست و پا زدنها دیگر فایده ندارد. ما هیچ وقت از این دست و پا زدنهای شما نمی‏ترسیم. ما می‏دانیم که دیگر کاری از شما نمی‏آید. یک نویسندگی از شما برمی‏آید و یک گفتن از شما برمی‏آید. خوب، هر چه می‏خواهید بنویسید و هر چه می‏خواهید بگویید! لکن شما بیدار بشوید. شما بفهمید که باید در مسیر این راه بروید.

همگامی با ملت

دنیاتان هم در مسیر این ملت است، اگر شما دنیاتان هم بخواهید اداره بشود. یک سیلی راه افتاده، برخلاف مسیر این سیل هلاکت می‏آورد. شما بخواهید برخلاف مسیر این ملت ـ که مسیر اسلام است ـ برخلاف مسیر این سیل خروشانی که این سلسلۀ خبیثه را و آن رژیم فاسد شاهنشاهی را در هم کوبید، شما چهار نفر بخواهید مقاومت کنید و مقابلش بایستید، شما را این سیل می‏برد! برای دنیای خودتان، اگر اهل دنیا هستید، برای دنیای خودتان فکر بکنید. این قدر مخالفت نکنید با ملتی که جوانهایش را و همه چیزش را در راه این نهضت داده و در راه اسلام داده، و شماها هیچ کاره بودید. اگر مخالفت هم نمی‏کردید، کاری به این کارها نداشتید. نشسته بودید توی منازل خودتان و کاخهای خودتان و مشغول تَعُّیش خودتان بودید. حالا آمدید و باز مخالفت با این ملت می‏کنید، این صلاح خودتان نیست، صلاح دنیاتان نیست، صلاح دینتان نیست. بیایید با این سیل، همراه بشوید تا اینکه بتوانیم ما این نهضت را تامّ و تمام به آخر برسانیم. و به زودی ان‏شاءاللّه‏. گر چه مخالفتهای شما اسباب این نمی‏شود که این سیل خروشان وقوف کند، لکن برای ما یک عیبی است که بگویند این اشخاصی که مثلاً دارای کذا و علم کذا و کذا هستند اینها با ملت خودشان مخالفت دارند می‏کنند.

مخالفت مدعیان دمکراسی با حکومت مردم

این اشخاصی که مدّعی این هستند که باید دمکراسی باشد، و آن حرفهایی که می‏زنند، همین اشخاص با حکومت ملت دارند مخالفت می‏کنند؛ با همین ملتی که نود و هشت و بیشتر درصد را رأی داشتند، با اینها دارند مخالفت می‏کنند؛ با همین مجلس خبرگانی که با آراء آن طور، تعیین شدند حالا اینها دارند باز مخالفت می‏کنند.

ولایت فقیه؛ دیکتاتوری نیست

اینها اصلاً اطلاعی ندارند که قضیۀ ولایت فقیه چی هست. اصلاً از ولایت فقیه سر درنمی‏آورند که اصلاً چه هست! در عین حالی که سر درنمی‏آورند، می‏نشینند می‏گویند
اگر بنا باشد که ولایت فقیه بشود دیکتاتوری می‏شود، کذا می‏شود! مگر امیرالمؤمنین ـ که ولیّ امور مردم بود ـ دیکتاتور بود؟ مگر خود پیغمبر که ولایت داشت دیکتاتور بود؟ مگر بگویند ولایت برای پیغمبر هم نیست؛ پیغمبر هم مثل سایر مردم! و از اینها بعید نیست این را بگویند. لکن جرأت نمی‏کنند بگویند. دیکتاتوری کدام است؟ در اسلام همچو چیزی مطرح نیست. اسلام دیکتاتور را محکوم می‏کند. اسلام یک نفر فقیه را اگر بخواهد دیکتاتوری بکند از ولایت ساقطش می‏کند. چه طور دیکتاتوری می‏گویید می‏کند اسلام، و این حرفها را می‏زنید؟ اگر می‏دانید و می‏گویید، چرا باید در مخالف مسیر ملت سیر بکنید و این مسائل را بگویید؟ اگر نمی‏دانید، چرا انسان ندانسته یک حرفی را بزند؟ همین بیخود بدون اینکه بفهمد چی هست مسئله، بیاید یک همچو مسائلی را بگوید.

ان‏شاءاللّه‏ من امیدوارم که ما همه با هم، آنهایی که از پانزده خرداد جوان دادند و سرپرست خودشان را از دست دادند، و آنهایی که الآن مشغول فعالیت هستند، همه با هم این مقصد را طی بکنیم، و به آن نقطه آخر فیروزی برسیم. خداوند همه‏تان را حفظ بکند.

1 ـ آقای سید جلال‏الدین تهرانی.