صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان اولویت اصلاحات فرهنگی ـ مفهوم آزادی و اختناق ـ رابطۀ استعمارگرانه ابرقدرتها
  • محل قم
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع اولویت اصلاحات فرهنگی ـ مفهوم آزادی و اختناق ـ رابطۀ استعمارگرانه ابرقدرتها
  • حضار حضار: دبیران عضو انجمن اسلامی آذربایجان شرقی

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

رهایی از وابستگی فرهنگی

آنچه که بعد از انقلاب بر شما معلمین و بر همۀ قشرهایی که سمت تعلیم و تربیت را دارند وظیفه است، و لازم اینکه این مغزهایی که در طول پنجاه و چند سال حکومت جائرانه و سلطۀ اجانب باید بگوییم غربزده شدند نجات بدهید. اگر بخواهید ملت شما نجات پیدا بکند، نجات ملت در فرهنگ و در دانشگاهها باید طرح بشود. مادامی که ما پیوستگی مغزی داریم به خارج و اجانب، هیچیک از این گرفتاریهایی که شمردید نمی‏توانیم از زیرش فرار کنیم. رأس همه اصلاحات، اصلاح «فرهنگ» است، و نجات جوانهای ما از این وابستگی به غرب. غرب بسیار چیزهای مفیدی دارد که برای خودش نگه داشته؛ و یک قدری از آنها را صادر کرده است با بسیاری از جنایتها به ممالک شرق.

غرب وابستگی‏فرهنگی صادر می‏کند نه دانش و ترقی

آن چیزی که آنها به اسم «علم» صادر می‏کنند، به اسم «فرهنگ» صادر می‏کنند، به اسم «ترقی و تعالی» صادر می‏کنند، آن غیر از آنی است که پیش خودشان است. آنها برای ممالک شرقی یک طور دیگری فکر می‏کنند. اگر ملاحظه کرده باشید، همین چند روز قبل، چند هفتۀ قبل، در یکی از روزنامه‏ها یا مجلات نوشته بود که فلان دواها، فلان قِسم از دواها، در امریکا ممنوع است، لکن برای جهان سوم صدورش مانع ندارد! اطبایی که در خارج می‏روند و تحصیل می‏کنند و دارای جواز می‏شوند، دیپلم می‏شوند، و این کارهایشان را تمام می‏کنند، بسیاری از آنها را اجازۀ اینکه در خود آن کشور طبابت کنند
نمی‏دهند، می‏گویند بروید در مملکت خودتان طبابت کنید! کیفیت تحصیلی که جوانهای ما می‏روند و آنجا تحصیل می‏کنند، و به خیال خودشان برای «ترقی» می‏روند، کیفیت تحصیلی صحیح نیست؛ یعنی آنها این چیزهایی که نفع دارد برای همه، به اختیار ما نمی‏گذارند. اگر چنانچه یک تعلیمی هم بکنند، یک تعلیم جزئی است؛ و باید بگوییم تعلیم استعماری. همه چیزِ ما را وابسته به خودشان در عین حال می‏کنند و به ما هم چیزی هم نمی‏دهند. ما الآن در همه چیز به گمان همه یک نحو وابستگی داریم. که بالاتر از همه، وابستگی افکار است. افکار جوانهای ما، پیرمردهای ما، تحصیلکرده‏های ما، روشنفکرهای ما، بسیاری از این افکار؛ وابسته به غرب است، وابسته به امریکاست. ولهذا حتی آنهایی که سوءنیت ندارند و خیال می‏کنند می‏خواهند خدمت بکنند به مملکت خودشان، از باب اینکه راه را درست نمی‏دانند و باورشان آمده است که ما باید همه چیز را از غرب بگیریم، این وابستگی را دارند. و این وابستگی سرمنشأ همۀ وابستگیهاست که ما داریم. اگر ما وابستگی فرهنگی را داشته باشیم، دنبالش وابستگی اقتصادی هم هست؛ وابستگی اجتماعی هم هست؛ سیاسی هم هست. همۀ اینها هست.

مرز اختناق و آزادی

شما معلم‏ها و همۀ اساتید توجه کنید به این معنا که غرب به ما چیزی نمی‏دهد که مفید باشد. دارد چیز مفید، اما به ما نمی‏دهد، صادر نمی‏کند. آنی که ـ به ما صادر ـ برای ما صادر می‏کند آن چیزهایی است که مملکتهای ما را به تباهی می‏کشد. آزادی صادر می‏کند، اما آزادی برای اینکه هر که هر فحشایی را می‏خواهد بکند آزاد است! مع‏الأسف اینهایی هم که در ایران هستند و آزادی‏طلب هستند باز وقتی که می‏بینید یک چیزی که برای مملکت ما تباهی داشته است و جلویش را گرفتند آنها فریادشان درآمده است که اختناق است! اختناق این است که قلمهایی که بخواهند به نفع یک کشوری، به نفع کشور شما، به نفع اسلام شما، به نفع ملت شما، به کار برود جلویش را بگیرد. اگر چنانچه یک چیزی که بر ضرر جامعۀ ما هست، بر ضرر نهضت ما هست، بر ضرر کشور ما
هست، توطئه در کار باشد، جلویش را بگیرند، این اسمش اختناق نیست. این اسمش جلوگیری از فساد است. این دو تا را باید این دو مرز را از هم جدا کرد. جلوگیری از فساد، آزاد قرار ندادن جوانها را در اینکه در این مراکز فحشا وارد بشوند، هروئینی بشوند، تریاکی بشوند، به فحشا وارد بشوند، قمار باز بشوند، و امثال ذلک، جلوگیری از اینها؛ اسمش جلوگیری از آزادی نیست و اسمش اختناق نیست. اسمش عمل کردن به نفع خود جوانهاست. در طول این مدتی که این سلسلۀ خبیث در ایران حکومت کردند، یک چیزها آزاد بود؛ هر که هر کاری دلش بخواهد بکند، دخالت در امور مملکتی و دخالت در سرنوشت خود کشور نباشد، هر کاری می‏خواهند بکنند. دامن هم به آن می‏زدند! مراکز فحشا در شهرهای بزرگ، و خصوصاً در تهران از همه جا بیشتر ـ از مراکز صلاح بسیار بیشتر ـ بود. می‏گفتند که مشروب‏فروشی بیشتر از کتابفروشی است! مراکز قمار، مراکزی که مهیا می‏کردند برای اینکه بچه‏ها را به فحشا بکشند، دخترها و پسرها را به فحشا بکشند، اینها آزاد. دامن هم به آن می‏زدند؛ وسائل هم برایش فراهم می‏کردند؛ تبلیغات هم از همه طرف می‏کردند. از تلویزیون تبلیغ می‏کردند. از رادیو تبلیغ می‏کردند. از مجلات از روزنامه‏ها تبلیغ می‏کردند. گفته‏هایشان اینطور بود؛ نطقهایشان اینطور بود. این تبلیغات آزاد بود، و جوانهای ما را فاسد کرد، لکن یک قلم که بتواند یک کلمه راجع به گرفتاریهای ملت بنویسد آزاد نبود. یک زبان که بتواند یک کلمه راجع به مقدرات مملکتش صحبت بکند آزاد نبود. اگر یک کلمه برخلاف آن چیزی که آنها دلشان می‏خواست از کسی صادر می‏شد، سرنوشتش به دست ساواک بود و به آن بساط.

آنها آزادی را در یک جبهه نگه داشته بودند، و فریاد هم می‏زدند: «آزادزنان و آزادمردان»! همینها مقصودشان بود که اینها آزادند هر کاری می‏خواهند بکنند؛ به هر مرکز فحشایی می‏خواهند بروند.

اختناق در یک جبهۀ دیگر بود؛ برای قلمهایی که اگر می‏خواست کسی یک کلمه راجع به مصالح مملکت بنویسد، راجع به مصالح اسلام بنویسد، اینها آزاد نبود و اختناق بود. الآن هم که ملاحظه می‏کنید، بعضی از قلمها همین جور دارند مشی می‏کنند. وقتی که
یک توطئه‏گری را، یک توطئه‏گرهایی را که فسادشان برای ملت ثابت است، جلویشان را می‏گیرند، فریادشان در می‏آید که ای کذا و کذا! اگر جلوی یک فحشایی را بخواهند بگیرند، باز هم صدای این آقایان درمی‏آید که آزادی نیست! لکن اگر کسی بخواهد یک عملی بکند که برای کشورش مفید است، برای آتیۀ کشورش مفید است، بیمه می‏کند استقلال کشور را، صدایشان درمی‏آید که چرا باید اینطور بشود؟ می‏خواهند سانسور کنند. اشخاصی هستند که سانسورچی هستند با قلمهای خودشان؟ زورشان نمی‏رسد که با عمل بروند جلو بگیرند، با قلمهای خودشان می‏خواهند سانسور کنند! حتی مجلس خبرگان را می‏خواهند سانسور کنند، انتقاد می‏کنند.

ریشۀ انتقادهای مخالفین

وقتی ریشۀ انتقاد را بررسی بکنید، می‏بینید که ریشۀ انتقاد برمی‏گردد به اینکه اگر این درست بشود، برخلاف امپریالیسم[است]! برخلاف مقاصد آنهاست. ریشه این است، لکن در لفظ، جور دیگر جلوه می‏دهد. الآن ما گرفتار یک همچو مسائل هستیم، و جوانهای ما هم گرفتار این وابستگی به غرب را دارند. ما باید همه دست به دست هم بدهیم و این گرفتاری را بیرون کنیم. غرب را فراموش کنید. من فکر می‏کردم که اگر ما بتوانیم یک دیواری مثل دیوار چین بین شرق و غرب بکشیم، بین ممالک اسلامی و چه بکشیم، دیوار زمینی و هوایی که مملکت ما از دست آنها نجات پیدا کند، وترقیاتشان را هم ما عذرش را بخواهیم، به نفع ما بیشتر است. حتی آنهایی که به اسم «ترقی» به ما می‏دهند.

رابطۀ با ابرقدرتها، رابطۀ گرگ و بره!

شما ملاحظه کردید که در زمان محمدرضا، این خائن بدبخت ـ که حالا نمی‏دانم آیا صحیح است که می‏خواهد به جهنم برود باز توطئه است این، الآن در دست بررسی است ـ چه قدر از ذخایر این مملکت برای خرید یک ابزارهای جنگی که خود ایرانیها نمی‏توانند استعمالش کنند چه قدر ذخایر ما، بودجۀ این مملکت، صرف شد برای
خریدن اینها. چیزهایی که به درد ما نمی‏خورد، و برای پایگاه درست کردن برای امریکا بود. نفت ما را، ثروت ما را دادند، در مقابلش به ما چه دادند؟ به ما این معنا را دادند که پایگاه برای امریکا درست کردند، عوض پول نفتی که از ما گرفتند! نفت را از ما گرفتند، عوضش یک اسلحه‏هایی، یک چیزهایی دادند که ما خودمان نتوانیم استعمال کنیم، و محتاج به کارشناس باشیم و مستشار باشیم و امثال ذلک، و به درد خود آنها بخورد. خود آنها، پایگاه درست کنند در این مملکت. از پول ما برای خودشان پایگاه درست کنند! وارد کردن چیزهای «مترقیِ» آنها اینطوری است. برای خودشان است!

شما تصور نکنید که اینها برای ما و برای صلاح ما یک قدم بردارند. هر که این را تصور بکند این جاهل است که اینها بخواهند ممالک شرق یک قدم رو به ترقی بروند! اینها نمی‏خواهند. ممالک شرق باید فکر خودشان باشند، نسیان کنند غرب را. و خودشان مشغول بشوند به اصلاح حالشان. اگر ما می‏توانستیم که بکلی منقطع بشویم از اینها، اجازه می‏داد این مسائل که بکلی منقطع بشویم از اینها، به صلاحمان بود. خیال نکنید که روابط ما با امریکا و روابط ما با نمی‏دانم شوروی و روابط ما با اینها یک چیزی است که برای ما یک صلاحی دارد. این مثل رابطۀ بره با گرگ است! رابطۀ بره با گرگ، رابطۀ صلاحمندی برای بره نیست، اینها می‏خواهند از ما بدوشند، اینها نمی‏خواهند به ما چیزی بدهند. اینها اعلام می‏کنند که این دوا در آنجا قدغن! ببرید در شرق بفروشید! به حال ما چه فکری می‏کنند اینها؟ آن دوایی که آنجا قدغن است دوایی است که مُضراست لابد تا قدغن کردند. اگر مضر نباشد که قدغن نمی‏کنند. این باید آنجا فروش برود!

مدعیان دروغین حقوق بشر

آنها چه فکر می‏کنند در حال شرق و در حال دنیای سوم؟ اینها چه فکری می‏کنند؟ اینها را چه جوری تصور می‏کنند؟ همینهایی هستند که برای «حقوق بشر» و نمی‏دانم برای حتی حقوق حیوانات، مجامع دارند! اما همه‏اش این مجامع، مجامع برای حفظ حقوق خودشان است. با اسم حقوق بشر، حقوق خودشان را حفظ می‏کنند، و حقوق ما
را پایمال می‏کنند اینکه می‏گویند حقوق حیوانات هم باید
[محفوظ]باشد، طرفداری از حتی حیوانات می‏کنند، یک طایفه‏ای می‏گویند طرفداری از حیوانات، و در ویتنام هزارها مردم را در سایر شهرها هزارها، صدها میلیون مردم را به آتش می‏کشند! یک طایفه‏ای قضیۀ «حقوق بشر» را می‏گویند که این بشر را پایمال کردند. و مع‏الأسف باورمان می‏آید از این مسائل، و گویندگان ما از همین حقوق بشر و از همینها پشتیبانی می‏کنند! حقوق بشر را اسلام می‏تواند پایه‏گذاری کند که سرانش مثل علی بن ابیطالب است؛ نه کسانی که بشر را می‏خورند و اسم «حقوق بشر» رویش می‏گذارند!

ضرورت بیداری شرق از خواب غفلت

شرق باید بیدار بشود از این خوابی که او را کردند. از این غفلتی که آنها ایجاد کردند در ما باید بیدار بشویم. اگر بیدار نشویم، ثانیاً هم ما طعمۀ آنها خواهیم بود. باید دانشگاهها بیدار بشوند. باید از همین دبستان تا آن آخر دانشگاه، از این افکار غربزده تهی بشوند. و شرق روی پای خودش بایستد. اگر شرق روی پای خودش نایستد، باز وابسته باشد[هیچ چیز اصلاح نمی‏شود و خطر]وابسته فکری عمده است که خیال کند همه چیزش از اوست، تا یکی مریض می‏شود به اطباء اینجا رجوع نمی‏کند؛ فوراً باید برود امریکا یا باید برود انگلستان. نمی‏شود اینجا! با اینکه یک دسته از اطبا که آمدند اینجا، من گفتم که دانشگاههای ما چه کردند تا حالا که حالا وقتی که یک کسی مریضی می‏شود باید بروند آنجا؟! می‏گفتند ما می‏توانیم معالجه کنیم، لکن مردم این جور شدند. این افکار افکاری است که مملکت ما را به تباهی دارد می‏کشد که همه چیز ما باید از آنجا بیاید و همه چیز ما باید وابسته به آنجا باشد. حالا چون اتومبیل ما از آنجاست و برق ما هم نمی‏دانم چه و زهرمار ما از آنجاست، پس باید فرهنگ ما هم از آنجا باشد! پس باید همه چیز ما از آنجا باشد. آقا، بدانید که اینها برای ما هیچ صلاحی نمی‏خواهند. اینها کوشش می‏کنند که ما از حیوانات پست‏تر باشیم! اینها کوشش می‏کنند که ما یا اشخاصی بار بیاییم غربزده و برای آنها کار بکنیم. و اگر نه، بمانیم در این حال عقب‏افتادگی، و ببرند آنها همه
چیز ما را. شرق باید بیدار بشود! باید حساب خودش را از غرب جدا کند، تا آن قدر که می‏تواند. اگر می‏توانست باید تا آخر جدا کند. حالا که نمی‏شود، تا آن قدر که می‏تواند باید جدا کند، لااقل فرهنگش را نجات بدهد.

نجات جوانان فریب خورده

جوانهای ما را نجات بدهید! دولتها موظف‏اند جوانهای ما را نجات بدهند. دانشگاهها موظف‏اند این جوانها را نجات بدهند. مع‏الأسف افرادی که از خود آنها، وابسته به آنها، وابسته به امریکا و امثال اینهاست، الآن در بین دانشگاهها موجود؛ در بین دانشسراها موجود؛ در صحراها موجود؛ در کردستان موجود و در بلوچستان موجودند. اینها اشخاصی هستند که از آنها ارتزاق می‏کنند، و برای آنها خدمت می‏کنند، و الاّ جوانها پول از کجا آوردند که یک وقت بگویند به دو هزار نفر، سه هزار نفر کارمند، نفری چه قدر ما می‏دهیم که کار نکنند! پولشان کجا بود؟ از کجا آمده این پول؟ اینها که پول ندارند خودشان. اینها از آنجا دارد برایشان می‏آید. این اسلحه‏هایی که الآن در کردستان به کار می‏رود از کجاست؟ اگر اینها خودشان‏اند، واقعاً مردمی هستند که برای مملکت خودشان دارند خدمت می‏کنند، اسلحه‏ها را باید بپرسیم از آنها که شما از کجا آوردید. ای «فداییان خلق»! شما از کجا اسلحه آوردید؟ شما وقتی کردستان فساد هست، می‏روید به کردستان. حالا که کردستان می‏بینید که نمی‏توانید عمل بکنید، از قراری که می‏گویند راه افتادند طرف رشت و آن حدود انزلی و آنجا. اسلحه را از کجا، پول از کجا می‏آورید شما؟ جز این است که از خارج است؟ از هر خارجی وقتی که جوانهای ما استفاده بکنند خائن‏اند پول از خارج بگیرند برای فلج کردن مملکت، اسلحه بگیرند برای فلج کردن مملکت، بالاترین خیانت این است. مع‏ذلک، خودشان را روشنفکر و از آن طرف مردم را می‏کُشند، از آن طرف منتشر می‏کنند که جمهوری اسلامی دارد کُرد را می‏کشد! جمهوری اسلامی می‏خواهد کُرد را نجات بدهد از دست شما نمی‏خواهد که کُرد را بکشد.

اینها گرفتاریهاست و گرفتاری زیادتر از این است، لکن من به شما مژده می‏دهم که ما پیروز هستیم. من به شما مژده می‏دهم که این حالی که ملت ما الآن پیدا کرده است و این حال بیداریی که ملت ما پیدا کرده است، نتوانند آنها پیروز بشوند و خود شما خواهید پیروز شد. با قدرت فکر و تصمیم، با قوه به پیش بروید که شما پیروزید. و اینها عقب‏زده شدند؛ و ان‏شاءاللّه‏ دیگر نمی‏توانند برگردند. ان‏شاءاللّه‏ خداوند همۀ شما را توفیق بدهد. به همۀ ما توفیق خدمت بدهد که همۀ ما در راه اهداف اسلام قدم برداریم. و همه بدانیم که اگر پناه به اسلام ببریم، همه کارهایمان درست می‏شود. چنانچه با کلمۀ «اللّه‏اکبر» به پیش بردیم، با همین کلمۀ مبارکه تا آخر ان‏شاءاللّه‏ به پیش ببریم.