صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان کوشش همگانی برای ساختن ایرانی آباد و جبران خرابیهای رژیم شاه
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع کوشش همگانی برای ساختن ایرانی آباد و جبران خرابیهای رژیم شاه
-
حضار
حضار: شمس، عباس (شهردار) و کارکنان شهرداری قائمشهر (شاهی سابق)
بسم اللّه الرحمن الرحیم
همان طور که تذکر دادید، ملت ایران وارث یک مملکتی[است]که پنجاه و چند سال در زیر فشار و صدماتی از داخل و خارج بوده است؛ و یک مملکت خرابه تحویل دادند و رفتند. هم خزانههای اینجا را خالی کردند؛ و هم شهرها و دهات و همه جا را به فساد کشاندند؛ و هم به اسم «تمدن بزرگ» خرابکاری کردند. و الآن که آنها رفتند، یک کشور به هم ریخته در هر جهت و خرابه، نه اقتصاد سالم دارد، و نه جهات دیگرش سالم است. مردم در فقر و فاقه فرو رفتهاند، و همۀ این فقر و فاقهها و نابسامانیها ارثی است که به شماها رسیده است. و هیچیک از این خرابیها از نهضت نیست؛ از آنهاست، حتی در وقتی هم که نهضت شد و انقلاب شد، خرابیها را نسبت به مردم، آنها کردند.
و یک مملکت به ظلم کشیدۀ دو هزار و پانصد ساله و به خراب کشیده و ظلم کشیدۀ پنجاه سال، که ما شاهد آن بودیم، نمیشود با یک ماه، دو ماه، یک سال، دو سال، تعمیرش کرد، لکن مردم ایران مثل یک سی و پنج میلیون جمعیت محبوس که در حبس را باز کردند و ریختند بیرون، از آن حبس که بیرون آمدند، ناراحتیهای ایام حبس را هم در بیرون دارند. الآن ناراحتیهایی که این ناراحتیها هم همان ارث رژیم سابق است؛ یعنی اشخاصی که پنجاه سال تحت فشار بودند، اختناق بوده است، الآن یکدفعه خودشان را آزاد میبینند، ناراحت بودند، حالا خودشان را میبینند آزادند، حالا که آزادند، فکر این
معنا را نمیکنند که از این حبس که بیرون آمدند، خودش یک نعمت بسیار بزرگی بود که محتاج به تشکر است از خدای تبارک و تعالی که ما را از یک همچو قید و بندی، از همچو زجری، خلاص کرده. لکن به جای اینکه تشکر کنند، به جای اینکه همراهی کنند، همه دست به هم بدهند برای تعمیر این خرابه، معالأسف یک دستهای کارشکنی میکنند، یک دستهای باور. دستجاتی از منحرفین، از اشخاصی که آنها هم بازمانده و باقیماندۀ رژیم سابقاند و طرفداران او، و میخواهند نگذارند این مملکت سر و سامان پیدا بکند، بین مردمی که از حبس بیرون آمدند میاُفتند، و مردم هم عُقدههای حبس را دارند، عقدههای پنجاه و چند ساله در آنها هست، میافتند بین آنها و آن عقدههایی که مردم از رژیم سابق برایشان باقی مانده است اینها به حساب دولت حالا و رژیم حالا و نهضت میآورند. و معالأسف بسیاری از جوانهای پاک ما باورشان میآید، آنها هم کمک به آنها میکنند!
ملت ما باید بدانند که یک نعمتی خدای تبارک و تعالی به او اعطا کرد که همۀ دنیا الآن نظر دارند و با اعجاب به او نگاه میکنند. خدای تبارک و تعالی یک نظر عنایتی به این ملت فرمود که این سد بزرگ شیطانی ـ که همۀ قدرتها با او موافق بودند ـ شکسته شد و شکستند، و ملت ما با قدرت ایمان این سد را شکستند. و کسانی که آنها را غارت میکردند و همۀ اموالشان را به غارت میبردند و خرابی میکردند، و بدتر از آن نیروهای انسانی را نمیگذاشتند رشد بکنند، اینها رفتند. حالا ملت فکر نمیکند که دزدها رفتند و چپاولگرها بیرون رفتند، لکن یک تتمهای که برای اینکه..... و همۀ قشرهای ملت این است که شما را، این شوراهای شهر را[راه بیندازند]خوب، یک رأیی دادند. البته رأی کم دادند؛ لکن الآن شوراهای شهر در بسیاری از جاها مستقر است. مردم گمان نکنند شوراهای شهر میتواند کار را انجام دهد. شورای شهر هفت نفر، ده نفر، از خود همین مردماند، با نداشتن وسائل درست. این بسته به این است که مردم با این شوراها و با این اشخاص که میخواهند خدمت کنند به شهرشان کمک کنند. تا کمک ملت نباشد کاری
انجام نمیگیرد. نمیشود که ملت کنار بنشیند و بگوید دولت همۀ کارها را بکند. یک همچو خرابۀ بزرگی را دولت به این زودیها، اگر قدرت ملت نباشد، نمیتواند، شاید تا آخر هم نتواند، که این خرابهها را آباد کند.
الآن یک چیزی است که مال خودتان است، مثل اینکه هر کسی موظف است به حسب وجدان خودش که عائلۀ خودش را خدمت به او بکند و اداره بکند، الآن به حسب وجدان، ما همه موظفیم که یک مملکتی که از حلقوم دیگران بیرون آوردیم و مال خودمان شده، خودمان خدمت به آن بکنیم. نرویم کنار بنشینیم بگوییم که شما از چنگال دیگران بیرون آوردید، خودتان درستش بکنید! نمیشود. این یک همچو چیزی است، شماها بیرون آوردید؛ ملت بیرون آورده. همین ملتی که یک همچو نهضتی کرد و یک همچو پیروزی برایش حاصل شد، باید این مملکت را خود ملت اداره بکند. هر کس به هر اندازهای که میتواند. البته یک قشر نمیتواند؛ دو قشر نمیتواند، روحانیت نمیتواند؛ دولت نمیتواند؛ عرض میکنم که کارگر تنها نمیتواند؛ صنعتگر تنها نمیتواند؛ لکن هر کدام یک گوشۀ کار را باید بگیرند. هرکس در هر کاری که مشغول است آن کار را خوب انجام بدهد.
این همه خرابیها که هست و اینهمه گرفتاریهایی که هست الآن برای ملت شما ـ که معالأسف گنجها زیر پایشان بود و خودشان گرسنگی میخوردند، ذخیرهها زیر پایشان بود خودشان نشسته بودند گرسنگی میخوردند، و اینطور برنامه بود ـ حالا که این مملکت مال خودتان شده است، حالا باید کوشش بکنید، خصوصاً در امر زراعت باید کوشش بکنند، سستی به خرج ندهند. اگر بخواهند سستی به خرج بدهند در امر کِشت و زرع و اینها، باز ما این پیوستگی که به امریکا و سایر جاها داشتیم این را باز هم باید ادامه بدهیم. وقتی یک مملکتی مال خودتان شد، یک مملکتی که قابل است، یک مملکتی
است که همه چیزش خوب است، غنی است مملکت ما، منتها دست خائنها افتاده بود، حالا که دست خودتان افتاده، کشاورزی این مملکت که باید علاوه بر اینکه ادارۀ خود مملکت را بکند، صادرات هم داشته باشد. نباید به یک روزی بیفتد که باز دست ما طرف امریکا دراز باشد به اینکه گندم بِده، جو بِده ـ نمیدانم ـ چه بده! و اگر یک روز نخواهند بدهند، ما گرسنه بمانیم. باید خودکفا بشویم. ما باید بیدار بشویم. باید خدمت کنیم به این مملکت. خدمت به این است که کشاورزها در زمینهایی که دستشان است زرع بکنند، کِشت بکنند، آبیاری بکنند، همت به خرج بدهند. و این معنا را هم باید تذکر بدهم که غصب نباید بکنند مال مردم را. اینکه بعضی گفتند که نخیر، هرکس هرچه دستش آمد بکارد. خیر، باید زمینها روی موازین شرعی، روی موازین الهی مالکینی که دارد آنها کشت و زرع بکنند؛ و کسانی که متکفل کشت و زرع هستند روی موازینْ کشت و زرع بکنند. مسامحه نکنند در این مطلب تا بلکه انشاءاللّه در ظرف یکی دو سال، دو سه سال دیگر ما خودمان لااقل خودکفا بشویم و بتوانیم خودمان سرپا بایستیم.
اگر ما مسامحه بکنیم و وابسته به خارج باشیم، این وابستگی اقتصادی به خارج قهراً وابستگی سیاسی میآورد؛ قهراً وابستگی اجتماعی میآورد؛ و همان اسیرها خواهیم بود که بودیم و به ما همانها حکومت خواهند کرد که کردند. ما باید از این جهت اقتصادی فارغ بشویم؛ یعنی دستمان پیش دیگران دراز نباشد که بده به من! که هر وقت جلو آن را بخواهد بگیرد، ما فلج بشویم. باید ما خودمان این مواد غذایی که لازم داریم ـ که مواد اولیهای است که هر مملکتی احتیاج به آن دارد ـ این مواد اولیهمان را به دست بیاوریم، و تغذیهمان با خودمان باشد. و این به این است که کشاورزها در سرتاسر ایران الآن که پاییز است کشتهای پاییزی را بکنند. وقتی که بهار شد، کشتهای بهاری بکنند. و همه دست به هم بدهند. و دولت هم کمک بکند و میکند کمک، باید کمک بکند. با کمک دولت و کمک خودتان، و مردم دیگر هم به آنها کمک بکنند.
یک مسئله حیاتی است برای مملکت ما که به هم زدند همۀ کشاورزیش را و از بین بردند، حالا بخواهیم ادامۀ حیات داشته باشیم، باید احیائش بکنیم. احیائش به این است که همه با هم دست به هم بدهند و اداره بکنند مملکتشان را. همین طور در هر شهری، که این شهرداریها و اینها هستند و این شورای شهر هست، کمک کنند مردم به آنها. نمیتوانند. الآن، امروز، همین اهالی شورای شهر قم آقایان آمده بودند اینجا، و اظهار میکردند که این قدر خرابی هست که ما نمیتوانیم بدون اینکه یک کمکهایی باشد از طرف دولت، از طرف مردم، از همۀ اطراف باشد، نمیتوانیم ما اداره بکنیم اینجا را. خرابیها زیاد است، اشکالات زیاد است، فقر زیاد است. این باید در هر شهری اهالی شهر کمک بکنند. اینها بندگان خدایند که گرفتار هستند. خدای تبارک و تعالی عنایت دارد به بندگان خودش.
این مستمندها، فقیرها، عیال خدا هستند، اداره باید اینها بشوند. فقرا را خدای تبارک و تعالی امر کرده است که ادارهشان باید بکنیم. یک دسته غنی بنشینند کنار، و اینها بیچارهها به فقر بگذرانند. من پیشتر به این کارخانهدارها و این متمکنین، که گاهی میآمدند اینجا ـ و بعضیشان هم میخواستند من را اغفال بکنند! ـ به آنها گفتم آقا این نمیشود که همان مسائل زمان طاغوت حالا هم اجرا بشود. یک دسته آن بالاها بنشینند مُرفَّه و هرچه بخواهند هرزگی بکنند، یک دسته هم این زاغهنشینهای تهرانی، که همهتان میبینید و در شهرهای خودتان هم هست امثالش. این نمیشود. این عملی نیست. من اخطار کردم، این یک خطری برای مردم هست.
اگر خدای نخواسته جمهوری اسلامی نتواند جبران کند این مسائل اقتصادی را، که اول مرتبۀ زندگی مردم است، و مردم مأیوس بشوند از جمهوری اسلامی و مأیوس بشوند از اینکه اسلام هم برای آنها بتواند در اینجا کاری انجام بدهد، اگر در این محیط
یک انفجار حاصل بشود، دیگر نه من و نه شما و نه هیچ کس، نه روحانیت و نه اسلام، نمیتواند جلویش را بگیرد. انفجار اگر در زمان طاغوت حاصل میشد، ماها میتوانستیم با نصیحت، با موعظه، با امر، مهارش کنیم. اما انفجار اگر در متن اسلام حاصل بشود، مردم با یأس از جمهوری اسلامی منفجر بشوند، دیگر قابل مهار نیست. این ثروتمندها بفهمند این مطلب را که اگر خدای نخواسته یک وقت یک انفجاری که نشود مهارش کرد در یک ملتی پیدا بشود، همۀ این بزرگها و همۀ این ثروتمندها و اینها تر و خشک با هم خواهند سوخت.
فکر بکنند، بنشینند برای این ملت فکر بکنند، هِی ننشینند آن کنار و خودشان هر طوری بخواهند عمل بکنند و هر طوری بخواهند زندگی بکنند، و تماشا کنند این زاغهنشینها و تماشا کنند این مردمی که نمیشود اسمش را[زندگی]گذاشت. این زندگی است که اینها میکنند؟ زندگی است که من وقتی نگاه میکنم حیوانات هم بهتر از اینها زندگی میکنند! حیوانات را هم در این تلویزیون نشان میدهند خیلی خوب! در این جنگلهایی که دارند زندگی میکنند خیلی هم خوب زندگی میکنند. و در این جهاد سازندگی که هست، خانههایی که مردم در آن زندگی میکنند، آنها را هم نشان میدهند، خیلی زندگی آنها بهتر از اینهاست؛ یعنی اصلاً طرف نسبت نیست! چرا باید اینطور باشد؟ باید همه دست به هم بدهند، ملت، دولت، ثروتمندها، کارخانهدارها، همۀ اینها، دست به هم بدهند و این مشکله را حَلَّش بکنند. اگر این مشکله حل نشود و خدای نخواسته یک انفجاری در متن اسلام، در متن جمهوری اسلام پیدا بشود، این دیگر قابل مهار نیست، هیچ کس نمیتواند جلویش را بگیرد. قبل از اینکه یک همچو مسائلی پیش بیاید[باید جلویش را گرفت]خصوصاً که خوب، دشمنهای اسلام و دشمنهای مسلمین و دشمنهای کشور اسلامی هم از خارج و داخل مشغول شدهاند به ـ عرض میکنم ـ توطئه کردن.
و اخیراً هم که شاه رفته امریکا و پذیرفتند او را، منتها به اسم اینکه سرطان دارد ـ و
انشاءاللّه صحیح باشد این منتها ـ دیروز که آقای یزدی[1]اینجا بودند و گفتند که یک همچو کاری شده است، و ما هم شرایطی کردیم، لکن بردند او را به اسم اینکه در مریضخانه باید بخوابد، و دیگر هم قابل علاج نیست. من به ایشان گفتم خوب، پس پولهای ما چه میشود؟ خوب، این بمیرد، پولهای ما چه میشود؟ ایشان گفتند که باید در محاکم اینجا پروندهها جمع بشوند، و در محاکم اینجا محکمه تشکیل بشود و تعیین بشود؛ این پروندههایشان رسیدگی بشود. آن پروندهها را در خارج ببریم، دادگستریهای آنجا رسیدگی میکنند. و آن وقت ممکن است که ما به دست بیاوریم.
و بنابراین است که پروندهها را اشخاصی که اطلاع بر آن دارند، هر کس اطلاع دارد، هر بنگاهی که اطلاع دارد، وزارتخانهها که اطلاع دارند، اینها را جمع بکنند و دادگاه جمعآوری بکنند؛ و بعد هم به توسط وکلایی که در آنجا قرار میدهند این رسیدگی بشود که نرود از بین. مرحوم مدرس ـ خدا رحمتش کند ـ یک وقتی که رضاخان رفته بود در یک جایی، در یک سفری و برگشته بود، ایشان گفته بود که من به شما دعا کردم! تعجب کرده بود که خوب، ایشان دشمن سرسخت من است، چه طور به من دعا کرده؟ گفته بود: نکتهاش این است که اگر تو در این سفر از بین میرفتی، پولهای ما از بین میرفت! ما برای حفظ پولهایمان به تو دعا کردیم. حالا ما دعا نمیکنیم به این! اما انشاءاللّه امیدواریم که نتوانند. این پولها را و این ثروتی را که اینها بردند یک چیز کوچکی نیست. دیشب این آقا میگفت که پولی که مال خود این شخص است پول یک سال نفت است، پول یک سال نفت! الآن در بعضی از این بانکهای خارجی، پول شخصی این است که خودش شخصاً گذاشته است که میلیاردها دلار است. در هر صورت، اینها خراب کردند اینجا[را]و خوردند و بردند. و نه خود او تنها؛ اقشار دیگری که اطراف او بودند. و این ریشههای دیگری هم که ماندند و به اسم چپی و فدایی خلق، اینها از همانهایند.
شما خیال نکنید که یک فدایی خلق شوروی ما داریم اینجا. این «فدایی خلقهای امریکایی»اند! اینها از آن طرفاند، نه این طرف. هر دو طرفش را ما مخالف با آن هستیم. از اول هم «حزب توده» یک حزب توده انگلیسی بود! من رأسش را میشناختم، همسفر مکۀ من بود. مسلمان هم بود[2]! حزب تودهای که درست کرده بودند، حزب تودۀ انگلیسی بود. منتها به اسم کمونیست شوروی به خورد ما میدادند! الآن هم اینها که هستند و «فدایی خلق» با فدای خلق و فدایی خلق، خلق را به باد فنا دارند میدهند! خرمنها را آتش میزنند؛ کارخانهها را از کار باز میدارند؛ همۀ خرابکاریها را دارند میکنند. جاسوسیشان هم ثابت است، و ارتباطشان هم با، عرض میکنم که با صهیونیسم و اینها ثابت است. اینها الآن افتادهاند بین مردم و به اسم اینکه ما فدای شما هستیم، ما چه و چه هستیم، فدایی اینها هستند، لکن خرمنشان را آتش میزنند!! فدایی اینها هستند، لکن در کردستان آن قدر آدم میکشند! و الآن هم در کردستان مشغول همین فتنهگری هستند، فداییهای اینطوری هستند!
در هر صورت، مملکت باید با دست خود مردم، با دست خود اشخاص، اداره بشود. و شهرها باید به توسط خودتان اداره بشود؛ توسط خودتان آباد بشود. ننشینید کنار بگویید که شورای شهر درست شد، و برویم کنار. شورای شهر خودش کاری نمیتواند. چند نفر آدمی است که مثل دیگران، ضعیف است و نمیتواند کاری بکند. تا همه با هم نباشند، همه با هم دست به هم ندهند، نمیشود این کارها انجام بگیرد. و این وظیفۀ انسانی ماست، که کمک کنیم همه به هم؛ معاونت کنیم همه با هم؛ تا بلکه انشاءاللّه کارها اصلاح بشود. خداوند همۀ شما را موفق و مؤید[کند].