صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان هدف نهضت ـ توطئههای اجانب در کردستان و سیستان و بلوچستان
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع هدف نهضت ـ توطئههای اجانب در کردستان و سیستان و بلوچستان
-
حضار
حضار: نمایندگان مردم سیستان و بلوچستان
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من از آقایان و حضرت آقای کَفْعَمی[1]تشکر میکنم که از راه دور آمدید و زحمت کشیدید. و در این مجلس ممکن است مطالبی که ما داریم، و برای همۀ مناطق این مطالب هست، به وسیلۀ ایشان و شما برادرها به اهالی محترم بلوچستان و سیستان ابلاغ کنید.
آن چیزی که ما از اوّل نظر داشتیم؛ یعنی ملت نظر داشت و ما هم به تبعیت ملت وارد عمل شدیم، این بود که این آشفتگی که در ایران به چشم میخورد و خطری که برای اسلام در نظر بود که ممکن است تحقق پیدا بکند، ما را وادار کرد به اینکه ـ با تبعیت از ملت ایران،[با]آن چیزهایی که آنها آرزو داشتند و قدرتهای بزرگ هم اینها را وادار کرده بودند ـ برای تحقق آن، مقابله[کنیم].
این یک برنامهای بوده است که اجانب از سالهای بسیار طولانی طرحریزی کرده بودند، برای اینکه مخازن ایران را ـ که مخازن غنیای است ـ آنها ببرند، و کسی نباشد در مقابل آنها ایستادگی کند. ولهذا برنامه این بود که ملت ایران را یا اغفال کنند؛ یا آنهایی را که اغفال نمیشوند از بین ببرند؛ اگر بتوانند، حیثیتشان را در بین ملت از بین ببرند. و اگر این را موفق نشوند، خودشان را از بین ببرند. برای اینکه اگر آن طبقهای که میتوانند ملت را بیدار کنند به حال خودشان باشند و ملت را بیدار کنند، نمیگذارند که این مخازن بسیار
بزرگی که ملت دارد و باید صرف خودش بشود به غارت ببرند، و ملت ما گرسنه و بینوا باشند. ولهذا مطلب این بود که آن نقطۀ اساسی که آنها آن را برای خودشان خطر میدیدند، آن نقطه اساسی از بین برود؛ و آن اسلام بود. نقطۀ اساسی که اینها برای خودشان خطر میدیدند اسلام بود. اگر اسلام را آنها از بین ببرند، دیگر آسوده خاطر میشوند و هر کاری بخواهند در اینجا میکنند و سلطۀ خودشان را حفظ میکنند. مملکت ایران، که وضع جغرافیاییش حساس است برای آنها، و به علاوه، مخازن بسیار زیاد دارد ـ که ما و خود ملت ایران باز اطلاع از آن نداریم، شاید بسیاریش را بیاطلاع باشم و آنها مطّلع هستند ـ اسلام را چنانچه بتوانند شکست بدهند[و]از بین ببرند، آن وقت برایشان آسان میشد کار. راه این بود، مقصد این بود، که اسلام را ببرند.
و راه اینکه اسلام را از بین ببرند این بود که روحانیت را از بین ببرند. اینها میدانستند که تا روحانیون هستند، اینها حفظ میکنند اسلام را. نقشه بردن اسلام؛ و راهش بردن روحانیت و جدا کردن ملت از روحانیون. ولهذا با تبلیغات دامنهداری مشغول شدند ـ و حالا هم مشغولاند ـ که روحانیون را از ملت جدا کنند. وقتی ملت از روحانیین جدا بشود و اینها پشتوانه نداشته باشند برای تبلیغات خودشان، آنها به مقاصد خودشان میرسند. خود ملت به تنهایی نمیتواند کاری بکند. تا اتّکال به اسلام نداشته باشد، نمیتواند کاری انجام بدهد. اتّکال به اسلام وقتی میشود که کسانی که به اسلام دعوت میکنند، تمام مقصدشان دعوت به اسلام است، آنها در کار باشند تا مردم را دعوت کنند و بسیج کنند. سابق، اینها به طورِ علمی همچو مطلبی را ادراک کرده بودند که اسلام وضعش جوری است که اگر قوّه پیدا بکند نمیگذارد ما به منافعمان برسیم؛ و روحانیون هم آنها هستند که اسلام را حفظش میکنند، نگه میدارند. لکن در این نهضت اینها احساس کردند آنی که آن وقت ادراک کرده بودند، آن وقت مسئلۀ علمی بود، این نهضت مطلب را عینی کرد؛ یعنی دیدند این را که یک ملتی با راهنمایی علمای بلاد، و ایمانی که در خودشان بود
یک همچو امپراتوریِ غلط شیطانی بزرگ را از بین بردند، در صورتی که همۀ قدرتها دنبال او بودند؛ و خصوصاً امریکا، انگلستان بیشتر از دیگران طرفدار او بودند، و تهدید میکردند، سفارش میکردند، التماس میکردند که شاه باشد، و بعدش هم میگفتند بختیار[2]باشد. وقتی که میدیدند نمیشود، خوب، دیدند که چه شد؛ ملت نگذاشت این قدرتها در ایران باقی بمانند. و با همۀ کوششی که آنها کردند و همۀ قدرتی که در دست آنها بود، و در دست ملت ما هیچ قدرتی نبود، به علاوه که یک انتظامی و نظمی هم در کار نبود که مثلاً مردم را به طور نظم وادار به کار بکند، بلکه همین طوری به طور قوّۀ الهی این کار انجام گرفت، اینها حالا فهمیدند به اینکه یک قدرتی هست در این ملت و در ملتهای اسلامی که میتواند این قدرت با نداشتن اسلحه، با نداشتن تانک و توپ و جِهازات[3]جنگی، یک قدرت بزرگی را که همه چیز دارد از بین ببرد.
اینها الآن فهمیدند قضیه این طوری است؛ یعنی شکست خوردهای هستند که حالا در صدد ایناند که شکست خودشان را علاج کنند. الآن وقت این است که ملت ما با تمام هوشیاری توطئههای اینها را از بین ببرد. این غائلههای که در کردستان پیش آوردند این طور نبود که کُردها میخواستند یک غائلهای درست کنند. کُردها نظری به این نداشتند، غائلهای بود که اجانب ـ آنهایی که میخواهند ما را غارت کنند ـ با آن اشخاصی که همدست آنها در غارتگری بودند، مثل حزب دمکرات ـ سران حزب دمکرات البته ـ این غائله را بوجود آوردند؛ که در آنجا یک برادرکشیای بشود و یک چیزهایی بشود، و نگذارند که این ملتی که پیش برده است تا آخر برود؛ و نهضت را تا آخر برساند.
و این خوف در طرفهای شما هم هست؛ در بلوچستان و در سیستان هم هست. این
نقشه در آنجا هم هست. آنها باک از این ندارند که پنجاه هزار نفر آدم کشته بشود. اینها آنها هستند که در ویتنام آن همه آدم کشتند، دنبال مقاصد خودشاناند. آدم پیش آنها اصلاً مطرح نیست که یک آدمی کشته بشود. مثل اسلام نیست که برای یک نفرش، اگر یک نفر کشته بشود، مثل اینکه همه دنیا را کشتی:مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِیالأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً[4]آنها آدم پیششان چیزی نیست. آنی که پیششان مطرح است استفادههای مادی است؛ استفاده از مخازن این بلاد است؛ استفاده از مکان اینجاست که حساسیت دارد برای آنها. آدمهایش را اهمیت نمیدهند که صدهزار نفر، ده هزار نفر، کشته بشود؛ در هر جا میخواهد باشد. این طرحی که در کردستان آنها داشتند، محتمل است که در بلوچستان و سیستان و امثال اینجا هم مشغول بشوند و بخواهند که یک وقت بین برادرها، به اسم برادر شیعه و برادر سُنّی[دشمنی بیندازند]و حال آنکه ابداً مطرح نیست در اسلام یک همچو مطلبی که مردم با هم فرق داشته باشند؛ گروهها با هم فرق داشته باشند. اسلام برای همه است، اصلاً اسلام آمده است تمام بشر را اصلاح کند. این جور نیست که اسلام برای مسلمین[فقط]باشد. اسلام آمده است[برای]همۀ مردم:یَا أَیُّهَا النَّاسُ. مردم را دارد دعوت میکند؛ برای این است که آدم بسازد. آمده است که مردم را از ضلالت و از چنگ طاغوت بیرون بیاورد، و به هدایت برساند، و همه چیزشان را، دنیاشان را، آخرتشان را اصلاح بکند. باید تمام دوستان سیستانی و بلوچستانی متوجه این معنا باشند ـ چه برادرهای شیعی ما و چه برادرهای اهل سنّت ما ـ که گول این طور عناصر را نخورند؛ یعنی گولی که کردستانیها بعضیشان خوردند از این حزب دمکرات. یک وقت با یک صورت دیگر، اجانب، آنجا یک چیزی درست نکنند که جوانهای ما را گول بزنند، و باز محتاج به این بشود که فرض کنید خدای نخواسته بیایند آنجا برای سرکوبی آنها، و برای مردم اسباب زحمت درست بشود. اشکال سرِ این است که این اشرار یک غائلهای درست میکنند، وقتی که از این طرف رفتند برای رفع این غائله، خودشان فرار میکنند، و
جوانهای بیچاره را به دام میاندازند و به گرفتاری میاندازند. باید با کمال هوشیاری، هم آقایان مردم را دعوت کنند به اینکه با هم برادر[باشند]همه با هم هستیم؛ و هم شماها، طرفین، اشتباهاتی در کار[شما]نشود. نیایند بگویند که خوب، در کردستان گفتند که بنا دارند بیایند همۀ کُردها را قتل عام بکنند! و حال آنکه بنا بود بروند کردها را نجات بدهند. اینها که راه افتادند، برای اینکه بروند کردستان را تصفیه کنند؛ برای اینکه برادرهای کُردِ ما در آنجا گرفتار اینها شده بودند، اینها رفتند آنها را نجات دادند. و لهذا آن طور استقبال از اینها کردند، و آن طور تقاضای به اینکه اینها باشند در اینجا. الآن هم تقاضا میکنند که در آنجا باید ارتش باشد، ژاندارمری باشد. ممکن است یک وقتی یک همچو چیزی هم در سیستان[واقع شود]بیایند بگویند و مردم را گول بزنند به اینکه خوب، بنا دارند که اینها سیستان را فرض کنید به آتش بکشند! مگر سیستان غیر مملکت ماست؟ مگر غیر مملکت اسلامی است؟ مگر فرق است مابین قم و سیستان؟ مگر فرق است مابین قم و بلوچستان؟ فرقی نیست بین اینها. اینها را توجه به آن داشته باشید، که خدای نخواسته نبادا یک حیلهای بکنند این شیاطین و یک اضطرابی آنجا درست کنند و یک بساطی آنجا درست کنند، و همان مسائل کردستان، خدای نخواسته پیش بیاید.
البته دولت، قدرت دارد به اینکه همه جا نگذارد؛ اما ما نمیخواهیم به این مطلب برسد. قضیه قدرتنمایی نیست، قضیه دعوت به حق است؛ دعوت به اسلام است. دعوت به این است که مملکت اسلامی بشود؛ احکام طاغوتی همه از بین برود. این عقبافتادگیهایی که در زمان طاغوت بود ـ همه جا عقبافتاده است، شما خیال نکنید سیستان و بلوچستان شاید خیلی بهتر باشد از بسیاری از جاهای دیگر که میآیند و شکایت میکنند و هیچ ندارند ـ بنا بر این بود که یک ملتی را فقیر نگه دارند و همۀ مخازنشان را ببرند، که مخازن زیر پایشان باشد و خودشان گرسنگی بخورند، بنا بر این مطلب بود. چنانچه انشاءاللّه دولت اسلامی آن طوری که خدا و رسول میخواهند
درست بشود، همۀ گرفتاریها از بین میرود، و انشاءاللّه امیدواریم بشود. همۀ گرفتاریها از بین میرود؛ و همۀ برادرها در کنار هم با آرامش زندگی صحیح میکنند به طوری که هم دنیاشان و هم آخرتشان تأمین بشود.
انشاءاللّه خداوند همۀ شما را حفظ کند و موفّق کند. و من از شما باز تشکر و از آقای کفعمی زیادتر تشکر[میکنم]امیدوارم که در آنجا از فیوضات ایشان مستفیض بشوید. همهتان موفق و مؤید باشید.