صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان ضرورت عمل به وحدت و دعوت از روشنفکران برای وحدت با ملت
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع ضرورت عمل به وحدت و دعوت از روشنفکران برای وحدت با ملت
-
حضار
حضار: اعضای نهضت رادیکال ایران[88]
بسم اللّه الرحمن الرحیم
مردم الآن همه دارند راجع به این مسئله فریاد میزنند که ما اسلام را میخواهیم. همه این را میخواهند. آقا، شما اگر اعتقاد به اسلام دارید، این را بگویید. اگر اعتقاد به ملتتان دارید، این را بگویید. اگر کشورتان میخواهید مستقل بشود، این را بگویید. همه با هم مجتمع بشوید تحت یک بیرق، و وکلایتان را تعیین بکنید. همه به وکلای اسلامی که اعتقاد به مسائل دارد، آنی که ایمان دارد، آنی که اعتقاد دارد که اگر خلاف بکند خواهند او را[مؤاخذه کرد]ولو اینجا مُچَش گیر نکند، جای دیگر مُچَش گیر میکند. امروز روزی است که کلمۀ «وحدت» برای ما فایده ندارد؛ عمل وحدت لازم است. من هم هی میگویم وحدت،[اما]اگر بنا باشد که من مخالفت کنم با دیگران، یک کلمهای است؛ یک ریایی است و بیشتر نیست. فکر این مطلب را بکنید، خودتان بنشینید فکر بکنید.[با]رفقای دیگر، آنهایی که اعتقادشان این است که میخواهند خدمت بکنند به کشور، اعتقادشان این است که میخواهند خدمت بکنند به این ملت، با آنها تفاهم بکنید؛ بگویید اگر خدمت میخواهید بکنید، چرا گروه گروه میشوید؟ همه خدمت بکنید.
گروه گروه شدن معنایش این است که من میخواهم برای خودم بکِشم؛ آن میخواهد
برای خودش بکشد و اظهار وجود میکند. آقا، ما نمیتوانیم در مقابل اسلام اظهار وجود بکنیم. اشتباه است این! جز این معنی که یک تشتّتی پیدا بشود و یک اختلافاتی پیدا بشود و یک ـ عرض میکنم که ـ تأخیری نهضت را عقب بیندازد. شما خیال نکنید این پیش نمیرود، پیش میرود انشاءاللّه. لکن عقب میرود با اختلافاتی که پیدا بشود و اشخاص روشنفکر، اشخاص صاحب قلم، اشخاص صاحب اطلاع و فکر، اینها آدم بعضیشان را میبیند که قلمها را برمیدارند هر چه دلشان میخواهد مینویسند، و موجب تشتت میشوند. همین هم که میگویند وحدت، وحدت، وحدت، همینها وقتی که قلم دستشان میگیرند و مطلب مینویسند، یک وقت دیدیم که حمله کردند به یک مسئلهای از مسائل که مردم به آن مسئله علاقهمند هستند و ایجاد اختلاف میکنند. چرا باید این طور باشد؟! اگر اینها واقعاً راست میگویند که ما مملکت را میخواهیم، ملت را میخواهیم، استقلال را میخواهیم، چرا باید این طور باشد که قلمهایشان برخلاف مسائلی است که ادعا میکنند؟! اولِ کلام میگویند باید این مملکت با هم متحد باشد، آخر کلامشان میبینید که یک کلمهای گفته است که اسباب تشتت میشود! این اطراف دریا و آن فضاحت. اطراف دریا را یک مرد ـ نمیدانم، حالا من که نمیشناسم ـ در مجله گفته: جدا بودن زنها از مردها «ارتجاع» است! «تمدن» این است که پسرها و دخترها تو دریا به هم ور بروند! این تمدن است؟!
این تمدنی است که پنجاه سال حالی ما کردند که این معنای «تمدن» است! پنجاه سال به مغزهای ما تزریق کردند که تمدن عبارت از اینهایی است که کردند. سینمایش بروید، تمدنش عبارت از این است که آن، دستگاهِ وقاحت بود. مجلاتش این طور و روزنامههایش این طور، رادیو و تلویزیونش این طور، همه این طور بودند. و ما از این ضرر دیدیم، همهمان از این ضرر دیدیم، دیدیم که زندگی ما را به هم زدند، نیروی انسانی ما را عقب زدند. نیروی انسانی ما الآن کم داریم. برای چه؟ برای اینکه پنجاه سال
ما را کشیدند به مراکز فحشا، جوانهای ما را کشیدند به مراکز فحشا؛ کشیدند به مراکزی که مغزهای آنها را تهی کردند. یک آدمی که در این نحو سینماهایی که پیش بود ـ حالا من نمیدانم وضعش چه جوری است، آن وقت سینماهایی که بود که همۀ آن دستگاه فساد بود ـ دیگر یک جوانی که میرفت در آنجا، پنج روز، ده روز میرفت، عادت میکرد به این، دیگر نمیتوانست جدّی یک عملی بکند، این دیگر نمیتوانست فکرش را متوجه بکند به اینکه نفت ما را دارند میبرند و همه چیز ما را، دارند، حیثیت ما را دارند میبرند و ما مشغول اینکه سینما را تماشا بکنیم یا نمیدانم ستارۀ سینما را! مجلاتمان این طور، سینماهایمان این طور، همه چیزمان این طور شده بود، و ما را اصلاً خودمان را از بین بردند و یک چیز دیگر جای ما نشاندند ـ مملکت ما متبدل شده بود به یک چیز دیگری.
الآن که در این نهضت بسیاری از قشرها آن وضع سابقشان[را]رها کردهاند، متبدل شدند، این حقوقدانان، این روشنفکرها، این کذاها، اینها چرا نمیآیند ملحق بشوند به همین جمعیتها و با همینها در کارشان چرا همه دست به هم نمیدهند؟ نوشتههایشان جوری باشد که وحدت کلمه ایجاد کند، گفتههایشان[این]جوری باشد؛ جمعیتهایشان این طور باشد. چرا میروند توی مجلس، نمیدانم، وکلا، میگویند که اسلام حالا به درد نمیخورد؟ جز این است که میخواهند فساد کنند؟ ولو یک کلمۀ مفتی که یک کسی بگوید، که در کسی تأثیر نمیکند، اما خود این معنی نشان این را میدهد که رشد نیست. الآن اگر این تمیز میداد که این اسلام بود که همۀ شما را از خارج کشید به اینجا و حالا آزاد شدید، این اسلام بود که شما را از انزوا بیرون آورد، شما همه توسری خور سازمان امنیت بودید، شما همه نمیتوانستید اظهار وجود بکنید، حالا که اسلام آمده و شما را از زاویهها بیرون کشیده، و از خارج، داخل کرده، واردتان کرده در میدان عمل، حالا بر ضد همان اسلامی که همچو خدمتی را به شما کرده است، قیام کردید؟ این باید اسمش را
چی گذاشت؟ این اسمش را میگویید تشخیص نمیدهند؟ یا این قدر با اسلام بد هستند که حتی حاضرند که امریکا و شوروی به آنها حکومت کند و اسلام حکومت نکند؟ چه جوری است وضع؟ اصلاح کنند مردم خودشان را! باید این طبقۀ روشن و این طبقهای که عرض میکنم، کارآمد هستند، خودشان را اصلاح بکنند. این طبقۀ مردم زود صالح میشوند، دست نخوردهاند اینها. ما هر چی داریم از این طبقهای است که ادعا میکنند که ما روشنفکریم و ما حقوقدانیم و ما ـ نمیدانم ـ طرفدار چه هستیم، ما هر چه داریم از اینها داریم صدمه میخوریم. چرا دست به هم نمیدهند این کارها را[بکنند]؟ چرا جلوگیری میکنند از این سیلی که راه افتاده است و میخواهد کارها را اصلاح بکند؟
این دردهایی است که هست و شماها باید درمان بکنید و دست به هم بدهید درمان بکنید. حالا شماها که آمدید، این عمل را بکنید تا ببینیم سایرین چه میکنند. اگر من دیدم شماها کردید...
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته