صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان ویژگیهای رژیم غیر الهی ـ نقش تربیتی رادیو و تلویزیون
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع ویژگیهای رژیم غیر الهی ـ نقش تربیتی رادیو و تلویزیون
-
حضار
حضار: کارکنان رادیو دریا
بسم اللّه الرحمن الرحیم
دستگاههای رژیم سلطنتی و آن چیزهایی که از قبیل رژیم سلطنتی[است]، که روی هم رفته باید بگوییم رژیم[غیرالهی]، رژیمهای غیرالهی برای اینکه وضعش به حسب نوع این است که به ملت خیانت میکنند و برای خودشان دستگاه درست میکنند و به منافع خودشان ملت را به کار میکشند و از ملت جدا هستند، برنامههای آنها این است که با کوششْ ملت را به تباهی بکشند و نسل جوان را فاسد کنند. اگر نسل جوان فاسد نباشد آنها از آن خوف دارند و میترسند که یک وقت نسل جوان یک عصیانی بکند و آنها را به تباهی بکشد. از این جهت، به وسائل مختلفه کوشش میکنند که نسل جوان را به تباهی بکشند که از مسائل روز و از مسائل زندگی کنار باشند. وسائل متعدد، از قبیل مطبوعات که در خدمت آنها بود، رادیو و تلویزیون، سینما، تئاتر، تمام اینها که در خدمت آن رژیمهای غیرتوحیدی هست.
تمام اینها برای این است که ملت را عقب برانند و از توجه به مقدّرات خودشان غافل کنند، و احیاناً بکشانند به طرف خودشان؛ و آنها سرگرم به کارهای غیر مقدّرات خودشان بشوند و آنها هم منافع خودشان را ببرند و مطمئن باشند که کسی مخالفشان نیست. و لهذا جمیع وسائلِ فساد جوانها را اینها فراهم میکردند؛ از قبیل مراکز فحشا که اطلاع لابُد دارید که در تهران خصوصاً چقدر مراکز فحشا بوده است؛ به طرق مختلفهای که بعضی از آنها گفتنی نیست اصلاً؛ و همین طور اطراف دریا. در وقتی که، موقعی که
مردم به دریا رومیآورند، یکی از اموری که آنها دامن به آن میزدند همین اختلاطی بود که بین جوانها و زن و مرد بود. و این نه از باب این بود که اینها میخواستند به جوانهای ما مثلاً خوش بگذرد، بلکه از باب این بود که اینها را به تباهی بکشند. مراکزی که در آن مخدّرات از قبیل مشروبات و دستگاههای تخدیری دیگری بود الی ماشاءاللّه. در سینما جوانهای ما وارد میشدند، اگر چنانچه چند روز وارد میشدند عادت میکردند و سینما با آن صورتهایی که همهاش انحرافی بود، رادیوها همه انحرافی؛ مطبوعات از قبیل روزنامهها؛ از قبیل مجلاّت؛ همه چیزهایی بودند که جوانهای ما را منحرف کنند.
و از جمله چیزهایی که باز مغزهای جوانها را مخدّر است و تخدیر میکند موسیقی است. موسیقی اسباب این میشود که مغز انسان وقتی چند وقت به موسیقی گوش کرد، تبدیل میشود به یک مغزی غیر آن[مغز]کسی که جدّی باشد. از جدّیت، انسان را بیرون میکند، و متوجه میکند به جهاتی دیگر. تمام این وسائلی که حالا این بعضیش بود، و الی ماشاءاللّه وسائل درست کرده بودند، همه برای خاطر این بود که ملت را از مقدّرات خودش غافل کند، و متوجه به جهات دیگر بکند، منحرف کند او را از مسائل روز که مبادا مزاحمش بشود. این یک برنامۀ بسیار مفصّلی بوده است که طرح شده؛ نه این است که مِنْ باب اتفاق مثلاً این مسائل واقع شده. نخیر، این یک طرحهایی است که آنهایی که طرّاح هستند طرح کردند، که این جوانها را به تباهی بکشند.
و علاوه بر این آن فشارهایی که بر مردم میآوردند و آن فشارهایی که به روحانیت میآوردند فشارهایی که به دانشگاهها میآوردند، و به سایر اقشار، روی هم رفته میخواستند که مملکت ما را از «انسان» خالی بکنند، و نیروی انسانی را به تباهی بکشند. دستگاههایی که برای آموزش است، برای پرورش است، تبدیلش کرده بودند به
دستگاههایی که ضد او باشد. آموزشهایی که برای انسان مفید است، برای یک جامعه و کشوری مفید است، آنها حذف میشد و به جای او، آموزشهایی که مخالف مسیر ملت بود، روی شهوات خود فرد بود، لکن با مسیر ملت مخالفت داشت، با مصالح کشور مخالفت داشت؛ آنها را میآوردند.
مقالاتی که مربوط به سرنوشت ملت بود امکان نداشت در روزنامهها نوشته بشود یا رادیوها خوانده بشود. مقالاتی که مخالف مسیر ملت بود، مخالف مصالح جامعه بود، اینها رایج بود ـ و مجلاتی که باید تربیت کند نسل جوان را، مبدّل شده بود به آن تربیتی که همه ملاحظه کردید که مجلات ما چه وضع افتضاحآمیزی داشت. همه برای این بود که جوانها را از مسیری که دارند و مسیر انسانی که باید اینها بروند منحرف کنند به یک مسیر دیگری، و استفاده کنند. استفاده همچو بکنند که تمام مصالح یک کشور را از بین ببرند، همه چیز را به تباهی بکشند، همۀ مخازن ما را به اجنبی بدهند؛ و کسی نباشد که «چرا» بگوید؛ برای اینکه توجه مردم را از آن چیزی که مربوط به زندگیشان است منحرف کردند. وقتی جوانها ـ که اساس یک مملکت هستند، پایۀ یک مملکت هستند ـ همۀ جوانها بروند طرف فحشا، طرف مواد مخدّره، متوجه بشوند به این مجلات و به این اوضاع و به آن وضع رادیو و تلویزیون و به آن مسائلی که بود، دیگر از برای جوان نه وقتی میماند که فکر کند در این امور؛ و نه مغزش کار میکند.
موسیقی از اموری است که البته هر کسی از موسیقی به حسب طبع خوشش میآید؛ لکن از اموری است که انسان را از جدّ بیرون میبرد به یک مطلب هزل. دیگر این جوانی که عادت کرد که روزی چند ساعتش را با موسیقی سر و کار داشته باشد ـ که اینها شاید اکثر رادیوشان و تلویزیونشان از همین قسمها بود ـ یک جوانی که اکثر اوقاتش را صرف بکند در اینکه پای موسیقی بنشیند و اینها، این از مسائل زندگی و از مسائل جدّی بکلی غافل میشود، عادت میکند، مثل همان که به مواد مخدّره عادت میکند. کسانی
که به مواد مخدره عادت میکنند، دیگر نمیتوانند یک انسان جدّی باشند که بتوانند در مسائل سیاسی فکر بکنند. فکر انسان را موسیقی جوری میکند که دیگر نتواند در غیر همان محیط موسیقی و مربوط به شهوات و مربوط به موسیقی نتواند اصلاً فکر بکند. از این جهت اینکه پافشاری داشتند به اینکه رادیو آن طور باشد و تلویزیون آن طور باشد و مجلات آن طور باشند و روزنامهها آن طور باشند و سینماها آن طور باشند؛ و همه روی هم رفته دست به دست هم بدهند و این ملت را سرگرم کنند به این امور، و همۀ مخازن ما را ببرند؛ که الآن که رفتند و گم شدند برای مملکت ما یک چیزِ سالم نمانده؛ هر جایش دست بگذارند ناسالم است.
هیاهو کردند، فریاد کردند که ما میخواهیم شما را به دروازۀ «تمدن بزرگ» برسانیم و واقع مطلب دور کردن ملت بود از اصل تمدن، تا چه رسد به «تمدن بزرگ»! همه را دور کردند از تمدن؛ از آنی که استقلال انسان را درست میکند؛ استقلال فکری انسان. تا انسان استقلال فکری نداشته باشد، نمیتواند یک فرد مفیدی باشد، و اینها میخواستند فرد مفید پیدا نشود، اصلاً از انسان میترسیدند. اینها دیدند که یک مُدرّس،[1]در زمان رضا خان یک مُدرّس بود که در مجلس بود ـ نگذاشت رضا خان آن وقت که جمهوری را میخواست درست بکند، مُدرّس نگذاشت درست بکنند. ولو برخلاف مصالح شد، و اگر شده بود بهتر بود، لکن آن وقت اینها نظر سوء داشتند. یعنی او به سلطنت که نرسیده بود، او میخواست رئیس جمهور بشود؛ و بعدش حالا کارهای دیگر بکند و کسی که جلوی او را گرفت مُدرّس بود که نگذاشت این کار عملی بشود. کسی که تا آخر ایستاد در مقابلش و بالاخره هم جانش را از دست داد، مُدرّس بود که نگذاشت او کارهایی را بکند، لکن آخرش هم در یک جایی[2]شهیدش کردند.
اینها نمیخواهند یک انسان پیدا بشود، کوشش دارند که دانشگاه این قدر مورد توجهشان است و مورد هجومشان هست؛ و تا بتوانند نمیگذارند که برنامههای دانشگاه یک برنامۀ صحیح باشد. اگر هم از آنجا فرض کنید یک برنامه صحیح باشد، نمیگذارند اینها اشتغال داشته باشند هر روز یک غائله درست میکنند؛ یک بساط درست میکنند، غائلههایی ایجاد میکنند که جوانهای ما سرگرم بشوند. در محیط ماها هم همین طور، غائله درست میکنند، میکردند، هر روز یک غائلهای درست میکردند، یک بساطی درست میکردند، که همه را سرگرم به او بکنند و از مسائل اصلی و انسانی ما دور باشیم. جزء همین مسائل، قضیۀ دریاست که حالا شما مطرح میکنید، ـ قضیۀ دریا این بود که این جوانهای نورس و این دخترهای نورس در دریا بروند بریزند به جان هم و هر کاری میخواهند بکنند، نسل ضایع بشود؛ انسان ضایع بشود. یک انسان جوانی که چند ماه در اطراف دریا رفت و دو تا جوان با هم مخلوط شدند، این دیگر نمیتواند فکر بکند که نفت ما را وقتی میخواهند ببرند باید چه بکنم. اصلاً فکر این معنی در ذهن جوانی که فقط توجه به این دارد که یک شعر عاشقانه بخواند، و یک عاشق و معشوقی باشد! اصلاً فکر میرود سراغ یک مسئله، مسیر عوض میشود. اینها روی نقشه کار میکنند. مِنباب اتفاق این جور نشده که دریا این طور باشد وسائل برایشان فراهم میکردند. از قراری که میگویند، همۀ وسائل را برایشان فراهم میکردند، تشویقشان میکردند. به همۀ این مسائل انحرافی تشویق میشدند. اینها برای این بود که جوانها را با هر ترتیبی که شده، با هر جوری که شده از مسیر زندگی خارج کنند، تا اینکه یک ملتی فقیر باشد و نفهمد الآن چیست. یک مملکت فقیر الآن ما داریم؛ و ملت نمیدانست چی هست. حالا که اینها رفتند، چشم باز شده است میبینند تمام بانکها را خالی کردهاند و[قرض]کردند و بردند تمام جواهرات را اینها تمام؛ یعنی بسیاری از جواهرات ما را رضا شاه برد که به انگلیسها رسید؛ و بسیاریش هم ایشان برده، که نمیدانم به که خواهد رسید. بانکهای خارج پر است از این ارزهای اینها و پولهای اینها. و جوانهای ما توجه به این مسائل نداشتند، برای
اینکه توجهشان را منصرف کرده بودند به یک جای دیگر. یک روح جوان تازهرسی که الآن وقت شهواتش هست، اگر مسائل شَهَوی برای او به آن طور رایج بشود و مسائل جدّی به آن طور مَغفولٌ عنه[3]بماند، بالأخره این جوان آن طور بار میآید. دیگر در زمان پیریش هم که به درد نمیخورد، کاری از او نمیآید. آن وقتی که نیروی جوانی است و باید به کار بیاید، آن وقت این نیروی جوانی منحرف است؛ که تهی شده از آنی که بوده و یک چیز دیگر جایش نشسته.
مسائل دیگر زیاد هست، از قبیل همین مسائل غربی و غربزدگی، و اینها اینها هم بساط طولانی دارد. بالاخره اینها با تمام وسائل حساب کرده ـ که نقشههایش بسیار محتمل است که از خارج ریخته میشود و آنهایی که میخواهند منافع ما را ببرند ـ آنها نقشه میدهند، اینها اجرا میکنند؛ یا کارشناسها میآیند اینجا و نقشه میدهند و اجرا میکنند. اینها یک مسائل حساب شدهای است و روی یک مقاصد پلیدی که خارجیها داشتند و خود دستگاه داشت. الآن انشاءاللّه امیدواریم که این مسائل یک مقداری حل بشود. دست آنها ـ بحمداللّه ـ الآن کوتاه است؛ و امیدواریم که تا آخر کوتاه باشد. رژیم رفته است، و امیدواریم که دیگر برنگردد و نخواهد برگشت.
حالا باید جدی بگیرید مسائل را، از آن هزل و شوخی و عرض میکنم که مسائل غیرجدّی برگردید به آن مسائل جدّی، مملکتتان را اداره کنید؛ خودتان باید اداره کنید. دستگاه تلویزیون یا دستگاه رادیو که آموزنده باید باشد، قدرت بدهد به جوانهای ما، جوانهای ما را نیرومند کند، نباید دستگاه تلویزیون جوری باشد که ده ساعت موسیقی بخوانند. جوانی که نیرومند هست از نیرومندی برگردانند به یک حال خُمار و به یک حال خَلْسَه،[4]مثل همان تریاک میماند این هم اینقدر با او فرق ندارد، این یک جور
خلسه میآورد، آن یک جور خلسه میآورد. اینها باید تبدیل بشود. اگر بخواهید مملکتتان یک مملکت صحیح باشد، یک مملکت آزاد باشد، یک مملکت مستقل باشد، مسائل را از این به بعد جدّی بگیرید. رادیو و تلویزیون را تبدیلش کنید به یک رادیو و تلویزیون آموزنده، موسیقی را حذف کنید. نترسید از اینکه به شما بگویند که ما موسیقی را که حذف کردیم کهنهپرست شدیم! باشد ما کهنهپرستیم! از این نترسید. همین کلمات نقشه است برای اینکه شماها را از کار جدی عقب بزنند.
اینکه میگویند که اگر چنانچه موسیقی در رادیو نباشد آنها میروند از جای دیگر میگیرند موسیقی را، بگذار بگیرند از جای دیگر، شما عجالتاً آلوده نباشید؛ آنها هم کمکم برمیگردند به اینجا. این عذر نیست که اگر موسیقی در رادیو نباشد، آنها میروند از جای دیگر موسیقی میگیرند. حالا اگر از جای دیگر موسیقی بگیرند، ما باید به آنها موسیقی بدهیم؟! ما باید خیانت بکنیم؟! این خیانت است به یک مملکتی، خیانت است به جوانهای ما. این موسیقی را حذفش کنید بکلی، عوض این یک چیزی بگذارید آموزنده باشد. کمکم مردم را و جوانهای ما را عادت به آموزندگی بدهید؛ از آن عادت خبیثی که داشتند برگردانید. اینکه میبینید که جوانها اگر این نبود میروند سراغ موسیقی دیگر، برای این که اینها عادت کردند! این شاهد بر این است که جوانهای ما فاسد شدند. الآن ما موظّفیم که این نسلی که فاسد شده برگردانیم به صلاح و نگذاریم این کوچکهای ما فاسد بشوند، اینها را جلویش را بگیریم، باید جدّ باشد این مسائل. اختلاط زن و مرد در اطراف دریا از همان نقشهها بوده است، باید مردم جدیّت کنند خودشان جلو بگیرند. و دستگاههای انتظامی و حکومتها و اینها جلوگیری بکنند، خود مردم جلوگیری بکنند. رادیو این معنی را تبلیغ بکند که نباید این طور بشود، مفاسدش را به آنان بگوید.
و همین طور رادیو یک دستگاهی باشد برای آموزندگی، پرورش یک ملتی. با رادیو
و تلویزیون از همه چیز بهتر میشود پرورش داد مملکت را؛ برای اینکه رادیو و تلویزیون هم مُلاّ و یک آدمی که سواد دارد از او استفاده میکند، هم آن کسی که هیچ سواد ندارد؛ اما از دستگاههای دیگر ـ مثل روزنامه و مجلّه ـ یک دسته میتوانند استفاده بکنند، به یک جای محدودی. الآن رادیو و تلویزیون جوری شده است که در همه جا الآن شما میگویید که[رادیوی]ما را چهار میلیون جمعیت[میشنود]. رادیوها و تلویزیون یک جوری شده است که حالا همه قشرها میبیند و میشنوند. از راه سمع و بصر شما میتوانید خدمت کنید به این مملکت، چنانچه خیانت کردند به این مملکت. رادیو و تلویزیون از اموری است که از همه چیز بهتر میشود به آن آموزندگی داد، دستگاه را دستگاههای مترقی کرد؛ و جوانها را با او تربیت کرد؛ برای اینکه همه گوش میکنند، و همۀ جوانها گوش میکنند و دهاتیها و روستاییها و آنها هم همه، هر کس توانسته یک رادیو پیدا کرده، و اگر نتوانسته، رفته منزل رفیقش و گوش کرده است.
در هر صورت، این دستگاهها باید تبدیل بشود، اگر بخواهید مملکتتان بماند به دست خودتان. و اگر همان برنامهها باشد و همان بساط باشد، بدانید که حالا اگر نشود، بعد از چند سال دیگر دوباره برگشت به همان مسائل است، و دوباره بدبختی برای اعقاب[5]شما خواهد بود.
انشاءاللّه خداوند همۀ را تأیید کند و همه ملت ما را بیدار کند و همۀ ملت ما به مصالح خودشان آشنا بشوند؛ و از آن نقشههایی که برای ما کشیدهاند انشاءاللّه مطلع بشوند و خنثی کنند آنها را.