صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان تفاهم ارتش و ملت
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع تفاهم ارتش و ملت
-
حضار
حضار: افسران و درجهداران هوانیروز
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من از شما جوانهای نیرومند مؤمن تشکر میکنم که آمدهاید و از نزدیک با من ملاقات، و حضور خودتان را در همۀ مشکلاتی که مملکت ما الآن دارد اعلام کردید.
میدانید که امروز مملکت آشفتگی زیاد دارد. اینها یک مملکت آشفتهای درست کردند، و به جا گذاشتند و رفتند. و الآن شما وارث یک مملکت خراب شده تقریباً هستید. و همۀ ما باید کوشش کنیم که حالا ـ که سد عظیم را شکستیم و پشت سد، اینقدر خرابی داریم میبینیم ـ کوشش کنیم در ساختن این مملکت. و کوشش به این است که هر گروهی در هر محلی که هستند در همان محل خوب عمل کنند. معنایش این نیست که شما که در یک محل خاصی خدمت میکنید کوششتان این باشد که در جای دیگری یک خدمتی بکنید. کوشش برای ساختن این است که هر جمعیتی آن کار خودش را خوب انجام بدهد، اینکه به او محول شده است، آن را خوب انجام بدهد. اگر همۀ قشرهای مملکت به این فکر باشند که الآن مملکت اسلامی است و باید همان طوری که دستور اسلام است عمل بکنند. کم کاری در کاری که باید کار بکنند نداشته باشند، انحراف نباشد در کار، با صداقت، با امانت، با توجه به خدا، عمل بکنند.
شما ملاحظه کردید که در این انقلاب شما همه قلوبتان برگشت به طرف ملت. و خدای تبارک و تعالی این قلبها را برگرداند. و الاّ یک ارتشی که در طرف دیگری بود،
باید به حسب آن وضعی که ارتش دارد، باید برخلاف مسیر مقابل خودش باشد. لکن شما ملاحظه کردید که دلهایتان برگشت به این طرف؛ و اسباب این شد که گروهها[ی]مختلف پیوستند به ملت و با ملت هم قدم شدند، هم صدا شدند؛ و این موجب پیروزی ملت شد. ملتی که هیچ نداشت؛ و آن طرف همه چیز داشت. این ارادۀ خدا بود که ما را پیروز کرد. و ما باید طوری عمل کنیم که این عنایت الهی محفوظ بماند برای ما، امانت داشته باشیم، توجه به خدا داشته باشیم، برای ملت خدمتگزار باشیم، همهمان وضعمان تغییر بکند با وضعی که رژیمهای طاغوتی دارند. بنای ما بر این باشد که به مملکتمان خدمت بکنیم؛ به ملت خدمت بکنیم.
ارتش باید نگهبان یک ملت باشد و نگهبان کشور باشد؛ و سایر قوای انتظامی هم همین طور. باید طوری عمل بکنند که ملت را برادر خود بدانند، و ملت هم آنها را برادر خود. آنها پشتیبان ملت باشند، ملت پشتیبان آنها. اگر یک مملکتی دولت و ملتش، ارتش و ملت، قوای انتظامی و ملت از هم شدند، با هم شدند و هر دو احساس کردند که باید خدمت به هم بکنند، یک همچو مملکتی و کشوری شکست نخواهد خورد.
عمدۀ شکستهایی که کشورها میخورند برای پوسیدگی است که از باطن خودشان پیدا میشود. ارتششان از آنها جدا میشود؛ ملت پشت به آنها میکند. همین پیروزی که شما مشاهده کردید در ایران، دیدید که ملت پشت کرده بود به دستگاه و فریاد میکرد «نمیخواهیم». ارتش هم از همین ملت بودند، ژاندارمری هم از همین ملت بودند، اینها برادر بودند، میدیدند که نمیشود مخالفت کرد؛ نمیشود تا آخر سرکوبی کرد ملت را، این است که پیوستند به ملت. خرابیها مال این است که یک مملکتی قوای انتظامیاش را جدا کنند از ملت؛ ارتشش از ملت جدا باشد؛ به طوری که ملت وقتی که ارتش را ببیند از آن فرار کند؛ ارتش هم در ذهنش این باشد که باید سرکوبی کند ملت را! ژاندارمریاش
هم همین طور. شهربانیاش هم همین طور. اداراتش هم همین طور. وقتی بنا شد که یک کشوری اینطور حالش شد که ملت علی_' حده شدند و دولت با همۀ بساطش هم علی_' حده، این دولت پشتیبان ندارد. ملت باید پشتیبان دولتها باشد. دولتی که پشتیبان ندارد شکست خواهد خورد. همۀ دولتهایی که در خارج شکست میخورند ـ و مال خودمان هم دیدیم که رژیم سلطنت اصلاً به هم خورد ـ برای همین بود که تفاهم مابین ملت و رژیم نبود. اگر ملت با رژیم تفاهم داشتند، این مسائل پیش نمیآمد؛ اصلاً الآن شما مشغول کار خودتان بودید؛ ما هم مشغول کار خودمان، این مسائل روی همین زمینه پیش آمد که دولتها در مقابل ملت میایستادند و جبهه میگرفتند، ملت هم در مقابل دولت همین طور بود، وقتی اینطور شد، نمیتواند دوام داشته باشد. ممکن است سرنیزه تا یک مدتی باشد، اما دوام نمیتواند داشته باشد. اما اگر ملت و دولت هر دو با هم باشند، دوست باشند، اینها خودشان را خدمتگزار آنها بدانند، آنها خودشان را پشتیبان اینها بدانند ، هر دو به هم خدمت بخواهند بکنند، یک همچو ملت و دولتی هیچ وقت شکست نخواهد خورد. تا اینطور هستید که با ملت هستید، تا اینطور هستید که توجه به خدا داشته باشید، شکست برایتان نیست.
بپرهیزید از اینکه از ملت جدا بشوید؛ شما را بخواهند جدا بکنند. ملت هم باید بپرهیزد از اینکه از شما جدا باشد. وقتی این دو قدرت همراه هم شدند، هیچ قدرتی نمیتواند اینها را شکست بدهد. همۀ قدرتهای خارجی، همۀ قدرتها تقریباً، یعنی اینهایی که تماس داشتند ـ خوب بعضی تماسی نداشتند ـ چه ابرقدرتها و چه قدرتهایی که با این ممالک ما تماس داشتند، همه کوشش کردند که محمدرضا بماند، همۀ کوشششان این بود که بماند ـ اگر «همۀ» نگوییم، یک اکثریتی که یکی ـ دو تا از آن میشود گفت مستثنا بود، که آن هم کاری نداشت ـ در عین حال چون ملت یک مطلبی را نمیخواست، نشد. وقتی ملت نخواست، قوای انتظامی هم وفادار دیگر نمیتوانند باشند به یک نفر.
نمیشود که قوای انتظامی، که از همین مردم است، پسرش توی این مردم است، برادرش توی این مردم است، عیالش در این مردم است، برای خاطر یک نفر از همه چیز خودش دست بردارد. برای چی؟ یکوقت این است که خدا و اسلام است، انسان میتواند از خودش بگذرد برای خاطر اسلام، برای خاطر خدا، برای خاطر عقیده. یکوقت این حرفها نیست. یک رژیمی است که طاغوتی است. معنا ندارد که انسان برای خاطر یک نفر دیگر از خودش بگذرد. از این جهت، چون پشتیبان نداشت این، وقتی که ملت با دست خالی فشار آورد، شماها هم به او پیوستید، همۀ قوای انتظامی رو آوردند به این طرف، و او هم وقتی دید که از باطن پوسیده است مسئله، نتوانست کاری بکند، دیگران هم نتوانستند. کوشش کنید که قوای شما با ملت یکی باشد، با ملت تفاهم داشته باشید.
انشاءاللّه خداوند همۀ شما را حفظ کند؛ و همۀ شما را از لشکر امام زمان ـ سلاماللّه علیه ـ قرار بدهد.