صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان اهمیت و ضرورت قانون اساسی و مجلس خبرگان
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع اهمیت و ضرورت قانون اساسی و مجلس خبرگان
-
حضار
حضار: نمایندگان کمیتۀ امور صنفی و نمایندگان اصناف تهران
بسم اللّه الرحمن الرحیم
مطالب شما دو بخش بود: یکی راجع به امور بازرگانی و بازار، و برگرداندن بازار به یک بازار اسلامی که اشخاصی که بر خلاف موازین اعمالی میکنند جلو گیری بشود. یکی هم راجع به قانون اساسی و وضع قانون اساسی.
من حالا اعتقادم این است که آن قسمت اول یک قدری ما صبر بکنیم. و قسمت ثانی، که الآن اولویت دارد، در آن صحبت بکنیم. و بعد مربوط به او اقدام بکنیم.
الآن چیزی که مطرح است آن چیزی است که اساس اسلام و اساس مذهب مبتنی بر او است. و آن قانون اساسی مملکت است. در قانون اساسی مملکت یک صحبت در این است که شما گفتید که باید روی موازین شرعیه باشد. شک ندارد این. لکن شماها مطالعه کنید، همین قانونی را که منتشر شده است، و هر جا که نظر دارید یا اصحاب نظر، نظر دادهاند نظرتان را بنویسید، و به مجلس سنا، که بناست همۀ نظرها مجتمع بشود آنجا، بدهید تا انشاءاللّه بعدِ آن خبرگانی که آنجا میروند آنجا انظار را روی هم بریزند و اصلاح کنند.
و یک مسئلۀ دیگر که مهم است قضیۀ خبرگان است. در قضیۀ خبرگان اهمیت خیلی زیاد است، برای اینکه ممکن است که یکوقتی اگر ماها، شماها، غفلت کنید یا سستی کنید یا انظارتان را متوجه به یک مسائل دیگر بکنید و اشتغال به مطالب دیگر پیدا بکنید،
اشخاصی که با مسیر شما مخالف هستند چند نفری بفرستند در مجلس و موجب زحمت بشوند. از این جهت، در این وقت باید همۀ توجه به این دو تا مطلب باشد: یکی تدوین قانون اساسی؛ یعنی نظر در قانون اساسی، که از شماها هر کس صاحبنظر است نظر بدهد. و یکی هم انتخاب اشخاصی که باید بشود. اشخاصی که متدین باشند. اشخاصی که اهل نظر باشند؛ شرقی و غربی نباشند؛ مورد اطمینان جامعه باشند. این چند نفری که در تهران[انتخاب]شده است، باید یک همچو اشخاصی باشند، که البته یک معرفی هم بعد اشخاص صاحبنظر میکنند. در هر صورت الآن طرح همۀ چیزها ـ چون طرحهای زیادی الآن میآید ـ طرح همه چیز الآن یک قدری با مسیر، مخالفت دارد، آن چیزها را قدم، قدم باید پیش رفت؛ یعنی هر چه در هر وقتی که موقعش هست. یک مسائلی است که حالا موقعش است. یک مسائلی است که بعد موقعش است، یک مسائلی است که متأخرتر[است].
آنکه الآن مطرح است آنهایی است که اساس حکومت ماست. اگر در اساس قانون اساسی ما یک خدشهای بشود، یک اشتباهاتی باشد، یا عمدی یا خطایی، این سرنوشت یک مملکتی را عوض میکند. بنابراین، الآن راجع به اصناف و گرفتاریهایی که در اصناف است و چیزهایی که در بازار واقع میشود، الآن طرح این مسئله یک قدری زود است. طرح این مسئله باید بشود که همه نظر بدهید راجع به قانون اساسی، قوایتان را صرف این مطلب بکنید. الآن ما احتیاجمان به این مسئله است، نه احتیاجمان به بازار. ما همه احتیاجات داریم. خوب، مدارس ما نواقص دارد باید رفع بشود؛ دانشگاه هم نواقص دارد؛ دادگستری هم نواقص دارد؛ همۀ اینها باید رفع بشود؛ اما اگر ما حالا از این مطلبی که الآن اساسی است برای ما دست برداریم و برویم سراغ آن مسائل، خدای نخواسته رخنه میکنند در این مسئلۀ اساسی ما، بعد هم اگر خدای نخواسته آنها غلبه بکنند، دیگر نه بازاری برای شما میماند و نه مدرسهای برای ما. پس، حالا باید این دو تا
مسئلهای که الآن موقعش است، دو مسئلۀ دیگر هم بعد از این موقعش است: یکی انتخابات است؛ و دیگری انتخاب رئیس جمهور. انتخابات مجلس شوراست؛ که امسال غیر سالهای سابق است؛ غیر دورههای سابق است. دورههای سابق فرمایشی بود. هیچ کدامتان هم اطلاع نداشتید که کی وکیل میشود و کیْ میشود، چه بخواهید و چه نخواهید میشد. اما حالا اینطور نیست، خود شما باید تعیین بکنید. و در آنجا هم آن قدم بعد باید برداشته بشود؛ و وکلایی که آنجا تعیین میشود هم باید بعد همهتان نظر بدهید به او و بعداز اینکه این مسائل تمام شد و یک استقراری در حکومت پیدا شد، آن وقت این مسائل باید به طور دقیق بررسی بشود. پس حالا همۀ ما، نه من به احتیاجات خودم و نه شما به احتیاجات خودتان الآن نظر نکنید، خیال کنید که یک ـ دو سال دیگر هم خدای نخواسته این حکومت، آن بود. یک چند ماهی است. انشاءاللّه با یک چند ماهی تمام میشود مسئله. و این چند ماه هم روی همان سالهای طولانی که گذشته است.
و مهم این است که یک اختلافاتی الآن ایجاد میکنند. یعنی اشخاصی میخواهند نگذارند که نهضت ما نتیجه بگیرد. یک نهضتی کردهاید شما، یک قدرت بزرگی را شکست دادید؛ لکن نتیجه این نبوده است که فقط آن قدرت برود. اگر عوض آن قدرت یک قدرتی نظیر او آن بیاید، خوب همان است که بود. پس عمده این است که ما بعد از رفتن آن قدرت، نتیجهای که اسلام میخواهد، نتیجهای که صلاح مسلمین است، بگیریم. در همین حالی که برای نتیجه، مشغول بررسی و اقدام است، یک دستهایی از خارج و داخل مشغول ایجاد اختلافاتند. یک اختلافاتی بین مردم به جهات مختلف، به اسمای مختلف، به جهات مختلف. خیلی توجه به این معنا بکنید، و به دوستانتان و بازاریها هم، بعد از اینکه سلام من را میرسانید، این مطلب را بگویید که توجه تام به این معنا داشته باشید، که هر کس بخواهد ایجاد اختلافی بکند بدانید که یا آدم نادانی است، تحت تأثیر واقع شده است؛ یا آدم شیطانی است که میخواهد نگذارد نهضت درست
بشود. الآن اختلاف سر هیچ چیز نکنید. من در آن صحبتهای طولانی هم که کردم سفارش کردهام این مطلب را. شما هم به رفقایتان، به دوستانتان، خودتان توجه این معنا را داشته باشید که الآن اختلاف ایجاد نشود. یکی بیاید بگوید کتاب کی چطور است؛ کی بگوید چطور است، نباشد. الآن اختلافات اسباب این میشود که ما نتوانیم این قدم را که الآن لازم است برداریم.
بنابراین، این مسئلۀ اول شما انشاءاللّه بعد از یک مدتی که یک استقراری پیدا کند، لااقل یک حکومت مستقری پیدا بکنیم. و این نقیصه و خیلی نقایص دیگر. یکی و دو تا نیست. برای اینکه پنجاه سال، اقلاً پنجاه و چند سال، و 2500 سال هم جلوتر، کوشش کردهاند تا اینکه خراب کنند. هیچ برای آبادی کوششی نکردهاند. منتها یک کسی خراب میکرد و نمیگفت که من دارم آباد میکنم؛ این محمد رضا خراب میکرد و فریاد میکرد که ما میخواهیم به «تمدن بزرگ» برسیم! ما را عقب راندند. فرهنگ ما عقب است الآن. اقتصاد ما سالم نیست. درست انشاءاللّه میشود. و همه چیز ما خراب است. همه جا خراب. هی وعده دادند! الآن از هر طرفی که از ایران میآیند اینجا پیش ما، تقریباً هر چند روز یک دفعه یک گروهی از اطراف میآیند، همه شکایت از اینکه ما هیچی نداریم. نه بهداری داریم، نه اسفالت داریم، نه چی داریم. من گاهی به آنها میگویم که آقا، شما خیال نکنید که شما هیچی ندارید؛ تهران هم ندارد. در تهران این زاغهنشینها را بروید ببینید که اینها هم هیچ ندارند، یک تکهای از تهران است که چیز دارد. این بیچارهها و مستضعفینی که اطراف تهران الآن خیمه دارند، و نمی دانم، کپر[1]دارند، و امثال ذلک، آنها هم هیچی ندارند. اینها کوشش کردهاند به اینکه نگذارند یک مملکتی آباد بشود. با اسم اینکه میخواهند «تمدن بزرگ» درست کنیم بکلی خراب کردند. انشاءاللّه باید بعد از اینکه اساس مطلب درست بشود، به اینها رسیدگی بشود.
یکی هم قضیۀ بازار است که حالا هم خوب، صحبتش هی هست، قضیۀ گرانفروشیهای زیاد. آخر فکر نمیکنند اینهایی که اجحاف اینقدر میکنند، گرانفروشی اینقدر میکنند، که این برادرهایشان، این بیچارهها، این سروپا برهنهها که فریاد کردند توی این خیابانها و خونشان را دادند حالا باید اینطور باهاشان معامله کنند که یک کسی که هیچی ندارد نتواند هندوانه بخرد و در تابستان یک فقیری که چند تا بچه دارد نتواند هندوانه بخرد! نتواند یک میوهای برای زن و بچهاش ببرد، برای اینکه وضع گرانی آنطور است، و ما نمیدانیم باید چه بکنیم. آیا میشود که دربازار یک خیرمندانی باشند که یک دکانهایی باز کنند عمومی برای مردم یک قیمت مناسبتری بگذارند تا این گرانفروشی تمام بشود؟ این دیگر نمیدانم حالا. علی ایّ حال[2]خداوند همهتان را تأیید کند و موفق باشید که یک بازار اسلامی، یک مملکت اسلامی، پیدا بکنید که این الگو بشود برای همه جا انشاءاللّه.