صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان روحانیت با انقلاب سفید شاهانه مخالف است
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع روحانیت با انقلاب سفید شاهانه مخالف است
-
حضار
حضار:دانشجویان دانشگاه تهران، طلاّب و اهالی قم
[یکی از حضّار:تحریمش کنید.]
بسم اللّه الرحمن الرحیم
از زندانی بودن آقای طالقانی و مهندس[1]افسرده نباشید؛ تا این چیزها نباشد کارها درست نمیشود. تا زندان رفتنها نباشد پیروزی به دست نمیآید. هدفْ بزرگتر از آزاد شدن عدّهای است، هدف را باید در نظر داشت. هدفْ اسلام است؛ استقلال مملکت است؛ طرد عمّال اسرائیل است؛ اتّحاد با کشورهای اسلامی است. الآن تمام اقتصاد مملکت در دست اسرائیل است؛ عمّال اسرائیل اقتصاد ایران را قبضه نمودهاند؛ اکثر کارخانجات در دست آنها اداره میشود: تلویزیون، کارخانۀ ارج، پپسیکولا[2].
دو هواپیمایی که قرار بود حجّاج را به مکّه ببرند مال اسرائیل بود! بعد دولت عربستان سعودی به این عمل اعتراض کرد و ناچار شدند از این عمل خودداری کنند. امروز حتّی تخممرغ از اسرائیل وارد میکنند. باید صفها را فشرده کنید. اینها عمّال استعمار هستند؛ باید ریشۀ استعمار را کَنْد.
آقایان سعی کنید در دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببرید؛ تبلیغات مذهبی بکنید؛ مسجد بسازید؛ اجتماعاً نماز بخوانید؛ تظاهر به نماز خواندن بکنید. وحدت مذهبی لازم است.
وحدت مذهبی است که این اجتماع عظیم و فشرده را ایجاد میکند. اگر علاقه به استقلال ایران دارید، وحدت مذهبی داشته باشید.
بعد از اینکه دستگاه دید بیش از این نمیتواند این فضاحت را تحمّل کند و از تمام ممالک اسلامی و غیر اسلامی فشار آوردند و نفرتهای ممالک اسلامی را نسبت به خود احساس نمود، وقتی اوضاع را چه از داخل و چه از خارج تاریک دیدند، اینها شبانه مرا به اینجا آوردند تا به اصطلاح مرا سالم به اینجا برسانند. آنها میگفتند ما باید شما را محفوظ نگاه داریم. آنها میترسیدند که مردم به من آسیبی برسانند! آیا ملّت اسلام قصد جان مرا دارند؟! بعد از رسواییها، وقتی دیدند دیگر نمیتوانند هیچ جای پایی بگذارند و تمام ملتها، دولتهای خارجی با آنها نظر خوشی ندارند، و مخصوصاً دیدند اکنون ایّام حج و محرّم است و معلوم نیست در مراسم حج چه خواهد شد و در ماه محرّم چه خواهد شد، ما را آزاد کردند؛ ولی بعداً به خیال سمپاشی افتادند. فکر کردند با مطبوعات میتوانند ما را در نظر مردم خوار کنند؛ خیال کردند میتوانند بین مردم و روحانیت جدایی ایجاد کنند.
چند روز است آزاد شدهام. فرصت مطالعۀ روزنامه نداشتم. در زندان فراغت داشتم و مطالعه میکردم تا اینکه روزنامۀ اطّلاعات، مورّخ سه شنبه 18 فروردین 43، را به من دادند. من از آقایان گله دارم که چرا زودتر به من[اطّلاع]ندادند. در این روزنامۀ کثیف اطّلاعات، تحت عنوان «اتّحاد مقدّس»، در سرمقاله نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیون با «انقلاب سفید» شاه و ملّت موافق هستند! کدام انقلاب؟ کدام ملّت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟!
آقایان که در دانشگاه هستید، برسانید به همه که روحانیت با این «انقلاب» موافق
نیست. ما که وسیلۀ انتشاراتی نداریم؛ همه چیز را از ما گرفتهاند. تلویزیون و رادیو را از ما گرفتهاند. تلویزیون که در دست آن نانجیب[3]است؛ رادیو هم که در دست خودشان هست؛ مطبوعات ما کثیف است. آنها مطلبی را مینویسند یا میگویند، فوراً به تمام نقاط دور دست میرسانند؛ آن وقت مردم بیاطّلاع فکر میکنند که روحانیون هم با آنها هستند. روحانیون با این مفاسد دوستی ندارند. اگر روزنامۀ اطّلاعات جبران نکند، با عکسالعمل شدید ما مواجه خواهد شد.
[امام:]نه. حالا موقعش نیست؛ هر چیزی جایی دارد.
خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. با سرنیزه نمیشود اصلاحات کرد. با نوشتن «خمینیِ خائن» به دیوارهای تهران که مملکت اصلاح نمیشود! دیدید غلط کردید؟ دیدید اشتباه کردید؟ خاضع به احکام اسلام شوید ما شما را پشتیبانی میکنیم. اگر از آزاد نمودن ما برنامۀ دیگری دارند، اگر خیال دیگری در سر دارند، اگر میخواهند آشوب کنند، بسماللّه! بفرمایند.
در روزنامۀ[مورّخ 13/5/1342]که مرا از زندان قیطریّه آوردند، نوشتند که مفهومش این بود که روحانیت در سیاست مداخله نخواهد کرد. من الآن حقیقت موضوع را برای شما بیان میکنم. آمد یک نفر از اشخاصی که میل ندارم اسمش را بیاورم، گفت آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ، خلاصه پدرسوختگی است! و آن را شما برای ما بگذارید! چون موقعْ مقتضی نبود نخواستم با او بحثی بکنم. گفتم: ما از اوّل وارد این سیاست که شما میگویید نبودهایم. امروز چون موقع مقتضی است، میگویم.
اسلام این نیست. واللّه اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرّفی کردهاند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه میگیرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم؛ من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیۀ اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامی اینجاست. باید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد. نمیخواهند این مملکت اصلاح بشود؛ اجانب نمیخواهند مملکت آباد شود. اینها حتّی آب هم برای این ملّت تهیه نکردهاند! آبی که ما در قم از آن استفاده میکنیم، در اروپا حتّی به حیواناتشان هم نمیدهند! اگر راست میگویند برای بیکاران کار پیدا کنند. این جوان بعد از بیست سال تحصیل، کار میخواهد. فردا، که فارغالتّحصیل میشود، سرگردان است. اگر معاشش فراهم نشود نمیتواند دین خود را حفظ کند. شما خیال میکنید آن دزدی که شبها از دیوار، با آن همه مخاطرات، بالا میرود و یا زنی که عفت خود را میفروشد، تقصیر دارد؟ وضع معیشتْ بد است که این همه جنایات و مفاسد، که شب و روز در روزنامهها میخوانید، به وجود میآورد.
وقتی که در زندان بودم، خبر آوردند که سرمای همدان به 33 درجه رسیده؛ بعد خبر آوردند که دو هزار نفر از سرما تلف شدهاند. در آن حالت من دستم بسته بود؛ چه میتوانستم بکنم؟ این تازه در همدان بود؛ البتّه در تهران و شهرهای دیگر هم تلفاتی بود. دولت چه اقدامی نمود؟ در یک چنین وضع برای استقبال از اربابان خود، با طیّاره از هلند گل میآورند! پول ملّت فقیر را تلف میکنند. اجارۀ هواپیما که از هلند گل میآورد سیصد هزار تومان است! جبران کنید غلطهای خود را؛ اسلام را رعایت کنید.
در ایّام گرفتاری، در روزنامۀاطلاعات، دربارۀ وضع مادّی و بهداشتی مردم جنوب مطلبی خواندم؛ تعجّب کردم! چگونه این مطلب را گذاشته بنویسند. یکی از خبرنگاران،
پس از بازدید از وضع مردم جنوب، چنین نوشته بود که در جنوب ایران در دهات اصلاً از دکتر و دارو خبری نیست؛ آب وجود ندارد. و یک ده، اکثر مردمش کور بودند. خلاصه از کلّیۀ وسایل و نیازمندیهای اوّلیۀ زندگی محروم بودند. آن وقت در کنفرانس «اکافه»،[4]که نمایندگان دول دنیا جمع شده بودند که فکری برای وضع اقتصاد دول بکنند ـ اگر بخواهند عمل بکنند ـ در صورتی که اعضای شرکت کننده، چه از کشورهای کوچک و چه بزرگ، همه دم از اشکالات اقتصادی خود میزنند، هیئت نمایندگی ایران اظهار میکند که وضع اقتصادی ایران کمال مطلوب است و هیچ عیب و نقصی ندارد! آیا وضع اقتصادی انگلستان بد است؛ ایران خوب است؟! وضع اقتصادی هندوستان بعد از آن همه پیشرفت بد است، ایران خوب است؟! همین طور ژاپن وضع اقتصادیش بد است، ایران خوب است؟!
آقایان در کاخهای خود نشستهاند میگویند «ملّت مترقّی»! «ملّت مترقّی» از گرسنگی میمیرد؟! امیر اسلام، علی ـ علیهالسّلام ـ نان جو میخورد. برای مهمانیی که به افتخار اربابان خود ترتیب میدهند، پانصد هزار تومان، یک میلیون تومان، یا بیشتر خرج کنند و مرتّب دم از برنامۀ «مترقّی» میزنند! میگویند کشور ما در ردیف کشورهای طراز اوّل است! مگر با رفتن چند زن به مجلس، مملکتْ مترقّی میشود. مملکت با برنامههای اسرائیل درست نخواهد شد.
اسلام برای تمام زندگی انسان، از روزی که متولّد میشود تا موقعی که وارد در قبر شود، دستور و حکم دارد. صحبتْ نزاع با شخص نیست؛ بعد از اینکه دولت قبلی رفت، یک نفر در زندان آمد پیش من و از دولت گذشته بدگویی کرد و گفت این دولت برنامههای «مترقّی» دارد. گفتم ما با کسی غرض شخصی نداریم؛ ما با عمل اشخاص کار
داریم؛ ملّت فقیر را نجات دهید. دیروز خانوادههای شهدای پانزدۀ خرداد اینجا بودند. چیزی که مرا رنج میداد این بود که به من این صحبتها نشده بود تا از حبس آمدم بیرون. عصر همان روز ـ دفعۀ اوّل ـ جریان را مطّلع شدم. کشتارِ پانزدۀ خرداد از اعمال یک قشون با ملّت بیگانه بدتر بود. آنها بچهها را نمیکشتند، زنها را نمیکشتند. امروز جشن معنی ندارد. تا ملّت عمر دارد، غمگین در مصیبت پانزدۀ خرداد است. یکی از اولیای امور، ضمن سخنرانی، گفته بود: پانزدۀ خرداد ننگ ملّت ایران است؛ ولی من صحبت او را تکمیل میکنم: پانزدۀ خرداد ننگْ ملّت بود؛ زیرا از پول همین ملّت، اسلحه تهیّه شده و با این اسلحه مردم را کشتند!