صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان تلاش دشمنان برای جدا کردن دین از سیاست ـ توطئه به منظور پیشگیری حاکمیت اسلام
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع تلاش دشمنان برای جدا کردن دین از سیاست ـ توطئه به منظور پیشگیری حاکمیت اسلام
-
حضار
حضار: جامعۀ وعاظ تهران
بسم اللّه الرحمن الرحیم
مسجد و منبر در صدر اسلام مرکز فعالیتهای سیاسی بوده. جنگهایی که در اسلام میشده است بسیاری از آن از مسجد طرحش ریخته میشد یا از منبر حضرت امیر ـ سلاماللّه علیه ـ به حسب بعضی خطبههایی که در نهجالبلاغه جمع شده است، خطیب بزرگ و فخر خطباست، با آن خطبههای بزرگ مردم را تجهیز میکردند برای دفاع از اسلام. و همین طور دستورهای اخلاقی، دستورهای عقیدتی، و همه چیز، در این کتاب مقدس هست. مسجد جایی بودهاست که از آنجا شروع میشده است به فعالیتهای سیاسی. منبر هم جایی بوده است که محل خطبهها بوده است، خطبههای سازنده و سیاسی. معالأسف تبلیغات زیادی از شاید قریب سیصد سال پیش از این شده است؛ یعنی از آن وقتی که غرب به اینجا راه پیدا کرده، و مطالعات در حال مردم شرق عموماً کردهاند و رسیدگی به اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی و اخلاقی مردم شرق آنها کردهاند، و آن وقتی که وسایل رفت و آمد مثل حالا نبوده است. در تاریخ میبینید که با شتر حرکت میکردند، این بیابانهای مملکت ما را بررسی میکردند، تمام جاها را اینها بررسی کردند. و تمام مخازن ما را بهتر از ما مطلعند و تمام گروههای کشور را، چه مرزنشینها و عشایر و چه مرکزنشینها و روشنفکرها، همۀ این را اینها مطالعه کردند، و به آن نتیجه رسیدند که مسجد و محراب را و دانشگاه را باید به یک وضعی درست کرد که
نتیجه نداشته باشد. یعنی آن نتیجهای که اسلام از مسجد و منبر و از دانشگاه میخواهد[1]حاصل بشود خنثی کنند...
راجع به مسجد و منبر و روحانیت مأمورشان، که رضا خان بود، آمد و ـ شاید اکثر شما یادتان نباشد که چه کرد ـ تمام منابر تعطیل شد؛ تمام مساجد نیمه تعطیل؛ تمام مجالس روضهخوانی همه از بین رفت. تمام روحانیت دستخوش مفسدههایی که آنها داشتند... عمامهها را برداشتند؛ لباسها را از[تن]آنها کندند؛ تغییر دادند؛ منبری، محرابی، کوچک، بزرگ ـ همه در تحت فشار واقع شدند. و یک چیز مهمی که هم در دانشگاه عمل شده و هم در منبر و محراب و روحانیت، این است که تبلیغات دامنهدار شده است که به خود روحانیون هم مطلب را مشتبه کنند که شما چه کار دارید به سیاست. شما بروید نمازتان را بخوانید! عبا را به سرتان بکشید بروید نماز را بخوانید. و بعد از نماز هم، اگر میتوانید چند کلمه بگویید. و بعد هم برگردید خانهتان. چه کار دارید به مملکت! به احتیاجات ملت شما چه کار دارید؟! این کارش با ماها.
ما وقتی که از آن حبس بنا بود بیاییم به آن حصر،[2]این پاکروان ـ مثل اینکه مقتول هم شد، آن وقت رئیس سازمان بود ـ[3]آمد آنجا. من و آقای قمی[4]هر دو با هم نشسته بودیم. آن هم آمد و گفت به اینکه این سیاستکاری است که دروغگویی در آن هست، بدجنسی، مثلاً، در آن هست؛ چه هست؛ این آخر کلمهاش این بود که پدرسوختهای در آن هست! این را شما بگذارید برای ما! من گفتم سیاست به این معنایی که شما میگویید مال شماست!
اینها همچو تبلیغات کرده بودند که اگر یک ملاّیی وارد میشد در امر سیاسی، راجع به حکومت میخواست صحبت بکند، راجع به مجلس صحبت بکند، راجع به گرفتاریهای سیاسی مردم میخواست صحبت بکند، در خود جامعۀ روحانیت میگفتند که این آدم «سیاسی» است، دیگر به درد نمیخورد! همان خاصیتی که در علی بن ابیطالب بود که یک رجل سیاسی بود. از خطبش معلوم است که مرد سیاست بوده؛ و از کاغذی که به مالک اشتر نوشته و دستورهایی که داده، همهاش دستورهای سیاسی است. ما غفلت کردیم از مبادی امر و از صدر اسلام و از کیفیت سیاست رسول اکرم و از سیاست امیرالمؤمنین ـ سلاماللّه علیه ـ و سیاست زیر زیر ائمه ـ علیهم السلام ـ که به صورت تقیه سیاستها را اجرا میکردند. به ما اینها تزریق کردند، و حتی به خود ما تعمیه[5]کردند، که شما حق دخالت در این امور ندارید. اصلاً در شأن شما نیست! با این اسم که ما یک قدری خوشحال بشویم که آقا شما بالاتر از این هستید که در سیاست دخالت بکنید! شما یک رجل روحانی هستید؛ شما باید مردم را تهذیب اخلاقشان را بکنید؛ اخلاق برای مردم بگویید؛ و امثال این حرفها. هم منبرها را از محتوایی که باید داشته باشد، که آن دخالت در امور سیاستِ مملکت است؛ و هم مسجدها را و هم سایر طبقات روحانیون را و هم حوزههای علمیه را از آن محتوایی که اسلام از اول میخواسته اینها[داشته]باشند و این کارها را بکنند[باز داشتند]. «حوادث واقعه» باید به روحانیین رجوع بشود. «حوادث واقعه» چه چیز است؟ حادثهها همین حوادث سیاسی است. حالا احکام جزء «حوادث» نیست. وامّا الحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ[6]رجوع کنید به فقها. حوادث همین سیاستهاست. این «حادثه»ها عبارت از اینهایی است که برای ملتها پیش میآید. این است که باید مراجعه کنند به کسان دیگری که در راس مثلاً هستند. والاّ مسئله گفتن و احکام شرعی جزء حوادث نیست. یک چیزهایی است که بوده است.
در هر صورت، منِ طلبه را و شمای خطیب را از آن خاصیتی که باید داشته باشیم انداختند. و این بزرگترین جرمی بود که اینها مرتکب شدند ـ آن فشارهای رضاشاه، که معلوم بود که به جایی نخواهد رسید ـ فشار و زور کار را انجام نمیدهد ـ و لهذا دیدید که تمام شد آنها. با فشار نمیشد کار را درست کرد. با حیله باید کار را درست کرد. دست دوم این بود که با حیله، به صورت اینکه من هوادار اسلام هستم؛ من عدالت اجتماعی اسلام را قبول دارم، حالا هم دست برنمیدارم. همین چند روز پیش از این در یک مجلهای دیدم که نوشته است که من از مردن نمیترسم، برای اینکه من یک آدم مسلمانی هستم! باز هم به خیالش که باز میشود[...]در هر صورت، آنکه برای ما مهم است این است که ما همان طوری که در این دو ـ سه سال بحمداللّه واقع شد و تقریباً منبری و محرابی راه صد ساله رفت و سایر مردم و دانشگاهیها راه صدساله رفتند اینها؛ یعنی یک تحول روحی در تمام جوامع پیدا شد؛ آن منبری که اصلش یا جرأت نمیکرد از ترس این مردمی که پای منبرش نشستهاند مطلب سیاسی را عنوان بکند یا خودش اعتقادش این بود که نه نباید این کارها بشود، در این یکی ـ دو سال دیدیم که متحول شدند به یک مردم متعهد که همان چیزی که اسلام، در صدر اسلام مطرح بوده، اینها مطرح کردند. محرابها همان طوری که محرابهای صدر اسلام بوده است متحول شدند. منبرها همان طور. بازار متحول شد. بازاری که برای خودش هیچ قائل نبود که در امور سیاسی داخل بشود، در امور سیاسی و در متن سیاست داخل شد. دانشگاهها متحول شدند.آنهایی که خیال میکردند ـ بعضیشان ـ اسلام نمیشود، تحرک ندارد، آنها فهمیدند که همۀ تحرکها از اسلام است. قرآن کتاب تحرک است؛ جنبش است. آنها هم متصل شدند به شما. بازار هم متصل شد به همه. کارگرها هم متصل شدند به همه. کارمندان هم متصل شدند به همه. آخرش هم ارتش متصل شد. این یک مطلب الهی بود. نمیشود این را پای کسی حساب کرد کی این کار را کرده. این را ما پای خدا حساب میکنیم. خدا این کار را کرد. ارادۀ خدا بود که منت بر همه گذاشت و همۀ اقشار را با هم
متحد کرد، به طوری که ارتش هم متصل شد، ژاندارمری هم متصل شد، همه متصل شدند به هم، و همه یکصدا یک مطلب خواستند، و آن مطلب اینکه ما جمهوری اسلامی میخواهیم ما این رژیم را نمیخواهیم.
این یک تحولی بود که بشر نمیتوانست این تحول را درست کند. این تحول الهی بود. یعنی «مقلب القلوب» این کار را کرد. قلبها را از آن وحشت بیرون آورد. از آن وحشتی که از این رژیمها همه داشتند. از آن وحشت بیرون آورد؛ و به جای آن تصمیمْ امر شجاعت نشاند، به طوری که زنها، بچهها مردها[به خیابانها ریختند]کیْ سابقه داشت که زن در مبارزه بیاید؛ مقابل توپ و تانک بیاید. این یک تحول روحی بود که خدای تبارک و تعالی در این ملت این تحول را ایجاد فرمود. و مادامی که ما این تحول را حفظ بکنیم و نهضت را به همان طور که تا حالا آمده است حفظش بکنیم، برای ما پیروزی هست.
جدیت بکنید! شما آقایان که وظیفهتان سنگینتر از سایر طبقات است، شغل شریفتر و مسئولیت زیادتر، آگاه کنید مردم را به اینکه یک چند قدم دیگر ما داریم که برسیم به اینکه همین طور که گفتید رئیس جمهور درست بشود، مجلس شورا درست بشود، و قانون اساسی تصویب بشود. شما و من و همۀ اهل منبر و محراب و همۀ روحانیون و طبقات دیگر و همۀ دانشگاهیها و دانشمندان موظفند که امروز همه با هم و همه مجتمع کوشش کنند که زود این مطلب بگذرد.
شما ببینید ما رفراندم میخواستیم بکنیم و همه، همۀ ملت همراه بودند، کی مخالف بود؟ چرا؟ بعضیها، آنهایی که به اسلام اعتقاد نداشتند، آنهایی که به اسلام اعتنا نداشتند، آنهایی که میخواستند که اسلامی توی کار نباشد، تحریم کردند. بعضیشان در کردستان تحریم کردند. یک اشخاصی که کمونیست بودند و متصل به آنها در تهران هم شرکت
نکردند. چند طبقه و چند حزب. ولو جمعیت کم بود ولیکن خوب، در بعضی از شهرستانها هم صندوقها را سوزاندند و در بعضی جاها هم با تفنگ مانع شدند از اینکه بیایند رأی بدهند. همین اشخاصی که برای رأی به جمهوریت اسلامی کوشش میکردند که نشود، از جمهوریاش حرفی نداشتند، از اسلامیاش حرف داشتند! و الاّ جمهوری را اگر شرقی بودند، جمهوری هست؛ اگر غربی هم بودند، جمهوری هست. از اینش هیچ حرفی نداشتند. کلمۀ اسلامیاش را بردارید، جمهوری جایش بگذارید، همهمان «رفیقیم»! ... یعنی ما اسلام را کنار بگذاریم تا آنها هم با ما رفیق بشوند که اسلام را کنار گذاشتند!
حالا همان جمعیت ـ ملاحظه کنید ـ آنهایی که میگویند ما راهپیمایی میکنیم تا مجلس مؤسسان درست شود ببینید چه اشخاصی هستند؛ کیها متصل شدند به هم و چه نظری دارند در این کار. نظر این است که مجلس مؤسسان شش ماه طول بکشد تا تعیین بشود اشخاصش. دو ماه طول بکشد تا یکییکی، پانصد، ششصد، هفتصد، نفر را تعرفههایشان را ببینند و ببینند درست است یا نه، این تقریباً حدود یک سال، دو ـ سه سال هم طول بکشد به مناقشات در یکییکیاش. بعضی از این شیاطین بیایند یک ماه، دو ماه معطل کنند سر یک مادهای از این قانون. آن وقت چه بشود؟ این ریشههایی که الآن زود قابل کندن و دور ریختن است، اینها جان بگیرند؛ اینها متصل به هم بشوند، این اشخاص مختلف به هم متصل بشوند، با اتصال به هم مانع بشوند از اینکه اصل رأی داده بشود به جمهوری اسلامی. با اتصال به هم همچو بکنند که مسائل سابق دوباره عود کند.
اصل مقصد این است. منتها در بین اینها بعضی در اشتباهند؛ سوءنیت ندارند، اطلاعشان ناقص است، اشتباه دارند؛ در تحت تأثیر آنهایی که سوءنیت دارند واقع میشوند. و بعضیشان سوءنیت دارند و روی نقشه دارند کار میکنند. اینهایی که با هم
دارند متصل میشوند، شما مطالعه کنید، چه جمعیتهایی؟ آیا بازاریها هستند؟ آیا منبریها هستند؟ آیا محرابیها هستند؟ یا یک دستههایی هستند که این دستهها هیچ کدام به اسلام کاری ندارند؛ بعضیشان هم جداً مخالف با اسلامند. اینهایی که میگویند ما از دیکتاتوری پهلوی خارج شدیم به دیکتاتوری عمامه و کفش رسیدیم، از دیکتاتوری نمیترسند؛ حاضرند که یک کمونیست بیاید دیکتاتوری کند. از آخوند میترسند؛ از عمامه و کفش میترسند. از اسلام میترسند نه از دیکتاتوری. بدترین دیکتاتوریها آن است که در کمونیستهاست، غرب آنطور دیکتاتوری ندارد؛ اینها از آن نمیترسند. اینها از اسلام سیلی خوردند. از آن چه سیلی خوردند الآن میترسند.
و شما باید، شما همۀ رفقاتان را، تقریباً شاید بیشتر از هزار نفر شما رفیق دارید در آنجا و همه اهل علم هستید ـ بیشترند الحمدللّه، خدا بیشترشان کند ـ شما بله، به تمام اینها ابلاغ کنید از قول من، ابلاغ عاجزانه، ابلاغی که یک نفر فقیر دستش را دراز میکند، که در منابر بگویید که مجلس مؤسسان به آن معنا را ملت نمیخواهد. به مردم حالی کنید مطلب را. مسئله، مسئلۀ اقتصاد نیست، مسئلۀ خانه نیست که من بتوانم از خانه بگذرم، از اقتصاد بگذرم، مسئله مسئلۀ قرآن است. میتوانیم ما بگذریم از این؟ ما نمیتوانیم بگذریم از این؟ آنکه میگوید مجلس مؤسسان اگر نباشد ما تحریم میکنیم، این همین کمونیستها هستند که آن را تحریم کردند. حالا هم باز همین حرف را میزنند. یا یک کسی است که اشتباه دارد. اشتباهش باید رفع بشود. اینها نظرشان به این است، و اشخاصی که حسننیت دارند توجه به این ندارند، نظرشان به این است که تعویق بیندازند. هی تعویق، تعویق تعویق و مجلس مؤسسان به آنطوری که در غرب هست، و ما همیشه باید تقلید از غرب بکنیم، و معالأسف دست بر نداشتیم از این غربزدگی. آن مجلس مؤسسان شش ماه میخواهد تا آن افراد تعیین بشوند. هفتصد نفر، هشتصد نفر، اگر کارشکنی نکنند در آن. بعد هم چند ماه میخواهد اصلاً یک مجلسی درست بشود؛ آیین نامهاش نوشته بشود.
بعد هم خدا میداند چقدر میخواهد تا رسیدگی، به آنطوری که شیاطین میخواهند رسیدگی بکنند.
ما میخواهیم یک مملکت اسلامی درست کنیم، ما نمیخواهیم یک مملکت غربی درست کنیم. ما حقوقدان غربی لازم نداریم. اصلاً صلاحیت ندارد آن کسی که حقوق به معنای حقوقدانیغربی و غربزدگی دارد، او صلاحیت ندارد که در قانون اساسی ما دخالت بکند؛ و ما قانون اساسی مسکو را که نمیخواهیم درست بکنیم؛ و یا قانون اساسی امریکا را. ما میخواهیم قانون اساسیِ اسلام را درست کنیم. اسلامشناس باید در اینجا دخالت داشته باشد. اسلامشناس روحانیون هستند، و بعضی از اشخاصی که در روحانیت داخل هستند، ولو از صنف دیگر، لکن اطلاعات اسلامی ـ سیاسی دارند. و ما همینها را میخواهیم تعیین کنیم. یعنی نه اینکه ما، ملت ما همینها را میخواهد ما هم تبلیغ میکنیم، شما هم تبلیغ میکنید، که یک همچو اشخاصی باید تعیین بشوند. الآن وظیفۀ همۀ شما آقایان و رفقا و برادرهایتان و ما و دوستانمان، همه باید توجهمان الآن به این باشد که طرحی که دولت میدهد صحیح است، و همه تأیید کنیم دولت را، تا رفراندم بگذارد قانون اساسی را.
دیشب بود که در روزنامه دیدم که سفیر سوئیس گفت که قانون اساسی در این مملکت به رفراندم گذاشته میشود. و در همه جا این رسم هست. برویم سراغ وزارتخانهاش، آن هم نه. برویم سراغ اداراتش، آن هم نه. ما همچو چیزی نمیخواهیم. ملت ما میخواهند که اسلام در خارج تحقق پیدا بکند. یعنی هر کس وارد هر وزارتخانهای بشود خیال کند که وارد شده در یک معبدی؛ یک جایی که مردمش[در]آنجا هستند مردم صالحند. اگر وارد شد در ژاندارمری، مثل سابق نباشد که رضاخان وارد شده بود. آن وقت مینوشتند که وارد شده بود در ادارۀ ژاندارمری، دست گذاشته بود در
جیبهایش گفته بود میترسم بدزدند! این جور نباشد.
سردارهای جنگهای اسلامی امام جماعت هم بودند. همان سرداری که میفرستادند حاکم کجا شده بود، یا میفرستادند رئیس لشکر کذا بود، امام جماعت هم بود. آنها صالح بودند. نه امام جماعت که چیزی نبود، نه. آنها صالح بودند. ما حالا میخواهیم اینطور باشد که آن رئیس ستادمان هم همچو باشد که به او اقتدا بکنند. نخستوزیرمان هم همچو باشند که به او اقتدا میکنند. به ایشان اقتدا میکنند. ما میخواهیم اینطور باشد. ما میخواهیم همچو باشد که هر جای مملکت که برویم، اسلام را آنجا ببینیم.مقصد ما این است. مقصد ما این نبود که یک لفظی بگوییم که ما جمهوری اسلامی میخواهیم، باقیاش دیگر هیچی. حالا باید این کارها را انجام بدهیم. و الآن چیز مهمی که در نظر همهتان باید باشد همین است که این طرحی که دولت داده است که باید عدهای را، 75 نفر را، مردم تعیین بکنند، و بعد از این تعیین، اینها بررسی بکنند، و بعد از آن رفراندم بشود، این طرح را قبول کنید؛ و به مردم هم تزریق کنید که همین طرح صحیح است. و باقیاش برای اینکه میخواهیم زود بگذرد، باقیاش معطل کردن است و باقیاش ـ عرض میکنم که ـ توطئه و[دسیسه]است. میخواهند با هم جمع بشوند شیاطین.
من متشکرم از شما که آمدید با من از نزدیک ملاقات کردیم، و درد دلهایمان را با هم بگوییم. خداوند انشاءاللّه همۀ شما را تأیید کند.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته
2 - روز جمعه 11 مرداد 1342، امام خمینی از زندان عشرت آباد به داودیه و سپس به قیطریه منتقل شدند و در محاصره قرار گرفتند.
3 - حسن پاکروان، رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت کشور. وی در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، با حکم دادگاه انقلاب اسلامی، به مرگ محکوم و تیر باران شد.
4 - آقای سید حسن قمی.
5 - پوشیده ساختن معنی.
6 - وسائلالشیعه، ج 18، ص 101، کتاب القضاء، باب 11، حدیث 9.