صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان قانون اساسی جمهوری اسلامی و کارشکنی غربباوران ـ خطر روشنفکرمآبهای غربزده
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع قانون اساسی جمهوری اسلامی و کارشکنی غربباوران ـ خطر روشنفکرمآبهای غربزده
-
حضار
حضار: پرسنل نیروی هوایی
بسم اللّه الرحمن الرحیم
وقت من کم، و هوا گرم، و شما عزیزان من در توی آفتاب و مکان ضیق و فشرده در زحمت هستید. ولی من چند کلمه با شما صحبت میکنم. بعض مسائل، مسائل اصلی است؛ مسائلی است که بنیاد مسائل دیگر است؛ مسائلی است که حفظ کیان اسلام و حفظ استقلال کشور به آنها بسته است و بعد از اینکه این مسائل اصلی تحقق پیدا کرد، مسائل دیگری است که آن مسائل باید دنبال بشود.
ما الآن مبتلا هستیم به یک رشته از مسائل اصلی که اسلام به آن بسته است و استقلال کشور. باید همۀ ما تمام همّمان را و تمام قدرتمان را صرف در این مسائل اصلی بکنیم و بعد از آنکه ایرانِ مستقلی و اسلامِ پیاده شدهای داشتیم، دنبال مسائل فرعی برویم، و ان شاءاللّه آن مسائل را هم متحقق کنیم.
الآن مسئلهای که در پیش است؛ یکی مسئلۀ قانون اساسی است؛ و یکی تشکیل مجلس شورا. این دو مسئله بر سایر مسائل مقدم است. کوششها هست برای اینکه نگذارند این قدم ثانی را ما برداریم. چنانکه کوششها کردند که نگذارند رفراندم حاصل بشود راجع به اصل جمهوری.
قشرهای مختلف، ریشههای فاسد رژیم سابق، عمال فاسد اجانب، جدیت کردند که پس از آنکه شکست خوردند و رژیم منحوس شاهنشاهی مدفون شد، نگذارند
جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند. طرحها ریختند و کارشکنیها کردند. طراحان نوکر اجانب طرح ریختند؛ و ریشههای فاسد رژیم سابق کارشکنیها کردند. تحریم کردند رفراندم را؛ آتش زدند صندوقهای بعضی از بلاد را؛ مانع شدند از اینکه رأی بدهند در بعضی از موارد، لکن شکست خوردند، آن هم شکستی که در تاریخ نظیر نداشت!
دو شکست اینها تاکنون خوردهاند که هر دوی این دو شکستها در تاریخ بینظیر یا کمنظیر است: یکی شکست در مبارزۀ بین ملت و رژیم با همۀ قدرتی که داشت و با همۀ پشتوانهها که از قدرتهای بزرگ داشت. این شکست شکستی بود که در دنیا سابقه نداشت که یک ملتی با دست خالی، یک ملتی که هیچ نداشت، بر یک رژیمی که همه چیز داشت غلبه کند. البته نیروی ایمان، نیروی اسلام، موجب این غلبه شد. وقتی نیروی اسلامی بود، تمام قشرها متصل شدند به هم. قشر روحانی، قشر دانشگاهی، قشر ارتش، همه به هم متصل شدند و همه با هم این سنگر بزرگ را، این سد بزرگ را، شکستند. و این نیروی ایمان بود. قدم بعد، قدم رفراندم بود. مخالفین ما با رفراندم مخالفت کردند و کارشکنی کردند. لکن ملت ما به نیروی ایمان پیش برد. و رفراندمی که در ایران واقع شد نه در ایران و نه در سایر جاها سابقه نداشت. با این عشق و علاقه، با این محبت و همبستگی، که 99 و بیشتر، یا 99 درصد، قدری این طرف و آن طرف، شما پیروز شدید. در این دو قدم، پیروزی مال شما، و خذلان و رسوایی مال مخالفین شماست.
حالا به قدم سوم رسیده است که باز مخالفتها شروع شده است. با بهانههای مختلف جنود شیاطین دور هم دارند جمع میشوند. بهانههای مختلفی که سابقاً هم این بهانهها را داشتهاند. حالا که بناست قانون اساسی در دسترس ملت گذاشته شود تا هرکس هر مطلبی دارد پیشنهاد کند، و بعد نمایندگان مردم، نمایندگان منتخب از طرف خود ملت، قانون اساسی را بررسی کنند. با همۀ مطالبی که قشرهای مختلف و به اصطلاح، حقوقدانها بررسی کنند، و همۀ مطالب را روی هم بریزند، و قانونی که نوشته شده است اگر نقص دارد رفع کنند نقص را، و اگر اشکال دارد، اشکال را مرتفع کنند، حالا هم بهانهگیرها، آنهایی که شکست خوردهاند در آن مراحل، میخواهند در این مرحله خرابکاری کنند.
بیدار باشید برادران! دشمنان خودتان را بشناسید. میخواهند نگذارند قانون اساسی بر طبق آنطوری که اسلام حکم میکند تصویب شود. باید حقوقدانهای غربی نظر بدهند؟ ما میخواهیم قانون اسلامی بنویسیم، از غرب بیایند نظر بدهند؟! یا غربیها بیایند نظر بدهند؟ یا غربزدهها بیایند نظر بدهند؟ حقوقدان اسلامی ما میخواهیم، و این حقوقدانها، اسلام را نمیدانند یعنی چه! البته بعضی از آنها.
من ... به طور کلی میگویم، از باب اینکه آنهایی که در قشر اسلامی هستند و مطالعات اسلامی دارند خارج هستند. من با آن غربزدهها صحبت دارم. با آنهایی که تحت تأثیر غربزدهها واقع میشوند صحبت دارم. باید قانون اسلامی ما را از غرب بگیریم؟! از غربزدهها بگیریم؟ باید دید کی صلاحیت دارد، چه حقوقدانی صلاحیت دارد، که در قانون اساسی ما نظر بدهد. ما که میخواهیم جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند و قانون اساسی جمهوری اسلامی میخواهیم تدوین کنیم، ما باید دنبال آنهایی[باشیم]که حقوقدان غربی هستند؟! ـ اگر باشند ـ روشنفکرانی که از اسلام بیاطلاع هستند و نمیدانند اسلام چیست، هر وقت ما خواستیم قانون اساسی جمهوری یا جمهوری دمکراتیک را تدوین کنیم، شما آقایانی که حقوقدان هستید، شما آقایان روشنفکر غربی، صلاحیت دارید که نظر بدهید. لکن ما هر وقت خواستیم قانون اسلامی بنویسیم، خواستیم مسائل اسلام را طرح بکنیم، شما صلاحیت ندارید. شما از اسلام اطلاعی ندارید. شما اسلام را میگویید برای این زمان نیست! برای اینکه اسلام را نمیدانید؛ برای اینکه اعتقاد ندارید که آنکه قانون اسلام را آورده است خداست. خداست که محیط بر همه چیزهاست؛ بر همۀ اعصار است. قرآن است که کتاب همۀ اعصار است. دستورات رسولاللّه است که برای همۀ اعصار است. شما اطلاعی نه از قرآن دارید، و نه از سنت دارید، و نه از اسلام. و ما به شما اجازه نمیدهیم که دخالت در معقولات کنید. بله، در بعض مسائل اداری، در بعض مسائل اجرایی، شما هم حق نظر دارید. لکن عمده این
است که شما نمیخواهید یک قانون اساسیِ اسلامی باشد. شماها از اسلام وحشت دارید. حق هم دارید؛ برای اینکه اسلام درِ استفادههای شما را بست! اسلام دوستان شما را از ایران بیرون کرد. اسلام، جنایتکارها[را]که رفقای بعض از شما بودند به درک فرستاد! شما وحشت دارید از اسلام و حق دارید وحشت داشته باشید. ولی ملت اسلام، ملت ایران، نمیتواند تابع هوای نفس شما باشد؛ نمیتواند قرآن را کنار بگذارد و قانون اساسی غربی را قبول کند؛ به شما اجازه نمیدهد که در امری که بیاطلاع هستید و جاهل هستید دخالت کنید. شما اطلاعاتتان[1]در حدود مسائل غربی است. قوانین غرب را میدانید. شما تاکنون قرآن را مطالعه نکردهاید. عرض میکنم که من به همۀ اقشار نمیگویم؛ در بین اینها اشخاص اسلامی، اشخاص مطالعهدار هست؛ من آنها را میگویم که میگویند اسلام دیگر فایده ندارد. من آنها را میگویم که میگویند اسلام مال چهارده قرن پیش است.
ما به اشخاصی که اطلاع ندارند از قوانین اسلام، اطلاع ندارند از روح اسلام، نمیدانند که اگر اسلام تحقق پیدا بکند چه خواهد شد، ما به آنها اجازه نمیدهیم که دخالت در این امور بکنند. بله، حق رأی دارند؛ رأی بدهند که اسلام نه؛ چنانکه دادند. مختارند که رأی بدهند؛ لکن نگویند که ما مجلس مؤسسان کوچک را نمیخواهیم. یک مجلس مؤسسان پانصد ـ ششصد نفری میخواهیم! بهانه نگیرند. مگر مجلس مؤسسان چیست؟ جز این است که اشخاصی که مردم آنها را انتخاب میکنند باید بنشینند و قانون را ملاحظه کنند؟ باید حتماً ششصد ـ هفتصد نفر باشند تا نوبت به شما هم برسد! اگر تمام ملت پنجاه نفر را تعیین کنند، اینها وکیل ملت نیستند؟ این مجلس مجلس مؤسسان نیست؟ ما بعد از اینکه بررسی شد در قانون اساسی، به نظر خبرگان اسلامی رسید، به نظر روحانی اسلامی رسید، به نظر علمای متعهد رسید، به نظر نمایندگان مردم رسید، باز هم
در افکار عمومی میگذاریم، خود ملت میزان است. مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد برای این است که مجلس مبعوث از ملت است. خود ملت حق ندارد رأی بدهد، لکن وکیل ملت حق دارد؟! این چه غلطی است! خود من حق ندارم تصرف بکنم در مالم، وکیل من حق دارد؟! خود شما حق ندارید رأی بدهید، وکیل شما حق دارد؟! وکلا برای این حق دارند که وکیل شما هستند، و الاّ چه حقی دارند؟ یک نفر چه حقی دارد برای 35 میلیون جمعیت رأی بدهد؟ پنجاه نفر ـ ششصد نفر چه حقی دارد برای یک ملت 35 میلیونی رأی بدهد؟ این حق برای این است که شما میخواهید رأی بدهید. رأی شماست. میزان؛ رأی ملت است. ملت یکوقت خودش رأی میدهد. یکوقت یک عدهای را تعیین میکند که آنها رأی بدهند: آن در مرتبۀ دوم صحیح است. و الاّ مرتبۀ اول، حق مال خود ملت است. شما خون دادید، حقوقدانان برای شما تکلیف معین کنند؟! خودتان باید تکلیف معین کنید. شمایید، همین ملت، همین مردم محروم دانشگاه، جوانهای محروم دانشگاه، همین جوانهای محروم مدرسۀ فیضیه، همین جوانهای محروم در ارتش، همین جوانهای محروم در بازار، همین جوانهای محروم در کارخانهها و در کشاورزی، اینها باید رأی بدهند. بهانهها را کنار بگذارید؛ از خدا بترسید؛ با ملت شوخی نکنید؛ رأی مردم را هیچ حساب نکنید؛ مردم را به حساب بیاورید.
ما حتماً باید تابع طرحهای غربی باشیم؟ اسلام را کار نداریم؟! غرب هرچه بگوید تابع آن هستیم؟! غرب تا حالا همین بساط بود که بود. ما تا حالا مبتلای به غرب بودیم. بیش از پنجاه سال ـ که اکثر شما یا بعض از شما یادشان است، بعضی از شما و من یادم است ـ و بیست و چند سال ـ که اکثر شما یادتان است طرحهای ما غربی بود؛ گرفتاریهای ما از غرب بود. باز همان گرفتاریها پیش بیاید؟ قانون اساسی را هم آنها بنویسند؟! آنها رأی بدهند؟ غربزدهها رأی بدهند؟ میزان شما هستید. آن کسی هم که اینها خودشان قبول دارند ـ ولو دروغ میگویند بعضیشان ـ دکتر مصدق هم وقتی که مطلبی پیش آمد،
که من حالا یادم نیست، آمد بالا ایستاد و گفت من با خود مردم صحبت میکنم؛ به وکلا کار ندارم؛ وکلا صدای مردمند؛ من با خودشان صحبت میکنم. ما از خودتان رأی میخواهیم. ما اگر چنانچه هیچ هم وکیل نگیریم، شما هستید میزان.
ما برای خاطر اینکه این نقنقها کم بشود، گفتیم یک مجلسی هم درست بشود. شما اسمش را «مجلس مؤسسان» بگذارید، اگر خیلی دلتان میخواهد غربی باشید. اگر خیلی دلتان میخواهد که مردم را به خودتان متوجه کنید، اسمش را بگذارید «مجلس مؤسسان»؛ و الاّ ما با مردم کار داریم. ـ ما قانون را ـ قاعده این بود، قانون را بنویسیم، منتشر کنیم در همۀ بلاد؛ و همۀ مردم ببینند؛ بعد به آنها بگوییم این را میخواهید یا نه. رفراندم کنیم. ما برای اینکه شماها خیلی دم از «روشنفکری» میزنید! یک قدری هم با شما مسالمت بکنیم. با اینکه هرچه مسالمت کنیم، شما بدتر خواهید کرد! ما میگوییم که مردم خودشان افرادی را تعیین کنند که این قانون اساسی که نوشته شده است بیایند ببینند؛ هر رأیی دارند، هر طرحی دارند بدهند؛ میخواهد این رأیها رأیهای مخالف با قرآن باشد، میخواهد موافق. منتها ما مخالفهایش را قبول نمیتوانیم بکنیم؛ و شما هم دنبال این هستید که این کار را بکنید. این مجلس را شما اسمش را «مجلس مؤسسان» بگذارید. ما بعد از این مجلس مؤسسان هم به خود موکلها، به وکلا ما چه کار داریم، ما شما را میشناسیم؛ ما نوکر شماییم.[ابراز احساسات مردم با شعار درود بر خمینی]
آقایان میگویند که ملت بیاطلاع است! من میگویم شما هم بیاطلاع هستید. اگر ملت بیاطلاع است، شما بیاطلاعتر هستید! برای اینکه در اینجا اطلاعات اسلامی میخواهد، و بعضی از شما اصلاً اطلاع ندارید. بعضی از شما نمیداند نماز چند تاست! چرا ملت ما اطلاع ندارد؟ چرا اینقدر ملت ما را ضعیف قرار میدهید؟ چرا اهانت به ملت میکنید؟ چه حقی دارید؟ در ملت ما همه چیز هست. اگر اسلام فقط عیب است، بله شما حق دارید. ملت ما مسْلم است؛ شما هم اسلام را قبول ندارید؛ پس ملت ما چیزی
نمیداند برای اینکه اسلامی است!؟ و اسلام چیزی است که مخالف با همۀ دانشهاست!؟ حرف شما این است؟ یک قدری در حرفهایتان تفکر کنید. یک قدری در مطالبتان تعقل کنید، نگذارید که ملت یکوقت به تنگ بیاید. رژیم سابق ملت را به تنگ آورد؛ نگذارید. یک قدری تعقل کنید. یک قدری برای اسلام حق قائل بشوید. یک قدری برای مسلمین حق قائل بشوید. یک قدری برای برادران اسلامی حق قائل بشوید.
مسئلۀ اصلی، که حالا باید شمای ارتشی، من طلبه، مراجع عظام، علمای اعلام، دانشگاهی، بازاری، دهقان، اداری، کارمندها، همه به آن توجه بکنند، این است که این قانون اساسی، که اساس اسلام را ما میخواهیم پیاده بکنیم، این قانون اساسی درست بشود. بعد که قانون اساسیمان را انشاءاللّه به رغم اینهایی که نمیخواهند بشود، باز شما رأی دادید و درست شد و مجلس شورا را شما رأی دادید آزادانه، برخلاف این پنجاه سال، آزاد رأی دادید و وکلایتان را فرستادید، و رئیس جمهور را خودتان تعیین کردید،[اگر]نگفتند شما حق ندارید، ما غربیها باید رئیس جمهور برایتان تعیین کنیم! خود شما تعیین کردید؟! آن وقت میآییم سراغ اینکه این مسائل دوم را باید پیش بیاوریم، و من هم میدانم شما مشکلات دارید، ما هم مشکلات داریم. شما ارتش را میدانید که یک اشکالاتی در آن هست؛ ما هم ارتش را میدانیم اشکالات دارد؛ هم ادارات را؛ هم وزارتخانهها را؛ هم بازار را؛ و هم محلهها را؛ و هم مدارس خودمان را. این مدارس خودمان هم اشکال دارد. اما حالا ما نباید آن چیزی که ما باید در آن مسیر همه با هم برویم هر کداممان مسیرش را رها کند. من بیایم بروم حجرههای مدرسه مثلاً چند تا هست؛ نمراتش چه جوری هست؛ طلبههایش چند تاست؛ و شما بروید بگویید که در ارتش حالا چه اشکالی هست؛ شورا لازم است یا چه لازم است. تشتت الآن مخالف با مسیر ماست؛ ملتفت باشید! الآن اختلاف سلیقهها را نیاورید پیش. الآن همهمان باید برویم سراغ این کارها. چطور آن وقت که ـ من گاهی مثال میزنم ـ اگر یکوقت زلزله خدای نخواسته بیاید و یک شهر را خراب کند و من بنشینم توی مدرسه درس بخوانم، شما هم بروید در نظام ـ عرض میکنم که ـ رژه بروید صحیح است؟ نه، باید همه بیاییم
این زلزلهزدهها را نجات بدهیم.
آقا، امروز مملکت ما غربزده است که از زلزلهزده بدتر است! امروز بعضی از اشخاص در این مملکت میخواهند نگذارند اسلام تحقق پیدا بکند. اغفال میکنند بعض مقامات را، میخواهند نگذارند اسلام تحقق پیدا بکند. امروز وقت این نیست که نق بزنم که من فلان قِسمش را نمیخواهم، فلان قِسمش را میخواهم. امروز وقت این است که همه دست به هم بدهید بگویید اسلام را ما میخواهیم، چنانکه همه گفتید؛ با اسلام همه پیش رفتید. شما اشکالات خودتان را حالا پیش نیاورید؛ بگذارید برای بعد، بگذارید اسلام تحقق پیدا کند، بگذارید مملکت، مملکت بشود، بعد بیاییم سراغ اینکه این مملکت نظامش چه جور باید باشد؛ طلبهاش چه جور باید باشد؛ کاسبش چه جور باید باشد. من هم میدانم همه جا اشکال هست، لکن الآن ما زلزلهزده هستیم؛ غربزده هستیم. همه باید دست به هم بدهیم و این راه را تا اینجا که آمدیم، باقیاش هم برویم. مابین راه هستیم. باز گردنهها داریم که دزدها توی آن گردنه هستند. ما یک گردنه را از آن گذشتیم؛ یا دو گردنه را؛ باز دزدها توی آن گردنههای دیگر هستند؛ در کمین نشستهاند با هر صورت. ما باید همه، همه، دست به هم بدهیم از این گردنهها بگذریم. بعد که گذشتیم از گردنهها و رسیدیم به منزل، بنشینیم بگوییم حالا اشکالاتمان چیست. الآن وقت اشکالتراشی نیست. الآن وقت جلو رفتن است. من از همه میخواهم، من التماس میکنم به ملت ایران، من دست ملت ایران را میبوسم، اسلام را میخواهند ببرند.
این قشرهای این قشرهای دانشگاهی و دانشجو و وکلا و روشنفکرها، حساب خودشان را از این چندین نفر، چند نفری که عمال غربند و عمال محمدرضا، جدا کنند. کانون وکلا که همهاش غربزده نیست؛ کانون وکلا تویشان پیدا میشود؛ این غربزدهها را کنار بگذارند. یکیشان رفت، باقی هم بروند. روشنفکرها هم، روشنفکرهای اسلامی
روشنفکرهای وارداتی را کنار بزنند. غربزدهها را کنار بگذارند؛ عدهشان خیلی زیاد هم نیست، اما فضولیشان زیاد است؛ عده زیاد نیست، ادعایشان زیاد است! خود قشر روشنفکر متعهد اسلامی برای خاطر خدا، برای خاطر اسلام، برای خاطر استقلال کشور، برای خاطر حفظ آزادی، این روشنفکر متعهد اسلامی، آنهایی را که در بینشان پیدا میشود که نق میزنند و میخواهند نگذارند کارها پیش برود، اینها را کنار بزنند. التماس دعا دعا بکنند پیش گوششان، بروند به اروپا باز سر عیاشیای که میکردند! حالا آمدهاند. آن کانون وکلا، آنهایی که بر ضد اسلامند کنار بگذارند. همه که نیستند. بعضی از وکلا بسیار مردم صحیح و سالمی هستند، بسیارشان؛ ولی آنهایی که فضولی میکنند، آنها را کنار بگذارند؛ از کانون بیرون کنند.
دانشگاه ما، که مرکز آدمسازی باید باشد، قشر دانشجو که متعهد برای اسلام است و خونش را برای اسلام داد و فعالیت برای اسلام کرد، حالا بیدار باشد که یک عده معدودی توی این دانشگاهها دارند میروند و نمیخواهند اسلام پیدا بشود. نه اینکه میخواهند دانشگاه درست بشود؛ خیر؛ آنها از درست شدن دانشگاه میترسند. خدا رحمت کند مرحوم فیض قمی[2]ـ رضواناللّه علیه ـ را، توی همین مدرسۀ فیضیه، نزدیک اینجایی که حوض بود، زمان رضاخان، فرمودند به من که چه عیبی دارد، خوب اینها میخواهند صالح را از غیر صالح جدا کنند. ـ میخواستند امتحان بکنند و آن امتحانهایی که میخواستند بکنند و روحانیت را از بین ببرند ـ ایشان باورشان آمده بود؛ میفرمود که خوب، اینها میخواهند صالحها را کنار بگذارند باشد، بدها را بفرستند. من عرض کردم آقا، اینها از صالح میترسند! اینها از روحانی صالح میترسند؛ از بدش چه ترسی دارند؟ بدش که همراه هست ـ همراهشان ـ اینها از صالح میترسند. دانشگاه هم باید خودش را اصلاح کند. خود دانشگاهی؛ خود دانشگاهی صالح. اینهایی که حالا
آمدهاند و میخواهند به قول خودشان اصلاح بکنند، اینها از اصلاح دانشگاه میترسند. اینها میترسند که در دانشگاه یک آدمی پیدا بشود که یکوقت مشت بزند به دهانشان! آنها هم میترسیدند که از روحانیت یکی پیدا بشود مشت بزند به دهانشان! همه از آدم میترسند. از آدمک که کسی نمیترسد!
اینها میخواهند دانشگاه را نگذارند آدم تویش پیدا بشود و شما جدیت کنید که آدم پیدا بشود. شما جدیت کنید که این اشخاصی که حالا افتادهاند توی دانشگاهها و دارند فساد میکنند، خودتان بیرونشان کنید. نیایید شکایت کنید که در دانشگاه یک کسی آمده و دارد حرف میزند. خوب، برو مقابلش بایست. بگو آقا تو چه میگویی؟ تو برای ملت دلت میسوزد؟ اگر برای ملت دلت میسوزد، چرا رفراندم را نمیگذاشتید بشود؟ چرا نمیگذارید کشاورزها الآن زراعتشان را بردارند؟ جز این است که میخواهید برای امریکا بازار درست کنید؟ پیشتر شاه درست میکرد، حالا شاهک! چرا نمیگذارید کارخانهها راه بیفتد؟ اگر کارخانهها برای ما راه بیفتد، خوب احتیاجمان از بیرون کم میشود، از غرب کم میشود و اینها عمالند برای اینکه ما را محتاج به آنها کنند. بشناسید دوستان خودتان و دشمنان خودتان را. قشرهای روشنفکر، دشمنهای اسلام را بیرون کنند از مراکز خودشان. کانون وکلا، وکلای دشمن با اسلام را، یا نفهم را، کنار بگذارند. من از خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ شما را میخواهم و عذر میخواهم که شما را در این گرما مزاحمت کردم؛ ولی خوب چه باید کرد. باید دردها را گفت و ملت را بیدار کرد که مبادا خدای نخواسته تحت تأثیر این حرفها یکوقت واقع بشوند. خداوند ملت ما را سعادتمند کند. خداوند مملکت ما را از شرّ شیاطین نجات بدهد. خداوند شما را از مسلمین متعهد و از لشکر امام زمان ـ سلاماللّه علیه ـ قرار بدهد.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته