صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان قانون اساسی جمهوری اسلامی و کارشکنی غرب‏باوران ـ خطر روشنفکرمآبهای غربزده
  • محل قم
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع قانون اساسی جمهوری اسلامی و کارشکنی غرب‏باوران ـ خطر روشنفکرمآبهای غربزده
  • حضار حضار: پرسنل نیروی هوایی

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

مسئلۀ قانون اساسی و مجلس شوراو کارشکنی گروهکها

وقت من کم، و هوا گرم، و شما عزیزان من در توی آفتاب و مکان ضیق و فشرده در زحمت هستید. ولی من چند کلمه با شما صحبت می‏کنم. بعض مسائل، مسائل اصلی است؛ مسائلی است که بنیاد مسائل دیگر است؛ مسائلی است که حفظ کیان اسلام و حفظ استقلال کشور به آنها بسته است و بعد از اینکه این مسائل اصلی تحقق پیدا کرد، مسائل دیگری است که آن مسائل باید دنبال بشود.

ما الآن مبتلا هستیم به یک رشته از مسائل اصلی که اسلام به آن بسته است و استقلال کشور. باید همۀ ما تمام همّ‏مان را و تمام قدرتمان را صرف در این مسائل اصلی بکنیم و بعد از آنکه ایرانِ مستقلی و اسلامِ پیاده شده‏ای داشتیم، دنبال مسائل فرعی برویم، و ان شاءاللّه‏ آن مسائل را هم متحقق کنیم.

الآن مسئله‏ای که در پیش است؛ یکی مسئلۀ قانون اساسی است؛ و یکی تشکیل مجلس شورا. این دو مسئله بر سایر مسائل مقدم است. کوششها هست برای اینکه نگذارند این قدم ثانی را ما برداریم. چنانکه کوششها کردند که نگذارند رفراندم حاصل بشود راجع به اصل جمهوری.

قشرهای مختلف، ریشه‏های فاسد رژیم سابق، عمال فاسد اجانب، جدیت کردند که پس از آنکه شکست خوردند و رژیم منحوس شاهنشاهی مدفون شد، نگذارند
جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند. طرحها ریختند و کارشکنیها کردند. طراحان نوکر اجانب طرح ریختند؛ و ریشه‏های فاسد رژیم سابق کارشکنیها کردند. تحریم کردند رفراندم را؛ آتش زدند صندوقهای بعضی از بلاد را؛ مانع شدند از اینکه رأی بدهند در بعضی از موارد، لکن شکست خوردند، آن هم شکستی که در تاریخ نظیر نداشت!

دو شکست اینها تاکنون خورده‏اند که هر دوی این دو شکستها در تاریخ بی‏نظیر یا کم‏نظیر است: یکی شکست در مبارزۀ بین ملت و رژیم با همۀ قدرتی که داشت و با همۀ پشتوانه‏ها که از قدرتهای بزرگ داشت. این شکست شکستی بود که در دنیا سابقه نداشت که یک ملتی با دست خالی، یک ملتی که هیچ نداشت، بر یک رژیمی که همه چیز داشت غلبه کند. البته نیروی ایمان، نیروی اسلام، موجب این غلبه شد. وقتی نیروی اسلامی بود، تمام قشرها متصل شدند به هم. قشر روحانی، قشر دانشگاهی، قشر ارتش، همه به هم متصل شدند و همه با هم این سنگر بزرگ را، این سد بزرگ را، شکستند. و این نیروی ایمان بود. قدم بعد، قدم رفراندم بود. مخالفین ما با رفراندم مخالفت کردند و کارشکنی کردند. لکن ملت ما به نیروی ایمان پیش برد. و رفراندمی که در ایران واقع شد نه در ایران و نه در سایر جاها سابقه نداشت. با این عشق و علاقه، با این محبت و همبستگی، که 99 و بیشتر، یا 99 درصد، قدری این طرف و آن طرف، شما پیروز شدید. در این دو قدم، پیروزی مال شما، و خذلان و رسوایی مال مخالفین شماست.

حالا به قدم سوم رسیده است که باز مخالفتها شروع شده است. با بهانه‏های مختلف جنود شیاطین دور هم دارند جمع می‏شوند. بهانه‏های مختلفی که سابقاً هم این بهانه‏ها را داشته‏اند. حالا که بناست قانون اساسی در دسترس ملت گذاشته شود تا هرکس هر مطلبی دارد پیشنهاد کند، و بعد نمایندگان مردم، نمایندگان منتخب از طرف خود ملت، قانون اساسی را بررسی کنند. با همۀ مطالبی که قشرهای مختلف و به اصطلاح، حقوقدانها بررسی کنند، و همۀ مطالب را روی هم بریزند، و قانونی که نوشته شده است اگر نقص دارد رفع کنند نقص را، و اگر اشکال دارد، اشکال را مرتفع کنند، حالا هم بهانه‏گیرها، آنهایی که شکست خورده‏اند در آن مراحل، می‏خواهند در این مرحله خرابکاری کنند.

بیدار باشید برادران! دشمنان خودتان را بشناسید. می‏خواهند نگذارند قانون اساسی بر طبق آنطوری که اسلام حکم می‏کند تصویب شود. باید حقوقدانهای غربی نظر بدهند؟ ما می‏خواهیم قانون اسلامی بنویسیم، از غرب بیایند نظر بدهند؟! یا غربیها بیایند نظر بدهند؟ یا غربزده‏ها بیایند نظر بدهند؟ حقوقدان اسلامی ما می‏خواهیم، و این حقوقدانها، اسلام را نمی‏دانند یعنی چه! البته بعضی از آنها.

سخنی با غرب‏باوران

من ... به طور کلی می‏گویم، از باب اینکه آنهایی که در قشر اسلامی هستند و مطالعات اسلامی دارند خارج هستند. من با آن غربزده‏ها صحبت دارم. با آنهایی که تحت تأثیر غربزده‏ها واقع می‏شوند صحبت دارم. باید قانون اسلامی ما را از غرب بگیریم؟! از غربزده‏ها بگیریم؟ باید دید کی صلاحیت دارد، چه حقوقدانی صلاحیت دارد، که در قانون اساسی ما نظر بدهد. ما که می‏خواهیم جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند و قانون اساسی جمهوری اسلامی می‏خواهیم تدوین کنیم، ما باید دنبال آنهایی[باشیم]که حقوقدان غربی هستند؟! ـ اگر باشند ـ روشنفکرانی که از اسلام بی‏اطلاع هستند و نمی‏دانند اسلام چیست، هر وقت ما خواستیم قانون اساسی جمهوری یا جمهوری دمکراتیک را تدوین کنیم، شما آقایانی که حقوقدان هستید، شما آقایان روشنفکر غربی، صلاحیت دارید که نظر بدهید. لکن ما هر وقت خواستیم قانون اسلامی بنویسیم، خواستیم مسائل اسلام را طرح بکنیم، شما صلاحیت ندارید. شما از اسلام اطلاعی ندارید. شما اسلام را می‏گویید برای این زمان نیست! برای اینکه اسلام را نمی‏دانید؛ برای اینکه اعتقاد ندارید که آنکه قانون اسلام را آورده است خداست. خداست که محیط بر همه چیزهاست؛ بر همۀ اعصار است. قرآن است که کتاب همۀ اعصار است. دستورات رسول‏اللّه‏ است که برای همۀ اعصار است. شما اطلاعی نه از قرآن دارید، و نه از سنت دارید، و نه از اسلام. و ما به شما اجازه نمی‏دهیم که دخالت در معقولات کنید. بله، در بعض مسائل اداری، در بعض مسائل اجرایی، شما هم حق نظر دارید. لکن عمده این
است که شما نمی‏خواهید یک قانون اساسیِ اسلامی باشد. شماها از اسلام وحشت دارید. حق هم دارید؛ برای اینکه اسلام درِ استفاده‏های شما را بست! اسلام دوستان شما را از ایران بیرون کرد. اسلام، جنایتکارها
[را]که رفقای بعض از شما بودند به درک فرستاد! شما وحشت دارید از اسلام و حق دارید وحشت داشته باشید. ولی ملت اسلام، ملت ایران، نمی‏تواند تابع هوای نفس شما باشد؛ نمی‏تواند قرآن را کنار بگذارد و قانون اساسی غربی را قبول کند؛ به شما اجازه نمی‏دهد که در امری که بی‏اطلاع هستید و جاهل هستید دخالت کنید. شما اطلاعاتتان[1]در حدود مسائل غربی است. قوانین غرب را می‏دانید. شما تاکنون قرآن را مطالعه نکرده‏اید. عرض می‏کنم که من به همۀ اقشار نمی‏گویم؛ در بین اینها اشخاص اسلامی، اشخاص مطالعه‏دار هست؛ من آنها را می‏گویم که می‏گویند اسلام دیگر فایده ندارد. من آنها را می‏گویم که می‏گویند اسلام مال چهارده قرن پیش است.

میزان، رأی ملت است

ما به اشخاصی که اطلاع ندارند از قوانین اسلام، اطلاع ندارند از روح اسلام، نمی‏دانند که اگر اسلام تحقق پیدا بکند چه خواهد شد، ما به آنها اجازه نمی‏دهیم که دخالت در این امور بکنند. بله، حق رأی دارند؛ رأی بدهند که اسلام نه؛ چنانکه دادند. مختارند که رأی بدهند؛ لکن نگویند که ما مجلس مؤسسان کوچک را نمی‏خواهیم. یک مجلس مؤسسان پانصد ـ ششصد نفری می‏خواهیم! بهانه نگیرند. مگر مجلس مؤسسان چیست؟ جز این است که اشخاصی که مردم آنها را انتخاب می‏کنند باید بنشینند و قانون را ملاحظه کنند؟ باید حتماً ششصد ـ هفتصد نفر باشند تا نوبت به شما هم برسد! اگر تمام ملت پنجاه نفر را تعیین کنند، اینها وکیل ملت نیستند؟ این مجلس مجلس مؤسسان نیست؟ ما بعد از اینکه بررسی شد در قانون اساسی، به نظر خبرگان اسلامی رسید، به نظر روحانی اسلامی رسید، به نظر علمای متعهد رسید، به نظر نمایندگان مردم رسید، باز هم
در افکار عمومی می‏گذاریم، خود ملت میزان است. مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد برای این است که مجلس مبعوث از ملت است. خود ملت حق ندارد رأی بدهد، لکن وکیل ملت حق دارد؟! این چه غلطی است! خود من حق ندارم تصرف بکنم در مالم، وکیل من حق دارد؟! خود شما حق ندارید رأی بدهید، وکیل شما حق دارد؟! وکلا برای این حق دارند که وکیل شما هستند، و الاّ چه حقی دارند؟ یک نفر چه حقی دارد برای 35 میلیون جمعیت رأی بدهد؟ پنجاه نفر ـ ششصد نفر چه حقی دارد برای یک ملت 35 میلیونی رأی بدهد؟ این حق برای این است که شما می‏خواهید رأی بدهید. رأی شماست. میزان؛ رأی ملت است. ملت یکوقت خودش رأی می‏دهد. یکوقت یک عده‏ای را تعیین می‏کند که آنها رأی بدهند: آن در مرتبۀ دوم صحیح است. و الاّ مرتبۀ اول، حق مال خود ملت است. شما خون دادید، حقوقدانان برای شما تکلیف معین کنند؟! خودتان باید تکلیف معین کنید. شمایید، همین ملت، همین مردم محروم دانشگاه، جوانهای محروم دانشگاه، همین جوانهای محروم مدرسۀ فیضیه، همین جوانهای محروم در ارتش، همین جوانهای محروم در بازار، همین جوانهای محروم در کارخانه‏ها و در کشاورزی، اینها باید رأی بدهند. بهانه‏ها را کنار بگذارید؛ از خدا بترسید؛ با ملت شوخی نکنید؛ رأی مردم را هیچ حساب نکنید؛ مردم را به حساب بیاورید.

نظرخواهی بیواسطه از مردم

ما حتماً باید تابع طرحهای غربی باشیم؟ اسلام را کار نداریم؟! غرب هرچه بگوید تابع آن هستیم؟! غرب تا حالا همین بساط بود که بود. ما تا حالا مبتلای به غرب بودیم. بیش از پنجاه سال ـ که اکثر شما یا بعض از شما یادشان است، بعضی از شما و من یادم است ـ و بیست و چند سال ـ که اکثر شما یادتان است طرحهای ما غربی بود؛ گرفتاریهای ما از غرب بود. باز همان گرفتاریها پیش بیاید؟ قانون اساسی را هم آنها بنویسند؟! آنها رأی بدهند؟ غربزده‏ها رأی بدهند؟ میزان شما هستید. آن کسی هم که اینها خودشان قبول دارند ـ ولو دروغ می‏گویند بعضی‏شان ـ دکتر مصدق هم وقتی که مطلبی پیش آمد،
که من حالا یادم نیست، آمد بالا ایستاد و گفت من با خود مردم صحبت می‏کنم؛ به وکلا کار ندارم؛ وکلا صدای مردمند؛ من با خودشان صحبت می‏کنم. ما از خودتان رأی می‏خواهیم. ما اگر چنانچه هیچ هم وکیل نگیریم، شما هستید میزان.

ما برای خاطر اینکه این نق‏نق‏ها کم بشود، گفتیم یک مجلسی هم درست بشود. شما اسمش را «مجلس مؤسسان» بگذارید، اگر خیلی دلتان می‏خواهد غربی باشید. اگر خیلی دلتان می‏خواهد که مردم را به خودتان متوجه کنید، اسمش را بگذارید «مجلس مؤسسان»؛ و الاّ ما با مردم کار داریم. ـ ما قانون را ـ قاعده این بود، قانون را بنویسیم، منتشر کنیم در همۀ بلاد؛ و همۀ مردم ببینند؛ بعد به آنها بگوییم این را می‏خواهید یا نه. رفراندم کنیم. ما برای اینکه شماها خیلی دم از «روشنفکری» می‏زنید! یک قدری هم با شما مسالمت بکنیم. با اینکه هرچه مسالمت کنیم، شما بدتر خواهید کرد! ما می‏گوییم که مردم خودشان افرادی را تعیین کنند که این قانون اساسی که نوشته شده است بیایند ببینند؛ هر رأیی دارند، هر طرحی دارند بدهند؛ می‏خواهد این رأیها رأیهای مخالف با قرآن باشد، می‏خواهد موافق. منتها ما مخالفهایش را قبول نمی‏توانیم بکنیم؛ و شما هم دنبال این هستید که این کار را بکنید. این مجلس را شما اسمش را «مجلس مؤسسان» بگذارید. ما بعد از این مجلس مؤسسان هم به خود موکلها، به وکلا ما چه کار داریم، ما شما را می‏شناسیم؛ ما نوکر شماییم.[ابراز احساسات مردم با شعار درود بر خمینی]

اهانت به ملت چرا؟

آقایان می‏گویند که ملت بی‏اطلاع است! من می‏گویم شما هم بی‏اطلاع هستید. اگر ملت بی‏اطلاع است، شما بی‏اطلاعتر هستید! برای اینکه در اینجا اطلاعات اسلامی می‏خواهد، و بعضی از شما اصلاً اطلاع ندارید. بعضی از شما نمی‏داند نماز چند تاست! چرا ملت ما اطلاع ندارد؟ چرا اینقدر ملت ما را ضعیف قرار می‏دهید؟ چرا اهانت به ملت می‏کنید؟ چه حقی دارید؟ در ملت ما همه چیز هست. اگر اسلام فقط عیب است، بله شما حق دارید. ملت ما مسْلم است؛ شما هم اسلام را قبول ندارید؛ پس ملت ما چیزی
نمی‏داند برای اینکه اسلامی است!؟ و اسلام چیزی است که مخالف با همۀ دانشهاست!؟ حرف شما این است؟ یک قدری در حرفهایتان تفکر کنید. یک قدری در مطالبتان تعقل کنید، نگذارید که ملت یکوقت به تنگ بیاید. رژیم سابق ملت را به تنگ آورد؛ نگذارید. یک قدری تعقل کنید. یک قدری برای اسلام حق قائل بشوید. یک قدری برای مسلمین حق قائل بشوید. یک قدری برای برادران اسلامی حق قائل بشوید.

مسئلۀ اصلی، که حالا باید شمای ارتشی، من طلبه، مراجع عظام، علمای اعلام، دانشگاهی، بازاری، دهقان، اداری، کارمندها، همه به آن توجه بکنند، این است که این قانون اساسی، که اساس اسلام را ما می‏خواهیم پیاده بکنیم، این قانون اساسی درست بشود. بعد که قانون اساسی‏مان را ان‏شاءاللّه‏ به رغم اینهایی که نمی‏خواهند بشود، باز شما رأی دادید و درست شد و مجلس شورا را شما رأی دادید آزادانه، برخلاف این پنجاه سال، آزاد رأی دادید و وکلایتان را فرستادید، و رئیس جمهور را خودتان تعیین کردید،[اگر]نگفتند شما حق ندارید، ما غربیها باید رئیس جمهور برایتان تعیین کنیم! خود شما تعیین کردید؟! آن وقت می‏آییم سراغ اینکه این مسائل دوم را باید پیش بیاوریم، و من هم می‏دانم شما مشکلات دارید، ما هم مشکلات داریم. شما ارتش را می‏دانید که یک اشکالاتی در آن هست؛ ما هم ارتش را می‏دانیم اشکالات دارد؛ هم ادارات را؛ هم وزارتخانه‏ها را؛ هم بازار را؛ و هم محله‏ها را؛ و هم مدارس خودمان را. این مدارس خودمان هم اشکال دارد. اما حالا ما نباید آن چیزی که ما باید در آن مسیر همه با هم برویم هر کداممان مسیرش را رها کند. من بیایم بروم حجره‏های مدرسه مثلاً چند تا هست؛ نمراتش چه جوری هست؛ طلبه‏هایش چند تاست؛ و شما بروید بگویید که در ارتش حالا چه اشکالی هست؛ شورا لازم است یا چه لازم است. تشتت الآن مخالف با مسیر ماست؛ ملتفت باشید! الآن اختلاف سلیقه‏ها را نیاورید پیش. الآن همه‏مان باید برویم سراغ این کارها. چطور آن وقت که ـ من گاهی مثال می‏زنم ـ اگر یکوقت زلزله خدای نخواسته بیاید و یک شهر را خراب کند و من بنشینم توی مدرسه درس بخوانم، شما هم بروید در نظام ـ عرض می‏کنم که ـ رژه بروید صحیح است؟ نه، باید همه بیاییم
این زلزله‏زده‏ها را نجات بدهیم.

غربزدگی، بدتر از زلزله‏زدگی

آقا، امروز مملکت ما غربزده است که از زلزله‏زده بدتر است! امروز بعضی از اشخاص در این مملکت می‏خواهند نگذارند اسلام تحقق پیدا بکند. اغفال می‏کنند بعض مقامات را، می‏خواهند نگذارند اسلام تحقق پیدا بکند. امروز وقت این نیست که نق بزنم که من فلان قِسمش را نمی‏خواهم، فلان قِسمش را می‏خواهم. امروز وقت این است که همه دست به هم بدهید بگویید اسلام را ما می‏خواهیم، چنانکه همه گفتید؛ با اسلام همه پیش رفتید. شما اشکالات خودتان را حالا پیش نیاورید؛ بگذارید برای بعد، بگذارید اسلام تحقق پیدا کند، بگذارید مملکت، مملکت بشود، بعد بیاییم سراغ اینکه این مملکت نظامش چه جور باید باشد؛ طلبه‏اش چه جور باید باشد؛ کاسبش چه جور باید باشد. من هم می‏دانم همه جا اشکال هست، لکن الآن ما زلزله‏زده هستیم؛ غربزده هستیم. همه باید دست به هم بدهیم و این راه را تا اینجا که آمدیم، باقی‏اش هم برویم. مابین راه هستیم. باز گردنه‏ها داریم که دزدها توی آن گردنه هستند. ما یک گردنه را از آن گذشتیم؛ یا دو گردنه را؛ باز دزدها توی آن گردنه‏های دیگر هستند؛ در کمین نشسته‏اند با هر صورت. ما باید همه، همه، دست به هم بدهیم از این گردنه‏ها بگذریم. بعد که گذشتیم از گردنه‏ها و رسیدیم به منزل، بنشینیم بگوییم حالا اشکالاتمان چیست. الآن وقت اشکال‏تراشی نیست. الآن وقت جلو رفتن است. من از همه می‏خواهم، من التماس می‏کنم به ملت ایران، من دست ملت ایران را می‏بوسم، اسلام را می‏خواهند ببرند.

لزوم طرد غربزدگان از دانشگاهها و محافل روشنفکری

این قشرهای این قشرهای دانشگاهی و دانشجو و وکلا و روشنفکرها، حساب خودشان را از این چندین نفر، چند نفری که عمال غربند و عمال محمدرضا، جدا کنند. کانون وکلا که همه‏اش غربزده نیست؛ کانون وکلا تویشان پیدا می‏شود؛ این غربزده‏ها را کنار بگذارند. یکی‏شان رفت، باقی هم بروند. روشنفکرها هم، روشنفکرهای اسلامی
روشنفکرهای وارداتی را کنار بزنند. غربزده‏ها را کنار بگذارند؛ عده‏شان خیلی زیاد هم نیست، اما فضولی‏شان زیاد است؛ عده زیاد نیست، ادعایشان زیاد است! خود قشر روشنفکر متعهد اسلامی برای خاطر خدا، برای خاطر اسلام، برای خاطر استقلال کشور، برای خاطر حفظ آزادی، این روشنفکر متعهد اسلامی، آنهایی را که در بینشان پیدا می‏شود که نق می‏زنند و می‏خواهند نگذارند کارها پیش برود، اینها را کنار بزنند. التماس دعا دعا بکنند پیش گوششان، بروند به اروپا باز سر عیاشی‏ای که می‏کردند! حالا آمده‏اند. آن کانون وکلا، آنهایی که بر ضد اسلامند کنار بگذارند. همه که نیستند. بعضی از وکلا بسیار مردم صحیح و سالمی هستند، بسیارشان؛ ولی آنهایی که فضولی می‏کنند، آنها را کنار بگذارند؛ از کانون بیرون کنند.

نگرانی غرب باوران از روحانی و دانشگاهی صالح

دانشگاه ما، که مرکز آدمسازی باید باشد، قشر دانشجو که متعهد برای اسلام است و خونش را برای اسلام داد و فعالیت برای اسلام کرد، حالا بیدار باشد که یک عده معدودی توی این دانشگاهها دارند می‏روند و نمی‏خواهند اسلام پیدا بشود. نه اینکه می‏خواهند دانشگاه درست بشود؛ خیر؛ آنها از درست شدن دانشگاه می‏ترسند. خدا رحمت کند مرحوم فیض قمی[2]ـ رضوان‏اللّه‏ علیه ـ را، توی همین مدرسۀ فیضیه، نزدیک اینجایی که حوض بود، زمان رضاخان، فرمودند به من که چه عیبی دارد، خوب اینها می‏خواهند صالح را از غیر صالح جدا کنند. ـ می‏خواستند امتحان بکنند و آن امتحانهایی که می‏خواستند بکنند و روحانیت را از بین ببرند ـ ایشان باورشان آمده بود؛ می‏فرمود که خوب، اینها می‏خواهند صالحها را کنار بگذارند باشد، بدها را بفرستند. من عرض کردم آقا، اینها از صالح می‏ترسند! اینها از روحانی صالح می‏ترسند؛ از بدش چه ترسی دارند؟ بدش که همراه هست ـ همراهشان ـ اینها از صالح می‏ترسند. دانشگاه هم باید خودش را اصلاح کند. خود دانشگاهی؛ خود دانشگاهی صالح. اینهایی که حالا
آمده‏اند و می‏خواهند به قول خودشان اصلاح بکنند، اینها از اصلاح دانشگاه می‏ترسند. اینها می‏ترسند که در دانشگاه یک آدمی پیدا بشود که یکوقت مشت بزند به دهانشان! آنها هم می‏ترسیدند که از روحانیت یکی پیدا بشود مشت بزند به دهانشان! همه از آدم می‏ترسند. از آدمک که کسی نمی‏ترسد!

برخورد استدلالی

اینها می‏خواهند دانشگاه را نگذارند آدم تویش پیدا بشود و شما جدیت کنید که آدم پیدا بشود. شما جدیت کنید که این اشخاصی که حالا افتاده‏اند توی دانشگاهها و دارند فساد می‏کنند، خودتان بیرونشان کنید. نیایید شکایت کنید که در دانشگاه یک کسی آمده و دارد حرف می‏زند. خوب، برو مقابلش بایست. بگو آقا تو چه می‏گویی؟ تو برای ملت دلت می‏سوزد؟ اگر برای ملت دلت می‏سوزد، چرا رفراندم را نمی‏گذاشتید بشود؟ چرا نمی‏گذارید کشاورزها الآن زراعتشان را بردارند؟ جز این است که می‏خواهید برای امریکا بازار درست کنید؟ پیشتر شاه درست می‏کرد، حالا شاهک! چرا نمی‏گذارید کارخانه‏ها راه بیفتد؟ اگر کارخانه‏ها برای ما راه بیفتد، خوب احتیاجمان از بیرون کم می‏شود، از غرب کم می‏شود و اینها عمالند برای اینکه ما را محتاج به آنها کنند. بشناسید دوستان خودتان و دشمنان خودتان را. قشرهای روشنفکر، دشمنهای اسلام را بیرون کنند از مراکز خودشان. کانون وکلا، وکلای دشمن با اسلام را، یا نفهم را، کنار بگذارند. من از خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ شما را می‏خواهم و عذر می‏خواهم که شما را در این گرما مزاحمت کردم؛ ولی خوب چه باید کرد. باید دردها را گفت و ملت را بیدار کرد که مبادا خدای نخواسته تحت تأثیر این حرفها یکوقت واقع بشوند. خداوند ملت ما را سعادتمند کند. خداوند مملکت ما را از شرّ شیاطین نجات بدهد. خداوند شما را از مسلمین متعهد و از لشکر امام زمان ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ قرار بدهد.

والسلام علیکم و رحمة‏اللّه‏ و برکاته

1 - قطع و وصل نوار. 
2 - از علمای قم.