صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان وظیفۀ بازار در جلوگیری از گرانفروشی و اجحاف به مستمندان و انجام فریضهامر به معروف نهی از منکر
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع وظیفۀ بازار در جلوگیری از گرانفروشی و اجحاف به مستمندان و انجام فریضهامر به معروف نهی از منکر
-
حضار
حضار: گروهی از بازاریان
بسم اللّه الرحمن الرحیم
در همه انقلاباتی که در ایران حاصل شده است، بازار، یکی از کانونهای بسیار مؤثر بوده است در پیشرفت. در انقلاب تنباکو، بازار سهم بزرگی در پیشرفت داشته است، در انقلاب مشروطیت هم همین طور. در این انقلاب هم که صد درصد اسلامی است، و بازار صد درصد اسلامی است، وفاداری بازاریها ـ به واسطۀ اینکه مخلوط نبودهاند با یک ایدههای دیگر ـ یک سهم بسیار بزرگی است؛ لذا بازار مبدأ برکات هست و باید باشد. در یک مملکتی که اسلامی میخواهیم باشد، و اسلامی ـ انسانی است به تمام معنا، بازار همان طوری که در نهضت دخالت داشت و با تعطیلهای طولانی ـ گاهی چند ماهه ـ این نهضت را پیش برد و یک تحول روحی بسیار عظیم پیدا شد در بازار و در سایر قشرها؛ به طوری که تحول روحی شاید از این انقلابی که این سد را شکست، آن تحول، اهمیتش بیشتر باشد. این حس تعاونی که پیدا شد در جامعه، و در مردم، ارزش آن خیلی زیاد بود. ولی بعد از آنکه این انقلاب به یک نحو از پیروزی رسید، یک قدری آن معانی اسلامی و آن تحولاتی که بود ـ یک قدری ـ رو به کاهش دارد میرود، و این یک طرفش بستگی به بازار است.
همان طوری که بازار حظی وافر دارد، در همۀ امور سیاسی، امور اسلامی، امور
اجتماعی، این بازار است که میتواند یک تحولاتی را ایجاد کند. الآن خوب اینطور صحبتهایی که میشود که یک دستهای از آن اشخاص، یک استفادههایی حالا میخواهند بکنند، تلافی ـ مثلاً ـ بعضی اشخاص آن مدتی که تعطیل بوده است میخواهند درآورند، یا منتظر این بودهاند که یک چیزی بشود و یک سوءاستفادههایی بکنند، این بازار است که میتواند جلوی این را بگیرد، بازار خودش باید جلوی این اشخاصی که برای سوءاستفاده، خودشان را مهیا کردهاند بگیرد. نمیگویم که بروند بزنند، چه بکنند. بروند یک نفر آدمی که میبینند دارد اجحاف میکند به این مستمندان، این فقرا که جانشان را دادهاند، خونشان را دادهاند، حالا هم ضعیفند، حالا هم همچه نیست که دارا باشند، فقیرند، مستمندند، اینها بخواهند چیزهایی را به قیمت گزاف بخرند، نمیتوانند، باید محروم بمانند. این را اگر فرض کنید که یک چند نفر نشانداری که در بازار هست و اینطور هست، قرار بگذارند این بازاریها، یکییکی بروند سلام بکنند، به اینها بگویند «آقا، این کار را نکن!» اگر در یک روز هزار نفر آدم برود به یک نفر بگوید «آقا نکن! این کار خلاف انصاف است»، این کار پیشرفت میکند.
خدا رحمت کند شیخ ما مرحوم آقای شاهآبادی را ـ رضواناللّه علیه ـ ایشان به من فرمود که: «در آن زمان شدت، مقابل منزل ما یک دکانی باز شد که مثل اینکه چیزهای خلاف میفروخت، دکان بدی باز شد. من به رفقایم گفتم که شما یکییکی بروید نهیش کنید. یک روز قریب دویست نفر، یکییکی صبح رفتند: «سلامٌ علیکم! و علیکم السلام! آقا، این دکان اینجا مناسب نیست» این رد شد، یکی دیگر آمد. تا عصر حدود دویست نفر رفتند به این آدم گفتند. تمام شد. برچید بساطش را.
این نهی وقتی مکرر شد در روح انسان تأثیر میکند. یکی بگوید، ممکن است، خوب، تأثیر کمی بکند. دنبالش یکی دیگر برود بگوید: «آقا نکن این کار را، این کار انصاف نیست. این مردم خونشان را دادهاند و حالا شما دارید آنها را در مضیقه
میگذارید. این بیچارهها نمیتوانند اینطور اجناس بخرند».
اگر بنا بگذارند این جوانهای بازار و آن محترمین بازار بروند پیش آنها یکییکی از اینها ـ و نهیشان کنند، بگویند نکنید، اگر در یک روز، مثلاً عدۀ زیادی بروند و با ملایمت بسیار به آنها بدون اینکه کلمۀ تندی، زبری، گفته بشود، همان نهیش بکنند. و همان طوری که خدا فرموده است که نهی بکنید مردم را، امر بکنید مردم را، نهیش بکنند از اینکه «این گرانفروشی خوب نیست، نکن شما این گرانفروشی را»، این تأثیر میکند. میتواند بازار؛ اگر همت بکنند دوستان بازاری میتوانند با همین نصیحت، با همین نرمگویی، با همین نهی، جلوی اینها را بگیرند؛ و ما نمیخواهیم که با این اشخاصی که برخلاف انصاف[عمل]میکنند، باز با شدت عمل بشود. ما میخواهیم که همه با برادری حل بشود مسائل، با دوستی حل بشود مسائل. و این بهتر همین است که خود بازار، اشخاصی که میبینند که یک فردی خلاف میکند تندروی میکند، میوهها خیلی گران، فروش میرود، همین، به طور دوستانه بهشان بگویند آقا نکنید این کار را. این ممکن است در آنها انشاءاللّه تأثیر بکند و یک بازاری بشود، بازار اسلامی. همان طوری که در یک برههای از همین نهضتی که واقع شد، یک حس تعاون بسیار عجیب پیدا شد در مردم.
بعضیها که در این تظاهرات بودند به من این را کراراً گفتند. یکی از آقایان که بوده است گفت که: مثلاً ساندویچی که یک کسی میآورد میداد به یک نفر، این خودش نمیخورد، این[را]تکهتکه میکرد ـ نمیدانم ـ یک تکه به او، یک تکه به او، یک تکه به او، و شاید آخرش به خودش هم نمیرسید. و مردم در خیابانها وقتی که این دستجات حرکت میکردند آب برایشان میآوردند، غذا برایشان میآوردند، تظاهر میکردند برایشان. و این یک مطلب است که مطلب اسلامی است. یک تحول روحی است که
اسلام میخواهد. اسلام میخواهد که بازار ما، خیابان ما، خانۀ ما، بیرون، داخل همه ـ یک نظم اسلامی، تعاونی پیدا بکند، محبتآمیز باشد؛ محیط محبت باشد. مردم با هم رحیم باشند؛رُحَماء بَیْنَهُمْ. خودشان با خودشان رحیمند، دوستند، برادرند. مثل فرزند خودش ببیند این جامعه را مثل برادر خودش ببیند این جامعه را؛ همان طور که رسول خداـصلیاللّه علیه و آله وسلم ـ که رأس همه است، اینطور بودند که حتی برای آنهایی که مشرک میشدند در قرآن هست که تو مثل اینکه خودت را داری برای آنها هلاک میکنی که مشرکند، مسلم نمیشوند.[1]آن یک محبت عالمی بوده است. یک رحمت بزرگ بوده است که آنهایی را هم که دعوت میکردند؛ مشرکین را، این یک رحمتی مثل یک پدر مهربان برای ملت بودند و مردم را دعوت به خیر و صلاح میکردند؛ برای اینکه، خیر و صلاح برای خود آن مردم خوب بود.
باید مملکت اسلامی به پیغمبر اسلام و ائمۀ اسلام اقتدا بکنند. همان طور که آنها سیرهشان یک سیرۀ محبتآمیز بود نسبت به برادرهاشان، نسبت به مردم، نسبت به مسلمین، باید ماها هم که تبع آنها هستیم، همین سیره را داشته باشیم و جدیت کنیم که جوانها اینطور بار بیایند، اسلامی بار بیایند. جوانها اگر اسلامی بار آمدند، اینها امین خواهند بود. اگر اسلامی بار آمدند اینها خیانت نخواهند کرد، و اینها مفید خواهند بود برای مملکت. و من امیدوارم که خداوند همۀ شما را توفیق بدهد، سلامت بدهد، تأیید کند.
[در ادامۀ بیانات یکی از حضار در مورد گرانفروشی و مسائل جاری بازار سؤالاتی مطرح کرده است]
بله، این هم یک عدهای از همانهایند؛ که اینها هم لابد عددشان یک عدد معدودی است. بله، همین عدد محصور را اینطور که من گفتم شما یک چند روزی اینطوری عمل بکنید. امیدوارم با «نهی» درست بشود. امیدوارم که مؤثر واقع بشود.