صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان نگاهی به دستاوردهای انقلاب اسلامی
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع نگاهی به دستاوردهای انقلاب اسلامی
-
حضار
حضار: جمعی از پزشکان و پرستاران قم
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
یکی از آثار این نهضت این شد که ما با رخسارهایی مواجه میشویم که قبلاً نمیشناختیم. ما قبلاً به واسطۀ فعالیتهایی که عمال اجانب و خود اجانب در مدتهای طولانی کرده بودند از هم جدا بودیم؛ همۀ قشرها از هم جدا بودند. ما ـ یعنی روحانیت ـ با شما ـ یعنی اطبای ارجمند ـ قوهمان فرق دارد با آنهای دیگر:العِلمُ عِلمانِ: عِلْمُ الْأَبْدانِ وَ عِلمُ الْأَدْیانِ[1].
روح و جسم با هم وحدت دارند: جسمْ ظلّ روح است؛ روحْ باطنِ جسم است، جسمْ ظاهرِ روح است. اینها با هم یک هستند، جدایی از هم ندارند. همان طوری که جسم انسان و روح انسان وحدت دارد، باید طبیب جسمی و طبیب روحی وحدت داشته باشند؛ اینها باید یک باشند و معالأسف ما را از هم جدا کردند. ما را از همۀ اقشار جدا کردند. روحانیت را یا به نسیان ـ به طاق نسیان ـ سپردند یا لکهدار کردند. شما را از نظر ما انداختند، ما را از نظر شما انداختند. این خیانتی بود که در عرضِ قریبِ سیصد سال اجانب با کارمندهای خودشان، با عمال خودشان انجام دادند. دانشگاه را از مدارس ما جدا کردند بلکه هر یک را مخالف دیگری کردند. اقشار ملت ما را از هم جدا کردند. این خیانت بزرگی بود که به ما و به ملت ما کردند تا ما را به این روزها نشاندند.
نه تنها اقشار یک ملت را از هم جدا کردند، ملتها را از هم جدا کردند؛ به طوری که ملت ایران با ملت ترکیه هیچ روابط ندارد. اصولاً اگر مخالفت نداشت موافقت هم نداشت؛ بیتفاوت بود. اگر مصیبتی به برادرهای ترک ما مثلاً میرسید یا عرب ما، برادرهای فارس ما بیتفاوت بودند؛ و به عکس اگر به ما مصیبتی وارد میشد، اینها بیتفاوت بودند. این بیتفاوتی از همین عمال اجانب و خود اجانب ایجاد شد که تا توانستند، مخالفت ایجاد کنند و اگر نتوانستند غفلت ایجاد کنند. و ما را غافل کردند از مقدرات خودمان؛ از مقدرات برادرهای خودمان هم غافل کردند. ما باید از این به بعد، این هوشیاری که ملت ما پیدا کرده است، جدیت کنیم که این ادامه پیدا کند.
ما صدمۀ این غفلتها را سیصد سال است که داریم میخوریم. پنجاه و چند سال است که پیرمردهای ما ـ آنهایی که به سن من یا یک قدری هم کمتر هستند ـ پنجاه و چند سال است که عذاب الیم این طایفه را کشیدند. و شما جوانها هم بیست و چند سال است که دیدید هرچه دیدید و شنیدید هرچه شنیدید. همۀ ذخایر ما را از بین بردند؛ نیروی انسانی که از همۀ ذخایر بالاتر است از بین بردند؛ انسانهای ما را که باید مقدرات این مملکت در دست آنها باشد و مملکت را آباد کنند، معنویتش را آباد کنند، مادیتش را آباد کنند، این نیروها را از دست ما گرفتند یا به مراکز فحشا کشیدند. تمام مراکز آموزشی را اینها مراکز فحشا قرار دادند. سینما که یکی از مراکز آموزشی است در دنیا، رادیو و تلویزیون که یکی از مراکز آموزشی است برای همه، آموزش برای همۀ طبقات، دستگاهی است که باید همۀ ملت را آموزش بدهد، اینها[را]به صورت دیگری درآوردند. سینماها را مراکز فحشا تقریباً قرار دادند. رادیوها تبلیغاتشان دیدید چه بود، تلویزیون هم همین طور!
اینهایی که امروز به خدمت اسلام درآمدند باید اصلاح بشوند، و مشغولند به فعالیت برای اینکه اصلاح بشوند. الآن هم این تتمۀ رژیم فاسد در آنها هست: در مطبوعات ما
هست، در روزنامههای ما هست، در مجلات ما هست؛ الآن هم آن فساد تتمهاش هست. باید بتدریج اینها اصلاح بشود. این اخلاق فاسدی که در جوانهای ما ایجاد کردند باز هم تتمهاش هست لکن باید اصلاح بشود. خدا میداند که این مراکز فحشا با جوانهای ما چه کرد؛ برای آنها همه چیز را تهیه کردند[تا]غفلت کنند از همه چیز خودشان. مراکز فحشا را درست کردند به رایگان دادند؛ دعوت کردند، دعوتها کردند، جوانهای ما را کشیدند در آن مراکز و از مقدرات خودشان غافل کردند.
من خدا را شکر میکنم که در ظرف این یک سال ـ یک سال و نیم، یک تحول اساسی در ملت ما پیدا شد. جوانهای ما توجه به مسائل روز پیدا کردند؛ منصرف شدند از آن ـ اکثر از آن چیزهایی که قبلاً بود متحول شدند، منصرف شدند. تحولهایی معنوی پیدا شد که این تحولها را نمیتوانیم اسمی روی آن بگذاریم الاّ اینکه دست خدا بود توی آن. بشر نمیتواند تحول روحی در همۀ طبقات[ایجاد کند]. این را کراراً گفتم که یک پاسبان میآمد یک بازار سرتاسر هر امری را که میکرد اطاعت میکردند، و برای خودشان حق چون و چرا قایل نبودند؛ نه اینکه حق قایل بودند و نمیکردند، اصلاً وضع روحیاشان را اینطور کرده بودند که کورکورانه باید اطاعت کرد! همان طوری که ارتش ما آنطور بود. مردم را اینطور کرده بودند که مثل گوسفند اطاعت کند! سر تا پا اطاعت باشد: چه فرمان سلطان چه فرمان خدا، «چه فرمان ایزد چه فرمان شاه»!! این کلمه را در اذهان بچههای ما از بچگی رشد دادند، آن هم این شاه! یک تحولی پیدا شد در ظرف یکی ـ دو سال که همین جمعیتی که از پاسبان آنطور وحشت داشتند به تانکها حمله کردند و به شاه هرچه خواستند گفتند و او را بیرونش کردند. همین جمعیت که دیروز از یک «ستارهدار»[2]آنطور خوف و وحشت میکرد، مشتش را گره کرد مقابل همه ایستاد و همه را بیرون کرد. این غیر از تحول الهی، غیر از حکم الهی نیست. ایمان است. اگر ایمان نبود
نمیشد؛ ایمان میخواهد. ایمان به خدا این کار را کرد؛ ایمان به مبادی اسلامی این کار را انجام داد. همه با هم، همه با هم گفتند که ما اسلام را میخواهیم. این ایمان بود. قدرت ایمان غلبه کرد بر این قدرتها و الاّ ما که چیزی نداشتیم. با همان کاردهای توی مطبخها و با همان ـ عرض میکنم ـ چوبها و با همان چیزها آمدند بیرون و غلبه کردند بر این تانکها و توپها و مسلسلها و اینها. گفتند اینها «دیگر اثر ندارد»[3]در مقابل ایمان. اثر هم نداشت و نتوانست اثر بکند.
ایمانتان را حفظ کنید آقا! ایمان به خدا را حفظ کنید، وحدت کلمه را حفظ کنید، این نهضت را حفظ کنید. ما هرچه داریم از این ایمان و وحدت کلمه[است]. آنها ایمان را از ما میخواستند بگیرند و وحدت کلمه را. کوشش کردند برای این دو تا، و خدای تبارک و تعالی نخواست و با ما بود و متحول کرد یک مملکت و یک ملتی که اعتنا به مسائل دینی نداشت. متحولشان کرد به طوری که همه توجه دارند. همه با ایمان به میدان آمدند. این ملتی که با هم دعوا داشتند، این شهر با آن شهر، خود شهر این محله با آن محله، این جوان با آن جوان، یکدفعه یک تحول الهی پیدا شد که حس تعاون پیدا شد. یکی از دوستان من میگفت که در تهران من در این تظاهرات دیدم که یک پیرزنی یک جایی ایستاده یک کاسهای دستش است تویش پول است. گفت لابد این حالا میخواهد یک پولی جمع بکند. رسیدم به او گفتم که پیرزن چیه؟ گفت که حالا چون بازار تعطیل است، مردم هم به تلفن احتیاج دارند من دیدم که این کار را من بکنم، این پولها را بیاورم که مردم پول خُرد ندارند بردارند بیندازند آنجا و تلفن کنند. یک همچو حسی در یک افراد پیدا شد. یک همچو حس تعاونی که وقتی که این جمعیت بیرون میآمد، همۀ مردم ـ توی خانه و بیرون ـ با اینها کمک میکردند. این تحول به دست خدا واقع شد.
اتکال به خدا بکنید. اگر خدای نخواسته این ایمان از دست ما گرفته بشود، این اتکال به خدا از دست ما گرفته بشود، وحدت کلمه هم گرفته خواهد شد. باز خدای نخواسته برگشتش به همان مصیبتهاست. دعوت کنید مردم را، دعوت کنید همه را به اینکه در این رفراندم به جمهوری اسلامی: «فقط جمهوری اسلامی» یک کلمه این ور یک کلمه آن ور نباید باشد. نه از آن اسقاط بشود نه به آن زیاد بشود. شیاطین میخواهند یک کلمه را اسقاط بکنند، یا کلمه[ای]را زیاد بکنند. توجه به این معنا داشته باشید؛ دعوت کنید همه را.
من از همۀ اطبای ایران ـ و حالا که قم هستم از اطبای قم ـ و از مریضخانهها تشکر میکنم که در این مصایب اینها هم حس مسئولیت کردند و انجام وظیفه کردند. خداوند همۀ شما را بر وظایفتان بیشتر از این آشنا کند؛ که این دعای بزرگی است. و همۀ شما را سعادت بدهد و همۀ شما را سلامت. و مملکت شما را از دست اجانب نجات بدهد انشاءاللّه. خداوند همهتان را حفظ کند.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته