صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان ساختن ایران عقب‏مانده و احیای کشاورزی
  • محل تهران، مدرسۀ علوی
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع ساختن ایران عقب‏مانده و احیای کشاورزی
  • حضار حضار: روحانیون غرب تهران

اعوذ باللّه‏ من الشیطان الرجیم

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

منشأ بیداری مردم، روشنگریهای روحانیت

من از شما آقایان که ـ در این مدت طولانی اطلاع دارم ـ زحمات جانفرسا کشیدید و تحمل جنایات رژیم را کردید تشکر می‏کنم. خداوند تعالی به شما علمای اعلام و شاگردان مکتب امام زمان ـ سلام‏اللّه‏ علیه ـ عمر و برکت و عزت عنایت فرماید. شما در این راه جدیت کردید و روشنگری کردید و ملت را به قیام وادار کردید. شما هدایت کردید مردم را. روحانیت ایران هدایت کرد مردم را. و بحمداللّه‏ روشنگریهای شما اثر خودش را کرد و مردم ایران یکپارچه با هوشیاری قیام کردند و مسائل به اینجا رسید؛ لکن از اینجا به بعد بسیار مشکلتر است.

ملت، وارث یک ویرانه

یک مملکت آشفته، یک کشور شکست خورده، یک کشور دزد زده، غارتزده، به جا گذاشتند؛ نیروهای انسانی ما را عقب راندند نگذاشتند ترقی بکنند؛ مخازن ما را بردند و جواهرات ایران را حمل کردند و به خارج بردند؛ و ایران را به طور شکست خورده، فقیر باقی گذاشتند. الآن به هر جهتی از جهاتِ کشور که ملاحظه بکنید می‏بینید که احتیاج به سالها، سالهای دراز فعالیت دارد تا به صورت قبل از دزدزدگی برگردد. در اقتصاد، بکلی اقتصاد اینجا شکست خورده است؛ فرهنگْ فرهنگ استعماری بوده
است؛ ارتشْ ارتشِ انگلی بوده است، دیگران او را هدایت می‏کردند؛ و همۀ چیزها به طور شکست خورده و منهدم باقی مانده است. شما وارث یک مملکت ویرانه هستید که باید به همت شما و سایر اقشار، این ویرانه دوباره از سر، سازندگی پیدا کند.

مشارکت مردم برای بازسازی

اول توقع این نیست البته، و نباید توقع این باشد که به طور اعجاز یکشبه همۀ امور اصلاح بشود. انهدام آسان است: یک سیل می‏آید یک شهر را خراب می‏کند؛ یک زلزله می‏آید یک شهر را ویران می‏کند؛ لکن ساختن آن شهر بعد مشکل است. البته الآن توقعات خیلی زیاد است؛ هر روز توقعات زیادی هست که روی این معناست که توجه به این نکردند که پنجاه سال، بیشتر از پنجاه سال رنج کشیدند و صبر کردند، حالا می‏خواهند که همین رنجهای پنجاه ساله با یک شب یا با یک ماه ترمیم بشود! این امری است غیرممکن. باید ما همه به هم دست بدهیم و شما آقایان محترم مردم را موعظه کنید؛ و مردم همه با هم دست به هم بدهند و این ویرانه را بسازند. دولت تنها نمی‏تواند این کار را بکند؛ یک طایفه نمی‏توانند این کار را بکنند برای اینکه خرابی آنطور نیست که یک جا باشد تا یک قوه بتواند. الآن همۀ اوضاع به هم ریخته است و محتاج به این است که همه با هم از این به بعد ـ همه با هم ـ در ساختن این خرابه شرکت بکنید. باید شما آقایان در مساجد، در محافل عمومی مردم را متوجه بکنید که الآن همۀ شما مکلف بر این هستید که در این ساختمان شرکت بکنید، هر کس به هر مقدار که می‏تواند.

ضرورت احیای کشاورزی

الآن زراعت ما و کشاورزی ما بکلی منهدم است. و باید آقایان توصیه بکنند در مجالسشان، در مساجدشان توصیه بکنند، اشخاص بفرستند به اطراف که مردم را آگاه کنند که کشت و زرع بکنند که احتیاجمان از خارج برطرف بشود. مملکت ایران که یک ناحیه‏اش ممکن بود برای تمام ایران کافی باشد، مثلاً آذربایجان اگر چنانچه کشت بشود ممکن بود برای ایران کافی باشد، حالا همه چیزش از خارج می‏آید. یعنی این
«اصلاحاتی که اینها به خیال خودشان کردند، عالماً عامداً فاسد کردند نه اینکه اشتباه کردند. آن مردک آمد گفت من اشتباه کردم!
[1]لکن تعمد کرد در امور؛ اینطور نبود که اشتباه باشد. عالمِ عامد بود در خراب کردن این مملکت: کشاورزی را عالمِ عامد بود که به صورت «اصلاحات ارضی» به فساد بکشاند؛ «مأمور» بود برای اینکه مملکت ما را بازار قرار بدهد برای دیگران، و ما باید از دیگران وارد کنیم و ما بازار آنها باشیم. اگر چنانچه این مرد نبود مملکت خودمان برای خودمان کافی بود لکن این مرد ـ یا نامرد ـ به واسطۀ آن نوکری[ای]که داشت، «مأموریت»ی که برای وطنش داشت ـ مأمورش کرده بودند بیاید و این وطن را از بین ببرد و برد و رفت منتها همۀ چیزهای ما را برداشت و رفت ـ کشاورزی ما به این حال رسیده است. و تبلیغات لازم است؛ یعنی اشخاصی که در رأس واقع هستند، اشخاصی که مردم از آنها اطاعت می‏کنند و مردم را هدایت می‏کنند، اینها باید مردم را وادار کنند به اینکه کشاورزی را از سر بگیرند و کشاورزی را به صورت اول ان‏شاءاللّه‏ یا بهتر درآورند. لکن نباید توقع داشت که همین امروز که این بساط برچیده شد، همان فردا همۀ کارها مطابق دلخواه همۀ مردم[بشود]؛ هیچ امکان ندارد این معنا. و لهذا این مراجعات کثیری که الآن می‏شود که هر کدام یک توقعاتی دارند،[از]این رو است که هر کس فکر می‏کند حال خودش را؛ متوجه نیست که مصادف با چه مصیبتی هستند؛ الآن دولت با چه چیز مصادف است؛ الآن دولت در هر جا که دست می‏گذارد خرابی است و برای آبادی آن محتاج به یک صرف وقتی است، صرف مخارجی است؛ که همۀ اینها لنگ است.

دعوت مردم به شکیبایی

باید شما مردم را هدایت کنید که آقا شماها پنجاه و چند سال است که زیر زجر بودید و تحمل کردید؛ چند سال است که تحمل شما تمام شد و بحمداللّه‏ به قدرت الهی برچیده شد اوضاع؛ حال باید چند سال هم صبر بکنید که بتدریج این کارها درست بشود. یک
ارتشی که باید از سر ساخته بشود، یک کشاورزی که باید از سر ساخته بشود، یک نابسامانیهایی که هر کدامش صرف وقت لازم دارد. الآن هر یک از این
[مقامات]دولت که پیش من می‏آیند، وزرا می‏آیند یا رئیس ارتش می‏آید، قَرَنی می‏آید، دیگران می‏آیند، خوب اینها همه‏شان من می‏بینم که عاجزند از اینکه بتوانند به این زودی کار را انجام بدهند؛ و اینها هم حق دارند. اینطور نیست که مسامحه می‏کنند، جدیت دارند می‏کنند، مشغولند همه؛ شب و روز مشغولند اینها؛ لکن وضع طوری است که نمی‏شود به این زودی انجام داد. باید کمک کنید به اینها.

تقویت دولت و پرهیز از کارشکنی

مثلاً یکی از کمکهایی که از آقایان ساخته است این است که در این پادگانهایی که اینها کسی را می‏گذارند و در شهربانی، در کلانتریها که کسی می‏گذارند تأیید کنید. کارشکنی نکنید، اینطور نباشد که یک دولتی در مقابل دولت باشد که تضعیف بشود؛ تأیید کنید. یک دولتی است که مال خودتان است حالا، مثل دولتهای سابق نیست، دولتی است که مال خود شما هست، دولتی است که منشأ از ارادۀ خود شما هست. این را باید تأیید کرد نه اینکه هر کاری که آن می‏کند، مقابلش یک چیزی بکنید؛ یا همین طور اگر کسی را تعیین کردند برای کلانتری یا برای ارتش در پادگانها، از او تأیید کنید، کارشکنی نکنید. مردم[را]وادار کنید که تأیید کنند، مردم را ارشاد کنید که اینها را تأیید کنند تا بتوانند رشتۀ امور را به دست بگیرند و این آشفتگیها به آخر برسد. یک مملکت آشفته است که با همت شما باید درست بشود، با همت علما باید درست بشود، با همت ـ عرض می‏کنم ـ همۀ طبقات باید درست بشود.

لزوم مقابله با جوّسازی در کارخانه‏ها

الآن هم یک آشفتگیهای زیادی هست که مفسدین افتادند توی مردم و پخش اکاذیب می‏کنند؛ و می‏روند در این کارخانه‏ها به آنها می‏گویند که ببینید هیچ چیز نشده! خوب، آن بیچاره‏ها هم نمی‏دانند که «هیچ چیز نشد» نبوده. آنی که شد حساب نمی‏کنند
که یک قدرت شیطانی و یک استبداد مُبرمی را به هم زدند؛ این را حساب می‏کنند که حالا که آنها رفتند پس حالا باز هم هیچ چیز نشد! خیال کردند که حالا باید مثلاً تا آنها رفتند یک دست غیبی بیاید و همه چیز را برای همه ... اینها مفسد هستند؛ اینها می‏خواهند مردم را اغوا کنند، و شماها باید در مقابل آنها ایستادگی بکنید؛ مردم را هدایت بکنید. هر کس می‏تواند، برود در این کارخانه‏ها برای مردم صحبت کند، بفهماند که اینها می‏خواهند باز اوضاع سابق را، می‏خواهند باز آن قلدریهای سابق را برگردانند به صورت دیگر. البته دیگر شاه برگشتنی نیست ـ شاه سابق ـ لکن می‏خواهند با وضع دیگر همان بساط را درست بکنند. بیدار کنید مردم را، هوشیار کنید مردم را؛ توی این کارخانه‏ها اشخاص مطلع، اشخاص بافهم از علما و غیره بروند آنجاها با مردم صحبت کنند؛ بفهمانند که اینها چه اشخاصی هستند. اینها اشخاصی بودند که بزرگانشان در خود دربار خدمت می‏کردند، حالا آمدند این حرفها را می‏زنند! حالایی که این ملت پابرهنه این پیروزی را برد، از اطراف دارند هجوم می‏آورند و می‏آیند به ایران برای اینکه در این سفره شریک باشند! ... باید به مردم اینها را فهماند. و ما می‏بینیم بعضی از اشخاص خیلی مبتذل از خارج آمدند و اینجا صحبت می‏کنند و در رادیو صحبت آنها را می‏کنند که اسلام نمی‏شود پیاده بشود. خوب غلط می‏کند این آدم که این حرف را می‏زند! باید در مساجد بگویید که حق این مطالب از برای آنها نیست؛ چه می‏دانید اسلام چه است؟! اینها رفتند در خارج خوابیدند، ملت ما پیش برده، حالا آمدند به این خیالات افتادند که یک چیزی دست آنها بیاید! باید اینها را علمای اعلام در مساجد بگویند.

اسلام، برای پیشرفت و ترقی بشر

اسلام قابل پیاده شدن است. اگر اسلام قابل پیاده شدن نباشد پس ما بگوییم خدای تبارک و تعالی نقص داشته در احکامش! هان؟! البته اسلام جلوگیری از مفاسد می‏کند، جلوگیری از ... اگر مقصود از اینکه حالا نمی‏شود اسلام را در حالا پیاده کرد، مقصود این است که باید سینماهای ما با همان زنهای لخت و با همان کارهای زشت باید بشود، البته
اسلام با اینها مخالف است؛ اما اسلام با همۀ ترقیات موافق است، با همۀ پیشرفتها موافق است. اسلام برای پیشرفت آمده، برای ترقی آمده. این حرفهایی که بعضیها حالا آمدند می‏زنند، اینها را باید آقایان از آن جلوگیری کنند تا تکرار نشود؛ و از فعالیتهایی که بر ضد اسلام الآن دارد می‏شود، باز باید خود آقایان اشخاص را انتخاب کنند بفرستند در این جاهایی که اینها می‏روند و با مردم صحبت کنند؛ مردم را بیدار کنند. خداوند ان‏شاءاللّه‏ همۀ آقایان را حفظ کند. و من عذر می‏خواهم که آقایان آنجا نشستند و من اینجا نشستم. من و شما هر دو برادر هستیم و اصلاً صف واحد است. قضیۀ رهبری در کار نیست. صف واحد، با هم همه؛ همه با هم به پیش ان‏شاءاللّه‏.

والسلام علیکم و رحمة‏اللّه‏ و برکاته

1 ـ محمد رضا پهلوی، در پیام 15 آبان 1357.