صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان لزوم نظارت مردم بر امور جاری کشور
- محل پاریس، نوفللوشاتو
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع لزوم نظارت مردم بر امور جاری کشور
-
حضار
حضار: کارکنان اقامتگاه امام
[بسماللّه الرحمن الرحیم]
من از همۀ این آقایان متشکرم که در این موقعی که ما گرفتار این مسائل هستیم، کمک کردند و کارها را انجام دادند. و باید بگویم که کار، کار خودشان بوده و منزلْ منزل خودشان بوده؛ و این معنا را تنبه بدهم که وقتی در یک منزل محقری ما باید با اجتماع کار بکنیم، یعنی دستهجمعی هر کسی یک کارش را بکند، و میسور نیست برای یک نفر یا دو نفر[که]همۀ کارها را انجام بدهند، آن وقت راجع به کار کشوری که الآن تقریباً باید گفت مصایب هست و تا حالا خرابکاری بوده، کار یک کشور نمیشود انجام بگیرد الاّ اینکه همۀ اجزای کشور، همۀ افراد کشور، در آن همکاری کنند. اگر ملت ایران همۀ آنها، هر کس در هر جا هست، اقدام به ساختمان این مملکت نکند، مملکت به حال خرابه یا نیم خرابه باقی خواهد ماند و مسئول خواهیم بود همه. هر کس هر کاری را میتواند باید تا یک مدتی با صبر و تحمل و...، تحمل زحمات اقدام بکند. اگر همچو چیزی شد مملکتیآباد وصحیح وخوب محقق خواهدشد. همهجهاتش تمامخواهد شد.
و باز همۀ اجزای مملکت باید نظارت در امور بکنند که نتوانند شیاطین باز رخنه بکنند. در[ادارات]دولتی اشخاصی که رفت و آمد میکنند، اینها باید نظارت در کارهای آنها بکنند، یعنی مثل سمت بازرسی و تفتیش و اینطور چیزها که اگر خطایی اینها میکنند، تعمدی میکنند ـ عرض میکنم که ـ خیانتی میکنند، به دستگاه قضایی اطلاع بدهند تا اینکه آنها تعقیب بکنند.
همه مصیبتهایی که در این سالها واقع شده است برای این بوده است که دستگاهها سرِخود بودهاند. از آن دستگاه اول گرفته، آن شخصی که به اسم شاه در این مملکت حکومت کرده، سرِ خود حکومت کرده، مقید به قوانین نبوده. وقتی که این سرِ خود حرکت کرد، کسانی هم که دنبال او هستند از او یاد میگیرند، اینها هم سرِ خود میشوند. وقتی یک مجلسی را به طور سرِخودی و بدون رعایت قوانین به وجود آوردند، نمایندگان این مجلس هم سرِخود خواهند شد، پایبندِ قوانین نخواهند شد. باید اینها خاتمه پیدا بکند اگر بخواهد مملکت ایران یک مملکتی بشود که مترقی به معنای واقعی باشد، نه اینکه لفظی و همین گفتن ترقی. معنویات یک مملکتی را باید درصدد بود که اصلاحش کرد؛ یعنی باید دست خیانت را کوتاه کرد، دست جنایات را کوتاه کرد. همۀ جاهایی که یک عضوی از اعضای ادارات دولتی یا دولت، عضوی از اعضای دولت تکفل میکنند، مردم موظفند که نظارت کنند در آن. آنهایی که میروند آنجا برای گرفتاریهایی که مثلاً دارند، محاکماتی که دارند، میروند در کلانتریها، میروند در نظمیه، میروند در ـ عرض میکنم ـ دادگستری و امثال اینها، خودشان باید ناظر باشند که چه میگذرد. و خودشان مکلفند، اگر بخواهند مملکت اصلاح بشود مکلفند که چیزهایی که گذشته است اگر خلاف بوده است، به جاهایی که برای این امر تأسیس میشود اطلاع بدهند تا تعقیب بشوند. اگر مدتی یک همچو جهتی پیش بیاید که یک محاکم صالحهای تصرف بکند در همۀ امور، یعنی برسد به داد مردم، همچو نباشد که مثل حالا باشد که دادگستریها کاری به این حرفها ندارند یا نمیتوانند داشته باشند ـ عرض میکنم ـ کلانتریها که بخواهند مردم را لخت بکنند، امثال اینها، اگر اینطورها باز ادامه پیدا بکند فرض کنید که آن دزد بزرگ رفت، دزد[های]کوچک جای او مینشینند و کارها را انجام میدهند. باید همهتان ـ همهمان در این امور دقت کنیم و دنبال کنیم و فداکاری بکنیم تا اینکه ان شاءاللّه یک مملکت صحیحی بار بیاید.
من از خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ شما را میخواهم. و از اینکه این مدت
شماها زحمت کشیدید عذر میخواهم. خداوند شما همه را حفظ بکند و سلامت بدارد. و ما حالا میرویم به این مملکت ببینیم که آیا چه میشود. هر چه که بشود هم، ما بنا داریم که برویم؛ حالا چه از بین راه برگردیم و باز هم خدمت شما باشیم یا خیر، برویم و پیاده بشویم و هر چه بشود.
[یکی از حضار: ما افتخار میکنیم قربان در خدمتتان باشیم.]
امام: خدا همهتان را حفظ کند.
و من این را هم باید بگویم به شما آقایان که ـ به آقای یزدی[1]و بعضی از آقایان گفتم ـ که من بیعتم را از شماها برداشتم؛ عرض میکنم که ممکن است که آنطوری که اینها تهیه دیدند در این سفر خطر در کار باشد و من میل ندارم که به خاطر من شما خدای نخواسته در خطر بیفتید. من سِنم دیگر گذشته، شما حالا جوان هستید.
[یکی از حضار: ... این سخن با خون سرخ خویش امضا میکنم.]
[یکی دیگر از حضار: من به خانمها هم عرض کردم که آقا فرمودند احیاناً خانمها نباشند در هواپیما. ایشان ناراحت هستند که من خدمت شما عرض کنم، مگر امام حسین حضرت زینب و خواهران خویش را همراه نبردند؟]
امام: خوب، حالا امام حسین، امام حسین بود. ما یکجور دیگر است وضعمان. نخیر، من میل دارم همراه خانمها نباشم، آقایان هم همین طور. همین هم که، خوب گمان میکنم اگراینطور بشود که من بروم علی_' حده و بعد آقایان[بیایند نگرانی من کمتراست].
خداوند عمر شما را زیاد کند؛ موفق باشید ان شاءاللّه. در هر صورت من برایم ناگوار
است که برای خاطر من کسی به زحمت بیفتد. من برای خودم مانعی ندارد اما ناگوار است برایم که ببینم یکی از برادرهای من برای خاطر من گرفتار شده است. ان شاءاللّه خداوند همهتان را حفظ کند و موفق باشید.