صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان تبیین مواضع اسلام و سیاستهای آیندۀ ایران
- محل پاریس، نوفللوشاتو
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع تبیین مواضع اسلام و سیاستهای آیندۀ ایران
-
حضار
مصاحبهکننده: خبرنگار روزنامۀ انگلیسی تایمز
سؤال:[مایلم که قدری دربارۀ دوران کودکی شما و شغل شما در آن زمان بدانم و شاید هم مختصری از دوران طفولیت شما و طریقی که از آن طریق به اعتقاد کنونی راه یافتید. کیفیتها و ارزشهایی که برای شما مهم بوده و هستند چیست؟ به عنوان یک مسیحی دربارۀ فرهنگ شما زیاد نمیدانم. از این رو اولین سؤالم این است که اعتقادات شما چیست؟ کجا و چگونه این اعتقادات را فرا گرفتید؟ و چگونه آنها را عمل میکنید؟ و به عنوان سؤالی تکمیلی، لطفاً مختصری از شرح کار خود را بیان کنید.]
جواب:زندگی شخصی من هم مانند همۀ افراد، حادثهای است جزئی از تمام حوادثی که در جهان میگذرد، که نیازی به شرح و توضیح آن نمیبینم. ولی اعتقادات من و همۀ مسلمین همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند که ریشه و اصل همۀ آن عقاید ـ که مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست ـ اصل توحید است. مطابق این اصل، ما معتقدیم که خالق و آفرینندۀ جهان و همۀ عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همۀ حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما میآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنابراین هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند. و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را میآموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواستهها و امیال خود تنظیم نماید. و از این
اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذاری برای بشر تنها در اختیار خدای تعالی است، همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است. و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر بهعلت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست و بنابراین بنا، انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگران که به اسارت دعوت میکنند قیام کند و خود و جامعۀ خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بندۀ خدا باشند. و از این جهت است که مبارزات اجتماعی ما علیه قدرتهای استبدادی و استعماری آغاز میشود و نیز از همین اصل اعتقادی توحید، ما الهام میگیریم که همۀ انسانها در پیشگاه خداوند یکسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بندۀ او هستند. اصل برابری انسانها و اینکه تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعدۀ تقوا و پاکی از انحراف و خطاست؛ بنابراین با هر چیزی که برابری را در جامعه بر هم میزند و امتیازات پوچ و بیمحتوا را در جامعه حاکم میسازد باید مبارزه کرد. البته این آغاز مسئله است و بیان یک ناحیۀ محدود از این اصل و اصول اعتقادی ما؛ که برای توضیح و اثبات هر یک از بحثهای اسلامی، دانشمندان در طول تاریخ اسلام کتابها و رسالههای مفصلی نوشتهاند.
ــ[میخواهم که توانایی آن را بیابم که این تناقض مشهود بین نقش شما به عنوان یک رهبر مذهبی و نقشی را که به عنوان محور مخالفین به عهده دارید توجیه کنم! مشی رژیم شاه چگونه منجر به تبعید شما گردید؟ و دولتهای این رژیم چه کردهاند که شما را به مخالفت واداشته است؟ من شما را به عنوان صخرهای میبینم که مستحکم در میان جریان حوادث کوبنده ایستادهاید، پایگاهی هستید در میان حوادث گذرا. و از این رو من فکر نمیکنم که صحیح باشد که شما را به عنوان یک شخصیت انقلابی توصیف کنم. اهمیت شخص شما در حوادثی که میگذرد چه اندازه است و فکر میکنید چه اندازه نفوذ شخصی بر این حوادث داشته باشید؟]
ــاگر شما بتوانید مفهوم مذهب را در فرهنگ اسلامی ما درک و دریافت کنید به روشنی خواهید دید که هیچ گونه تناقضی بین رهبری مذهبی و سیاسی نیست بلکه همچنان که مبارزۀ سیاسی بخشی از وظایف و واجبات دینی و مذهبی است، رهبری و هدایت کردن
مبارزات سیاسی گوشهای از وظایف و مسئولیتهای یک رهبر دینی است. کافی است شما به زندگی پیامبر بزرگ اسلام (ص) و نیز زندگی امام علی ـ علیه السلام ـ نگاه کنید که هم یک رهبر مذهبی هستند و هم یک رهبر سیاسی. و این مسئله در فرهنگ شیعه از مسائل بسیار روشن است و هر مسلمان شیعی وظیفۀ یک رهبر مذهبی و دینی میداند که در سرنوشت سیاسی و اجتماعی جامعه مستقیماً دخالت کند و هدایت و نقش تعیین کنندۀ خود را انجام دهد. مفهوم مذهب و رهبر مذهبی در فرهنگ اسلامی بسیار تفاوت دارد از مفهوم آن در فرهنگ شما که مذهب صرفاً یک رابطۀ شخصی و معنوی است بین انسان و خدا. و از این رو مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهای حاکم در جامعه بوده و خود دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بوده است که برای تمامی ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی قوانین خاصی وضع کرده است و جز آن را برای سعادت جامعه نمیپذیرد. مذهب اسلام همزمان با اینکه به انسان میگوید که خدا را عبادت کن و چگونه عبادت کن؛ به او میگوید چگونه زندگی کن و روابط خود را با سایر انسانها باید چگونه تنظیم کنی، و حتی جامعۀ اسلامی با سایر جوامع باید چگونه روابطی را برقرار نماید. هیچ حرکت و عملی از فرد و یا جامعه نیست مگر اینکه مذهب اسلام برای آن حکمی مقرر داشته است. بنابراین طبیعی است که مفهوم رهبر دینی و مذهبی بودن، رهبری علمای مذهبی است در همۀ شئون جامعه، چون اسلام هدایت جامعه را در همۀ شئون و ابعاد آن به عهده گرفته است. و اما اینکه چرا امروز تمامی علمای مذهبی علیه رژیم شاه و دولتهای او قیام کردهاند بسیار واضح است. امام علی (ع) میگوید: «خداوند از دانشمندان پیمان گرفته است که بر سیریِ ستمگر و گرسنگی مظلوم سکوت نکنند.[1]» و این شاه ستمگر و دارو دستۀ اوست که با همۀ فقر طاقتفرسای مردم ما، میلیاردها دلار ثروت کشور را به خود اختصاص داده است. و نیز: «اگر بدعتها در دین ظاهر شود، بر علماست که دانش خود را آشکار کنند و نگذارند فریبها و نیرنگها و
دروغهای بدعتگذاران در دین و در مردم اثر کند و منحرف سازد.» و این شاه است که با انواع دروغها و حیلهها، هم دین خدا را تحریف کرده و خواستههای شیطانی خود و اربابانش را به عنوان قوانین منطبق با اسلام بر ملت مظلوم ایران تحمیل میکند، و هم حقایق و واقعیات را وارونه جلوه میدهد. بر علمای دینی و مذهبی است که چهرۀ واقعی او را به ملت معرفی کنند. مثلاً ببینید شما، شاه کشاورزی ما را نابود کرد و کشور را در مواد غذایی وابسته به خارج نمود و هنوز هم به اصلاحات ارضی خود افتخار میکند؛ آیا این یک تحریف نیست؟ و یا مثلاً نفت ایران را تا آنجا که میتواند استخراج میکند و با پول آن برای اجانب پایگاه نظامی تأسیس میکند. و یا به بهانۀ صنعتی کردن کشور ـ صنایع مونتاژ ـ آن هم اکثراً با سرمایههای خارجی و بدون هماهنگی با شرایط اقتصادی کشور، ایران را بازار مصرف اجناس تجملی خارج ساخته و از این طریق ثروت کشور را به هدر میدهد و بعد ادعای مدرنیزه کردن کشور را دارد. و صدها تحریف و خیانت دیگر که بر هر مسلمانی و در درجۀ اول بر علمای دینی و مذهبی واجب است که قیام کنند و خود و ملت را از این ستمگریها نجات دهند.
ــ[و اما دربارۀ موقعیت کنونی که باید اقرار کنم که ممکن است خیلی سریع پیش از آنکه من بتوانم شاهد آن باشم تغییر کرده باشد؛ نخست وزیر جدید[2]از شما دعوت کرده است که به ایران برگردید؛ در تحت چه شرایطی شما چنین خواهید کرد؟]
ــنخست وزیر و هر دولتی که با وجود شاه به سرِ کار بیاید غیر قانونی است و از نظر ملت ایران اعتبار ندارد؛ و بازگشت من به ایران متوقف بر این است که در آنجا بهتر بتوانم به وظایفم در زمینۀ خدمت به اسلام و نهضت اسلامی ملت ایران عمل کنم و دعوت یا عدم دعوت آنان در تصمیم من هیچگونه نقشی ندارد.
ــ[شما از کارکنان صنعتنفت خواستهاید که تولید نفت را متوقف کنند. آیا این خواستۀ شما با یک پاسخ رضایتبخش مواجه شده؟]
ــبله؛ طبق گزارشات حتی یک قطره نفت هم استخراج نمیشود؛ و بعد ما برای تأمین مصرف داخلی، هیأتی اعزام نمودیم و به این مسئله رسیدگی کردیم و عدهای از کارکنان را برای تأمین همین مقدار دعوت کردند که به سرِ کار خود برگردند.
ــ[آیا نگران این نیستید که مردمی که با انگیزههای سیاسی وارد این نهضت شدهاند در پس آنچه که شما به خاطرش قیام کردهاید پنهان شده و از موقعیت شما برای مقاصد خود استفاده کنند؟]
ــامروز هرکس کمی مطالعه در ماهیت نهضت ایران کند خواهد دید که نهضتی است صد درصد اسلامی، و هرکس بخواهد در این حرکت شرکت کند باید خود را با آن تطبیق دهد که در غیر این صورت مطرود ملت خواهد بود. البته اشخاصی هم هستند که علیه شاه مبارزه میکنند و مسلمان هم نیستند ولی تعداد آنان خیلی کم است.
ــ[آیا هیچگونه شرایطی وجود خواهد داشت که شما در تحت آن بتوانید وجود شاه را و یا جانشینان وی را بر تخت قبول کنید؟]
ــبا وجود شاه و جانشینانش هیچ راه حلی برای بحران ایران وجود ندارد و شاه جز کنار رفتن چارهای ندارد.
ــ[چه نوع حکومتی را مایلید در ایران ببینید؟ آیا شما خواستار چنین حکومتی هستید که اکنون در ایران روی کار آمده و یا مایلید در چنین حکومتی شرکت کنید؟]
ــما جمهوری اسلامی را اعلام کردهایم و ملت با راهپیماییهای مکرر به آن رأی داده است. حکومتی است متکی به آرای ملت و مبتنی بر قواعد و موازین اسلامی.
ــ[و بالأخره دربارۀ آینده فکر میکنید چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا جنگ داخلی راه حل کم ضررتر خواهد بود؟ و آیا واقعاً احتمال صلح وجود دارد؟ وقتی که زندگی در ایران به حالت عادی برگردد، زندگی یک فرد متوسط را چگونه مجسم میکنید؟ امید شما و آنچه که میخواهید بدان برسید چیست؟ و آیا به چنین چیزی در خارج از ایران نایل خواهید آمد؟]
ــبه خواست خدای تعالی ملت ایران راه خود را یافته و به پیش میرود. و ما معتقدیم که پس از پیروزی ملت، با اجرای قوانین اسلامی جامعهای به وجود آید که الگو و نمونه باشد برای ملتهای جهان، برای نجات و سعادت خود. جنگ داخلی صورت نخواهد
گرفت. دیر یا زود ارتش به ملت خواهد پیوست؛ و اصولاً به غیر از تنی چند از ارتشیان بقیه معتقد به راه ملت هستند و من از طرز تفکر خیلی از آنان آگاهی دارم. بارها سیاسیون ایران مرا از ارتش بیم دادهاند ولی آنان اشتباه میکنند؛ برای آنان جوّ کاذب به وجود آوردهاند.
ــ[اگر چپیها از نارضایتیهای عمومی استفاده کنند و قدرت را تصاحب کنند، آیا شما فکر میکنید بتوانید که چنان اثری روی آنها بگذارید که آنچه را که شما برایش ارزش قائلید رعایت کنند؟ و آیا با توجه به این همه کار که شما باید به انجام برسانید آرزو نمیکردید که مرد جوانتری بودید؟]
ــچنین چیزی در ایران امکان ندارد. در یک کشور مسلمان که مردم آن به نام قرآن و به خاطر خدا خون میدهند ممکن نیست حکومتی سر کار آید که از اول پرچم ضد خدا و ضد اسلام را در دست گرفته است. شاه با همۀ ریاکاریها و تظاهر به اسلام، بالأخره چهرۀ واقعی او آشکار شد و ملت او را عقب راند. ملت ایران از نظر ایمان و عقیده محتاج نیست تا به مکتبهای ضد خدایی پناه ببرد. ملت ایران خواستار عدالتند و آزادی و استقلال؛ که معتقدند جز در سایۀ اسلام و با قوانین اسلام به آن نمیرسند. اگر از چند بچهای که به علت نداشتن تجربه به چپ گرایش پیدا کردهاند بگذریم، چپ به معنی واقعیاش در افراد روشنفکر که از جامعۀ ایران شناخت داشته باشند وجود ندارد. در ایران اسلام حاکم است و بس.
ــ[شما نقش و وظیفۀ خودتان را در شرایط فعلی چه میبینید؟]
ــما نقش هدایت داریم. همیشه همین نقش بوده است. ما مسائلی را که میبینیم مفید است برای ملت ایران طرح میکنیم. چیزهایی را که مضر است نفی میکنیم و کوشش میکنیم برای پیشبرد مقاصد اسلامی.
ــ[آیا آماده هستید که برای جهاد مسلحانه فرمان بدهید ـ اگر تمام راهها بسته بشود؟]
ــاگر تمام راهها بسته شود مورد مطالعه قرار خواهیم داد. ولی با شناختی که من از ارتش دارم به این مرحله نخواهد رسید.
ــ[شما شخصاً به واسطۀ رژیم شاه رنجهای بسیار بردهاید، تبعید شدهاید، زندانی دیدهاید، پسرتان[3]به نحو اسرارآمیزی کشته شده است. آیا با تمام اینها شما هیچ خصومت شخصیای در مورد شاه احساس میکنید؟]
ــابداً! من به هیچ وجه احساس خصومت شخصی با شاه ندارم. برای مبارزه نه شخص خودم مطرح است و نه پسرم؛ و من هیچ گاه احساس ناراحتی شخصی از او نکردهام. من برای خیانتهایی که شاه در این پنجاه سال کرده، جنایاتی که به ملت من وارد کرده مخالفم.
ــ[شما از «ملت من» صحبت میکنید و واقعیت این است که شما رهبر این حرکت عظیم شدهاید. آیا شما نگران این نیستید که سیاسیون ممکن است از این موقعیت استفاده کنند و سعی کنند که در پس پرده از شما سوءاستفاده کنند و پس از پایان یافتن مسئله ظاهر شوند و بهرهبرداری کنند؟]
ــما تا بتوانیم کوشش میکنیم که مسائل را خودمان حل کنیم و آنچه در اختیار داریم عمل میکنیم و ملت هم پشتیبان ماست. امیدوارم که آنانی که امروز و یا این روزها مبارز شدهاند واقعاً معتقد به مبارزه شده باشند و فرصتطلب نباشند. البته در هر مبارزه، آن هم مبارزۀ ایران که دامنهاش بسیار وسیع است، فرصتطلبان در آینده کارهایی میکنند که امروز نمیتوانند انجام دهند ولی ملت ما به امید خدا بعد از پیروزی دیر یا زود همه را سرِ جایشان مینشاند، ان شاءاللّه.