صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان ضرورت حفظ وحدت و پرهیز از تفرقه
- محل پاریس، نوفل لوشاتو
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع ضرورت حفظ وحدت و پرهیز از تفرقه
-
حضار
حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من از دو جهت تأسف دارم: یک جهت اینکه با این همه خونریزیها که در ایران میشود، چنانکه در مشهد و بسیاری از جاهای دیگر کشتار شده است، زخمیهای زیاد داریم. همین امروز باز یک برخوردهایی بودهاست در بلاد، و در عین حال باز این دولتها، دولتهای استفادهچیای که پشتیبانی اظهار میکنند، و دولتهای دیگری مثل دولتهای اسلامی، تاکنون از طرف دولتها پشتیبانی نسبت به ملت ایران اظهار نشده است. از ملتها شده است لکن از دولتها تاکنون هیچ اظهار پشتیبانی از ملت ایران نشده است. و این بسیار موجب تأسف است که دولتهایی خودشان را به اسم دولت اسلامی معرفی میکنند و مع ذلک در طول یک سال و بیشتر که ایران در خاک و خون کشیده شده است به دست عمال شاه، آنها اظهار پشتیبانی نکردند از ملت؛ بلکه بعضی آنها اظهار پشتیبانی از دولت هم کردهاند! پشتیبانی از شاه را هم بعضی از آنها اعلام کردهاند. و این موجب بسیارْ تأسف ماست.
تأسف دیگری که بیشتر از این است این است که در عین حال که شاه و طرفدارهای شاه تشبثات زیاد میکنند و به هر چیز میتوانند متوسل میشوند برای نجات، معالأسف در بین جناح مقابل ـ که جناح خلق و اسلام است ـ میبینیم که بعض اختلافات ایجاد میشود. من حالا باید عرض کنم که اصل این احزابی که در ایران از صدر مشروطیت پیدا
شده است، آنکه انسان میفهمد این است که این احزاب ندانسته به دست دیگران پیدا شده است؛ و خدمت به دیگرانْ بعضی از آنها کردهاند. من اینطور احتمال میدهم که در سایر ممالک ـ که آن وقت مهم انگلستان بوده است ـ آنها یک احزابی درست کردند برای به دام انداختن ممالک عقبافتاده و ممالکی که از آنها استفاده میخواستند بکنند. احزاب در آنجا اینطور نبوده است که دو حزب مثلاً با هم به حَسَب واقع یک اختلافی بکنند و یکی از آنها به نفع دولتشان یا مملکتشان، یکی آنها به خلاف او یک چیزی بگوید. لکن احزاب را به نظر میرسد که درست کردهاند برای اینکه دیگران هم به آنها اقتدا کنند در درست کردن احزاب.
در ممالک ما، و خصوصاً در مملکت ایران، از اول که احزاب درست شده است، اینها ـ هر جمعیتی یک حزبی درست کردند دشمن با احزاب دیگر. یک صحنه مبارزه بین احزاب. و این از باب این بوده است که چون خارجیها میخواستند از اختلاف ملتها، از اختلاف تودههای مردم استفاده کنند، یکی از راههایی که موجب این میشود که اختلاف پیدا بشود و مردم با هم در یک مسائلی مجتمع نشوند، قضیۀ احزاب بوده است. حزب درست میکردند. این حزبْ حزبِ مثلاً «دموکرات»، این حزبْ حزبِ «توده»، آن حزبْ حزبِ چه «عدالت» ـ نمیدانم چه. در آن وقتها یک اسمای دیگر داشت، کمکم اسما هم اروپایی شد! اینها در ممالک خودشان یک چیزی درست میکنند، صورت است، واقعیت ندارد؛ به واسطۀ آن صورتْ ممالک دیگر را به دام میاندازند، که آنها وقتی که احزاب درست میکنند واقعاً با هم دشمن میشوند. حزب کذا با حزب کذا، اینها با هم دشمن هستند و تمام عمر خودشان را صرف میکنند در دشمنی کردن با هم. وقتی بنا شد که آن اشخاصی که مؤثر هستند، آن اشخاصی که امید این است که مملکت به واسطۀ آنها اصلاح بشود، اینها تمام قوایشان را صرف کنند در اینکه خودشان به جان هم بیفتند، دعوا کنند خودشان با هم، تمام نوشتههایشان بر ضد هم، هر کدام دیگری را رد
کند، هر کدام دیگری را طرد کند و اینها، یا بعضی آنها دانسته این کارها را میکردند، و از عمال ابتدایی خارجیها بودند، و[یا]بعضی آنها هم ملتفت قضیه نبودند که دارند آنها را میکشند به یک راهی که مخالف با مصلحت کشور خودشان است.
اساساً باب احزاب، از اول که پیدا شده است و اینها با هم جنگ و نزاع کردند، به نظر میرسد که با دست دیگران[بوده]برای اینکه اینها با هم مجتمع نشوند. و آنها از اجتماع یک تودهای میترسند، از این جهت به واسطۀ اینکه اینها مجتمع با هم نشوند و مربوط با هم نباشند، این امر را کردند و خودشان هم یک چیزی، صورتی آنجا درست کردند که اینها ببینند که مثلاً در مجلس انگلستان حزب کارگر داریم و حزب مثلاً کذا؛ خوب ما هم خوب است داشته باشیم! اما آنها یکجور دیگر فکر میکنند، اینهایی که از آنها اخذ میکنند یک جور دیگری فکر میکنند. اینها وقتی که با هم دو حزب تشکیل دادند، دو جبهۀ مخالف و دو جبهۀ دشمن تشکیل میدهند! این دشمن اوست، او هم دشمن اوست، و آنها استفادهاش را میکنند! آنها بازی میدهند اینها را که البته مملکت متمدن باید حزب داشته باشد، احزاب داشته باشد؛ خوب پس ما هم باید احزاب داشته باشیم! اما احزابی که ما درست میکنیم اینطوری است که این حزب با آن حزب تمام عمرش را صرف میکند در اینکه این او را بکوبد و او این را بکوبد.
از اول اینطوری زاییده شد احزاب در ایران ـ به حَسَب نظر من. حالا هم که به صورتهای دیگری درآمده است؛ حالا هم انسان میبیند که اینها باز با هم همین طور دشمنی میکنند و مخالفت میکنند. و این را هم من احتمال میدهم که یکدستی از خارج در کار باشد. همین دیشب دو ـ سه نفر، چند نفری که از یک جایی آمده بودند، شکایت از این میکردند که در فلان جا که ما هستیم دستجات با هم مخالفند؛ این از او بدگویی میکند، او از او بدگویی میکند. و این موجب تأسف است که شمایی که یک جمعیتی هستید در خارج، یک ثروتی هستید از مملکت ما در خارج، و باید اسلام، کشور شما از شما استفاده کند، فردا که وارد در کشورتان میشوید باید استفاده بدهید به کشور، کشور خودتان را آباد کنید، الآن با هم در اینجا به جنگ و گریز هستید؛ و به قول
آن شخص هر فردی که از ایران وارد میشود در مثلاً فرودگاه، یک دستهای میروند او را میبرند و بر ضد دیگری تبلیغات میکنند تا او را بکشند طرف خودشان.
شما میدانید دارید چه میکنید؟ میدانید دارید چه ضرری به خودتان و به کشور خودتان میرسانید؟ شما میبینید که الآن در ایران که یک وحدت کلمه ـ فی الجمله ـ پیدا شده است چطور لرزانده است همۀ تختها و تاجها را و همۀ ابرقدرتها را؟ همه به دست و پا افتادهاند؟ این را میبینید؟ میبینید که الآن در ایران که جناحها با هم نزدیک شدند یک قدری، دانشگاه با روحانیت نزدیک شده، روحانیت با دانشگاه نزدیک شده، بازار با دانشگاه و با روحانیت یکی شدهاند ـ در صورتی که باز اختلافاتِ فیالجملهای هست و بعد عرض میکنم ـ شما میبینید که الآن یک وحدت فی الجملهای که در ایران پیدا شده است، امریکا را آنجا متزلزل کرده و شوروی را آنجا متزلزل کرده؛ و این قلدرها هم در خود ایران به دست و پا افتادهاند و همین آدمکشیها و همین تشبثاتی که این مرد[1]میکند برای همین است که میبیند که مردم با هم مجتمع شدهاند و چه بکنیم که این اجتماع رفع بشود، چه بکنیم که به هم بزنیم این را!
شما بدانید که این کارهایی را که میکنید یا از دست غیر دارید، اتّباعِ[2]از غیر میکنید و دیگران شما را وادار میکنند به اینطور کارها، برای اینکه این وحدتی که الآن در ایران پیدا شده[و]در این جناحهای خارجی، که اینها هم اشخاص مؤثری هستند، در خارج هستند، در اینها هم اگر یک وحدتی پیدا بشود ضرر زیاد میشود برای خارج، دنبال این افتادند که جناح داخل را به یکجور با هم مخالف کنند، جناح خارج را هم به یکجور با هم مخالف کنند، اینها را هم با آنها با یکجور دیگر مخالف کنند. شما میدانید که دارید
به نفع دیگران فعالیت میکنید[و]خودتان متوجه نیستید؟ میدانید که این مخالفت امروز در یک وضعی که ایران واقع شده است، در یک وضع حساسی که بین موت و حیات الآن ایران واقع شده، این مخالفتهای شما با هم چه ضرری به این نهضت اسلامی ایران میزند؟ اگر شما با هم اجتماع کنید، این جبهههای مختلفی که دارید، هر دهتای شما، صدتای شما با هم جمع شدید یک اسمی روی آن گذاشتید، این اسمها را کنار بگذارید و همه با هم بشوید و یک اسم داشته باشید، و اتفاق کلمه داشته باشید، همان طوری که میبینید ایران متزلزل کرده است این ابرقدرتها را، این قدرت شما هم در خارج به ایران مُنْضَم میشود و بیشتر آنها متزلزل میشوند لکن آنها از شما میخواهند الآن استفاده کنند. استفاده از شما این است که شما را به جان هم بیندازند. این کی است؟ جبهۀ ملی! آن کی است؟ نهضت آزادی! آن کی است؟ جوانانِ چه! آن کی است؟ گروهِ کذا! آن کی است؟ گروهِ کذا! گروههای مختلف، متعدد؛ پیش هرکس که بروی از دیگری تکذیب میکند؛ هر جناحی دشمن جناح دیگر است. این چه معنا دارد بین یک تودههایی، که اینها با هم در یک مقصد عالی شریکند و آن اینکه باید ریشۀ این ظلم کنده بشود، باید دست این ابرقدرتها از مملکت ما کوتاه بشود؛ همهتان موافقید با این.
این اختلاف شما که الآن هست و هر روز هم ریشهدارتر میشود و من در این سه ماهه که بودم نتوانستم که این معنا را از بین ببرم و مأیوس شدم از شماها، شماها میدانید چه ضرری دارید به اسلام میزنید، چه ضرری دارید به کشور خودتان میزنید و چه خدمتی دارید به امریکا میکنید و شوروی یا انگلستان؟ خدمت لازم نیست که شما بیرق آنها را به دوش بکشید و دور بیفتید؛ همین خدمت است که شما خودتان را از ارزش میاندازید، خودتان را از فعالیت میاندازید، تمام قوای شما صرف اختلافات بین خودتان میشود، صبح تا عصر با هم دعوا دارید. شما با هم یک کلمه بشوید به ضد دیگری، بعدها فرصت هست از برای اینکه شما یک مقاصد شخصی ـ اگر خدای نخواسته داشته باشید ـ اعمال بکنید. چرا مقاصد شخصی خودتان را داخل میکنید در این امور؟ چرا در یک نهضت اسلامی اینقدر هوای نَفْس دارید شماها که نمیگذارید با هم مجتمع بشوید و نمیتوانید
باهم مجتمع بشوید؟ یک قدر کنار بگذارید این هواهای نفسانیه را. این یک تأسف است که من از شما جوانهای خارج دارم بدون اینکه نظر به شخص معینی باشد ـ از همه.
یک تأسفی هم از داخل دارم. ما چندین سال است که زحمت کشیدیم و دانشگاه را به ملاّها، به مدارس علوم قدیمه، به طلاب علوم قدیمه نزدیک کردیم؛ بازار را به این هردو؛ بازار با آنها نزدیک بود با آن جهت، با دانشگاه نزدیک کردیم؛ این جبهههای مختلف را با هم نزدیک کردیم و همیشه سفارش کردیم به اینکه باید وحدت کلمه داشته باشید تا بتوانید یک کاری انجام بدهید؛ اگر هر کدام یک جناح خاصی باشد، یک طرف خاصی بکشد و او طرف دیگری بکشد، این اول استفادهاش مال اجانب است. آنها الآن که دیدند یک وحدتی در ایران پیدا شده و رو به وحدت دارد میرود و ممکن است تمام جناحها با هم یک بشوند، و آن روزی که تمام جناحها با هم یک شدند فاتحۀ هم شوروی خوانده میشود و هم امریکا خوانده میشود و هم هر کشوری بخواهد دخالت کند در امور شما و هم این بساط ظلم و تعدی از بین میرود، وقتی که دیدند اینطور شده است، باز افتادهاند توی کار برای اینکه جناحها را از هم جدا کنند، جبههها را از هم جدا کنند. باز فعالیت شروع شده از جانب دستگاه و از جانب اجانب و از جانب عمال آنها به اینکه آخوند را بگویند که نه، ما مثلاً فلان فرد را قبول داریم؛ این استثنائی است![3]لکن علمای دیگر را قبول نداریم. این یک نغمهای است که گاهی میکنند. من این را از اول گفتم که آقا اگر شما آخوند را استثنا کنید از جمعیت خودتان، هیچ کاری نمیتوانید انجام بدهید؛ برای اینکه تودهها با اینها هستند؛ اینها مظهر اسلامند، اینها مبیّن قرآنند، اینها مظهر نبی اکرمند. مردم اینها را این جور شناختهاند؛ مردم علاقه دارند به دین خودشان، علاقه دارند به اسلام خودشان. آن علاقهای که به اسلام دارند، علاقهای به علمای
اسلامی دارند. اگر شما بخواهید از اینها جدا بشوید و اینها را منها کنید، هیچ کاری ازتان نمیآید. همان سیلی اول شما را میزنند و بیرونتان میکنند. چنانچه دیدیم که آن روزی که این جماعت وارد کار نبودند، شماها در انزوا خوابیده بودید، هیچ کاری هم از شما نمیآمد. وقتی که این جماعت آمدند و مردم همه دنبال این آمدند، بازارها با اینها هست، کشاورزها با اینها هستند، صنعتگرها و کارگرها، مسْلمند همۀ اینها؛ وقتی مسْلم شدند همۀ آنها، علاقه به خدا دارند، علاقه به پیغمبر خدا دارند، علاقۀ به امیرالمؤمنین دارند. اینها هم همانها هستند؛ یعنی دارند ترویج از آنها میکنند. اینها تمام عمرشان را صرف کردهاند در اینکه کلمات ائمۀ اسلام را و پیغمبر اسلام را و احکام ائمۀ اسلام، پیغمبر اسلام را و احکام خدا را به مردم برسانند. کسی که هفتاد سال عمرش را صرف این معنا کرده و مردم او را به این سمت شناختند، مردم دنبالشان هستند. این معنایی که حالا زمزمه میشود که ما مثلاً زید را قبول داریم و دیگران را قبول نداریم، این یک امری است که در دهن شما انداختهاند. عمال خارجی شما را میخواهند جوری بکنند که منصرف کنند از علمای خودتان. اگر منصرف شدید از علمای خودتان ـ شما یک تیپِ علی_' حده آنها یک تیپِ علی_' حده ـ هر دو از بین میروید. شماها با آنها مخالفت میکنید، شما هم یک جمعیتی هستید و شما بدانید که منهای آخوند، هیچ کاری شما پیش نمیبرید. شما در هر شهری که بروید میبینید که آن کس که شهر دستش هست و میتواند شهر را ببندد، باز بکند، باز یک ملاّست. شما تجربه کنید در تمام این تعطیلات، تجربه کنید ببینید که یکی از جناحها توانسته بازار را ببندد؟ آنکه بازار را بسته و به حکم او بازار را میبندند، آن عبارت از ملاّها هستند که امر میکنند. و آنکه ملاها را پیش میبرد برای این است که اینها برای خدا دارند حرف میزنند، و عمال اسلام هستند و مردم علاقه به اسلام دارند. این مطلب را کنار بگذارید که منهای آخوند. نمیشود آقا. شما بخواهید مملکتتان را اصلاح کنید، منهای آخوند اصلاح بردار نیست. از آن طرف هم اگر آخوند بخواهد بگوید که منهای دانشگاه، منهای جبهههای سیاسی، آن هم صحیح نیست برای اینکه آن هم کارشناس لازم دارد. شما کارشناس اسلامی هستید و قواعد
اسلام را میدانید لکن بعض مسائل سیاسی را شماها هم نمیتوانید حلش کنید؛ محتاج به اینها هستید. شما نمیخواهید که خودتان بروید حکومت بکنید، شما یک شغل دیگری دارید. شما حکومت لازم دارید؛ شما اجزای ادارات لازم دارید؛ ادارات شما، حکومت شما ـ عرض میکنم ـ لشکر شما، جیش شما، همه اینها با این جبههها تحصیل میشود؛ با این دانشگاهها و با این دانشجوهای خارجی و داخلی مملکت ما باید اداره بشود. اگر علاقه دارید شما به اسلام، علاقه دارند آن جبهۀ دیگر به اسلام، با علاقۀ به اسلام نمیشود که با هم بنشینید دعوا کنید امروز! امروز دعوا کردن انتحار است، خودکشی است. امروز اختلافاتْ خودکشی است. سلیقۀ تو جور نمیآید با مثلاً حرف فلان آدم، نباید الآن اختلاف ایجاد بکنید. ما همه مسْلم هستیم و زیر بیرق اسلام همه میخواهیم جنگ بکنیم، همه میخواهیم مبارزه کنیم. خدا میداند که اگر این اجتماع درست بشود و همۀ شما و همۀ جبههها زیر این بیرق بیایند و دست از آن کارهایی که داشتند بکشند، بعد از چند روز تمام میشود این مسائل. اینها حالا دارند استفاده از همین چیزها میکنند، از همین حرفها استفاده میکنند. آن روزی که ـ مثلاً فرض کنید که ـ یک تظاهراتی میشود، دو تا هم از خودشان، یا خیر دوتا هم آدمی که بیعقل است درمیآید یک شعار دیگری میدهد مقابل همۀ این بیست و چند میلیون جمعیت ـ این غلط است، این انحراف است، این انحراف فکری است، این نفهمی است، این خدمت به غیر است، این خدمت به کارتر است. تو نمیفهمی؛ آنها از خدا میخواهند که شما حالا همه با هم اختلاف پیدا کنید و آن بِکشد برای حزبِ کذا و آن بِکشد برای حزب کذا. دست بردارید از این حرفها، همه وارد بشوید زیر یک بیرق: بیرق اسلام. اگر اسلام نباشد هیچ چیز نیستیم ما. همۀ ما را کلمۀ اسلام جمع کرده با هم. همه زیر کلمۀ توحید، زیر پرچم توحید بیایید. وقتی که همه مجتمع شدید زیر پرچم توحید، تمام کارها اصلاح میشود.
این تأسف دارد که بعد از سالهای طولانی که ما زحمت کشیدیم و حرف زدیم و خطابه خواندیم و نوشتیم، باز آدم میبیند که زمزمهای، چند تا آدم بیاطلاع، جوان
بیاطلاع، زمزمۀ این را میکند که ما فلان آخوند را، فلان سید را قبول داریم اما آخوندهای دیگر را قبول نداریم! این غلط است. من آنها را قبول دارم. من ارادتمند آنها هستم. همه باید قبول داشته باشیم. یا مثلاً یک کسی بگوید که نخیر، ما دانشگاه را قبول نداریم! ما دانشگاه را قبول داریم، ما دکترها را قبول داریم، ما اطبا را قبول داریم؛ ما جناحهای سیاسی را قبول داریم. همه باید با هم باشیم آقا امروز؛ زیر یک بیرق و آن بیرقلااِلهَ الاّاللّهاست. این یک پیامی است که من الآن میدهم و ان شاءاللّه میرسد به ایران و به سایر ممالکی که بچههای ما در آنجا هستند، که آقا دست بردارید از این خودپرستی و از این خودخواهی.... اِنَّما اَعِظُکمْ بِواحِدَةٍ اَن تَقومُوا للّهِ؛[4]قیامتان برای خدا باشد. اگر قیام برای خدا نباشد کاری از او نمیآید. قیامتان برای خدا باشد نه برای هواهای نفسانی که هر کسی بکشد طرف خودش. همه با هم مجتمع بشوید. برای خدا همه با هم مجتمع بشوید و این تشتت و اختلاف و اینها: که من از حزب کهام، من از حزب کذا، من از جبهۀ کذا، من از جبهۀ کذا هستم، اینها را دست از آن بردارید. نمیتوانید دائماً دست بردارید، موقتاً برای خاطر خدا، برای خاطر ملیت، برای خاطر کشور، برای هرچه میخواهید حساب بکنید، موقتاً دست بردارید تا این بساط کنده بشود ـ این بساط قلدری و آدمکشی و زیر پا کردن همۀ حقوق ما از بین برود؛ این مرد جانی از بین برود که دارد الآن مردم را قتل عام میکند. بعد از آن، آن وقت فرصت زیاد است که بنشینید با هم دعوا کنید. امروز نکنید این کار را. نمیگویم آن وقت بکنید؛ البته هیچ وقت نباید بکنید لکن الآن وضع حساس است. الآن وضعِ امرْ دایر بین موت و حیات یک ملت است. مسئولید شما پیش خدای تبارکو تعالی؛ مسئولید پیش ملت اسلام. من از خدای تبارکو تعالی بیداری همه را میخواهم. خداوند همۀ ما را هدایت کند. خداوند همۀ ما را به طریق مستقیم الهیت راهنمایی فرماید. خدا همۀ شما را سالم بدارد.[آمین حضار].