زندگی نامه امام خمینی(س)
جنگ تحمیلی و دفاع 8 ساله امام و ملت ایران:
شکست طرحهای براندازی نظام جمهوری اسلامی با استفاده از محاصرۀ اقتصادی و سیاسی که از سوی امریکا در جهان پیگیری میشد و شکست این کشور در عملیات صحرای طبس پس از اشغال لانه جاسوسی امریکا، و ناکامی در تجزیه کردستان، هیأت حاکمه این کشور را در سال 1359 به سمت تجربۀ راه حل نظامی تمام عیار سوق میداد. شرایط آن روز جهان موازنه قدرت بین شرق و غرب بود که مانع از اقدام یکجانبه امریکا میگردید. از سوی دیگر افکار عمومی جهانیان که با فعالیتهای امام خمینی در فرانسه و حوادث پس از انقلاب، با مسائل ایران و مظلومیت و حقانیت این ملت آشنا شده بود، نوعی همدلی با مردم ایران داشت و از این جهت شرایط برای توجیه لشکرکشی مستقیم امریکا فراهم نبود و شرایط سیاسی و وضعیت متزلزل رژیمهای حاکم بر حاشیه خلیج فارس نیز اجازه چنین اقدامی را نمیداد. انتخاب عراق بهعنوان آغازگر جنگ، انتخابی بسیار حساب شده بود. این کشور متحد شوروی و بلوک شرق شناخته میشد و درگیر شدن عراق با ایران بهطور طبیعی شوروی و کمونیستها را در حمایت از صدام در کنار امریکا و اروپا قرار میداد و تنشهای احتمالی را منتفی میساخت. عراق
دومین کشور از لحاظ نیرو و تجهیزات نظامی در منطقه، و کشورینفتخیز بود و در صورت لزوم میتوانست تا مدتها با ثروت ملی خود و کمک دولتهای مرتجع عربی بدون تحمیل هزینهای مستقیم بر امریکا و بدون نیاز به حضور سربازان امریکایی و اروپایی جنگ علیه ایران را اداره کند، هرچند که در پیشبینیهای اوّلیه امریکا و صدام جنگ درازمدت مطرح نبود و قرار بر این بود که در روزهای اوّلیۀ هجوم عراق، تکلیف ایران و انقلاب یکسره شود.
روحیه قدرتطلبی صدام و خصومتهای مرزیِ گذشتۀ دو کشورنیز شرایطی ایدهآل برای امریکا پدید میآورد تا به صدام برایتجاوز و اشغال نظامی ایران چراغ سبز داده و فرمان عملیاتصادر کند. اگر درسالهای نبرد، دنیا دلایل و اسناد ارائهشده ازسوی ایران را بر اثبات این مدعا که امریکا همسو با اروپا و شورویعامل اصلی جنگ بودهاند، نمیپذیرفت، بعدها در جریان
جنگ نفت که امریکا رو در روی صدام قرار گرفت، اعترافات و اسناد منتشرشده پردهها را بالا زد و حقایق کتمانشده را آشکار ساخت.
به هرحال ارتش عراق در روز 31 شهریور 1359 تجاوز گستردۀ نظامی خویش را در طول 1280 کیلومتر مرز مشترک از شمالیترین نقطۀ مرز مشترک با ایران تا بندر خرمشهر و آبادان در جنوب ایران آغاز کرد. همزمان هواپیماهای نظامی عراق فرودگاه تهران و مناطق دیگر را (در ساعت دو بعداز ظهر آن روز) بمباران کردند. ماشین جنگی صدام که از مدتها قبل به کمک دولت فرانسه و کارتلهای اسلحهسازی امریکایی و انگلیسی و تجهیزات نظامی روسی آماده این تجاوز شده بود به سرعت کیلومترها در خاک ایران پیشروی کرد و مناطقی وسیع از پنج استان ایران را اشغال کرد. مقاومتهای جانانه مرزنشینان در مراحل اوّلیه جنگ به علت عدم اطلاع و آمادگی قبلی و نداشتن تجهیزات و نیروی نظامی با قساوت بعثیها در هم شکسته شد. شهرها و روستاهای موجود در مناطق اشغالی به سرعت تخریب و به تلّی از خاک بدل شدند و صدها هزار تن از خانه و کاشانه خود آواره گردیدند.
ارتش ایران که بر اثر حوادث انقلاب بشدت آسیب دیده و از هم گسیخته بود، دوران اوّلیه بازسازی خود را میگذراند. هزاران کارشناس نظامی خارجی و عمدتاً امریکایی که در سالهای حکومت شاه، ارتش را در همه زمینههایش بشدت به خود وابسته کرده بودند، در جریان
انقلاب از ایران خارج شده بودند. بسیاری از تجهیزات پیچیده و هواپیماهای مدرن نظامی و موشکهای پیشرفتهای که با پول ملت ایران خریداری شده بود در آخرین روزهای حکومت شاه با تلاشهای دو ماهۀ ژنرال هایزر به امریکا منتقل شده بود.[1]سپاه تازه تأسیس پاسداران انقلاب اسلامی که به فرمان امام خمینی تشکیل شده بود در آغاز راه بود و نیرو، تجهیزات، و تجربه کافی در روزهای نخست جنگ نداشت. صدام حسین نیز با اطلاعاتی که امریکا و فرانسه و عوامل ستون پنجم در اختیارش گذاشته بودند از این واقعیتها و نقاط ضعف به خوبی آگاهی داشت و به همین جهت نیز حتی نقشههای عراق بزرگ را آماده کرده
بود که در آن، استان خوزستان به طور کامل و بخشهایی از استانهای غربی ایران جزو خاک عراق دیده میشدند. او مطمئن شده بود که نظام اسلامی توان مقابله در برابر این لشکرکشی را نداشته و بزودی ساقط خواهد شد و دنیای استکبار نیز از او حمایت خواهد کرد.
پخش خبر آغاز جنگ عراق علیه ایران با همه اهمیتش با سکوت مرگبار تمامی مجامع بینالمللی و قدرتهای مطرح جهان همراه بود. این سکوت معنیدار، و خصومت کینهتوزانۀ همان قدرتها با جمهوری اسلامی ایران، و واقعیتهای موجود در داخل کشور، و توان گسترده نظامیِ به کار گرفتهشده از سوی بعثیها، شرایطی بس دشوار برای تصمیمگیری پدید میآورد. ایران در مقابل عمل انجامشده قرار گرفته بود و دو راه بیشتر در پیش روی نبود: یا تصمیم به مقاومت در جنگی نابرابر با ابعاد و دورنمایی ـ به حسب ظاهر ـ تیره و مبهم و یا تسلیم شدن در برابر خواستهای امریکا و پناه بردن به او برای واداشتن صدام به عقبنشینی، و در نهایت دست کشیدن از انقلاب و اسلام.
اما این شرایط با همه دشواریهایش کوچکتر از آن بودند که امام خمینی را در تشخیص وظیفه دچار دغدغه و تردید سازد. او بهکَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللّٰهِ وَ اللّٰهُ مَعَ الصّٰابِرینَ[2]ایمان شهودی داشت و مقامات معنویِ «فنای فی اللّه» را سالها قبل از آنکه زمام هدایت امت را به دست گیرد طی کرده بود. او «اسفار اربعۀ» هجرت انسانهای کامل را، از لحاظ نظری چندین دوره تدریس کرده بود و در عمل نیز خود، این سفرها را به کمال پیموده بود. امام خمینی احکام جهاد و دفاع را در متن رسالۀ عملیه خویش بهعنوان تکالیف تخطیناپذیر الهی آورده بود. اگر
کسی با گذشته زندگی و سیر تکامل شخصیت امام آشنایی داشته باشد از قبل میتواند حدس بزند که او کدام مسیر را در این دوراهی و با چه دورنمایی انتخاب خواهد کرد.
نخستین واکنشهای امام خمینی و اوّلین پیامها و سخنرانیهای او در رابطه با تجاوز ارتش عراق از لحاظ شناخت شخصیت وی و نوع فرماندهی او بسیار جالب توجه است که در اینجا مجال بازگویی ظرافتها و ویژگیهای آن نیست. امام بیدرنگ فرمان مقاومت صادر کرد. در اوّلین تحلیلهایش طی سخنانی امریکا را عامل اصلی جنگ و حامی و تحریککننده صدام خواند و با صراحت به مردم اطمینان داد که اگر برای خدا به دفع تجاوز دشمن بهعنوان یک تکلیف شرعی بپا خیزید شکست دشمن قطعی است هرچند که همه عوامل ظاهری خلاف آن را ثابت کنند.[3]فردای روز نخست تجاوز عراق، امام خمینی طی پیامی به ملت ایران خطوط اصلی نحوۀ ادارۀ امور جنگ و امور کشور در شرایط جنگی را در هفت بند کوتاه ولی بسیار دقیق و جامع ترسیم نمود[4]و متعاقب آن طی چند پیام با ملت و ارتش عراق اتمام حجت کرد[5]و از آن پس نظارت و هدایت امر دشوار دفاع طولانی و هشت ساله ملت را با مدیریتی کمنظیر آغاز کرد.
در اوّلین روزهای جنگ، دهها هزار تن از نیروهای مردمی و داوطلب با پیامهای امام خمینی برای کمک به نیروهای نظامی عازم جبههها شدند و در نخستین مرحله، پیشروی دشمن با جانبازی رزمندگان اسلام متوقف گردید. نبرد، بسیار نابرابر و باورنکردنی بود. امام خمینی مثل همیشه تکیهگاهش خدا و مردم خداجو بود. او با یک سلسله سخنرانیها و پیامهای متوالی مردم را آماده نبردی سخت و طولانی مدت کرد. حضرت امام برطبق آیات قرآنی معتقد به وجوب دفاع تا رفع تجاوز و تنبیه متجاوز بود. او چند روز پس از شروع جنگ خطاب به سفرای کشورهای اسلامی مقیم ایران فرمود: «ما مدافع اسلام هستیم و مدافع اسلام با جان و مال و عزیزان خودش دفاع میکند و هرگز نخواهد نشست».[6]امام در این دیدار و همچنین با نوشتن
نامهها و پیامهایی به سران کشورهای اسلامی از آنان خواست، حتی اگر آنان صدام بیدین را مسلمان میانگارند به حکم آیۀ قرآن گردن نهند که برطبق آن طوایف و ممالک اسلامی باید با کشور یاغی و متجاوز تا مرحله بازگشت به حکم خدا و ترک تجاوز به مقاتله برخیزند.[7]
2 . چه بسیارند سپاهیانى اندک که به اذن خدا بر سپاهى بزرگ چیره شدهاند و خداوند با صابران است؛ (بقره/249).
3 .صحیفه امام؛ ج 13، ص 221ـ226.
4 .همان؛ ص 228ـ229.
5 .همان؛ ص 230ـ231، 233ـ240.
6 .همان؛ ص 280ـ281.
7 .و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدیهما على الاخرى فقاتلوا الّتى تبغى حتّى تفىء الى امراللّه(حجرات/9).