زندگی نامه امام خمینی(س)
فصل دوم از تبعید امام خمینی(س) به ترکیه تا تبعید به عراق
به دنبال سخنرانی کوبنده امام خمینی(س)، ایشان در نیمه شب سیزدهم آبان 1343
دستگیر و به تهران منتقل گردید. از آنجا نیز بلافاصله به فرودگاه مهرآباد منتقل و به
همراه نیروهای امنیتی با یک هواپیمای نظامی 130 ـ C به تبعیدگاهشان در ترکیه اعزام
گردیدند.[144] ایشان تا 21 آبان در آنکارا ماندند و در این روز به شهر بورسا در 460
کیلومتری غرب آنکارا انتقال یافتند.[145]
دستگیر و به تهران منتقل گردید. از آنجا نیز بلافاصله به فرودگاه مهرآباد منتقل و به
همراه نیروهای امنیتی با یک هواپیمای نظامی 130 ـ C به تبعیدگاهشان در ترکیه اعزام
گردیدند.[144] ایشان تا 21 آبان در آنکارا ماندند و در این روز به شهر بورسا در 460
کیلومتری غرب آنکارا انتقال یافتند.[145]
این بار نیز حاج آقا مصطفی با مسئولیت سنگینی روبرو گردید. همچون واقعه
دستگیری امام در 15 خرداد 1342، بار دیگر از ساعات اولیه روز سیزدهم آبان 1343
تلاش کرد که مردم و روحانیون را در جریان امر قرار دهد. بدین منظور و برای دیدار و
مشورت و چارهجویی، راهی خانههای علما و مراجع گردید. ابتدا با میرزا هاشم آملی،
از روحانیون سرشناس حوزه علمیه قم، ملاقات و گفتگو کرد. سپس راهی ملاقات و
گفتگو با آیتاللّه شهابالدین مرعشی نجفی شد. دقایقی از این دیدار نگذشته بود که
دستگیری امام در 15 خرداد 1342، بار دیگر از ساعات اولیه روز سیزدهم آبان 1343
تلاش کرد که مردم و روحانیون را در جریان امر قرار دهد. بدین منظور و برای دیدار و
مشورت و چارهجویی، راهی خانههای علما و مراجع گردید. ابتدا با میرزا هاشم آملی،
از روحانیون سرشناس حوزه علمیه قم، ملاقات و گفتگو کرد. سپس راهی ملاقات و
گفتگو با آیتاللّه شهابالدین مرعشی نجفی شد. دقایقی از این دیدار نگذشته بود که
مأموران رژیم پهلوی در ساعت 15/10 صبح، او را دستگیر کرد[146] و به شهربانی قم برده
و سپس تحویل ساواک قم دادند.[147]
و سپس تحویل ساواک قم دادند.[147]
روحانیون و مراجع قم و سراسر کشور با صدور اعلامیههایی به دستگیری امام
خمینی و آقا مصطفی شدیداً اعتراض کردند. در بخشی از اعلامیۀ آیتاللّه مرعشی
نجفی در این مورد آمده است.
خمینی و آقا مصطفی شدیداً اعتراض کردند. در بخشی از اعلامیۀ آیتاللّه مرعشی
نجفی در این مورد آمده است.
... بار دیگر مجاهد عظیم الشأن برادر عزیزمان حضرت آیتاللّه خمینی ـ دامت
برکاته ـ را با کمال وقاحت در تاریکی دستگیر و بنا به نوشته جراید و تبلیغات به خارج
از ایران برده شده و پشت سرش دستگاه دروغپرداز و جراید چه هتاکیها نموده و چه
تهمتهای ناروا زدهاند... پس از گرفتاری معظمٌ له، آقازادۀ محترمشان را که با قلبی
غمناک و دلی شکسته به منزل حقیر آمده بود، مأمورین در روز روشن از بام خانه
ریخته و بیشرمانه ایشان را نیز بردند و مقاومت و اصرار من با خشونت مأمورین مواجه
گردید. در صورتی که این رفتار جائرانه، برخلاف موازین شرع مقدس اسلام و قانون
خودشان میباشد؛ زیرا که منازل مراجع تاکنون مصونیت داشته و نظرشان در اساس
قوانین معتبر است...[148]
برکاته ـ را با کمال وقاحت در تاریکی دستگیر و بنا به نوشته جراید و تبلیغات به خارج
از ایران برده شده و پشت سرش دستگاه دروغپرداز و جراید چه هتاکیها نموده و چه
تهمتهای ناروا زدهاند... پس از گرفتاری معظمٌ له، آقازادۀ محترمشان را که با قلبی
غمناک و دلی شکسته به منزل حقیر آمده بود، مأمورین در روز روشن از بام خانه
ریخته و بیشرمانه ایشان را نیز بردند و مقاومت و اصرار من با خشونت مأمورین مواجه
گردید. در صورتی که این رفتار جائرانه، برخلاف موازین شرع مقدس اسلام و قانون
خودشان میباشد؛ زیرا که منازل مراجع تاکنون مصونیت داشته و نظرشان در اساس
قوانین معتبر است...[148]
علت دستگیری زودهنگام و شتابزدۀ سید مصطفی این بود که رژیم پهلوی با سوابقی
که از نقش آفرینی ایشان پس از دستگیری امام خمینی در واقعه 15 خرداد 1342 و بسیج
مردم و روحانیون علیه رژیم داشت؛ بنابراین برای جلوگیری از تکرار مسائل پانزده
خرداد و اقدامات وی، او را نیز دستگیر نمود.[149] در گزارش شهربانی قم به اداره اطلاعات
شهربانی کل کشور به تاریخ سیزدهم آبان 1343 آمده است.
که از نقش آفرینی ایشان پس از دستگیری امام خمینی در واقعه 15 خرداد 1342 و بسیج
مردم و روحانیون علیه رژیم داشت؛ بنابراین برای جلوگیری از تکرار مسائل پانزده
خرداد و اقدامات وی، او را نیز دستگیر نمود.[149] در گزارش شهربانی قم به اداره اطلاعات
شهربانی کل کشور به تاریخ سیزدهم آبان 1343 آمده است.
چون پس از دستگیری آیتاللّه خمینی، سید مصطفی فرزند وی به روحانیون
مراجعهو مشغول تحریک و صاحبان دکّاکین را ترغیب به بستن مینمود؛ لذا
نامبردهدر ساعت 15/10 صبح با کمک مأمورین ساواک دستگیر و به ساواک
مراجعهو مشغول تحریک و صاحبان دکّاکین را ترغیب به بستن مینمود؛ لذا
نامبردهدر ساعت 15/10 صبح با کمک مأمورین ساواک دستگیر و به ساواک
قمتحویل گردید.
سرهنگ پرتو.[150]
شهربانی قم در گزارش دیگری که در روز چهاردهم آبان 1343 به اداره اطلاعات
شهربانی کل کشور ارسال نموده، به تلاشهای برخی از روحانیون برای آزادی سید
مصطفی اشاره کرده است.
شهربانی کل کشور ارسال نموده، به تلاشهای برخی از روحانیون برای آزادی سید
مصطفی اشاره کرده است.
پیرو شماره 2943 رل 13/8/43 آیتاللّه گلپایگانی به وسیله پیشکارش تلفناً با
اینجانب تماس و اظهار داشت که آقای شیخ هاشم آملی به من متوسل شده که از شما
بخواهم که سید مصطفی خمینی را به علت این که خانواده خود و پدرش بی
سرپرست هستند، آزاد نمایند. به ایشان پاسخ داده شد، چون نامبرده تحریکاتی
مینمود و ممکن بود در اثر تحریکات وی زد و خورد روی دهد لذا به وسیله
مأمورین دستگیر و به تهران اعزام شده؛ ولی تاکنون پاسخی ندادهاند.[151]
اینجانب تماس و اظهار داشت که آقای شیخ هاشم آملی به من متوسل شده که از شما
بخواهم که سید مصطفی خمینی را به علت این که خانواده خود و پدرش بی
سرپرست هستند، آزاد نمایند. به ایشان پاسخ داده شد، چون نامبرده تحریکاتی
مینمود و ممکن بود در اثر تحریکات وی زد و خورد روی دهد لذا به وسیله
مأمورین دستگیر و به تهران اعزام شده؛ ولی تاکنون پاسخی ندادهاند.[151]
از مکاتبهای که بین آیتاللّه شهاب الدین مرعشی نجفی و آیتاللّه محمدهادی میلانی
در این تاریخ صورت گرفته، فعالیت روحانیون نیز مسلم است.
در این تاریخ صورت گرفته، فعالیت روحانیون نیز مسلم است.
مشهد مقدس
حضرت آیتاللّه آقای میلانی ـ دام ظله
رونوشت تلگراف مورخه 13/8/43 واصل شد و نسبت به گرفتاری و تبعید
حضرت آیتاللّه خمینی ـ دامت افاضاته ـ که یکی از مراجع تقلید و مصونیت قانونی
دارند، اظهار تأسف فرموده بودید. واقعاً جای تأسف است. در مملکتی که طبق
قانون، مراجع وقت مصونیت دارند به جهت اعتراض به لوایح غیرشرعی، به خارج از
کشور تبعید میشوند و مورد تهمتهای ناروا قرار میگیرند و آقازادۀ معظمله را که در
منزل حقیر بود، از دیوار بام به منزل ریخته، با وضع أسفناکی دستگیر
میکنند...شهاب الدین الحسینی المرعشی النجفی[152]
حضرت آیتاللّه خمینی ـ دامت افاضاته ـ که یکی از مراجع تقلید و مصونیت قانونی
دارند، اظهار تأسف فرموده بودید. واقعاً جای تأسف است. در مملکتی که طبق
قانون، مراجع وقت مصونیت دارند به جهت اعتراض به لوایح غیرشرعی، به خارج از
کشور تبعید میشوند و مورد تهمتهای ناروا قرار میگیرند و آقازادۀ معظمله را که در
منزل حقیر بود، از دیوار بام به منزل ریخته، با وضع أسفناکی دستگیر
میکنند...شهاب الدین الحسینی المرعشی النجفی[152]
ساعت پنج بعد از ظهر سیزدهم آبان 1343، سید مصطفی به تهران منتقل[153] و در
زندان قزل قلعه بازداشت گردید.[154] روز چهاردهم آبان 1343 شعبه 7 بازپرسی دادستانی
ارتش، قرار بازداشت ایشان را صادر کرد و به شرح زیر به اطلاع ریاست ساواک رسانید:
زندان قزل قلعه بازداشت گردید.[154] روز چهاردهم آبان 1343 شعبه 7 بازپرسی دادستانی
ارتش، قرار بازداشت ایشان را صادر کرد و به شرح زیر به اطلاع ریاست ساواک رسانید:
از: شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش ـ شماره4575/7/1 ـ 14/8/43
[به]: تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
بازگشت به شماره 26879/321 ـ 14/8/43
درباره غیرنظامی، سید مصطفی، فرزند روحاللّه، شهرت مصطفوی، معروف به
خمینی، به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت در تاریخ 14/8/43 قرار
بازداشت موقت صادر گردیده است.
خمینی، به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت در تاریخ 14/8/43 قرار
بازداشت موقت صادر گردیده است.
با تقدیم عین پرونده مقرر فرمایید، قرار صادره را به رؤیت متهم رسانیده،
پرونده را پس از تکمیل اعاده دهند.
پرونده را پس از تکمیل اعاده دهند.
رئیس شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش
سرهنگ ستاد بهزادی
سید مصطفی خمینی پس از رؤیت حکم صادره فوق، در زیر آن، عبارت زیر را نوشت:
بسمه تعالی 14/8/43
به اصل قرار و کیفیت بازداشت و به قرار بازداشت کننده شدیداً معترضم.
سید مصطفی خمینی.[156]
لازم به توضیح است که به اعتراض ایشان توجهی نشد و شعبه 7 بازپرسی دادستانی
ارتش در تاریخ 23/8/1343 قرار بازداشت را که توسط دادگاه عادی شماره یک اداره
دادرسی ارتش مورد تأیید قرار گرفته بود، به ریاست ساواک اعلام و بدین ترتیب
بازداشت سید مصطفی ادامه پیدا کرد[157] و از تاریخ بازداشت به مدت 57 روز در سلول
ارتش در تاریخ 23/8/1343 قرار بازداشت را که توسط دادگاه عادی شماره یک اداره
دادرسی ارتش مورد تأیید قرار گرفته بود، به ریاست ساواک اعلام و بدین ترتیب
بازداشت سید مصطفی ادامه پیدا کرد[157] و از تاریخ بازداشت به مدت 57 روز در سلول
انفرادی زندان قزل قلعه به سر برد.[158]
در زندان از وی به مدت نُه روز از تاریخ 19/8/1343 الی 28/8/1343 بازجویی به
عمل آمد، که در پرونده ساواک وی مضبوط است و در آن به تفصیل به مراتب و
فعالیتهای تحصیلی و علمی، فعالیتهای سیاسی و روابط خود با امام خمینی(س) و سایر
افراد پاسخ داده است.[159] در بخشی از این بازجویی در مورد علت واکنش شدید و تند امام
خمینی(س) به قضیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ضمن این که از آن به عنوان «سند
بردگی ملت ایران» نام میبرد، میگوید:
عمل آمد، که در پرونده ساواک وی مضبوط است و در آن به تفصیل به مراتب و
فعالیتهای تحصیلی و علمی، فعالیتهای سیاسی و روابط خود با امام خمینی(س) و سایر
افراد پاسخ داده است.[159] در بخشی از این بازجویی در مورد علت واکنش شدید و تند امام
خمینی(س) به قضیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ضمن این که از آن به عنوان «سند
بردگی ملت ایران» نام میبرد، میگوید:
... این یک مسألهای است که تحمیل به ملت میباشد و تقریباً به حکم حیثیت فروشی
و آزادگی فروشی و شخصیت فروشی هست، اینکه بلافاصله یا با یکی دو روز
فاصله، وام را از دولت امریکا گرفتند و این خود دلیل است که بیگانگان برای دادن
وام، چنین چیزی را میخواستند...
و آزادگی فروشی و شخصیت فروشی هست، اینکه بلافاصله یا با یکی دو روز
فاصله، وام را از دولت امریکا گرفتند و این خود دلیل است که بیگانگان برای دادن
وام، چنین چیزی را میخواستند...
در بخشی دیگر از بازجوییها، در مورد علت دخالت امام خمینی(س) در کار دولت،
پاسخ داده است که:
پاسخ داده است که:
... دخالت، از باب امر به معروف و نهی از منکر است که از اصول اصلیه و منکر آن
کافر و تارک آن مرتکب گناه کبیره میباشد و چنانچه سه مرتبه، یا چهار مرتبه و
بنابراحتمالی پنج مرتبه این گناه را مرتکب شود، در صورتی که حد شرعی که تعزیر
است در فواصل اجرا شود، مستلزم جواز قتل میباشد.[160]
کافر و تارک آن مرتکب گناه کبیره میباشد و چنانچه سه مرتبه، یا چهار مرتبه و
بنابراحتمالی پنج مرتبه این گناه را مرتکب شود، در صورتی که حد شرعی که تعزیر
است در فواصل اجرا شود، مستلزم جواز قتل میباشد.[160]
در ادامه، از زاویه دیگری نیز به دخالت در امور دولت در مقایسه با کشورهایی
مترقی و آزاد پاسخ میدهد:
مترقی و آزاد پاسخ میدهد:
... این نحو اعتراضات در تمام کشورهای آزاد رسم و متعارف است و حتی حزب در
مقابل حزب دولت تشکیل میدهند و حتی عدهای از روزنامه نویسان بدگویی به
دولت میکنند...[161]
مقابل حزب دولت تشکیل میدهند و حتی عدهای از روزنامه نویسان بدگویی به
دولت میکنند...[161]
اسناد و مدارک نشان میدهند که پاسخهای آقا مصطفی مستدل و مستند و حاکی از
آگاهی ایشان نسبت به مسائل سیاسی داخلی و خارجی روز میباشد و همچنین سعی
کرده است که به اتهام تراشیها جوابهای جدی بدهد.
کرده است که به اتهام تراشیها جوابهای جدی بدهد.
امام خمینی(س) پس از تبعید به ترکیه تا تاریخ 30/9/1343 از بازداشت فرزندشان
سید مصطفی هیچ اطلاعی نداشتند و در این تاریخ توسط سیدفضلاللّه خوانساری که به
ملاقات ایشان در ترکیه رفته بود، از دستگیری آقا مصطفی با خبر شدند؛[162] بنابراین به
تصور این که سید مصطفی در قم است، طی نامهای به تاریخ 19/8/1343 (مطابق با
پنجم رجب 1348 ه. ق.)، وی را به عنوان وکیل تام الاختیار خود تعیین کردند، تا
وجوهشرعیه را دریافت کند و شهریه طلاب علوم دینی را بپردازد.
سید مصطفی هیچ اطلاعی نداشتند و در این تاریخ توسط سیدفضلاللّه خوانساری که به
ملاقات ایشان در ترکیه رفته بود، از دستگیری آقا مصطفی با خبر شدند؛[162] بنابراین به
تصور این که سید مصطفی در قم است، طی نامهای به تاریخ 19/8/1343 (مطابق با
پنجم رجب 1348 ه. ق.)، وی را به عنوان وکیل تام الاختیار خود تعیین کردند، تا
وجوهشرعیه را دریافت کند و شهریه طلاب علوم دینی را بپردازد.
بسماللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه عَلَی السَّرَّاء و الضَّرَّاء والسلام علی محمد و آله الطاهرین.
و بعد، نور چشم محترم که مورد وثوق اینجانب است، وکیل است از طرف حقیر
در کلیۀ امورم. آنچه از وجوه از قبیل سهمین مبارکین، مُطالب هستم به ایشان بدهند
برای تأمین شهریۀ طلاب محترم؛ و وکیل هستند در اخذ و دستگردان سهمین مبارکین
و هر نحو وجهی که باید به من برسد، و در اعطا به محالّ مقرر خود. و وصی اینجانب
هستند. و وصیتنامهام در یکی از دفاتر موجود است. قضای چندین سال صوم به عهده
دارم احتیاطاً، و دو ـ سه سال هم نماز احتیاط کنند. کتب من از مصطفی است. اثاثیۀ
خانه مطلقاً از مادر مصطفی است. بقیۀ وصیتنامهام عمل شود. مراد از «نور چشمی» که
در صدر ورقه نوشتهام، فرزند بزرگم، آقا مصطفی خمینی ـ ایّدهاللّه تعالی ـ است، «و
أُوصِیهِ بِتَقوَی اللّهِ و إِطَاعَةِ أَمرِهِ؛ و أَرجُو مِنهُ الدُّعَاء فِی الحَیوةِ و الوَفَاةِ».
در کلیۀ امورم. آنچه از وجوه از قبیل سهمین مبارکین، مُطالب هستم به ایشان بدهند
برای تأمین شهریۀ طلاب محترم؛ و وکیل هستند در اخذ و دستگردان سهمین مبارکین
و هر نحو وجهی که باید به من برسد، و در اعطا به محالّ مقرر خود. و وصی اینجانب
هستند. و وصیتنامهام در یکی از دفاتر موجود است. قضای چندین سال صوم به عهده
دارم احتیاطاً، و دو ـ سه سال هم نماز احتیاط کنند. کتب من از مصطفی است. اثاثیۀ
خانه مطلقاً از مادر مصطفی است. بقیۀ وصیتنامهام عمل شود. مراد از «نور چشمی» که
در صدر ورقه نوشتهام، فرزند بزرگم، آقا مصطفی خمینی ـ ایّدهاللّه تعالی ـ است، «و
أُوصِیهِ بِتَقوَی اللّهِ و إِطَاعَةِ أَمرِهِ؛ و أَرجُو مِنهُ الدُّعَاء فِی الحَیوةِ و الوَفَاةِ».
5 رجب المرجب 1384[163]
روحاللّه الموسوی الخمینی[164]
به جز این نامه، نامههای متعدد دیگری نیز از تبعیدگاه ترکیه به سید مصطفی
نوشتهاند، که امروزه در دسترس میباشد و در آن ارتباط خویش را با خانوادهشان
همچنان حفظ کرده و گفتنیها و توصیههای لازم را گوشزد کردهاند.[165]
همچنان حفظ کرده و گفتنیها و توصیههای لازم را گوشزد کردهاند.[165]
با دستگیری سید مصطفی و تداوم بازداشت وی، که در واقع یکی از تاکتیکهای رژیم
پهلوی برای بلاتکلیف کردن مقلّدین امام، روحانیون و طرفداران ایشان و در نهایت
دست کشیدن از امام و روی آوردن به طرف مرجع تقلید دیگری بود، احساس میشد که
خلأ و خللی در این زمینه شکل خواهد گرفت؛ اما سید مصطفی به موقع به این مسأله و
پیامدهای احتمالی آن پی برد و بدون تعلل از درون زندان طی حکم زیر، حجتالاسلام
شیخ شهابالدین اشراقی را از جانب خود برای انجام مسائل اسلامی مقلّدین امام
خمینی، وکیل و نماینده خود معرفی کرد.
پهلوی برای بلاتکلیف کردن مقلّدین امام، روحانیون و طرفداران ایشان و در نهایت
دست کشیدن از امام و روی آوردن به طرف مرجع تقلید دیگری بود، احساس میشد که
خلأ و خللی در این زمینه شکل خواهد گرفت؛ اما سید مصطفی به موقع به این مسأله و
پیامدهای احتمالی آن پی برد و بدون تعلل از درون زندان طی حکم زیر، حجتالاسلام
شیخ شهابالدین اشراقی را از جانب خود برای انجام مسائل اسلامی مقلّدین امام
خمینی، وکیل و نماینده خود معرفی کرد.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
بعد الحمد والثنا فان جناب العلامه الفاضل حجتالاسلام آقای حاج شیخ شهابالدین
اشراقی ـ دامت برکاته ـ از قبل حقیر وکیل هستند در أخذ وجوه شرعیهای که بنا است
به دست من برسد، که از قبل آقای والد ـ مدظله ـ وکیل هستم وکیل در توکیل
میباشم و آن را به مصارف شرعیه و محال مقرره برسانند و یا آن که حفظ کنند تا
تکلیف برای بعد از آن مقرر شود و نیز میتوانند رسید داده و امضا فرمایند.
اشراقی ـ دامت برکاته ـ از قبل حقیر وکیل هستند در أخذ وجوه شرعیهای که بنا است
به دست من برسد، که از قبل آقای والد ـ مدظله ـ وکیل هستم وکیل در توکیل
میباشم و آن را به مصارف شرعیه و محال مقرره برسانند و یا آن که حفظ کنند تا
تکلیف برای بعد از آن مقرر شود و نیز میتوانند رسید داده و امضا فرمایند.
25 شهر رجب المرجب 1384 ـ سید مصطفی خمینی[166]
سید مصطفی، از زندان طی نامههایی سلامتی خود را به خانوادهاش اعلام کرد.[167] او
در زندان رویّه امام خمینی را در پیش گرفت و هیچ درخواستی را جز رفتن پیش امام
خمینی در ترکیه، مطرح نکرد و هیچ پیشنهادی را از طرف سرهنگ مولوی به جز پیوستن
به امام خمینی، نپذیرفت. داریوش فروهر که در این زندان با سید مصطفی هم بند بود
اعمال و رفتار ایشان را به شرح زیر بازگو میکند:
در زندان رویّه امام خمینی را در پیش گرفت و هیچ درخواستی را جز رفتن پیش امام
خمینی در ترکیه، مطرح نکرد و هیچ پیشنهادی را از طرف سرهنگ مولوی به جز پیوستن
به امام خمینی، نپذیرفت. داریوش فروهر که در این زندان با سید مصطفی هم بند بود
اعمال و رفتار ایشان را به شرح زیر بازگو میکند:
با اعتماد به نفسی که ناشی از توکل بی چون و چرای ایشان به خداوند بود، هرگز در
هنگام شنیدن خبرهای ناگوار بیرون، نشانهای از نگرانی در ایشان ندیدم. با هر
هنگام شنیدن خبرهای ناگوار بیرون، نشانهای از نگرانی در ایشان ندیدم. با هر
زندانیای صرفنظر از اعتقادی که داشت، برخوردی بسیار صمیمانه داشت. بیشتر
اوقاتشان را به خواندن قرآن میگذراندند... ماهی یک بار افسرانی از دادرسی ارتش،
اداره دوم ستاد ارتش و ساواک، از زندان بازدید میکردند. من، خود عادت داشتم که
در اینگونه مواقع به سلولم بروم و برخوردی با آنها نداشته باشم. برخورد حضرت
آیتاللّه حاج آقا مصطفی خمینی برای من بسیار جالب بود. هنگامی که ایشان از
آمدن آنها آگاه شدند، به قرائت قرآن پرداختند. نشستن ایشان طوری بود که نیمرخ
ایشان، رو به در سلول قرار میگرفت. ایشان با صدای بلند شروع به خواندن قرآن
کردند و من که در سلولم بودم، در تمام مدتی که این عده از آن قسمت بازدید
میکردند، صدای تلاوت قرآن ایشان را میشنیدم.[168]
اوقاتشان را به خواندن قرآن میگذراندند... ماهی یک بار افسرانی از دادرسی ارتش،
اداره دوم ستاد ارتش و ساواک، از زندان بازدید میکردند. من، خود عادت داشتم که
در اینگونه مواقع به سلولم بروم و برخوردی با آنها نداشته باشم. برخورد حضرت
آیتاللّه حاج آقا مصطفی خمینی برای من بسیار جالب بود. هنگامی که ایشان از
آمدن آنها آگاه شدند، به قرائت قرآن پرداختند. نشستن ایشان طوری بود که نیمرخ
ایشان، رو به در سلول قرار میگرفت. ایشان با صدای بلند شروع به خواندن قرآن
کردند و من که در سلولم بودم، در تمام مدتی که این عده از آن قسمت بازدید
میکردند، صدای تلاوت قرآن ایشان را میشنیدم.[168]
فروهر در مصاحبه دیگری که با واحد خاطرات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام
خمینی(س) انجام داده، به موضوع دیگری نیز در ارتباط با سید مصطفی در زندان قزل
قلعه اشاره کرده است.
خمینی(س) انجام داده، به موضوع دیگری نیز در ارتباط با سید مصطفی در زندان قزل
قلعه اشاره کرده است.
... هیچ وقت قلم و کاغذ به او نمیدادند، کاغذ کم میدادند ولی به هر حال وسیله
تحریر داده بودند، من یک مقداری به ایشان میدادم و میپرسیدم که شما اینجا چه
چیزی مینویسید؟ ایشان میگفت که، دارم حساب میکنم، چون آن موقع مسأله
فضاپیماها پیش آمده بود و به کره ماه میرفتند، میگفت دارم حساب میکنم، اوقات
و شکل قبله را در این جور مسافرتها چه باید کرد؟...[169]
تحریر داده بودند، من یک مقداری به ایشان میدادم و میپرسیدم که شما اینجا چه
چیزی مینویسید؟ ایشان میگفت که، دارم حساب میکنم، چون آن موقع مسأله
فضاپیماها پیش آمده بود و به کره ماه میرفتند، میگفت دارم حساب میکنم، اوقات
و شکل قبله را در این جور مسافرتها چه باید کرد؟...[169]
فروهر یادآور میشود که تا پایان دوره زندان با سید مصطفی هم غذا بوده است.
سید مصطفی خمینی در مدت 57 روز بازداشت خود، با تأثیرپذیری از اندیشه و عمل
امام خمینی(س) هیچگونه تقاضای عفو و آزادی از زندان را به مقامات امنیتی و زندان
قزلقلعه تسلیم نکرد و اسناد تاریخی نیز در این زمینه، مطلبی را بازگو نمیکنند؛ اما
تلاشهایی از طرف مراجع تقلید قم و سایر روحانیون و مبارزین، برای آزادی ایشان
امام خمینی(س) هیچگونه تقاضای عفو و آزادی از زندان را به مقامات امنیتی و زندان
قزلقلعه تسلیم نکرد و اسناد تاریخی نیز در این زمینه، مطلبی را بازگو نمیکنند؛ اما
تلاشهایی از طرف مراجع تقلید قم و سایر روحانیون و مبارزین، برای آزادی ایشان
صورت میگرفت؛ زیرا آنها سعی میکردند با بهرهمندی از وجود سید مصطفی که در
عمل، خمینی دیگری بود به اعتراض مردم نسبت به تبعید امام خمینی(س) انسجام
بدهند تا بتوانند نتیجه مورد نظر را بگیرند.[170]
عمل، خمینی دیگری بود به اعتراض مردم نسبت به تبعید امام خمینی(س) انسجام
بدهند تا بتوانند نتیجه مورد نظر را بگیرند.[170]
تنها چیزی که سید مصطفی در زندان لحظهای از آن غافل نبود، سلامت و وضعیت
مزاجی و جسمانی امام(س) در تبعیدگاه ترکیه بود که وی پس از حبس، اطلاع چندانی از
آن نداشت؛ بنابراین از هر طریق ممکن سعی میکرد که اطلاعی از این لحاظ به دست
آورد. گزارشهای ساواک حاکی از این بود که ایشان از مراجع و روحانیون در این زمینه
استمداد جسته است. در گزارش ساواک به تاریخ 19/9/1343 آمده است:
مزاجی و جسمانی امام(س) در تبعیدگاه ترکیه بود که وی پس از حبس، اطلاع چندانی از
آن نداشت؛ بنابراین از هر طریق ممکن سعی میکرد که اطلاعی از این لحاظ به دست
آورد. گزارشهای ساواک حاکی از این بود که ایشان از مراجع و روحانیون در این زمینه
استمداد جسته است. در گزارش ساواک به تاریخ 19/9/1343 آمده است:
ظرف چند روز اخیر آیتاللّهزاده، فرزند آیتاللّه خمینی(س) به اطلاع بعضی از
علما و روحانیون حوزۀ علمیۀ قم رسانیده که پس از تبعید آیتاللّه خمینی(س)،
مشارالیه (آیتاللّهزاده) کوچکترین اطلاعی از سرنوشت و حتی سلامت و حیات
نامبرده ندارد و بدین طریق از آنان بالاخص از آیتاللّه خوانساری برای به دست
آوردن خبری از آیتاللّه خمینی استمداد نموده است....[171]
علما و روحانیون حوزۀ علمیۀ قم رسانیده که پس از تبعید آیتاللّه خمینی(س)،
مشارالیه (آیتاللّهزاده) کوچکترین اطلاعی از سرنوشت و حتی سلامت و حیات
نامبرده ندارد و بدین طریق از آنان بالاخص از آیتاللّه خوانساری برای به دست
آوردن خبری از آیتاللّه خمینی استمداد نموده است....[171]
سید مصطفی از ابتدای بازداشت و در ادامۀ آن تنها درخواستی که از مقامات امنیتی
داشت این بود که اجازه داده شود تا او به ترکیه نزد پدرش امام خمینی(س) برود؛ زیرا با
روحیۀ امام به طور کامل آشنا بود و میدانست که از مقامات امنیتی هیچ تقاضایی
نخواهد کرد و بدین سبب از سلامت جسمانی ایشان بسیار نگران بود؛ بنابراین در اولین
بازجوییهایی که در زندان قزلقلعه از وی به عمل آمده و در گزارشهای ساواک منعکس
شده است، خواستهاند که به او نیز اجازه داده شود تا در ترکیه نزد پدرشان برود و از
ایشان مواظبت و پرستاری نماید.
داشت این بود که اجازه داده شود تا او به ترکیه نزد پدرش امام خمینی(س) برود؛ زیرا با
روحیۀ امام به طور کامل آشنا بود و میدانست که از مقامات امنیتی هیچ تقاضایی
نخواهد کرد و بدین سبب از سلامت جسمانی ایشان بسیار نگران بود؛ بنابراین در اولین
بازجوییهایی که در زندان قزلقلعه از وی به عمل آمده و در گزارشهای ساواک منعکس
شده است، خواستهاند که به او نیز اجازه داده شود تا در ترکیه نزد پدرشان برود و از
ایشان مواظبت و پرستاری نماید.
رئیس بخش 321 ادارۀ کل سوم ساواک نیز در گزارشی، پینوشت زیر را آورده
است.
است.
«به عرض تیمسار ریاست رسید. مقرّر فرمودند، فکر بدی نیست در این مورد تصمیم
مقتضی گرفته خواهد شد. 25/8/[1343]. بخش 321».[172]
مقتضی گرفته خواهد شد. 25/8/[1343]. بخش 321».[172]
مقامات ساواک فکر میکردند که دور شدن سید مصطفی از کانون نهضت؛ یعنی قم و
حتی تهران که یکی دیگر از مراکز فعالیت مبارزین و مخالفین رژیم پهلوی بود، به احتمال
زیاد به روند نهضت لطمۀ جدّی وارد خواهد کرد و از مقام و منزلت امام خمینی(س) نیز
کاسته خواهد شد. به خاطر این بود که عاقبت با آزادی سید مصطفی از زندان به شرط
تبعید به ترکیه موافقت کردند؛[173] چون اگر پس از آزادی، در قم حضور داشت این وضعیت
با اهداف و طرحهای ساواک و به طور کلی رژیم پهلوی منافات داشت و آن شهر، پر از
طرفداران علاقهمند به امام خمینی(س) بود که سید مصطفی میتوانست فعالیت آنها را
منظم و منسجم کند و به قم، مرکزیتی مجدد ببخشد.
حتی تهران که یکی دیگر از مراکز فعالیت مبارزین و مخالفین رژیم پهلوی بود، به احتمال
زیاد به روند نهضت لطمۀ جدّی وارد خواهد کرد و از مقام و منزلت امام خمینی(س) نیز
کاسته خواهد شد. به خاطر این بود که عاقبت با آزادی سید مصطفی از زندان به شرط
تبعید به ترکیه موافقت کردند؛[173] چون اگر پس از آزادی، در قم حضور داشت این وضعیت
با اهداف و طرحهای ساواک و به طور کلی رژیم پهلوی منافات داشت و آن شهر، پر از
طرفداران علاقهمند به امام خمینی(س) بود که سید مصطفی میتوانست فعالیت آنها را
منظم و منسجم کند و به قم، مرکزیتی مجدد ببخشد.
بالاخره سید مصطفی پس از تحمل 57 روز زندان در ساعت شش بعدازظهر، مورخ
8/10/1343 از زندان قزلقلعه آزاد گردید.[174] و ساعت ده صبح، در تاریخ 9/10/1343
به قم وارد شد. رئیس ساواک قم، ورود سید مصطفی را به شرح زیر به ریاست ساواک
تهران گزارش داد.
8/10/1343 از زندان قزلقلعه آزاد گردید.[174] و ساعت ده صبح، در تاریخ 9/10/1343
به قم وارد شد. رئیس ساواک قم، ورود سید مصطفی را به شرح زیر به ریاست ساواک
تهران گزارش داد.
از: ساواک قم
به: ریاست ساواک تهران
عطف به تلگراف شماره 8/10/43 21700/20 الف سید مصطفی خمینی ساعت 10 صبح
روز 9/10/43 به قم وارد شد و پس از زیارت حرم در مجلسی که به مناسبت
خاتمۀ درس طلاب آقای نجفی ترتیب داده بود، رفت و سپس به منزل خود عزیمت
نمود. اهالی در منزل از مشارٌالیه دیدن میکنند. اتفاق قابل عرضی نیست.
روز 9/10/43 به قم وارد شد و پس از زیارت حرم در مجلسی که به مناسبت
خاتمۀ درس طلاب آقای نجفی ترتیب داده بود، رفت و سپس به منزل خود عزیمت
نمود. اهالی در منزل از مشارٌالیه دیدن میکنند. اتفاق قابل عرضی نیست.
9/10/43 606 بدیعی.[175]
روحانیون، طلاب علوم دینی و مردم پس از اطلاع از آزادی وی به سوی خانۀ ایشان
رفتند و از وی دیدن کردند.[176]
چنانکه پیش از این نیز اشاره شد، شرط آزادی وی از زندان این بود که بعد از دیدار با
خانوادهاش در قم، در ترکیه به امام خمینی(س) ملحق شود. وی پس از ورود به قم، با
روحانیون و آیات عظام، بویژه طرفداران امام خمینی(س) دیدار و گفتگو کرد. پس از
بررسی پیامدهای عدم حضور او در ایران و بویژه در قم، آیات عظام: محمدرضا
گلپایگانی، کاظم شریعتمداری و شهابالدین مرعشی نجفی، رفتن وی را به مصلحت
ندانسته و با او مخالفت کردند.[177]
خانوادهاش در قم، در ترکیه به امام خمینی(س) ملحق شود. وی پس از ورود به قم، با
روحانیون و آیات عظام، بویژه طرفداران امام خمینی(س) دیدار و گفتگو کرد. پس از
بررسی پیامدهای عدم حضور او در ایران و بویژه در قم، آیات عظام: محمدرضا
گلپایگانی، کاظم شریعتمداری و شهابالدین مرعشی نجفی، رفتن وی را به مصلحت
ندانسته و با او مخالفت کردند.[177]
مخالفت آیات عظام یاد شده به این دلیل بود که چون این تبعید براساس خواست و
مصلحت حکومت پهلوی و به منظور دور کردن وی از کانون نهضت و جلوگیری از تداوم
آن در غیاب رهبری نهضت و فعالیت مؤثر وی بود؛ بنابراین با آن موافق نبودند.
مصلحت حکومت پهلوی و به منظور دور کردن وی از کانون نهضت و جلوگیری از تداوم
آن در غیاب رهبری نهضت و فعالیت مؤثر وی بود؛ بنابراین با آن موافق نبودند.
مأمورین ساواک به دستور ریاست ساواک تهران، سید مصطفی را از لحظۀ آزادی و
رفتن وی به قم زیر نظر داشتند و تمام دیدارها و مذاکرات و گفتگوهای وی را با
روحانیون و سایر طرفداران امام خمینی(س) کنترل میکردند. آنها از این نکتۀ مهم آگاه
بودند که اگر وی در قم به مدت طولانی بماند، چون ماه رمضان نیز نزدیک بود، در این
ماه تبلیغات گستردهای به نفع امام خمینی(س) صورت خواهد گرفت؛ بنابراین در
متقاعد کردن وی برای تغییر تصمیم و رفتنش به ترکیه سعی زیادی کردند؛ اما چون به
نتیجهای نرسیدند، در سیزدهم دی ماه 1343؛ یعنی، پنج روز پس از آزادیش از زندان
دوباره او را دستگیر و بلافاصله به تهران انتقال دادند. ایشان شب را در باشگاه
نخستوزیری سپری کردند و فردای آن روز که چهاردهم دی ماه 1343 بود، در ساعت
30/5 بعدازظهر با هواپیما به استانبول اعزام گردید.[178] از استانبول نیز به محل تبعید
امام(س) در شهر بورسا انتقال یافت. این آخرین باری بود که سید مصطفی از ایران خارج
رفتن وی به قم زیر نظر داشتند و تمام دیدارها و مذاکرات و گفتگوهای وی را با
روحانیون و سایر طرفداران امام خمینی(س) کنترل میکردند. آنها از این نکتۀ مهم آگاه
بودند که اگر وی در قم به مدت طولانی بماند، چون ماه رمضان نیز نزدیک بود، در این
ماه تبلیغات گستردهای به نفع امام خمینی(س) صورت خواهد گرفت؛ بنابراین در
متقاعد کردن وی برای تغییر تصمیم و رفتنش به ترکیه سعی زیادی کردند؛ اما چون به
نتیجهای نرسیدند، در سیزدهم دی ماه 1343؛ یعنی، پنج روز پس از آزادیش از زندان
دوباره او را دستگیر و بلافاصله به تهران انتقال دادند. ایشان شب را در باشگاه
نخستوزیری سپری کردند و فردای آن روز که چهاردهم دی ماه 1343 بود، در ساعت
30/5 بعدازظهر با هواپیما به استانبول اعزام گردید.[178] از استانبول نیز به محل تبعید
امام(س) در شهر بورسا انتقال یافت. این آخرین باری بود که سید مصطفی از ایران خارج
شد و دیگر هیچوقت به ایران بازنگشت.
زمانی که مأموران به منزل او هجوم برده و او را دستگیر کردند، همسرشان که باردار
بود به سبب وحشتزدگی و شوک وارده، سقط جنین کرد؛ بنابراین در نامهای که حاج آقا
مصطفی پس از رسیدن به ترکیه به خانوادهاش نوشته بود، از این حادثۀ تأسفبار
اطلاعی نداشت.[179]
بود به سبب وحشتزدگی و شوک وارده، سقط جنین کرد؛ بنابراین در نامهای که حاج آقا
مصطفی پس از رسیدن به ترکیه به خانوادهاش نوشته بود، از این حادثۀ تأسفبار
اطلاعی نداشت.[179]
در اولین برخورد امام با مصطفی در بورسا، قبل از همه چیز از او پرسیدند: «با پای
خود آمدی یا شما را آوردند؟» ایشان پاسخ میدهند که مرا آوردند. امام میگویند: «اگر با
پای خود آمده بودی، همین الآن شما را برمیگرداندم».[180]
خود آمدی یا شما را آوردند؟» ایشان پاسخ میدهند که مرا آوردند. امام میگویند: «اگر با
پای خود آمده بودی، همین الآن شما را برمیگرداندم».[180]
سید مصطفی در مدت توقفشان در ترکیه، همچون قبل، در خدمت امام خمینی(س) قرار
گرفت. طبع امام خمینی(س) چنین بود که از مأمورین امنیتی ترکیه و مأمورین ساواک
هیچ تقاضایی نمیکردند و بدین سبب از نظر تغذیه در وضعیت نامطلوبی قرار داشتند.
سید مصطفی توانست، تا حدودی این مشکل را رفع کند. ایشان بر وضعیت غذای
امام(س) و نحوۀ تهیۀ آن نظارت داشتند و حتی گاهگاهی نیز خودش این کار را انجام
میداد. امام خمینی(س) در اثر روحیۀ خاصی که داشتند تا زمان رفتن سید مصطفی به
نزد ایشان؛ حتی پردههای محل اقامت خود را نیز کنار نزده بودند تا مناظر اطراف آن را
تماشا کنند. در مجموع از نظر رفاهی، رفتن آقا مصطفی موجب بهبودی امور گردید.
گرفت. طبع امام خمینی(س) چنین بود که از مأمورین امنیتی ترکیه و مأمورین ساواک
هیچ تقاضایی نمیکردند و بدین سبب از نظر تغذیه در وضعیت نامطلوبی قرار داشتند.
سید مصطفی توانست، تا حدودی این مشکل را رفع کند. ایشان بر وضعیت غذای
امام(س) و نحوۀ تهیۀ آن نظارت داشتند و حتی گاهگاهی نیز خودش این کار را انجام
میداد. امام خمینی(س) در اثر روحیۀ خاصی که داشتند تا زمان رفتن سید مصطفی به
نزد ایشان؛ حتی پردههای محل اقامت خود را نیز کنار نزده بودند تا مناظر اطراف آن را
تماشا کنند. در مجموع از نظر رفاهی، رفتن آقا مصطفی موجب بهبودی امور گردید.
با توجه به جوّ حاکم بر کشور ترکیه و نظام لائیک آن و عدم امکان ارتباط آسان
مبارزین ایرانی با امام خمینی(س) و سید مصطفی در آنجا، شاهد کاهش فعالیتهای
سیاسی و افزایش فعالیتهای علمی آن دو میباشیم. هر دو چند کتاب را تألیف نمودند؛
چون هر دو صاحبنظر بودند با همدیگر به مباحثه میپرداختند؛ البته امام خمینی(س) در
مراتب بسیار بالاتری نسبت به حاج آقا مصطفی قرار داشتند؛ اما حاج آقا مصطفی در
مبارزین ایرانی با امام خمینی(س) و سید مصطفی در آنجا، شاهد کاهش فعالیتهای
سیاسی و افزایش فعالیتهای علمی آن دو میباشیم. هر دو چند کتاب را تألیف نمودند؛
چون هر دو صاحبنظر بودند با همدیگر به مباحثه میپرداختند؛ البته امام خمینی(س) در
مراتب بسیار بالاتری نسبت به حاج آقا مصطفی قرار داشتند؛ اما حاج آقا مصطفی در
مباحث مطرح شده، نظر خود را به صراحت اعلام میکرد.
حجتالاسلام محمدرضا ناصری به نقل از سید مصطفی در این زمینه خاطرۀ زیر را
بازگو کرده است.
بازگو کرده است.
حاج آقامصطفی(ره) در ترکیه یار و همراه امام(س) بود. وقتی امام(س) کتاب
تحریرالوسیله را مینوشتند، مسائل آن را با ایشان بحث میکردند.
حاجآقامصطفی(ره) میگفت: در آن موقع، گاهی سر بحث، قیل و قال ما به حدّی
بالا میگرفت که ساواکیها میآمدند و میگفتند: آقا دعوا نکنید، پدر و پسر که با هم
دعوا نمیکنند. بعد از آن که بحث ما تمام میشد و با هم مینشستیم و چای
میخوردیم، میگفتند:
تحریرالوسیله را مینوشتند، مسائل آن را با ایشان بحث میکردند.
حاجآقامصطفی(ره) میگفت: در آن موقع، گاهی سر بحث، قیل و قال ما به حدّی
بالا میگرفت که ساواکیها میآمدند و میگفتند: آقا دعوا نکنید، پدر و پسر که با هم
دعوا نمیکنند. بعد از آن که بحث ما تمام میشد و با هم مینشستیم و چای
میخوردیم، میگفتند:
این چه دعوایی است که بعد آن با هم مینشینند و چای میخورند؟[181]
سید مصطفی در مدت توقفشان در ترکیه مشغول مطالعه بودند و دو عنوان از تألیفات
خود را در آنجا نوشتهاند. او در این مدت وظیفۀ پیام رسانی نهضت اسلامی را در حدّ
امکان و مقدورات، انجام میداد.
خود را در آنجا نوشتهاند. او در این مدت وظیفۀ پیام رسانی نهضت اسلامی را در حدّ
امکان و مقدورات، انجام میداد.
پس از چند ماه توقف در ترکیه، بتدریج بازگشت سید مصطفی به ایران را مطرح
کردند. با توجه به دوری امام خمینی(س) از ایران و ویژگیهای منحصر به فرد سید
مصطفی برای پر کردن خلأ ناشی از عدم حضور امام خمینی(س) و لزوم فعال نگهداشتن
نهضت اسلامی و حفظ و گسترش شبکۀ اطلاعرسانی و ارتباطی آن، بازگشت سید
مصطفی به ایران اهمیت بالایی داشت. امام خمینی(س) نیز به طور کامل با این کار موافق
بودند.
کردند. با توجه به دوری امام خمینی(س) از ایران و ویژگیهای منحصر به فرد سید
مصطفی برای پر کردن خلأ ناشی از عدم حضور امام خمینی(س) و لزوم فعال نگهداشتن
نهضت اسلامی و حفظ و گسترش شبکۀ اطلاعرسانی و ارتباطی آن، بازگشت سید
مصطفی به ایران اهمیت بالایی داشت. امام خمینی(س) نیز به طور کامل با این کار موافق
بودند.
در این زمان، حکومت پهلوی تحت فشارهای فزایندۀ افکار عمومی و اعتراضات
روزافزون مبارزین، بویژه روحانیون در مورد پایان دادن به تبعید امام خمینی(س) و سید
مصطفی، قرار داشت و در جستجوی یافتن راه حلّی برای دور شدن از این بحران بود.
سید مصطفی با درک این موقعیت، سعی کرد از طریق رئیس سازمان امنیت بورسا،
مقامات ساواک را برای بازگشت به ایران متقاعد کند. ساواک نیز، هم به دلیل فشارهای
روزافزون مبارزین، بویژه روحانیون در مورد پایان دادن به تبعید امام خمینی(س) و سید
مصطفی، قرار داشت و در جستجوی یافتن راه حلّی برای دور شدن از این بحران بود.
سید مصطفی با درک این موقعیت، سعی کرد از طریق رئیس سازمان امنیت بورسا،
مقامات ساواک را برای بازگشت به ایران متقاعد کند. ساواک نیز، هم به دلیل فشارهای
داخلی و هم مکاتبات و گفتگوهای رئیس سازمان امنیت بورسا؛ ابتدا با درخواست سید
مصطفی با تعیین شروطی موافقت نشان داد؛ البته با پیش کشیدن شرطهای دشوار، سعی
در منصرف کردن سید مصطفی نمود. برای روشن شدن بیشتر این مسأله به مکاتبات
سید مصطفی با مأمورین امنیتی ترکیه و گزارشهای ساواک در این زمینه میپردازیم.
مصطفی با تعیین شروطی موافقت نشان داد؛ البته با پیش کشیدن شرطهای دشوار، سعی
در منصرف کردن سید مصطفی نمود. برای روشن شدن بیشتر این مسأله به مکاتبات
سید مصطفی با مأمورین امنیتی ترکیه و گزارشهای ساواک در این زمینه میپردازیم.
درخواست سید مصطفی از یکی از مقامات امنیتی بورسا به شرح زیر است:
بسمهتعالی
جناب سرهنگ علی چتنر
متمنّی است؛ لطفاً اقدام فرمایید که بنده بتوانم به ایران مراجعت کنم، چه آنکه از
اوضاع خانوادگی هیچ اطلاعی در دست نیست و بدینجهت هم آقای والد ناراحت
هستند؛ البته از بذل لطف، دریغ نخواهید فرمود و ناراحتی من هم برای بچههایم
موجب ناراحتی ایشان میباشد؛ البته هرچه زودتر اقدام خواهید فرمود.
اوضاع خانوادگی هیچ اطلاعی در دست نیست و بدینجهت هم آقای والد ناراحت
هستند؛ البته از بذل لطف، دریغ نخواهید فرمود و ناراحتی من هم برای بچههایم
موجب ناراحتی ایشان میباشد؛ البته هرچه زودتر اقدام خواهید فرمود.
تاریخ 29 اسفند 43
سید مصطفی خمینی.[182]
البته آنچه در این نامه به عنوان بیخبری و نگرانی از خانواده عنوان شده است، تا
حدودی صحت داشته؛ ولی واقعیت این بود که ایشان میخواست با توسل به این بهانۀ
مؤثر اجازۀ بازگشت به ایران و یا رفتو آمد آزادانه بین ایران و ترکیه را از مقامات ایرانی
بهدست آورد. شایان ذکر است که همزمان با تلاشهای سید مصطفی در ترکیه، در ایران
نیز از طرف روحانیون چنین تلاشی در حال انجام بود. در یکی از گزارشهای ساواک
استان مرکز به تاریخ 7/6/1344 چنین آمده است:
حدودی صحت داشته؛ ولی واقعیت این بود که ایشان میخواست با توسل به این بهانۀ
مؤثر اجازۀ بازگشت به ایران و یا رفتو آمد آزادانه بین ایران و ترکیه را از مقامات ایرانی
بهدست آورد. شایان ذکر است که همزمان با تلاشهای سید مصطفی در ترکیه، در ایران
نیز از طرف روحانیون چنین تلاشی در حال انجام بود. در یکی از گزارشهای ساواک
استان مرکز به تاریخ 7/6/1344 چنین آمده است:
به: تیمسار ریاست ساواک
از: مدیریت کل ادارۀ سوم (316)
دربارۀ: آزادی خمینی بنا به تقاضای آیتاللّه نجفی
ساواک قم گزارش مینماید:
آیتاللّه نجفی، نامه به آقای نخست وزیر نوشته و تقاضا نموده که خمینی آزاد
شود و اگر امکان ندارد، آقای مصطفی پسر خمینی آزاد و اجازۀ رفت و آمد بین
ترکیه و ایران به وی داده شود. در غیر این صورت اجازه داده شود دو نفر به ترکیه
عزیمت نموده و در شهر بورسا (نه آنکارا) با خمینی ملاقات نماید.
ترکیه و ایران به وی داده شود. در غیر این صورت اجازه داده شود دو نفر به ترکیه
عزیمت نموده و در شهر بورسا (نه آنکارا) با خمینی ملاقات نماید.
از طرف رئیس ساواک استان مرکز. مولوی[183]
[امضاء]
به دنبال گفتگو و مکاتبۀ مقامات سازمان امنیت ترکیه با دولت ایران، رئیس ساواک در
واکنش به درخواست سید مصطفی در ذیل گزارش نوشت: «آمدن او مانعی ندارد؛ ولی
اگر کوچکترین عمل خلافی بکند و یا تماسهایی غیرمعقول بگیرد، یا اشخاص ناباب را
بپذیرد، در مناطق جنوبی ایران زندانی خواهد شد.»[184]
واکنش به درخواست سید مصطفی در ذیل گزارش نوشت: «آمدن او مانعی ندارد؛ ولی
اگر کوچکترین عمل خلافی بکند و یا تماسهایی غیرمعقول بگیرد، یا اشخاص ناباب را
بپذیرد، در مناطق جنوبی ایران زندانی خواهد شد.»[184]
همچنین در ذیل گزارش دیگری نوشت: «به دوستان ترک توجه داده شود که نامبرده
بایستی به خط خود تعهد بنماید و محل توقف او هم باید در قم نباشد در خمین یا جایی
که سازمان تعیین مینماید میتواند سکونت نماید.»[185]
بایستی به خط خود تعهد بنماید و محل توقف او هم باید در قم نباشد در خمین یا جایی
که سازمان تعیین مینماید میتواند سکونت نماید.»[185]
بخش 321 ادارۀ کل سوم ساواک نیز برای محکم کاری و پیشگیری از هر گونه
عواقب ناشی از بازگشت سید مصطفی به ایران، خطاب به مقامات ساواک، به ترتیب
سلسله مراتب توضیحات زیر را نوشت:
عواقب ناشی از بازگشت سید مصطفی به ایران، خطاب به مقامات ساواک، به ترتیب
سلسله مراتب توضیحات زیر را نوشت:
ضمناً لازم میداند به عرض برساند که چون سید مصطفی از طرف پدرش وکیل در
توکیل میباشد که در اموال منقول و غیرمنقول وی به هر نحو که صلاح بداند دخل و
تصرف کند. چنانچه به کشور مراجعت نماید، سیل وجوه شرعیه که تاکنون به علت
عدم حضور آیتاللّه خمینی و سید مصطفی در ایران راکد بود، مجدداً به حساب
خمینی سرازیر خواهد شد و معلوم است که این وجوه به وسیلۀ سید مصطفی به چه
مصارفی خواهد رسید. مضافاً بر اینکه تعهدنامه ضمیمه نیز، هیچگونه ضمانت
اجرایی نخواهد داشت. منوط به رأی عالیست.26/1/[186][1344]
توکیل میباشد که در اموال منقول و غیرمنقول وی به هر نحو که صلاح بداند دخل و
تصرف کند. چنانچه به کشور مراجعت نماید، سیل وجوه شرعیه که تاکنون به علت
عدم حضور آیتاللّه خمینی و سید مصطفی در ایران راکد بود، مجدداً به حساب
خمینی سرازیر خواهد شد و معلوم است که این وجوه به وسیلۀ سید مصطفی به چه
مصارفی خواهد رسید. مضافاً بر اینکه تعهدنامه ضمیمه نیز، هیچگونه ضمانت
اجرایی نخواهد داشت. منوط به رأی عالیست.26/1/[186][1344]
تهامی [امضاء]
سید مصطفی که بر آن بود، برای پیشبرد اهداف نهضت اسلامی و منویات امام
خمینی به هر قیمتی و تحت هر شرایطی به ایران برگردد، شرایط پیشنهادی را از طرف
ساواک پذیرفت و چون از وی خواسته بودند که تعهدنامه را کتباً بنویسد، متنی به شرح
زیر نوشت:
خمینی به هر قیمتی و تحت هر شرایطی به ایران برگردد، شرایط پیشنهادی را از طرف
ساواک پذیرفت و چون از وی خواسته بودند که تعهدنامه را کتباً بنویسد، متنی به شرح
زیر نوشت:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
چنین اظهار میشود:
1. به هیچ وسیله دخالت در سیاست نکردن و کاری بر ضد حکومت انجام ندادن.
2. به هیچ وجه تماس با اشخاص مخالف نگرفتن و ارتباط با آنان نداشتن.
3. امتناع مینماید از قبول تماس با اشخاص و جماعتی که بر ضد حکومت
باشند، اگر چه آنان تقاضا کنند. در تاریخ 21 ماه مارس و 11 فروردین 1344.
باشند، اگر چه آنان تقاضا کنند. در تاریخ 21 ماه مارس و 11 فروردین 1344.
سید مصطفی موسوی خمینی.[187]
ریاست ساواک تعهدنامه فوق را نپذیرفت و به ادارۀ کل سوم ساواک دستور داد که
سید مصطفی باید با صراحت آنچه مدّ نظر ساواک میباشد تعهد نماید. مقامات ساواک
به روشنی میدانستند که بازگشت وی به ایران تبعات و تأثیرات زیادی در پی خواهد
داشت؛ بنابراین سعی کردند با سختگیری و طرح شرایط سختتر او را از عملی کردن
چنین تصمیمی باز دارند؛ از این رو پس از ردّ تعهدنامۀ آقا مصطفی، خودشان
تعهدنامهای دلخواه تنظیم کردند و برای وی فرستادند به این امید که سید مصطفی از
امضای آن سر باز زند و آنها بهانۀ لازم برای مخالفت با بازگشت او به ایران به دست
بیاورند. متن تعهدنامۀ تنظیمی از طرف ساواک چنین است:
سید مصطفی باید با صراحت آنچه مدّ نظر ساواک میباشد تعهد نماید. مقامات ساواک
به روشنی میدانستند که بازگشت وی به ایران تبعات و تأثیرات زیادی در پی خواهد
داشت؛ بنابراین سعی کردند با سختگیری و طرح شرایط سختتر او را از عملی کردن
چنین تصمیمی باز دارند؛ از این رو پس از ردّ تعهدنامۀ آقا مصطفی، خودشان
تعهدنامهای دلخواه تنظیم کردند و برای وی فرستادند به این امید که سید مصطفی از
امضای آن سر باز زند و آنها بهانۀ لازم برای مخالفت با بازگشت او به ایران به دست
بیاورند. متن تعهدنامۀ تنظیمی از طرف ساواک چنین است:
اینجانب سید مصطفی مصطفوی معروف به موسوی خمینی فرزند آیتاللّه روحاللّه
خمینی، دارای شناسنامه شماره 38 صادره از خمین متعهد میشوم که اولاً؛ در هیچ
کار سیاسی دخالت ننمایم؛ ثانیاً؛ در هیچ دستهبندی سیاسی شرکت نکنم؛ ثالثاً با هیچ
فرد یا دسته یا حزبی که قصد و مرام و فعالیتشان مخالف حکومت و منافع کشور است،
رفت و آمد و گفتگو نکنم و تماس نگیرم؛ رابعاً تعهد میکنم که پس از برگشتن به
ایران در هر نقطهای که دولت صلاح بداند، زندگی کنم و بدون اجازه، محل زندگی
خمینی، دارای شناسنامه شماره 38 صادره از خمین متعهد میشوم که اولاً؛ در هیچ
کار سیاسی دخالت ننمایم؛ ثانیاً؛ در هیچ دستهبندی سیاسی شرکت نکنم؛ ثالثاً با هیچ
فرد یا دسته یا حزبی که قصد و مرام و فعالیتشان مخالف حکومت و منافع کشور است،
رفت و آمد و گفتگو نکنم و تماس نگیرم؛ رابعاً تعهد میکنم که پس از برگشتن به
ایران در هر نقطهای که دولت صلاح بداند، زندگی کنم و بدون اجازه، محل زندگی
خود را تغییر ندهم.
در ذیل این متن با خط دیگری مطالب زیر افزوده شده است:
در غیر این صورت مقامات صالحه، محق خواهند بود که دربارهام که به تاریخ.... که
صلاح بدانند رفتار کنند.[188]
صلاح بدانند رفتار کنند.[188]
سید مصطفی این تعهدنامه را نیز پذیرفت و در تاریخ 12/4/1344 زیر آن را امضا
کرد[189] و باز هم راه بهانه را بست. رئیس ساواک با مشاهدۀ این وضعیت، فرمانی بدتر و
باور نکردنی را به شرح زیر صادر کرد:
کرد[189] و باز هم راه بهانه را بست. رئیس ساواک با مشاهدۀ این وضعیت، فرمانی بدتر و
باور نکردنی را به شرح زیر صادر کرد:
میتواند بیاید، مشروط بر آنکه در دهات خود در نزدیکی خمین زندگی نماید و باید
دو نفر ژاندارم و دو نفر مأمور آگاهی از شهربانی مراقب بوده که با یک نفر غیر از
اهل منزل خود و بستگان درجۀ یک تماس نگیرد و اگر هر کس از اطراف منزل رد
شد به وسیله تیراندازی باید معدوم شود. در غیر این صورت نمیتواند بیاید.[190]
دو نفر ژاندارم و دو نفر مأمور آگاهی از شهربانی مراقب بوده که با یک نفر غیر از
اهل منزل خود و بستگان درجۀ یک تماس نگیرد و اگر هر کس از اطراف منزل رد
شد به وسیله تیراندازی باید معدوم شود. در غیر این صورت نمیتواند بیاید.[190]
مقامات ساواک با مشاهدۀ اشتیاق و عزم آقامصطفی برای بازگشت به ایران ـ با توجه
به تعهداتی که سپرده بود و حاضر بود بسپارد ـ با مطالعۀ همه جانبۀ شرایط و پیامدهای
دور و نزدیک بازگشت به ایران، تحت هر شرایطی مراجعت سید مصطفی را به ایران
ممنوع اعلام کرد.
به تعهداتی که سپرده بود و حاضر بود بسپارد ـ با مطالعۀ همه جانبۀ شرایط و پیامدهای
دور و نزدیک بازگشت به ایران، تحت هر شرایطی مراجعت سید مصطفی را به ایران
ممنوع اعلام کرد.
پس از تبعید امام خمینی(س) به ترکیه، نیروهای مبارز و طرفداران ایشان علاوه بر تداوم
مبارزه در غیاب ایشان، به اقدامات دیگری نیز مبادرت کردند. نیروهای مبارز داخل
ایران و آنهایی که در کشورهای مختلف در قالب نهضت امام خمینی(س) فعالیت
میکردند، طی نامهها، تلگرافها و طومارهای متعدد برای مقامات و نهادهای حکومتی
دولت ترکیه از جمله ریاست جمهوری، دولت و مجلس آن کشور و همچنین با مراجعات
مکرر به سفارتخانههای ترکیه در کشورهای مختلف نسبت به تبعید امام و سرنوشت
مبارزه در غیاب ایشان، به اقدامات دیگری نیز مبادرت کردند. نیروهای مبارز داخل
ایران و آنهایی که در کشورهای مختلف در قالب نهضت امام خمینی(س) فعالیت
میکردند، طی نامهها، تلگرافها و طومارهای متعدد برای مقامات و نهادهای حکومتی
دولت ترکیه از جمله ریاست جمهوری، دولت و مجلس آن کشور و همچنین با مراجعات
مکرر به سفارتخانههای ترکیه در کشورهای مختلف نسبت به تبعید امام و سرنوشت
ایشان ابراز نگرانی و به دولت ترکیه اعتراض کردند. دولت ترکیه با مشاهده و دریافت
این حقیقت که امام خمینی(س) صرفاً یک شخصیت درون مرزی ایران نیست، بلکه
موقعیت فرا مرزی دارد، خود را در تنگنای سیاسی شدیدی احساس کرد.
این حقیقت که امام خمینی(س) صرفاً یک شخصیت درون مرزی ایران نیست، بلکه
موقعیت فرا مرزی دارد، خود را در تنگنای سیاسی شدیدی احساس کرد.
با فعالیتهای مبارزین و طرفداران امام در اروپا و امریکا و مراجعه و توسل آنها به
سازمان و مراجع بینالمللی، ترکیه بتدریج به تبعید امام خمینی(س) بُعد بینالمللی و
جهانی نیز داد. در این میان ترس دولت ترکیه از این بود که اگر در اثر یک حادثه طبیعی یا
غیرطبیعی اتفاقی بیفتد و آسیبی به امام برسد، عواقب آن دامن دولت ترکیه را خواهد
گرفت و احتمال دارد بحران بزرگی پیش آید.[191]
سازمان و مراجع بینالمللی، ترکیه بتدریج به تبعید امام خمینی(س) بُعد بینالمللی و
جهانی نیز داد. در این میان ترس دولت ترکیه از این بود که اگر در اثر یک حادثه طبیعی یا
غیرطبیعی اتفاقی بیفتد و آسیبی به امام برسد، عواقب آن دامن دولت ترکیه را خواهد
گرفت و احتمال دارد بحران بزرگی پیش آید.[191]
ترکیه از تبعیدگاه بودن کشورش برای مبارزان مسلمان، نگران بود و بدین جهت رژیم
ایران را تحت فشار قرار داد تا امام خمینی(س) و حاج آقا مصطفی را به جای دیگری
منتقل کنند؛[192] زیرا مقامات دولت ترکیه در طول اقامت اجباری امام و حاج آقا مصطفی در
آن کشور به این سؤال که آیا ترکیه زندان مبارزان ایرانی است؟ پاسخی قانعکننده نیافتند؛
بنابراین از اواسط سال 1344 برای مقامات رژیم پهلوی مسلم شد که باید این مسأله را
هر چه سریعتر برای دولت ترکیه حل کنند. محمدرضا پهلوی طی پیام شفاهی برای
آیتاللّه احمد خوانساری که به وسیله جعفر شریف امامی در تاریخ 17/6/1346
فرستاد، اعلام کرد: «خمینی را به عراق میفرستم و یا به ایران خواهم خواست.»[193]
ایران را تحت فشار قرار داد تا امام خمینی(س) و حاج آقا مصطفی را به جای دیگری
منتقل کنند؛[192] زیرا مقامات دولت ترکیه در طول اقامت اجباری امام و حاج آقا مصطفی در
آن کشور به این سؤال که آیا ترکیه زندان مبارزان ایرانی است؟ پاسخی قانعکننده نیافتند؛
بنابراین از اواسط سال 1344 برای مقامات رژیم پهلوی مسلم شد که باید این مسأله را
هر چه سریعتر برای دولت ترکیه حل کنند. محمدرضا پهلوی طی پیام شفاهی برای
آیتاللّه احمد خوانساری که به وسیله جعفر شریف امامی در تاریخ 17/6/1346
فرستاد، اعلام کرد: «خمینی را به عراق میفرستم و یا به ایران خواهم خواست.»[193]
در این میان با مطالعه واکنشی که رژیم پهلوی در مقابل تلاشهای حاج آقا مصطفی
برای بازگشت به ایران نشان داده بود، میشد فهمید که بازگرداندن به ایران به طور کامل
منتفی است؛ اما میتوان این مطلب را پذیرفت که مقامات دولت ایران چارهای جز
انتقالآن دو شخصیت برجسته و متنفذ به عراق ندارند. در واقع حکومت پهلوی رفع
مشکل جدّی بالفعل را به خطر و مشکل بالقوّۀ اقامت در نجف ترجیح داد و انتقال و
تبعید آن دو به عراق و شهر نجف را تصویب کرد؛ البته باید این نکته را در نظر داشت که
امام خمینی(س) هیچ تقاضا و درخواستی در زمینه انتقال به عراق مطرح نفرمودند. سید
برای بازگشت به ایران نشان داده بود، میشد فهمید که بازگرداندن به ایران به طور کامل
منتفی است؛ اما میتوان این مطلب را پذیرفت که مقامات دولت ایران چارهای جز
انتقالآن دو شخصیت برجسته و متنفذ به عراق ندارند. در واقع حکومت پهلوی رفع
مشکل جدّی بالفعل را به خطر و مشکل بالقوّۀ اقامت در نجف ترجیح داد و انتقال و
تبعید آن دو به عراق و شهر نجف را تصویب کرد؛ البته باید این نکته را در نظر داشت که
امام خمینی(س) هیچ تقاضا و درخواستی در زمینه انتقال به عراق مطرح نفرمودند. سید
حمید روحانی که ارتباطات نزدیکی با آن مبارز داشت، در راستای مستند کردن این
مطلب میگوید:
مطلب میگوید:
در بعضی نوشتهها آمده است که انتقال امام از ترکیه به عراق، بنا به درخواست و
پیشنهاد شخص امام بوده است؛ لیکن به یاد دارم که امام در پاسخ پرسشی که در این
مورد در نجف از او کردم، فرمودند: «نه در این مورد و نه در مورد دیگر، من
کوچکترین درخواست یا پیشنهادی ندادم» و برادر شهید حاج سید مصطفی نیز همین
را گفت و خاطر نشان کرد: «تقریباً 24 ساعت پیش از حرکت به عراق از موضوع
مطلع شدیم.»[194]
پیشنهاد شخص امام بوده است؛ لیکن به یاد دارم که امام در پاسخ پرسشی که در این
مورد در نجف از او کردم، فرمودند: «نه در این مورد و نه در مورد دیگر، من
کوچکترین درخواست یا پیشنهادی ندادم» و برادر شهید حاج سید مصطفی نیز همین
را گفت و خاطر نشان کرد: «تقریباً 24 ساعت پیش از حرکت به عراق از موضوع
مطلع شدیم.»[194]
گزارش سازمان امنیت ترکیه نیز این نظر را تأیید میکند.
پیام رادیویی ـ شماره 70، 21 سپتامبر 1965 [30 شهریور 1344]
آقای آیتاللّه خمینی از طریق فرزندش ملاسید مصطفی تماس حاصل کرد و اطلاع
یافت که به او اجازه داده شده است که به عراق برود.
یافت که به او اجازه داده شده است که به عراق برود.
آقای خمینی و پسرش از این پیشنهاد بی اندازه خوشحال شدند و علاقهمندی
خود را برای رفتن به عراق ابراز داشتند. ایشان اظهار کردند که علاوه بر دوستان
بسیاری که در آنجا دارند، بسیاری از مردم آنجا از فرقه ایشان (مقصود شیعه باید
باشد ـ مترجم) میباشند...[195]
خود را برای رفتن به عراق ابراز داشتند. ایشان اظهار کردند که علاوه بر دوستان
بسیاری که در آنجا دارند، بسیاری از مردم آنجا از فرقه ایشان (مقصود شیعه باید
باشد ـ مترجم) میباشند...[195]
نکته مهمی که در جریان انتقال محل تبعید امام خمینی(س) و سید مصطفی به کشور
عراق و بویژه شهر نجف اشرف وجود دارد، این است که مقامات حکومت ایران، از
جمله محمدرضا پهلوی و ساواک بر اساس چه دلایل و پیش فرضهایی دست به این اقدام
زدند؛ زیرا کشور عراق به دلایل بسیار، برای تداوم نهضت از کشور ترکیه مساعدتر بود و
اماکن متبرّکه و حوزههای علمیه عراق نیز مزید علت بودند. در منابع موجود، پاسخ
سؤال مذکور در چند مقوله مورد توجه قرار گرفته است:
عراق و بویژه شهر نجف اشرف وجود دارد، این است که مقامات حکومت ایران، از
جمله محمدرضا پهلوی و ساواک بر اساس چه دلایل و پیش فرضهایی دست به این اقدام
زدند؛ زیرا کشور عراق به دلایل بسیار، برای تداوم نهضت از کشور ترکیه مساعدتر بود و
اماکن متبرّکه و حوزههای علمیه عراق نیز مزید علت بودند. در منابع موجود، پاسخ
سؤال مذکور در چند مقوله مورد توجه قرار گرفته است:
الف) قطع رابطه با مردم:
رابطه مردم ایران باعراق قطع بود و مردم یا اصلاً نمیتوانستند به عراق مسافرت کنند و
یا با سختیهای فراوان سفری صورت میگرفت. در نتیجه حدس زده میشد که به این
طریق ارتباطات کاهش یافته و بتدریج از بین برود و شخصیت امام خمینی(س) نیز با
گذشت زمان در اذهان کمرنگتر شود.
طریق ارتباطات کاهش یافته و بتدریج از بین برود و شخصیت امام خمینی(س) نیز با
گذشت زمان در اذهان کمرنگتر شود.
ب) اوضاع اجتماعی و فرهنگی عراق:
مردم عراق عرب بودند و احتمال داده نمیشد که مردمی عرب زبان با شخصی فارسی
زبان، صمیمیت و مراوده داشته باشند. همچنین احتمال تقلید مردم عراق از یک مجتهد
غیرعرب با وجود مجتهد عرب، غیرممکن و یا بسیار ضعیف به نظر میرسید. مرجعیت
علیالاطلاق آیتاللّه حکیم، این گمانها و پیشفرضها را تقویت میکرد.[196]
زبان، صمیمیت و مراوده داشته باشند. همچنین احتمال تقلید مردم عراق از یک مجتهد
غیرعرب با وجود مجتهد عرب، غیرممکن و یا بسیار ضعیف به نظر میرسید. مرجعیت
علیالاطلاق آیتاللّه حکیم، این گمانها و پیشفرضها را تقویت میکرد.[196]
ت) بیاعتنایی مردم عراق:
از دیر باز مردم عراق به بیتوجهی و عهدشکنی شهره بودند و نسبت به مسائل سیاسی و
مذهبی، حساسیت زیادی نداشتند. تصور میرفت که مردم عراق شم سیاسی ندارند و
نسبت به دین، سیاست و سرنوشت کشور و مردمشان بیتوجّهند و جز به منافع مادی
خود به چیز دیگری نمیاندیشند.[197] همچنین آنها نسبت به مسائل سیاسی روز کشورشان
با دید بدبینانهای مینگریستند. به روحانیون نیز اساساً نظر مساعدی نداشتند و به
مسائل و فرائض مذهبی نیز، اعتنای کافی نشان نمیدادند. به طور کلی میتوان گفت: که
دین را به حوزههای فردی و مذهبی صرف، مثل عبادت، زیارت، دعا، ورد و از این قبیل
محدود کرده و در مجموع و در عمل، دین را از سیاست جدا میدانستند.[198]
مذهبی، حساسیت زیادی نداشتند. تصور میرفت که مردم عراق شم سیاسی ندارند و
نسبت به دین، سیاست و سرنوشت کشور و مردمشان بیتوجّهند و جز به منافع مادی
خود به چیز دیگری نمیاندیشند.[197] همچنین آنها نسبت به مسائل سیاسی روز کشورشان
با دید بدبینانهای مینگریستند. به روحانیون نیز اساساً نظر مساعدی نداشتند و به
مسائل و فرائض مذهبی نیز، اعتنای کافی نشان نمیدادند. به طور کلی میتوان گفت: که
دین را به حوزههای فردی و مذهبی صرف، مثل عبادت، زیارت، دعا، ورد و از این قبیل
محدود کرده و در مجموع و در عمل، دین را از سیاست جدا میدانستند.[198]
ث) فقدان فضای باز سیاسی ـ اجتماعی:
نبود فضای مستعد سیاسی و نبود گروهها و احزاب سیاسی با افکار اسلامی و انقلابی و
یا لااقل مستقل، از ویژگیهای آشکار کشور عراق بود. محیطهای روشنفکری عراق دچار
تشتّت و چند دستگی زیادی بود. قطبهای سیاسی آن کشور با افکار و اندیشهها و نهضت
امام خمینی(س) ارتباط و انطباقی نداشتند. مجموعه احزاب اهل سنت نیز از نظر مادی
یا لااقل مستقل، از ویژگیهای آشکار کشور عراق بود. محیطهای روشنفکری عراق دچار
تشتّت و چند دستگی زیادی بود. قطبهای سیاسی آن کشور با افکار و اندیشهها و نهضت
امام خمینی(س) ارتباط و انطباقی نداشتند. مجموعه احزاب اهل سنت نیز از نظر مادی
نمیتوانستند ارتباطی با امام خمینی(س) داشته باشد.
ج) شرایط و وضعیت حوزۀ علمیه نجف:
پس از ضربات مهلکی که کشورهای استعمارگر، بویژه انگلیسیها از حوزه علمیه نجف
در طول تاریخ در وقایعی همچون نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه ایران، اشغال عراق
توسط انگلیسیها و غیره دیده بودند، سعی کردند که مرکزیت ضداستعماری آن را با
جای دادن مهرههای طرفدار خود در ارکان تصمیمگیری حوزه نجف، از بین ببرند و
بتدریج نقش آن را در وقایع و مسائل سیاسی حذف کنند. یکی از عمدهترین این تلاشها،
این بود که اختلاف بین روحانیت شیعه و سنّی را افزایش دهند و عرصه را بر شیعیان
تنگتر کنند. تحجّر و مقدسنمایی نسبی فعالان، گردانندگان و جریان حاکم بر حوزه
علمیه نجف، زمینهای بود که موقعیت نامناسبی برای فعالیت روحانیون اصولگرا پدید
آورده بود و در مجموع تصور میرفت که این وضعیت نیز در کنار سایر عوامل و
زمینههای ذکر شده، فرصت فعالیت و ارتباط را از امام خمینی(س) و سید مصطفی
سلب کند.[199]
در طول تاریخ در وقایعی همچون نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه ایران، اشغال عراق
توسط انگلیسیها و غیره دیده بودند، سعی کردند که مرکزیت ضداستعماری آن را با
جای دادن مهرههای طرفدار خود در ارکان تصمیمگیری حوزه نجف، از بین ببرند و
بتدریج نقش آن را در وقایع و مسائل سیاسی حذف کنند. یکی از عمدهترین این تلاشها،
این بود که اختلاف بین روحانیت شیعه و سنّی را افزایش دهند و عرصه را بر شیعیان
تنگتر کنند. تحجّر و مقدسنمایی نسبی فعالان، گردانندگان و جریان حاکم بر حوزه
علمیه نجف، زمینهای بود که موقعیت نامناسبی برای فعالیت روحانیون اصولگرا پدید
آورده بود و در مجموع تصور میرفت که این وضعیت نیز در کنار سایر عوامل و
زمینههای ذکر شده، فرصت فعالیت و ارتباط را از امام خمینی(س) و سید مصطفی
سلب کند.[199]
د) حاکمیت اهل سنت و تضعیف شیعیان:
در طول تاریخ عراق، بخصوص تاریخ معاصر و همزمان با تبعید امام به آن کشور،
حاکمیت سیاسی از آن اهل سنت بود و شیعیان با وجود جمعیت بسیار، مجبور به تحمل
سیاستهای ضدشیعی حکام عراق بودند. حکام عراق از نظر فکری و عقیدتی هیچ
تناسبی باافکار و اندیشههای امام خمینی(س) نداشتند؛ حتی شیعیان نیز طرز فکر
خاصی نسبت به محمدرضا پهلوی داشتند و چون او تنها حاکم شیعه در جهان بود، تا
حدودی حیات خود را به قدرت رژیم شاه، مرتبط میدانستند و این تفکر و منطق
اکثریت روحانیون شیعه در حوزه نجف بود که تنها شاه شیعه در جهان بایستی حفظ شود
و لازم است که از لغزشهای آن چشم پوشی شود و مورد حمایت قرار گیرد.
حاکمیت سیاسی از آن اهل سنت بود و شیعیان با وجود جمعیت بسیار، مجبور به تحمل
سیاستهای ضدشیعی حکام عراق بودند. حکام عراق از نظر فکری و عقیدتی هیچ
تناسبی باافکار و اندیشههای امام خمینی(س) نداشتند؛ حتی شیعیان نیز طرز فکر
خاصی نسبت به محمدرضا پهلوی داشتند و چون او تنها حاکم شیعه در جهان بود، تا
حدودی حیات خود را به قدرت رژیم شاه، مرتبط میدانستند و این تفکر و منطق
اکثریت روحانیون شیعه در حوزه نجف بود که تنها شاه شیعه در جهان بایستی حفظ شود
و لازم است که از لغزشهای آن چشم پوشی شود و مورد حمایت قرار گیرد.
ه) موقعیت علمی حوزه علمیه نجف:
ویژگی دیگری که برای مقامات رژیم ایران در ارتباط با حوزه علمیه نجف وجود داشت،
سابقه تاریخی هزار ساله آن حوزه و قویتر بودن بنیه علمی فارغالتحصیلان آن در مقایسه
با سایر حوزهها و از همه مهمتر این که روحانیون حوزه علمیه نجف از نظر علمی، زیر بار
روحانیون قم نمیرفتند و تصور میشد که امام خمینی(س) پس از ورود به نجف
مرعوب و مقهور فضای علمی آن خواهد شد و تحتالشّعاع بزرگان فقه و اصول قرار
گرفته، ستاره اقبالش افول خواهد کرد.[200]
با سایر حوزهها و از همه مهمتر این که روحانیون حوزه علمیه نجف از نظر علمی، زیر بار
روحانیون قم نمیرفتند و تصور میشد که امام خمینی(س) پس از ورود به نجف
مرعوب و مقهور فضای علمی آن خواهد شد و تحتالشّعاع بزرگان فقه و اصول قرار
گرفته، ستاره اقبالش افول خواهد کرد.[200]
حکومت پهلوی با این پیش فرضها و شاید دلایل مشابه دیگر، در نهایت در تاریخ
سهشنبه سیزده مهر ماه 1344 (نهم جمادیالثانی 1385 ه. ق.)، امام خمینی(س) و
فرزندشان، سید مصطفی را به عراق منتقل کرد تا همچنان در تبعید به سر ببرند. آن دو
بهوسیله هواپیما از ترکیه به عراق رفتند و در ساعت دو بعدازظهر هواپیما در باند فرودگاه
بغداد بر زمین نشست و این لحظه، شروعی دیگر برای امام خمینی(س) و سید مصطفی
بود.[201]
سهشنبه سیزده مهر ماه 1344 (نهم جمادیالثانی 1385 ه. ق.)، امام خمینی(س) و
فرزندشان، سید مصطفی را به عراق منتقل کرد تا همچنان در تبعید به سر ببرند. آن دو
بهوسیله هواپیما از ترکیه به عراق رفتند و در ساعت دو بعدازظهر هواپیما در باند فرودگاه
بغداد بر زمین نشست و این لحظه، شروعی دیگر برای امام خمینی(س) و سید مصطفی
بود.[201]
از آنجا که تصمیم به تبعید امام و حاج آقا مصطفی به عراق و اجرای آن در فاصله
اندکی صورت گرفت؛ بنابراین موقع انتقال آن دو به بغداد، کسی از ماجرا مطلع نبود.
حجتالاسلام علیاکبر محتشمی به نقل از حاج آقا مصطفی در این مورد میگوید:
اندکی صورت گرفت؛ بنابراین موقع انتقال آن دو به بغداد، کسی از ماجرا مطلع نبود.
حجتالاسلام علیاکبر محتشمی به نقل از حاج آقا مصطفی در این مورد میگوید:
فقط یک روز قبل از عزیمت به عراق مأمورین ترکیه آمدند و به ما گفتند: قرار شده
است تا شما به عراق بروید، تاقبل از آن نمیدانستیم که تصمیم گرفتهاند ما را به عراق
ببرند. البته زمزمههایی به عنوان احتمال وجود داشت و کسانی که از طرف علما و
مراجع به دیدن امام میرفتند، گهگاه در این باره صحبت میکردند. رژیم و مأمورین
آن زمزمه داشتند که ممکن است تبعیدگاه امام تغییر پیدا بکند؛ ولی آقایان علما و امام
به صورت مشخص و دقیق نمیدانستند و خبر نداشتند که آیا این تصمیم گرفته شده
است و یا چه موقع عملی میشود؟[202]
است تا شما به عراق بروید، تاقبل از آن نمیدانستیم که تصمیم گرفتهاند ما را به عراق
ببرند. البته زمزمههایی به عنوان احتمال وجود داشت و کسانی که از طرف علما و
مراجع به دیدن امام میرفتند، گهگاه در این باره صحبت میکردند. رژیم و مأمورین
آن زمزمه داشتند که ممکن است تبعیدگاه امام تغییر پیدا بکند؛ ولی آقایان علما و امام
به صورت مشخص و دقیق نمیدانستند و خبر نداشتند که آیا این تصمیم گرفته شده
است و یا چه موقع عملی میشود؟[202]
بدین لحاظ وقتی حاج آقا مصطفی و امام در فرودگاه از هواپیما پیاده شدند، کسی به
استقبال آنها نیامده بود و از طرف دیگر آن دو تصورشان بر این بود که دولتهای ایران و
استقبال آنها نیامده بود و از طرف دیگر آن دو تصورشان بر این بود که دولتهای ایران و
ترکیه و عراق با هم هماهنگ کردهاند و قاعدتاً باید مأمورین عراق، امام را تحویل بگیرند
و به محل از پیش مشخص شده هدایت کنند؛ اما چنین نبود و کسی از مأمورین عراقی به
استقبال و حتی سراغ آنها نیامدند؛ بنابراین امام و سید مصطفی همچون سایر مسافرین
عادی، تشریفات ورود به عراق را به جا آوردند و بعد از ساعتی با کرایه کردن یک تاکسی
رهسپار کاظمین شدند.[203]
و به محل از پیش مشخص شده هدایت کنند؛ اما چنین نبود و کسی از مأمورین عراقی به
استقبال و حتی سراغ آنها نیامدند؛ بنابراین امام و سید مصطفی همچون سایر مسافرین
عادی، تشریفات ورود به عراق را به جا آوردند و بعد از ساعتی با کرایه کردن یک تاکسی
رهسپار کاظمین شدند.[203]