دیوان شعر امام خمینی
عطر یار
- ما ندانیم که دلبستهی اوییم همه
- مست و سرگشتهی آن روی نکوییم همه
- فارغ از هر دو جهانیم و، ندانیم که ما
- در پی غمزهی او، بادیه پوییم همه
- ساکنانِ در میخانهی عشقیم مُدام
- از ازل، مست از آن طرفه سبوییم همه
- هر چه بوییم ز گلزار گلستان وی است
- عطر یار است که بوییده و، بوییم همه
- جُز رُخ یار، جمالی و جمیلی نبود
- در غم اوست که در گفت و مگوییم همه
- خود ندانیم که سرگشته و حیران، همگی
- پی آنیم که خود روی بروییم همه[1]!
بهمن 1365
1
- «عطر یار» را نیز جناب آقای مردانی تضمین نموده است:عاشق طُرّهیآن سلسله موییم همهمحو، در جلوهی آن سرّ مگوییم همه