دیوان شعر امام خمینی
وادی ایمن
- من در این بادیه، صاحبنظری میجویم
- راه گُم کردهام و، راهبری میجویم[1]
- از ورق پارهی عرفان، خبری حاصل نیست
- از نهانخانهی رندان، خبری میجویم
- مسند و، خرقه و، سجّاده، ثمر بخش نشد
- از گُلستانِ رُخ او، ثمری میجویم
- ایمنی نیست در این وادی اَیمن ما را
- من در این وادی اَیمن شجری میجویم
- ترک میخانه و، بُتخانه و، مسجد کردم
- در ره عشقِ رُخت، رهگذری میجویم
- سفر از هیچ، بسوی همه چیزم در پیش
- لنگ لنگان روم و، همسفری میجویم
- گفته بودی که ره عشق، رهِ پُر خطری است
- عاشقم من که ره پُر خطری میجویم
- اندر این دیر کُهن، ریخته شد بال و پرم
- بهر منزلگه خود، بال و پری میجویم.
فروردین 1364
1
- حافظ با همین وزن:بارها گفتهام و، بار دگر میگویمکه من دلشده، این ره نه بخود میپویم...دوستان! عیب من بیدل حیران مکنیدگوهری دارم و، صاحب نظری میجویم.سلمان ساوجی نیز:قدمی، کو که بیابان فراقت پویم؟یا دماغی که ز بوی تو، نسیمی بویم.