دیوان شعر امام خمینی
کعبهی مقصود
- هر جا که شدم، از تو ندایی نشنیدم
- جُز از بُت و بتخانه، اثر هیچ ندیدم
- آفاق پُر از غلغله است از تو و، هرگز
- با گوش کر خود به صدایی نرسیدم
- دنیا همه دریای حیات و، من مسکین
- یک قطره از این موج خروشان نچشیدم
- رفتند حریفان به سوی کعبهی مقصود
- با محملی از نور و، به گردش نرسیدم
- این خرقهی پوسیده، رها کرده و رفتند
- من شاد به این پوسته، در خرقه خزیدم
- صاحبدل آشفته گذشت از پل و، من باز
- دنبال خسان، پشت به پل کرده، دویدم
- مُرغان همه بشکسته قفس را و پریدند
- من در قفس افتاده به خود تار تنیدم
- یا رب! شود آن روز که در جمع حریفان
- بینم که از این لانهی گندیده پریدم؟
بهمن 1365