دیوان شعر امام خمینی
شهرهی شهر
- به کمند سر زلف تو، گرفتار شدم
- شُهرهی شهر، به هر کوچه و بازار شدم
- گر برانی ز درم از در در دیگر آیم
- گر بُرون رانْدِیَم از خانه، ز دیوار شدم
- مستیِ علم و عمل، رخت ببست از سر من
- تا که از ساغر لبریز تو هُشیار شدم
- پیشِ من، هیچ به از لذّت بیماری نیست
- تا ز بیماری چشمان تو بیمار شدم
- نشود بر سر کوی تو بیابم راهی
- از دم پیر، در این راه مددکار شدم
- دامن از آنچه که انباشتهام برچیدم
- تا که خجلتزده در خدمت خمّار شدم.
اردیبهشت 1364