دیوان شعر امام خمینی
نهانخانهی اسرار
- بر در میکده، از روی نیاز آمدهام
- پیش اصحاب طریقت به نماز آمدهام
- از نهانخانهی اسرار ندارم خبری
- به در پیر مُغان، صاحب راز آمدهام
- از سر کوی تو، راندند مرا با خواری
- با دلی سوخته از بادیه، باز آمدهام
- صوفی و خرقهی خود، زاهد و سجّادهی خویش
- من، سوی دیر مُغان نغمهنواز آمدهام
- با دلی غمزده، از دیر به مسجد رفتم
- به اُمیدی هِله با سوز و گُداز آمدهام
- تا کند پرتو رویت به دو عالم غوغا
- برِ هر ذرّه به صد راز و نیاز آمدهام[1]
فروردین 1364
1
- جناب آقای محمد علی مردانی، غزل «نهانخانهی اسرار» را تضمین نموده است؛ بند چهارم آن چنین است:دل سودازده و، دلبر آزادهی خویشناز معشوق و، غم عاشق دلدادهی خویشساقی و می زده، می طلب و بادهی خویشصوفی و خرقهی خود ...