دیوان شعر امام خمینی
آوازِ سروش
- بر در میکده پیمانه زدم خرقه به دوش
- تا شود از کفم آرام و، رود از سر هوش[1]
- از دَم شیخ، شفای[2]دل من حاصل نیست
- بایدم شکوه برم پیش بت بادهفروش
- نه مُحقّق خبری داشت، نه عارف اثری
- بعد از این دست من و دامن پیری خاموش
- عالِم و حوزهی خود، صوفی و خلوتگه خویش
- ما و کوی بُت حیرتزدهی خانه بدوش
- از در مدرسه و، دیر و، خرابات شدم
- تا شوم بر در میعادگهش حلقه بگوش
- گوش از عربدهی صوفی و درویش ببند
- تا به جانت رسد از کوی دل، آوازِ سروش.
فروردین1364