دیوان شعر امام خمینی
با که گویم؟
- با که گویم: غم دیوانگی خود، جُز یار؟
- از که جویم ره میخانه به غیر از دلدار[1]؟
- سرّ عشق است که جز دوست نداند دیگر
- می نگنجد غم هجرانِ وی اندر گفتار
- نو بهار است، درِ میکده را بگشایید
- نتوان بست درِ میکده، در فصلِ بهار
- باده آرید در این فصل! به یاد ساقی
- نسزد رفت به گلزار بدین حال خمار
- خَمِ زلفی بگشا، ای صنم بادهفروش!
- حاجتِ این دل غمگین به سرِ زلف برآر
- روز میلادِ مهینْ عاشقِ یار است امروز
- مددی کن، سر خُم را بگشا بر ابرار!
- حالتی رفت ز دیدار رُخش بر مستان
- می نگویم به کسی، جُز صنم بادهگُسار.
اسفند 1367
1
- حافظ، با همین وزن:ای صبا! نکهتی از خاک ره یار بیارببر اندوه دل و، مژدهی دیدار بیار.همچنین:ای صبا! نکهتی از کوی فلانی، به من آرزار و بیمار غمم، راحت جانی به من آر.