دیوان شعر امام خمینی
روی یار[91]
- این رهروان عشق، کُجا میروند زار؟
- ره را کنار نیست چرا مینهند[1]بار؟
- هر جا روند جُز سر کوی نگار نیست
- هر جا نهند بار، همانجا بود نگار
- ساغر نمیستانند از غیر دست دوست
- ساقی نمیشناسند از غیر آن دیار
- در عشق روی اوست، همه شادی و سُرور
- در هجر وصل اوست، همه زاری و نزار
- از نور روی اوست گُلستان شود چمن
- در یاد سرو قامت او بشکفد بهار
- ما را نصیب روی تو، با این حجاب نیست
- بردار این حجاب ازآن روی گُلعِذار.
اسفند 1365
1
- سنایی، با همین وزن و قافیه:ما را مدار خوار، که ما عاشقیم و زاربیمار و، دلفگار و، جدا مانده از نگار.همچنین:ای من غلام عشق!، که روزی هزار باربر من نهد ز عشق بتی صدهزار، بار.خاقانی نیز:پیش لب تو حلقه بگوشم، بنفشهوارلبها بنفشه رنگ، ز تبهای بیقرار.خواجوی کرمانی نیز:ماییم و عشق کنج خرابات و روی یارساقی! ز جام لعل لبت، بادهای بیار.همچنین خواجه فرموده است:عید است و، آخر گل و، یاران در انتظارساقی! به روی شاه ببین ماه و، می بیار!