دیوان شعر امام خمینی
پرتو حُسن
- خواست شیطان بد کند با من، ولی احسان نمود
- از بهشتم برد بیرون، بستهی جانان نمود[1]
- خواست از فردوس بیرونم کند، خوارم کند
- عشق پیدا گشت و از مُلک و مَلَک پرّان نمود
- ساقی آمد تا ز جام باده بیهوشم کند
- بیهشی از مُلک بیرونم نمود و جان نمود
- پَرتوِ حُسْنَت، به جان افتاد و، آن را نیست کرد
- عشق آمد دردها را هر چه بُد درمان نمود
- غمزهات، در جان عاشق بر فروزد آتشی
- آنچنان کز جلوهای با موسی عمران نمود
- «ابن سینا» را بگو: در طور سینا ره نیافت
- آنکه را بُرهان حیرانساز تو، حیران نمود.
فروردین 1366
1
- این غزل که ملهم از آیات 35 و 36 سورهی بقره و برخی دیگر از آیات قرآن کریم است، مضامین بلند غزل خواجه را تداعی میکند که فرمود:از ازل، پرتو حسنت ز تجلّی دم زدعشق پیدا شد و، آتش به همه عالم زدجلوهای کرد رُخت، دید ملک عشق نداشتعین آتش شد از این غیرت و بر آدم زدعقل میخواست کز آن شعله، چراغ افزودبرق غیرت بدرخشید و، جهان برهم زدمدّعی خواست که آید به تماشاگه رازدست غیب آمد و بر سینهی نامحرم زد ...