دیوان شعر امام خمینی
آتش عشق
- کیست کآشفتهی آن زلف چلیپا نشود؟!
- دیدهای نیست که بیند تو و شیدا نشود
- ناز کن، ناز! که دلها همه در بند تواند
- غمزه کن، غمزه! که دلبر چو تو پیدا نشود
- رُخ نما! تا همه خوبان خجل از خویش شوند
- گر کشی پرده ز رُخ، کیست که رُسوا نشود؟
- آتش عشق بیفزا، غمِ دلافزون کُن
- این دل غمزده نتوان که غمافزا نشود
- چارهای نیست به جُز سوختن از آتش عشق
- آتشی ده که بیفتد به دل و پا نشود
- ذرّهای نیست که از لُطف تو هامون نبود
- قطرهای نیست که از مهر تو دریا نشود
- سر به خاک سر کوی تو نهد جان، ای دوست!
- جان چه باشد که فدای رُخ زیبا نشود؟
دی 1365