دیوان شعر امام خمینی
روز وصل
- غم مخور! ایّام هجران رو بپایان میرود
- این خماری، از سر ما میگُساران میرود
- پرده را از روی ماه خویش بالا میزند
- غمزه را سر میدهد، غم از دل و جان میرود
- بلبُل اندر شاخسار گُل هویدا میشود
- زاغ با صد شرمساری، از گُلِستان میرود
- محفِل از نور رُخ او نورافشان میشود
- هر چه غیر از ذکر یار، از یاد رِندان میرود
- ابرها از نور خورشید رُخش پنهان شوند
- پرده از رُخسار آن سرو خرامان میرود
- وعدهی دیدار نزدیک است یاران! مژده باد
- روز وصلش میرسد، ایّام هجران میرود[1]
بهمن 1365
1
- شاعر معاصر، جناب آقای مردانی، با تضمین «روز وصل» مخمس دلانگیزی آفریده است، مصاریع زیر، بند دوم آن مخمس است:در گلستان، چون قدم آن سرو بالا میزندشور و شادی، از ثریٰ سر بر ثریّا میزندآتش عشقش، شرر به جان دنیا میزند«پرده را از روی ماه خویش بالا میزندغمزه را سر میدهد، غم از دل و جان میرود».