دیوان شعر امام خمینی
گواه دل
- ساغر از دست ظریف تو گُناهی نبود
- جُز سر کوی تو، ای دوست! پناهی نبود[1]
- درِ اُمّید ز هر سوی به رویم بسته است
- جُز در میکده، اُمّید به راهی نبود
- آنکه از بادهی عشق تو، لبی تازه نمود
- ملک هستی بر چشمش پرِ کاهی نبود
- گر تو در حلقهی رندان نظری ننمایی
- به نگاهت! که در آن حلقه نگاهی نبود
- جان فدای صنم بادهفروشی که بَرَش
- هستی و، نیستی و، بنده و، شاهی نبود
- نظری کُن! که نباشد چه تو صاحبنظری
- به مریضی که در او جُز غم و آهی نبود
- عاشقم، عاشق دلسوخته از دوری یار
- در کفم جز دل افسرده، گواهی نبود.
دی 1365