دیوان شعر امام خمینی
سایهی لطف
- بوی گُل آید از چمن، گویی که یار آنجا بود
- در باغ، چشنی دلپسند از یاد او برپا بود
- بر هر دیاری بگذری، بر هر گروهی بنگری
- با صد زبان، با صد بیان در ذکر او غوغا بود
- آن سرو دلآرای من، آن روح جانافزای من
- در سایهی لطفش نشین، کاین سایه دلآرا بود
- این قفلها را باز کُن، از این قفس پرواز کُن
- انجام را آغاز کُن، کآنجا ز یار آوا بود
- این تارها را پاره کُن، و این دردها را چاره کُن
- آواره شو، آواره کُن، از هر چه هستیزا بود
- بردار این ارقام را، بگذار این اوهام را
- بستان ز ساقی جام را، جامی که در آن «لا» بود
اسفند 1365