دیوان شعر امام خمینی
لذّت عشق
- لذّت عشق تو را، جز عاشق محزون نداند
- رنج لذّتبخش هجران را بجُز مجنون نداند
- تا نگشتی کوهکن، شیرینی هجران ندانی
- ناز پرورده، رهاورد دل پُرخون نداند
- خسرو از شیرین، نیابد رنگ و بویی
- تا چو فرهاد از درونیش رنگ و بو بیرون نداند
- یوسفی باید که در دام زلیخا دل نبازد
- ورنه خورشید و کواکب در برش مفتون نداند
- غرق دریا، جز خروش موج بیپایان نبیند
- بادیه پیمای عشقت، ساحل و هامون نداند
- جلوهی دلدار را آغاز و انجامی نباشد[1]
- عِشق بیپایان ما جز آن چرا و چون نداند
اسفند 1365
1
- جناب آقای محمدعلی مردانی، با تضمین این غزل مخمّسی ساختهاند که با بند زیر پایان پذیرفته است:خوشتر از روز فراق و وصل، ایّامی نباشدخالی از شهد ولایت، ساغر و جامی نباشد.باصفاتر از حضور عشق، هنگامی نباشدجلوهی دلدار را ...