دیوان شعر امام خمینی
فتوای من
- سر کوی تو، به جان تو قسم! جای من است
- به خم زلف تو، در میکده مأوای من است[1]
- عارفانِ رُخ تو جمله ظَلومند و جَهول
- این ظلومیّ و جهولی، سَر و سودای من است[2]
- عاشق روی تو حسرت زده اندر طلب است
- سر نهادن به سر کوی تو فتوای من است
- عالم و، جاهل و، زاهد همه شیدای تواند
- این نه تنها رقم سرّ سُویدای من است
- رخ گشا، جلوه نما، گوشهی چشمی انداز!
- این هوای دل غمدیدهی شیدای من است
- مسجد و، صومعه و، بتکده و، دیر و، کنیس
- هر کجا می گذری، یاد[3]دلآرای من است
- در حجابیم و حجابیم و حجابیم و حجاب
- این حجاب است که خود راز مُعمّای من است
مرداد 1365
1
- خواجوی کرمانی، با همین وزن و قافیه و ردیف:گل بستان خرد، لفظ دل آرای من استبلبل باغ سخن، منطق گویای من است.حافظ با قافیهای دیگر:روزگاری است که سودای بتان دین من استغم این کار، نشاط دل غمگین من است.
2 - نظر به آیهی 72 سورهی احزاب دارد: ... و حَمَلها الأنْسٰانُ، اِنَّهُ کٰان ظَلُوماً جَهُولٰا...
3 - در نسخهی دیگر: یار دلآرای من است.
2 - نظر به آیهی 72 سورهی احزاب دارد: ... و حَمَلها الأنْسٰانُ، اِنَّهُ کٰان ظَلُوماً جَهُولٰا...
3 - در نسخهی دیگر: یار دلآرای من است.