دیوان شعر امام خمینی
دریای عشق
- افسانهی جهان دل دیوانهی من است
- در شمع عشق سوخته پروانهی من است[1]
- گیسوی یار، دام دل عاشقان اوست
- خال سیاه پشت لبش، دانهی من است
- غوغای عاشقان، رخ غمّار دلبران
- راز و نیازها همه، در خانهی من است
- کوی نکوی میکده، باب صفای عشق
- طاق و رواق روی تو کاشانهی من است
- فریاد رعد، نالهی دلسوز جان من
- دریای عشق، قطره مستانهی من است
- تا شد به زلف یار، سرشانه آشنا
- مسجود قدسیان همگی شانهی من است
1
- فیّاض لاهیجی، با قافیهای دیگر:تا بوی زلف یار، در آبادی من استهر لب که خندهای کند، از شادی من است.